اجابت دعای مرد مسیحی با توسل به امام هادی (ع) / فرزند مسیحی که مولود بشارت امام دهم شد
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۰۲۰۷۸۲
حجتالاسلام حسینی قمی به ذکر روایتی از توسل مرد مسیحی به امام هادی (ع) و بشارت آن حضرت نسبت به نجات جان آن مرد از دست متوکل عباسی پرداخت. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حجتالاسلام حسینی قمی در برنامه سمت خدا به ذکر روایتی از توسل مرد مسیحی به امام هادی (ع) و بشارت آن حضرت نسبت به نجات جان آن مرد از دست متوکل عباسی پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی گفت: مرحوم راوندی در کتاب «الخرائج» نقل میکند هبة الله بن ابى منصور موصلى مىگوید: در دیار ربیعه، کاتبى نصرانى به نام یوسف بن یعقوب بود و با پدرم دوستى داشت. روزى به خانه ما آمد. پدرم گفت: چه کار داشتى که این وقت آمدهاى؟ گفت: متوکل احضارم کرده و نمىدانم با من چه کار دارد، اما جانم را از خدا به 100 دینار خریدهام و آنها را براى امام على النقى علیهالسلام آوردهام.
پدرم گفت: در این مورد موفق شدى.
راوى مىگوید: به سوى متوکل رفت و بعد از چند روز با شادى برگشت.
پدرم گفت: جریانت را تعریف کن.
گفت: به سامرا رسیدم و پیش متوکل نرفتم. منزلى گرفتم و در آنجا مستقر شدم و گفتم: قبل از این که کسى مرا بشناسد و قبل از اینکه پیش متوکل بروم، باید 100 دینار را به امام على النقى برسانم، اما فهمیدم که متوکل از بیرون آمدنش جلوگیرى کرده و از خانهاش خارج نمىشود.
ماندم که چه کار کنم. چون نصرانى بودم، مىترسیدم که از خانهاش بپرسم.
مدتى فکر کردم. در قلبم افتاد که سوار مرکبم بشوم و در شهر به راه بیفتم و از رفتن آن مانع نشوم تا شاید بدون اینکه از کسى بپرسم مرا به در خانه او برساند.
راوى مىگوید: دینارها را در کاغذى قرار دادم و در جیبم گذاشتم و سوار مرکب شدم. آن حیوان هم خیابانها و بازارها را مىپیمود و مىرفت تا به در خانهاى رسید و ایستاد. هر چه تلاش کردم تا بلکه این حیوان حرکت کند، موفق نشدم. به غلام گفتم: بپرس این خانه از آن کیست؟
گفتند: خانه على بن محمّد بن رضاست. تعجب کردم و گفتم: اللَّه اکبر؛ از این نشانه و خدا کفایتکننده است. در این هنگام خادم سیاهى بیرون آمد و گفت: تو یوسف بن یعقوب هستى؟
گفتم: بله
گفت: پایین بیا. به داخل رفتم و مرا در دهلیز خانه نشاند و خود وارد اتاق شد.
با خود گفتم: این هم نشانه دیگر. این خادم از کجا اسم من و پدرم را مىداند. در این شهر کسى نیست که مرا بشناسد و من تا به حال با او برخورد نکردهام. دوباره خادم بیرون آمد و گفت: 100 دینارى که در کاغذ و در جیب تو است، آنها را بیاور. دینارها را به او دادم و گفتم: این هم سومین نشانه. سپس برگشت و گفت: داخل شو.
بر آن حضرت وارد شدم دیدم تنها نشسته است. رو به من فرمود: اى یوسف؛ آیا وقت آن نرسیده که مسلمان شوى؟
گفتم: چرا مولاى من؛ آنچه کفایت مىکرد آشکار شد.
فرمود: هیهات! تو مسلمان نمىشوى، اما فرزندت فلان، مسلمان مىشود و از شیعیان ماست.
سپس فرمود: اى یوسف؛ مردم فکر مىکنند شما از دوستى ما بهرهاى نمىبرى. به خدا قسم دروغ مىگویند؛ امثال شما از دوستى ما بهره مىبرند. یَا یُوسُفُ إِنَّ أَقْوَاماً یَزْعُمُونَ أَنَّ وَلَایَتَنَا لَا تَنْفَعُ أَمْثَالَکَ کَذَبُوا وَ اللَّهِ إِنَّهَا لَتَنْفَعُ أَمْثَالَکَ
دنبال کار خویش برو که موافق میلت خواهد بود. [و به زودى فرزندى مبارک خواهى یافت؛ امْضِ فِیمَا وَافَیْتَ لَهُ فَإِنَّکَ سَتَرَى مَا تُحِبُّ وَ سَیُولَدُ لَکَ وَلَدٌ مُبَارَکٌ
مىگوید: به در خانه متوکل رفتم و کارم را انجام دادم و برگشتم.
هبةالله مىگوید: پسرش را بعد از مرگ پدرش دیدم که مسلمان و شیعه خوبى بود. به من گفت: پدرم بر دین نصرانیت مرد. و او بعد از مرگ پدرش مسلمان شد و مىگفت: من مژده مولایم امام على النقى علیهالسلام هستم.
بر اساس این روایت در هر درجهای از ایمان قرار داریم، نباید ارتباط خویش با اهلبیت را قطع کنیم، همچنان که امام هادی علیهالسلام خطاب به آن مسیحی فرمود «امثال شما از دوستى ما بهره مىبرند» چه برسد به شیعیان و محبان عترت.
معجزاتی از آگاهی امام هادی(ع) از گذشته و آیندهانتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: امام هادی ع امام هادی ع امام هادی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۰۲۰۷۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
ایسنا/همدان دختر مرحوم دکتر سیدمرتضی هزاوهای با تأکید بر اینکه پدرم گوش شنوای همه بود، گفت: مرحوم هزاوهای تعامل با جوانان را خوب بلد بود به طوریکه گوش شنوای همه بود و بسیاری از جوانان با او مشورت و درددل میکردند.
محیا سادات هزاوهای در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به رفاقت خود با پدرش اظهار کرد: بُعد رفاقت ما بیشتر از رابطه پدر و دختری بود به گونهایکه جزئیات اتفاقات روزمره را برای هم تعریف میکردیم.
وی با تأکید بر اینکه در محیط خانواده حضور پدرم پر از عشق و زندگی بود، خاطرنشان کرد: حتی دوران بیماری هم نتوانست انرژی و ابراز احساسات پدرم را بگیرد و با تمام نواتوانی باز هم محبت و عشق خود را نشان میداد.
هزاوهای با اشاره به دلنوشته پدرش افزود: زمانیکه کنکور داشتم پدرم برایم دلنوشتهای نوشته بود که آن را با آیهای از قرآن شروع کرده بود «عذرخواهی میکنم که به علت مشغله جز دعا توشهای برایت ندارم. تو فراتر از آنی که من میخواهم و درست آنی که خدا میخواهد.» و تعابیر عاطفی بسیار قوی در نوشتههایش بکار برده بود.
وی با بیان اینکه مرحوم هزاوهای جاذبهای برای نسل جوان داشت، تصریح کرد: رابطه بین پدرم و جوانان اقوام و دانشجویانش بسیار زیاد بود و برخی از جوانان فامیل که با پدر و مادر خود راحت نبودند، از طریق پدرم مسائل و خواستههای خود را با خانوادههایشان مطرح میکردند.
دختر مرحوم هزاوهای تابآوری و انعطافپذیری در مقابل نظرات مخالف را یکی از ویژگیهای ممتاز پدر دانست و یادآور شد: پدر حتی اگر در زمینهای صاحبنظر بود در جمعی که مخالف نظرش بود، برآشفته نمیشد و با آرامش و صبوری صحبت میکرد ضمن اینکه نظرات مخالف رابطهاش را تحتتأثیر قرار نمیداد.
وی با بیان اینکه همیشه پدر به بنده مشورت میداد و در بحث ازدواج نخستین مشاورم او بود، اظهار کرد: پدر همیشه در امر ازدواج بنده سختگیری داشت اما در موردی که یکی از همکارانش معرفی کرده بود، سختگیری نکرد، انگار به او الهام شده بود.
هزاوهای با اشاره به اینکه دو ماه بعد از عقدم پدر از دنیا رفت، ادامه داد: پدر در مسائل مادی و مهریه صحبت نکرد و فقط یک جمله به همسرم گفت و آن این بود «دخترم امانت حضرت زهراست، اگر امانتدار خوبی هستی، بسمالله».
وی با تأکید بر اینکه پدر بدون حساب و کتاب و بدون توقع به دیگران کمک میکرد، یادآور شد: پدر هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشت و همیشه بدون انتظار به دیگران کمک میکرد و همواره به دنبال این بود که به انحاء مختلف دل دیگران را به دست بیاورد.
دختر مرحوم هزاوهای با بیان اینکه پدرم مشمول لطف الهی بوده و هست، گفت: پدرم همیشه خیرخواه مردم بود و به همین علت مشمول لطف الهی بوده و هست. همیشه اگر کسی نیاز به کمک داشت هر کمکی که از دستش برمیآمد دریغ نمیکرد.
به گزارش ایسنا، دکتر سیدمرتضی هزاوهای، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی و یکی از پژوهشگران و اساتید مطرح دانشگاه بوعلیسینا در سال ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی و روحانی در شهر همدان متولد شد. او پس از سالها تدریس در دانشگاه بوعلیسینا در سال ۹۲ با بیماری مواجه شد و در اردیبهشت سال ۹۹ به علت بیماری درگذشت.
انتهای پیام