زنان جزیره هرمز اعلامیههای امام را پخش میکردند و به تظاهرات میرفتند
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۹۳۵۸۵۷
زنان انقلابی جزیره هرمز به همراه شهیده فاطمه نیک اعلامیه و عکس و نوارهای سخنرانی امام(ره) را می آوردند و به تظاهرات می رفتند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از هرمز؛ در دوران پهلوی، خفقان به حدی زیاد بود که حتی مهمترین همپیمانان شاه هم مجبور به اعتراف می شدند؛ برای مثال جیمى کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا، در خاطراتش نوشته است: «در دوران شاه، حداقل ۲۵ هزار زندانىِ سیاسى در ایران وجود داشت»
فِردِ هالیدی، تعداد زندانیان سیاسى در ایران را بین ۲۵ هزار تا ۱۰۰هزار نفر اعلام می کند و در گزارشى می نویسد: کارنامۀ هیچ کشورى در جهان سیاه تر از کارنامۀ ایران در زمینۀ حقوق بشر نیست، جلادان ساواک افزون بر شوک الکتریکى و ضرب وشتم مخالفان، از انواع وحشی گری ها استفاده می کردند؛ ازجمله فروبردن بطری هاى شکسته در نشیمنگاه، آویختن وزنه بر بیضه ها، پوشاندن کلا ه خودهاى ویژه، مورد تجاوز جنسى قراردادن زندانیان و تجاوز به زنان و دخترانِ فرد دستگیرشده در مقابل چشم وى براى گرفتن اعتراف.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انقلاب اسلامی اما شعار اساسی خود را بر پایۀ استقلال و آزادیِ ملت در پناه اسلام تعریف کرده است؛ بنابراین داشتن آزادی برای هر فرد و اقلیت را از اصول و قوانین خود می داند. با بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به راحتی می توان متوجه شد که در قانون جمهوری اسلامی ایران، به حقوق اقلیتها در کشور توجه شده است به عنوان نمونه مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان، سبب امتیاز نمی شود.
همۀ افراد ملت، اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همۀ حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند. مجموعۀ آزادی ها و رعایت حقوق اقلیت های مذهبی سبب شد که جامعۀ جهانیِ آشوریان، مقر این جامعه را از آمریکا به تهران منتقل کند.
در این بین شهیده فاطمه نیک، ام الشهداء جزیره هرمز شهید حادثه خونین مکه بود که به نیابت از مردم جزیره هرمز و استان هرمزگان برائت از مشرکان را ماندگار کرد و به جهان اسلام تاکید کرد فریاد برائت هرگز نباید خاموش شود.
فاطمه نیک یکی از شیر زنان جزیره هرمز در جنوب ایران، شخصیتی است که هشت شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرد و برای چنین شخصیتی بازماندن از کاروان شهدا سخت بود و براستی فاطمه، فاطمه بود و جا داشت در سرزمینی به شهادت برسد که در گذشته های دور اجداد آل سعود نیز فاطمه (س) را به شهادت رسانده بودند.
هنگامی که همراه همسر، همسر برادر شهیدش، خواهر و خواهرزاده جانبازش در کاروان خانواده شهدا به زیارت خانه خدا رفته بود، به آرزویی که بارها بر زبان آورده بود رسید و در جوار خانه خدا به عزیزانش پیوست.
شهدای خانواده های گلزاری، درویشی، دریانورد و مدنی در کنار دیگر شهدای جزیره هرمز، چون نگهبانانی ابدی بر آستانه تنگه هرمز به پاسداری از این سرزمین مقدس ایستاده اند.
در طول جنگ نیز چند تن از پسرانش به شهادت رسیدند و شهیده فاطمه نیک به ام الشهدا معروف شد. در مردادماه ۱۳۶۶ عازم حج ابراهیمی شد و در مراسم برائت از مشرکین سینه اش آماج گلوله های وهابیون شد و نهمین روز از پنجمین ماه سال ۱۳۶۶ در سن ۶۶ سالگی در شهر مکه به شهادت رسید.
پدرش مؤذن مسجد بود و در دامان خانواده ای معتقد و متدین رشد کرد و جانش با آموزه های دینی عجین شد، آن چنان که بعدها وقتی خود ازدواج کرد و مادر شد، فرزندان رشید و شجاع و با ایمان را تربیت کرد و در کنار خانه داری به فعالیت در امور مذهبی و مبارزه با استبداد شاهی پرداخت و پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی تک تک فرزندانش را عازم جبهه های جنگ کرد.
انقلاب اسلامی پیام امام بود و برای به ثمر رسیدن آن خون های زیادی ریخته شد
در همین رابطه فاطمه گلزاری فرزند شهیده فاطمه نیک در گفتگو باهرمز اظهار کرد: قبل از انقلاب سختی های زیادی داشتیم و هرمز اگرچه یک جزیره دور افتاده ای بود اما افرادی انقلابی داشت، زنان پا به پای مردان در راهپیمایی ها شرکت می کردند و برای به ثمر رسیدن این انقلاب تلاش می کردند.
فرزند شهید فاطمه نیک افزود: انقلاب اسلامی پیام امام(ره) بود و برای به نتیجه رسیدن این پیام خون های زیادی را تقدیم اسلام کردیم، شهید درویشی که آن زمان از مسئولین جزیره هرمز بود می دانست در مملکت چه خبر است سال ۱۳۴۲ نیز به دیدار امام خمینی (ره) رفت.
گلزاری ادامه داد: شاه به همراه خانواده به جزیره هرمز آمده بود اما حجاب اسلامی را رعایت نکرده بودند این درحالی است که هیچ فردی در جزیره هرمز بدون حجاب به کوچه و خیابان نمی آمد و این باعث دلخوری ساکنین جزیره شد.
وی تصریح کرد: شهیده فاطمه نیک سوادی نداشت اما فهم و دید بالایی داشت در طول مبارزه با رژیم غاصب هیچ زمان به فرزندان خود نگفت که چرا راهپیمایی می روید و اعلامیه ها را پخش می کنید زیرا تمام اتفاقات مانند روز برایش روشن بود.
این فرزند شهید خاطرنشان کرد: مادر شیرزنی بود که از هیچ اتفاقی نمی هراسید، زمانی که خبر شهادت برادرانم را آوردند بی تابی و ناشکری نکرد و حتی شبی که خودش دستگیر شد به من گفت زنانی که با من هستند در خانه ما جمع شوند تا به راهپیمایی برویم.
وی ادامه داد: زنان نیز با همان تعداد جمعیتی که بودند با تظاهرات و الله اکبر گویان وارد میدان شدند هرچند ژاندارمری تیرهای هوایی می زد اما خدا روشکر آزاد شدند.
قبل از انقلاب زنان جزیره هرمز زحمات زیادی را متحمل می شدند
فاطمه خلیل کبابی نیز در گفتگو باهرمز اظهار کرد: قبل از انقلاب زنان جزیره هرمز زحمات زیادی را متحمل می شدند، شاه به دولت و جزیره ها رسیدگی نمی کرد و این زنان بودند که با زحمات فراوان آب آشامیدنی را تامین می کردند.
این شهروند هرمزی افزود: به دلیل قرار گرفتن جزیره در وسط آب و نبود راه خشکی مردان به شغل صیادی مشغول بودند و کشاورزی در جزیره رونق نداشت برخی از کارگران نیز در معدن خاک سرخ کار می کردند که آب فقط برای آنان بود و ما برای تامین آب باید در صف می ایستادیم.
خلیل کبابی ادامه داد: ساعت ۶ صبح به جزیره می آمدند و ۱۲ ظهر نیز می رفتند و برای هر خانواده ۱۰ نفری ۲۰ لیتر آب سهیمه می دادند تهیه مواد غذایی مانند پیاز و سیب زمینی نیز به سختی ممکن بود و سبزی را هفته ای می خریدیم.
وی تصریح کرد: زنان جزیره هرمز سواد آنچنانی نداشتند زیرا برای رفتن به مدرسه باید حجاب را از سر بر میداشتند اما با همان سواد اندک فرزندانی را تربیت می کردند که راهی جبهه های حق علیه باطل می شدند.
خلیل کبابی ادامه داد: شهیده فاطمه نیک نیز مانند دیگر زنان جزیره به کارهای هنری علاقمند بود و در خیاطی مهارت زیادی کسب کرد ودر بافندگی و گلدوزی نیز سررشته داشت.
ما از رژیم پهلوی ناراضی بودیم
همچنین زهرا گلزاری فرزند شهیده فاطمه نیک در گفتگو با هرمز تصریح کرد: شهیده فاطمه نیک از مبارزین انقلابی جزیره هرمز بود که همراه با شهید درویشی در جبهه های حق علیه باطل مبارزه می کرد.
گلزاری ادامه داد: مادر به ما راه اسلام، انقلاب، امام شناسی و خداشناسی را یاد داد و همیشه یادآور می شدند که اخلاق خوب داشته باشیم و از حجاب خود محافظت کنیم.
این فرزند شهید افزود: شهیده فاطمه نیک اعلامیه و عکس و نوارهای سخنرانی امام(ره) را می آورد و به تظاهرات می رفت ما فرزندان نیز به دنبالش می رفتیم و ترسی در دل نداشتیم زیرا یک وظیفه انسانیت و دستور رهبر بود.
وی خاطرنشان کرد: ما از رژیم پهلوی ناراضی بودیم، تمام امکانات برای خودشان بود اما مردم عادی زندگی سختی را تحمل می کردند شاه امریکایی ها را برسر کار می آورد اما مردان و زنان ما بیکار و در به در بودند.
گلزاری ادامه داد: وسیله حمل و نقل از جزیره به دیگر شهرهای استان نیز نبود و برای رفتن به میناب ۳ روز طول می کشید تا به مقصد برسیم اما اکنون اما اکنون به برکت نظام اسلامی تردد آسان شده است.
انتهای پیام/
منبع: دانا
کلیدواژه: زنان جزیره هرمز شهیده فاطمه نیک انقلاب اسلامی فرزند شهید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۹۳۵۸۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنجال شعرخوانی علم الهدی درباره منیژه از شاهنامه | لااقل بیت هایی بهتر پیدا میکردید
روزنامه اصلاح طلب هم میهن در گزارشی با عنوان «نگر تا نباشی به جز دادگر» نوشت:
چند سال پیش که شهرداری مشهد ذوقی به خرج داده بود و تصویرهایی از شاهنامه در و دیوار شهر را آراسته بودند، دستور به زدودن این تصویرها داده شد، گویی که بین این تصویرها و آنچه مشهد به آن شهره است، تقابلی وجود دارد. چندین دهه به دلیل همین تصور، توسعه و رسیدگی به آرامگاه فردوسی که یکی از بزرگترین شاعران و حکیمان ایران است، متوقف بود تا اینکه از مقامات بالاتر حکم به آبادانی آرامگاه فردوسی داده شد.
مقامات استانی و از جمله امام جمعه شال و کلاه کردند و به آرامگاه فردوسی رفتند. اگر اسم این مقامات و فردوسی را کنار هم در موتورهای جستوجوگر بنویسید و نتایج را هر چه بالا و پایین کنید، همان چند عکس را خواهید دید. با چنین پیشینهای است که سخنان آیتالله علمالهدی و استنادش به شاهنامه برای دفاع از اجبار در پوشش با واکنشهای بسیاری روبهرو شده است.
علمالهدی گفته است: مسئله حجاب نیز یکی از همین هویتهای دینی و ملی است. اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید. او همچنین بهعنوان نمونه بیتی از شاهنامه خوانده است که منیژه خطاب به بیژه گفته است: منیژه منم دخت افراسیاب/برهنه ندیده تنم آفتاب
این سخن که زنان ایرانی براساس آنچه به ما رسیده، پوششی برای موی سر داشتهاند یا چیزی شبیه چادر حتی، نادرست نیست. حتی این سخن که در شاهنامهی فردوسی پاکدامنی و شرم از ویژگیهای مثبت زنان و البته مردان شمرده میشود، هم بیراه نیست، هرچند تعریف پاکدامنی در نگاه حکیم توس و امام جمعه مشهد متفاوت است، اما بیتی که آقای علمالهدی به آن ارجاع داده، ربطی به زنان ایران ندارد. افراسیاب شاه توران است و منیژه دختری تورانی است نه ایرانی. این به خودی خود ایرادی در استدلال امام جمعه به حساب نمیآید و میتواند بگوید که حکیم خصلت نیکو را حتی در دشمن ستوده است. ماجرا از اینجا جالب میشود که بدانیم این بیت را منیژه کی خوانده است و اصلاً ارتباطی به پوشش سر دارد یا نه؟
منیژه دلبستهی بیژن شاهزادهی ایرانی میشود و -به زبان امروزی- او را چیزخور کرده بیهوش به شبستان خود میآورد و همهی این اتفاقات بدون اجازهی والدین و بدون پیمان زناشویی -که از قضا در ایران باستان هم مرسوم بوده- رخ میدهد. بیژن در قصر او به هوش میآید و باقی قضایا و منیژه در چنین لحظات احساسی دربارهی اهمیت چیزی که به بیژن عرضه میکند این بیت را به زبان میآورد که تا به حال چنین بوده، اما بعدش را میتوان در شاهنامه خواند.
البته اگر مشاوران امام جمعه با شاهنامه به از این بودند که هستند، بیتهایی میتوانستند پیدا کنند که به کارشان بیاید، مثلاً آنجا که شیرین میگوید:
به سه چیز باشد زنان را بهی/ که باشند زیبای گاه مهی/ یکی آنک با شرم و با خواسته است/ که جفتش بدو خانه آراسته است/ دگر آن که فرخ پسر زاید او/ ز شوی خجسته بیافزاید او/ سه دیگر که بالا و رویش بود/ به پوشیدگی نیز مویش بود
این ابیات به روشنی از پوشیدگی موها میگوید، درحالیکه در بیت استنادی امامجمعهی مشهد، تفاوت برهنگی و نداشتن پوشش سرنادیده گرفته است. این مغالطه در سخنان بسیاری دیگر از مقامات هم دیده میشود. نداشتن پوشش سر با برهنگی هممعنا نیست. با این حال همچنان که در بیت انتخابی امام جمعه مشهد و این ابیات میبینیم هیچکدام توصیهی فردوسی نیست و سخنان شخصیتهای شاهنامه است. شاهنامه مثل هر متن کهن ادبی در کنار ارزشهای ادبی و زیباشناختی و روایی خود، مجموعهای از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی زمانهی خود را منتقل میکند که به دنیایی دیگر تعلق دارند، چنانکه در همین بیتهای بالا پسرزا بودن جزو ارزشهایی شمرده شده است.
در شاهنامه زنان برجستهای نقشآفرینی کردهاند که الگوی زن مطلوب امام جمعه مشهد نمیتوانند باشند. برخی از زنان برجستهی شاهنامه مثل منیژه در طلب معشوق در انتظار خواستاری و خواستگاری او نماندهاند و از جملهی آنان تهمینه است مادر سهراب که در شاهنامه زنی ستوده است و تنها یک شب همخواب رستم بوده است. رودابه مادر رستم نیز در راه دادن زال به قصرش از موی خویش کمندی بافته و انداخته و بعد هم که ماجرا در شاهنامه روشن است.
در این میان داستان گردآفرید اگرچه متفاوت است، اما در کنشگری از روابط خصوصی پیشتر رفته و اگر روی و موی پوشیده به این خاطر است که شناخته نشود و آنجا که روی و موی گشاده به قصد فریب دشمن است:
رها شد ز بند زره موی اوی/ در افشان چو خورشید شد روی اوی/ بدانست سهراب کو دختر است/ سر و موی او از در و افسر است
درست است که فکر میکنم شاهنامه ارزشهای جهانی دیگر را منتقل میکند و چنین استناداتی به آن راه به جایی نمیبرد، اما به نظرم از قضا در شاهنامه برای صاحبان مقام و قدرت توصیههایی شایستهتر میتوان یافت، مضمونهایی که بارها تکرار شده است. یکی از این مضمونها دادگری است. دادگر در شاهنامه همصفت خداوند است که جای نام نشسته است و هم وظیفهی صاحب قدرت. فردوسی میگوید، پادشاهی که دادگر باشد، نیازی به فریادرس ندارد: کجا پادشا دادگر بود و بس/ نیازش نیاید به فریادرس