روایتی مدرن از «فاوست» گوته
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۹۶۰۳۹۶
یک منتقد ادبی در نقدی بر رمان «اگر گربهها نبودند» نوشته کنگی کاوامورا با ترجمه گیتا گرگانی، این رمان را روایتی مدرن از «فاوست» گوته توصیف میکند.
در این نقد به قلم آیدا گلنسایی که در اختیار ایسنا قرار گرفته است، میخوانیم: «رمان «اگر گربهها نبودند» نوشتۀ گنکی کاوامورا با ترجمۀ روان و دلنشینِ گیتا گرکانی، چاپ نشر نگاه نامهای طولانی از یک پستچی سیساله است که به دلیلِ بیماری سرطان مدّت زیادی زنده نخواهد ماند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
داستان یک مقدمۀ کوتاه دارد و هفت فصلِ در نهایت ایجاز نوشتشده، بدون درازگوییهای مُطنطنانه و غیرضروری. خودِ راوی این داستان را ادیسۀ هفتروزه مینامد.
موضوع کانونی رمان از این قرار است: هنگامی که راوی از بیماری خود مطلع میشود و به خانه بازمیگردد، با شیطان (آلوها) که ظاهری بسیار جلف و سبکسرانه دارد، مواجه میشود. شیطان با او قراری میگذارد؛ در ازای هر چیزی که راوی از جهان محو کند، یک روز بر عمرش اضافه میشود.
راوی مدتی با محو چیزهایی که انسانها پدید آوردهاند مانند فیلمها، ساعتها و تلفنها برای خود فرصت میخرد اما وقتی آلوها (شیطان) قصد محو گربهای را دارد که یادگارِ مادرش است، سرنوشتِ داستان تغییر میکند.
این رمان علیرغمِ فروتنی ظاهری و سادگی آن، روایتی مدرن و امروزی از «فاوستِ» گوته و داستان آدم و حوا است و زیرساختی اسطورهای دارد. در این اثر هم مانند «فاوست» موضوع پیمان انسان و شیطان مطرح است و فروش روح خود به او. مانند «فاوست» هم مرگ راوی را در پی دارد هرچند این مرگ در داستان اتفاق نمیافتد و فقط به مخاطب القا میشود. اما این روایت امروزی است و در آن خبر از بهشت، شفاعت و آمرزیده شدن نیست. بلکه به آشتی با خویش و درکِ حضور دیگری نظر دارد؛ به پذیرشِ فردیت و تفاوتهای حاصل از آن با همدیگر فرامیخواند و از ما میخواهد تضادها را طبیعی تلقی کنیم و آن را دستمایۀ دشمنی با یکدیگر نسازیم.
در جایی از داستان میبینیم راوی چهار سال پدرش را به این علت ندیده که در هنگام مرگ مادرش در بیمارستان نبوده و ترجیح داده در مغازهاش ساعتِ محبوب مادر را تعمیر کند! در این صحنه که مادر با پسر خود دربارۀ تفاوتِ نوع ِدوست داشتن پدرش سخن میگوید، صدای فیلسوف فرانسوی میشل دو مونتنی را به وضوح میتوان شنید:
«من دچار این اشتباه رایج نمیشوم که دیگران را به محک خودم بزنم و بر اساس آنچه خودم هستم درباره آنها قضاوت کنم. به راحتی میپذیرم که دیگری ممکن است ویژگیهایی غیر از ویژگیهای من داشته باشد. من چون خودم را مقید به صورت خاصی از زندگی مییابم، همه دیگر افراد را ملزم به تایید آن صورت نمیدانم. هزاران شیوه مختلف زیستن برایم قابل تصور و قابل تصدیق است و بر خلاف معمول آدمها، من تفاوت میان ما آدمیان را راحتتر از شباهت میانمان میپذیرم. تا دلتان بخواهد آمادهام دیگران را از پذیرفتن شرایط و اصولم معاف کنم. من دیگری را صرفا به صورتی که خودش هست میخواهم، فارغ از شباهت یا عدم شباهتش با دیگران، من او را بر مبنای خودش میشناسم.»
این رمان اگرچه با نگاهی انتقادی به جهان مدرن مینگرد، محاسن آن را نیز گوشزد میکند. مثلاً در فصل «اگر فیلمها از صحنۀ روزگار محو شوند» میتوان این مسئله را دید. بنابراین در آن، دانش و دستاوردهای زمینی از شیطان اخذ نشده و گرامی داشته میشود.
راوی این رمان برای ماندن بیشتر در زمین، نخست دستاوردهای بشری را به هیچ میگیرد و آنها را فدای یک روز بیشتر ماندنِ خود میکند. انسانی میشود خودمحور و منفعتطلب (درست همانی که شیطان میخواهد) که متوجه نیست با محو هر دستاورد بشر، چگونه زندگی دیگران را بیمعنا میکند و تمدنی را که با مرارت به وجود آمده، به نابودی میکشاند. شیطان او را به تنازعی متفاوت برای بقا کشانده است.
در اینجا میتوان تفاوت روایت گوته را با این اثر دید. در این داستان شیطان نیامده دانشی زمینی به راوی ببخشد و او را صاحب قدرت خارقالعاده کند بلکه برعکس، میخواهد هر آنچه را که انسانها طی قرنها با خلاقیت خود آفریدهاند، مخرّب و اضافی جلوه دهد، آنها را به معصومیتی منفی بکشاند و به سطح حیوانات تنزل دهد.
نهایتا اگر بپذیریم پل گوگن در نقاشی «مسیح زرد» با گذاشتن چهرۀ خود به جای مسیح، روایتی شخصی از یک اسطوره به دست داده، به نظر من گنکی کاوامورا نیز روایتی کاملاً شخصی از داستان آدم و حوا ارائه داده است. در این رمان شیطان دوباره ظاهر میشود و با سیب (وعدۀ زنده ماندن) یک مرد (و نه حوا) را به طمع زندهمانی از زندگانی خالی میخواهد! بنابراین هبوط در این رمان، نه از بهشت به زمین بلکه از انسانیت است. این هبوط دومی سقوط به تمام معناست. مصرف جهان و زندگی است بدون هیچ حاصلی، بدون رسیدن به درخشش شورمندِ شعور در دل.
هرچند داستان ظاهراً با نتیجۀ سنّتی شکست شیطان و برتری انسان به پایان میرسد اما وقتی متوجه میشویم این شیطان نه موجودی ماورایی بلکه رویِ دیگر خود راوی است، دوباره با روایتی امروزی مواجه میشویم.
«این آن بخش توست که هرگز نشان نمیدهی. میدانی، شاد اما سطحی، لباسهای پرزرق و برق پوشیدن و انجام هرکاری که میخواهی بدون نگرانی از اینکه دیگران چه فکر میکنند، گفتن هرچه میخواهی بیتوجه به اینکه چقدر ناشایسته است.»
در این رمان هرچند شیطان در ظاهر به زندگی راوی پایان میدهد اما به شکست معنوی خود اقرار میکند. بنابراین انسان اگرچه میبازد برنده است و شیطان با وجود اینکه میبَرَد، بازندۀ حقیقی است. من شیطان را در این اثر نماد آزادی بیحد و مرز و خواستن خود با وجود صدمه به زندگی دیگران دیدم. نماد زالوصفتی و با خونِ زندگیِ دیگران فربه شدن. انسان وقتی معنایی دارد که محدودیتها و حصارها را درک کند. شاید برای همین هاروکی موراکامی، دیگر نویسندۀ ژاپنی، در رمان «کافکا در کرانه» گفته است:
«ژان ژاک روسو میگوید تمدن از وقتی شروع شد که مردم نردهها را ساختند. نظری بسیار هوشمندانه. درست هم هست_ همۀ تمدن محصول فقدان آزادی است که دورش نرده کشیدهاند. هرچند بومیان استرالیا استثنا هستند. آنها تا سدۀ هفدهم میلادی تمدنی بدون نرده و حصار فراهم آورده بودند. آنها در آزادی کامل بودند. میتوانستند هروقت به هرجا که دلشان بخواهد بروند و هرچه دلشان خواست بکنند. زندگیشان سفر دائمی بود. سفرِ صحرا استعارۀ کاملی برای زندگیشان است. بریتانیاییها که از راه رسیدند و برای گلههای خود نرده درست کردند، بومیان از فهم آن درماندند. این است که با نادیده گرفتن اصول رایج آنها را در مقولۀ خطرناک و ضداجتماعی گنجاندند و به برّ و بیابان راندند. پس من میخواهم احتیاط کنم. آنهایی که نردههای بلند و محکم میسازند، بهتر باقی میمانند. اگر این واقعیت را انکار کنی، خودت را در معرض خطر رانده شدن به بیابان گذاشتهای…»
نرده و حصاری که راوی بین خودش و شیطان میکشد، گرویدن به اخلاق و پذیرش زندگی به طور کامل است. پذیرفتن حسرتها، پشیمانیها و قانع شدن به زمانِ خود. بدهکار به زندگی بودن نه طلبکار از آن پیام اصلی این داستان است و دیدن زیبایی در دلِ نقصها و دعوت به «وابیسابی»، مفهومی که در فرهنگ ژاپنیها به زیباییِ نهفته در کاستیها اشاره دارد. به بیانِ خود نویسنده:
«وقتی کسی متوجه مرگ قریبالوقوعش میشود، بین زندگیای که آرزو داشت از آن برخوردار شود و واقعیت مرگ به سازشی میرسد. بیتردید همۀ حسرتهای کوچک هست، رؤیاهای ناکام، اما باید به خودتان سهل بگیرید و منعطف باشید. من با شانس ناپدید کردنِ چیزها از صحنۀ روزگار برای به دست آوردن یک روز بیشتر زندگی درک کردم. در این حسرتهای کوچک زیبایی خاصی وجود دارد. چون این اثبات زیستن است. دیگر هیچ چیزی را از دنیا حذف نمیکنم. و شاید در لحظهای که عملاً میمیرم از این کار پشیمان شوم، اما از نظر من ایرادی ندارد، هرطور نگاه کنید، زندگی به هرحال پر است از حسرتها و پشیمانیها.»
گربه نیز در این داستان رمزی از ارزشِ خاطرات و مبارزه با فراموشی است. بیهوده نیست که میلان کوندرا مرگ واقعی را از دست دادن گذشته و فراموش کردن میداند و مینویسد: «از مرگ میترسیم نه به خاطر از دست دادن آینده بلکه به خاطر از دست دادن گذشته. در حقیقت، فراموشی شکلی از مرگ است که همیشه در زندگی حضور دارد.»
در این رمان ما طی هفت روز دوباره از زمین به بهشت برمیگردیم، اما نه به بهشتی ماورایی. به بهشت زمینیِ درک ارزش با هم بودن با وجود تمام تفاوتها. به پذیرشِ محتاج بودن به یکدیگر میرسیم. ضمن اینکه با مرگِ واقعی هم آشنا میشویم: مرگ از بین رفتن جسم فانی ما نیست بلکه آن زمانی است که نه خاطرات ارزشمندمان را ارج مینهیم و نه قدر آنان را که برایمان ماندهاند، میدانیم. مرگ واقعی بیعاطفگی، بیتفاوتی و فراموش کردن است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: حسرت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۹۶۰۳۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آمادگی هند برای تولید کتابهای صوتی با هوش مصنوعی
به نظر میرسد «راوی هوش مصنوعی» موضوعی مرتبط با ایالات متحده آمریکا یا اروپا محور به نظر برسد، اما کتابهای دیجیتال یا روایت شده با هوش مصنوعی ممکن است از لپتاپها و تلفنهای هوشمند هندیها دور نباشند.
به گزارش ایرنا از ستاد خبری سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، هندوستان در این دوره از نمایشگاه به عنوان مهمان ویژه قرار است صنعت نشر خود را به ایرانیان معرفی کند. جریان نشر در هندوستان به دلیل وجود زبانهای بومی گوناگون از تنوع خاصی برخوردار است. هندوستان به دلیل پیشینه تاریخی و همچنین روابط فرهنگیاش با ایران محتوای بسیاری برای ارائه به ایرانیان دارد. اما این صنعت اکنون در حوزه تکنولوژی نیز در حال آزمودن ایدههایی است که میتواند برای ایرانیان کارآیی داشته باشد. متنی که در ادامه میخوانید، با ترجمه و تالیف مارال توکلی یکی از این ایدهها را معرفی میکند:
صنعت نشر هند امکانات تولید کتابهای صوتی هوش مصنوعی را بررسی میکند. ناشران آماده حضور در این عرصه هستند، اما صداپیشگان و خوانندگان تردید دارند.
مدیسون مردی را توصیف میکند که به یک منظره زیبا نگاه میکند. صدای آهسته و بافتدار مدیسون هنگام توصیف آن منظره دلفریب بالا و پایین میشود. او کمی مکث میکند تا کمی تعلیق ایجاد شود، سپس وارد نقطه اوج میشود.
مدیسون یک انسان نیست، بلکه یک «راوی دیجیتال» است که Apple Books بهطور خاص برای ژانرهای داستانی و عاشقانه ایجاد کرده است. برخی دیگر از راویان دیجیتالی موجود در این فهرست عبارتند از «جکسون» معمولی و دوستانه، «هلنا» سخت و ترسناک و «میچل» خشک اما استادانه.
اپل بوکز در وبسایتش، راویهای دیجیتالی خود را به عنوان راهی برای کمک به نویسندگان مستقل و نویسندگانی که آثارشان توسط ناشران کوچکتر منتشر شده، پیشنهاد میکند، چرا که با موانعی مانند سردرگمی فنی و هزینههای بالا مواجه نمیشوند.
وقتی این خبر در جامعه صداپیشگی پخش شد، واکنشهای منفی بسیاری را برانگیخت، حتی زمانی که اپل بوکز به خوانندگان اطمینان داد که «به رشد فهرست کتابهای صوتی با روایت انسان ادامه خواهد داد.»
به نظر میرسد «راوی هوش مصنوعی» موضوعی مرتبط با ایالات متحده آمریکا یا اروپا محور بهنظر برسد، اما کتابهای دیجیتال یا روایت شده با هوش مصنوعی ممکن است از لپتاپها و تلفنهای هوشمند هندیها دور نباشند.
آنانت پادمانابهان؛ مدیرعامل «هارپر کالینز» هند، گفته است که آنها درحال حاضر درحال «نمونهگیری» از راویان هوش مصنوعی برای کتابهای صوتی هستند، اما هنوز صدایی که دوست داشته باشند پیدا نکردهاند. او معتقد است که هوش مصنوعی میتواند به تولید کتابهای صوتی بیشتر و صرفهجویی در زمان کمک کند.
پادمانابهان گفت: «میتوانم به شما بگویم، شما تفاوت خوانش توسط هوش مصنوعی و انسان را نمیدانید.» «این جایی است که به آن میرسد تا زمانی به شما بگویم که این توسط هوش مصنوعی روایت شده است» (یا) «این روایت انسان است»، فکر نمیکنم متوجه شوید. در روایتهای غیرداستانی و جاهای دیگر، فکر نمیکنم مهم باشد. فکر میکنم در داستانها مهم است که روایت کجا مکث میکند، جایی که راوی چیزهای بیشتری را به ارمغان میآورد.»
وی افزود که راویهای هوش مصنوعی انتشار سریعتر کتابهای ترجمه شده را نیز امکانپذیر میکنند.
هند برای تولید کتابهای صوتی با هوش مصنوعی آماده میشود
نویسندگان چه فکری میکنند؟
خوانندگان و نویسندگان نگران پیامدهای اجتماعی جریان اصلی کتابهای روایت شده توسط هوش مصنوعی هستند و صداپیشگان فرصتهای شغلی را از دست میدهند. متخصصان همچنین میترسند که کتابهای صوتی که قبلا توسط آنها روایت شده است، بدون رضایت آنها برای آموزش ابزارهای هوش مصنوعی که میتواند جایگزین آنها شود، استفاده شود.
با درنظر گرفتن این موضوع، آیا خوانندگان و نویسندگان هندی از کتابهای روایت شده توسط هوش مصنوعی حمایت میکنند؟
میمی موندال، نویسنده هندی داستانهای علمی تخیلی و فانتزی، گفت که از مفهوم کتابهای روایت شده با هوش مصنوعی و شکل آینده علمی-تخیلی اطراف او «بسیار هیجان زده» است. با این حال، او اعتراف کرد که اگر جایگزین انسانی وجود داشته باشد، چنین کتابهایی را توصیه یا خریداری نمیکند.
ازنظر فنی این تقصیر هوش مصنوعی نیست. فقط این است که ما آن را به چنین دنیای نابرابری میآوریم و آن را به وسیله دیگری برای ظلم تبدیل میکنیم.
رش سوزان، نویسنده و ویراستار، که کتابها را در وبلاگ The Book Satchel مرور میکند، گفت که به کتابهای صوتی زیادی گوش میدهد، اما راویهای هوش مصنوعی/دیجیتال را «رباتیک و بی جان» میداند. او همچنین گفت که با بازبینی کتابهایی که توسط راویهای دیجیتال خوانده میشود، موافقت نمیکند.
سوزان در بیانهای ایمیلی گفت: من راوی دیجیتالی را به اندازه کافی خوب نمیدانم که با صداپیشگانی که میتوانند جزئیات احساسات را از طریق آهنگ و سبک خواندن خود برانگیزند رقابت کنند. بنابراین، نظر کلی من درمورد کتاب تغییر میکند. امیدوارم روی این تمرکز کنیم که فناوری جدید چگونه میتواند به ما در انجام سریعتر و آسانتر کمک کند، و به دنبال راههایی نباشیم که در آن کار انسان کم ارزش شده و قابل تعویض باشد.
از منظر یک منتقد، سوزان نگران بود که راوی دیجیتال عاملی است که میتواند بر موفقیت یا عدم موفقیت یک کتاب تأثیر بگذارد.
او هشدار داد: «یک کتاب خوب میتواند به یک کتاب صوتی متوسط در دست یک راوی بد تبدیل شود.»
موندال همچنین به طنز جایگزینی هوش مصنوعی با نیروی انسانی اشاره کرد و گفت که حتی با ارزانتر شدن فرآیندهای تولید و ارزان شدن کتابها، مردم شغل خود را از دست میدهند.
وی اشاره کرد: من میتوانم ببینم مطبوعات کوچک و نویسندگان به حاشیه رانده شده چگونه میتوانند از نیروی کار هوش مصنوعی سود ببرند، و من از آنها به خاطر استفاده از این فرصت کینهای ندارم. ما نباید انتظار داشته باشیم که عدالت اجتماعی بر دوش ضعیفترین اعضای جامعه ما بیاید. این نویسندگانی مانند من هستند که میتوانند درمورد این موضوع موضع بگیرند و حرفه خود را از دست ندهند.
کانال عصر ایران در تلگرام