فعالیت هستهای ما یکی از مؤلفههای قدرت است/ منافع ملی در چارچوب جغرافیای سیاسی تعریف نمیشود/احیای برجام با ما نیست/ مؤلفههای قدرت قابل معامله نیستند/مذاکره در چارچوب اصول واقعگرایی باید باشد
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۹۴۶۱۷۵
عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان در برنامه صبحگاهی شبکه پنج سیما گفت: در دنیای معاصر منافع ملی در چارچوب جغرافیای سیاسی تعریف نمیشود و منافع ملی ممکن است در فاصله جغرافیایی دور در نظر گرفته شود.
به گزارش روابط عمومی ابوالفضل ظهرهوند در برنامه یه روز تازه گفت: امنیت ملی مؤلفهای است که شهروندان را در کنار هم در یک جهت مشترک حفظ میکند؛ در نتیجه تهدیدات و فرصتها در این چارچوب تعریف میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سفیر سابق ایران در ایتالیا و افغانستان اظهار داشت: در حال حاضر به این دستاورد رسیدهایم و ممکن است این موقعیت مورد پسند عدهای قرار نگیرد. در مسیر منازعه قدم بر میدارند و حضور ما برای آنها ایجاد مشکل میکند. عرصه بازیگری ما عرصه بازیگری آنها را محدود میکند و برای اینکه ما را ناکارآمد نشان دهند و ما را در قالب یک رژیم سیاسی ناکارآمد و تروریست بیان کنند، باید مؤلفه قدرت را از ما بگیرند. ایران در حال حفظ مؤلفههای قدرتی هست که از طریق آنها شخصیت، قدرت، بقا و امنیت کسب میکند و در ترازی قرار میگیریم که شایسته آن هستیم. اگر مؤلفههای قدرت را از دست بدهیم، در یک سطح پایینتری قرار خواهیم گرفت و این سطح پایینتر تأثیر بر منافع امنیت ملی، درآمد، سفره، آینده و کارآمدی ما دارد. فعالیت هستهای ما یکی از مؤلفههای قدرت است.
وی افزود: تجربه پنج ساله برجام و حضور مؤلفههای قدرت بر روی میز مذاکره نشان داد که طرف مقابل متوسل به این نیست که وارد تعامل پایدار یا اعتمادسازی با ما بشود بلکه طرف مقابل به دنبال این هست که مؤلفه قدرت را از ما بگیرد و در نتیجه شاهد موضع آمریکایی و اروپاییها درخصوص غروب هستهای هستیم. بایدن در اشتباهی لپی گفت ایران باید غنیسازی را به صورت کامل متوقف کند؛ گرچه بعداً گفتند که منظور غنیسازی ۳.۶ دهم بود. تونی بلینکن وزیر خارجه آمریکاییها هم مدعی شد که ایالاتمتحده خواهان توافق هستهای سختتر و طولانیمدت است.
سفیر سابق ایران در ایتالیا و افغانستان خاطرنشان کرد: بحثی هم توسط شرکای اروپایی آنها مطرح میشود که مذاکرات هستهای باید شامل سایر مؤلفهها مثل برنامه موشکی و موقعیت منطقهای نیز باشد. در دنیای معاصر منافع ملی در چارچوب جغرافیای سیاسی تعریف نمیشود و منافع ملی ممکن است در فاصله جغرافیایی دور درنظر گرفته شود. آمریکاییها هم حضور در خلیجفارس را به دلیل منافع امنیت ملی حفظ میکنند و کشورها به دنبال توسعه منافع ملی خود در جغرافیای کره زمین هستند.
ظهرهوند تأکید کرد: حقوق خود را باید به دست آوریم و نباید توقع داشته باشیم که حقوق را به ما بدهند. احیای برجام با ما نیست و ما اقدامات خود را انجام دادیم و برجام بیماری است که بر دوش ۱+۴ یا ۱+۵ قرار دارد و آنها باید با انجام تعهدات خود مریض در حال احتضار را دوباره احیا کنند. ایران در چارچوب برجام فعالیت میکند و کاهش تعهدات در راستای توازن توافقنامه نامتوازنی به نام برجام است و باید بین تعهدات و برخورداریهای ما توازن ایجاد شود و در حال حاضر این توازن وجود ندارد. ایران فردو، آبسنگین، 11 تن اورانیوم غنی شده، 1200 تن اورانیوم 20 درصد و... را در مسیر برجام داد و در نهایت هم تحریمهای به اصطلاح فلجکننده به دست آوردیم.
وی افزود: برای کسب امنیت ملی باید متوجه مؤلفههای قدرت باشیم و مؤلفه قدرت قابل معامله نیست. مؤلفه قدرت پشتوانهای برای انجام معاملات تاکتیکی است و زمانی سهم بیشتر از کیک میبریم که قدرت بیشتری داشته باشیم و اگر مؤلفه قدرت را از دست بدهیم، حضور را هم از دست خواهیم داد. مقام معظم رهبری به عنوان یک سیاستمدار خبره و حکیم فرمایشاتی داشتند که باید مورد استفاده قرار دهیم و اینکه مذاکره مسیر هست و به عنوان هدف نباید به کار برد. مذاکره برای مذاکره، نتیجهای جز برجام بیمار و جان دادن مؤلفههای قدرت نخواهد داشت.
این کارشناس سیاست خارجی اظهار داشت: مذاکره مسیری است که بتوانیم به هدف برسیم. صحبت از میانجیگری برای حضور پای میز مذاکره شده بود که فایدهای ندارد و نباید در هر مسیری ورود کرد. در میز مذاکره ما صحبت از مؤلفههای قدرت میکنیم و طرف اروپایی صحبت از زانوهای مبارک میکند و در برابر مؤلفههای قدرت که از ما میگیرند، میگویند ما زانوهایمان را بر میداریم تا همانند جرج فلوید نفس بکشید. این شیوه روابط، منطقی و قابلقبول برای کشور قدرتمندی مثل ایران نیست و رهبر معظم انقلاب تأکید داشتند که اشتباه محاسبه نشود و جایگاه خودمان را بدانیم؛ امریکای امروز با امریکای ۵ سال پیش متفاوت است.
عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان در پایان گفت: ما به دنیا نشان دادیم که تحریمها برای ما فرصت ایجاد میکند. رابت مالی نماینده ویژه امریکا در امور ایران عنوان میکنند که سیاست فشار حداکثری شکست خورده است و ایران نقاط آسیبپذیر خود را به قوت تبدیل کرد و آمریکاییها با ایران قدرتمندتر و مقتدرتر مواجه هستند؛ پس مذاکره باید در چارچوب اصول واقعگرایی باشد.
گفتنی است برنامه «یه روز تازه» مجله خبری صبحگاهی تهیه شده در گروه اجتماعی شبکه پنج سیماست که از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷ تا ۹ صبح با بخشهای مختلفی چون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی و... با اجرای وحید رونقی، فریبا باقری، حافظ کاظمزاده، مهدی واعظی، صدیقه مرادی و علی مرادخانی روی آنتن میرود.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: شبکه پنج سیما یه روز تازه مؤلفه های قدرت مؤلفه قدرت منافع ملی امنیت ملی مؤلفه ها هسته ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۹۴۶۱۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئالیسم سیاسی چیست؟
عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمیترین نظریه دربارۀ سیاست بینالملل است. پیشینۀ این نظریه را میتوان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگهای پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.
جنگهای پلوپونزی به مجموعه جنگهایی گفته میشود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژیهای جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگهای پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.
از دیگر چهرههای برجسته در سنت رئالیسم سیاسی میتوان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزههای برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشمانداز مسلط سیاست بینالملل درآمد.
در حالی که ایدهآلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بینالملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بینالمللی یا جهانی است، و چون حکمران است، میتواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.
افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبستهای تبدیل میکند که در آن سایر وفاداریها و بستگیها تابع وفاداری به ملت است.
اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایدهآلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشتهاند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان سادهلوحانه به "حقوق بینالملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعهطلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.
در مقابل، رئالیستها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بینالملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل میکند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.
از این منظر، دولتها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعهای فاقد دولت. در چنین جامعهای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.
اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بینالملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بینالملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیستها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بینالملل کاملا هم بیراه نیست.
با این حال میتوان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانیاش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.
بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بینالملل میشود.
در مجموع به نظر میرسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیستها و ایدهآلیستها از روابط بینالملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیستها بوده، ولی انتظارات رئالیستها را چنانکه باید برآورده نکرده است.
به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بینالمللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف میشود، ارجحیت دهد.
به همین دلیل است که رئالیستها بر نقش قدرت در مسائل بینالمللی چنین تاکید شدیدی دارند و میخواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامیاش بشناسند.
البته آنارشی بینالمللی به معنای درگیری بیامان و جنگ بیپایان نیست. رئالیستها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندیهای "توازن قوا" هماهنگ است.
این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان میکند که دولتها وارد اتحادهایی میشوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بینالمللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.
دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیستها معتقدند "نظم بینالمللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولتها به طور برابر توزیع نشده است.
در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرتهای بزرگ" هماهنگ شدهاند. سلسلهمراتب برآمده از دولتها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بینالمللی تحمیل میکند، و کنترلی را نشان میدهد که قدرتهای بزرگ از راه بلوکهای تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولتهای تابع" اعمال میکنند.
این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبیای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخشهای جهان گسترش یافت.
رئالیستها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک میکرد زیرا هزینههای نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هستهای میشد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.
از این رو سلسلهمراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیستها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیلشدهای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.
رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهمترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان میگویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاهطلبی قدرتهای بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هستهای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.
انتقاد دیگر را نظریهپردازان فمینیست مطرح کردهاند که معتقدند رفتار قدرتجویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابتجویانه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایدهآلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟