فیلمی که میخواست «آژانس شیشهای» باشد/ سینما در معرض یک «سرقت»!
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۰۷۶۴۷۲
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی برنامه تلویزیونی «نقد سینما»، سیویکمین قسمت از فصل جدید برنامه «نقد سینما» جمعهشب اول اسفندماه روی آنتن شبکه پنج رفت. در این قسمت از برنامه ضمن نقد و بررسی فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است»، معضل «قاچاق» در سینمای ایران به بحث گذاشته شد.
در بخش نخست برنامه امیررضا مافی میزبان حسین لامعی کارشناس و آرش خوشخو منتقد سینما بود تا درباره فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» به گفتگو بپردازند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حسین لامعی در ابتدای این بحث گفت: وقتی واکنشهای مثبت و منفی به فیلم «دیدن این فیلم جرم است» را مرور میکردم، متوجه شدم که اکثر این مطالب نقد خود فیلم نبود. یعنی درباره فیلمنامه، شخصیتپردازی و فضاسازی نبود. باید بپذیریم که این فیلم، یک فیلم خاص است. فیلمی که مضمون و محتوایش، بر مباحث ساختاریاش غالب است. برای همین در مواجه با فیلم معمولاً ساختار آن را کنار میگذارند، مانند اتفاقی که در جشنواره امسال برای «مصلحت» شاهدش بودیم. کمتر پیش میآید که درباره این فیلمها گفتگوی سینمایی شکل بگیرد.
وی با اشاره به برخی خطکشیها و مرزبندی میان فیلمسازان در رسانههای اصلاحطلب و یا اصولگرا توضیح داد: بر اساس این مرزبندی در رسانهها گویی ما یک دسته از فیلمسازان داریم که شامل عباس کیارستمی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی میشود و در مقابل دسته دیگری داریم که فیلمسازانی چون ابراهیم حاتمیکیا، مجید مجیدی، احمدرضا درویش و فیلمسازان دیگری از این طیف قرار میگیرند. معمولاً هم در فضای رسانهای بین اینها شکافی میگذاریم! اما واقعیت این است که از دریچه سینما این خطکشیها بهکل بهم میریزد!
لامعی در ادامه توضیحات خود گفت: از منظر اصول فیلمسازی، سینمای ابراهیم حاتمیکیا بیش از آنکه شبیه مجید مجیدی و رضا میرکریمی باشد، به سینمای مسعود کیمیایی شبیه است. یا سینمای مجیدی و میرکریمی، بیش از آنکه به سینمای احمدرضا درویش نزدیک باشد، به سینمای عباس کیارستمی نزدیک است. حتی با خود این فیلمسازان هم صحبت کنید، متوجه این سلایق مشترک میشوید.
وی افزود: وقتی این خطکشی در فضای رسانه شکل میگیرد، فیلمسازان و روزنامهنگاران جدید هم احساس میکنند باید وارد این مرزبندیها شوند. مثلاً میگویند «دیدن این فیلم جرم است» متعلق به این طیف است و براساس آن شروع به نقد میکنند! همین امسال هم شاهد بودیم که مشخصاً بحثهای درگرفته درباره فیلمهای تازه نرگس آبیار و محمدحسین مهدویان بر همین مبنا بود که شما که فیلمساز این طرف خط بودید، چرا این بار آن طرف خطی فیلم ساختهاید! در حالی که این خطکشیها از اساس و از هر منظری مضحک است.
این کارشناس سینما ادامه داد: فیلم «دیدن این فیلم جرم است» هم خیلی زود براساس همین مرزبندیها تعریف شد، برچسب خورد. نگذاشتند فیلم نفس بکشد و در این فضا فیلمساز هم معذب میشود.
وی بااشاره به نقدی از پالین کیل بر سینمای جان فورد ادامه داد: این قبیل مرزبندیها در سینمای جهان هم وجود دارد اما واقعیت این است که باید هر فیلمی را فارغ از هر مرزبندی، اثری درباره گروهی از آدمها بدانیم. آن وقت همه این مرزبندیها از بین میرود و فیلمی مانند «دیدن این فیلم جرم است» را هم میتوان نقد و بررسی درست کرد، نه اینکه همان ابتدا بگوییم چرا حوزه هنری باید حق داشته باشد چنین فیلمی بسازد!
آرش خوشخو هم در ابتدای مباحث خود ضمن استقبال از رفع توقیف «دیدن این فیلم جرم است» و اکران آن در سینماها گفت: واقعاً توقیف این فیلم چه معنایی داشت و امروز اکرانش چه خطری دارد؟ نکته دیگر اینکه شخصاً از فیلمهایی که روی شکافهای اجتماعی فوکوس میکنند، خوشم نمیآید. پسند شخصیام در سینما، روزنامهنگاری، تئاتر و حتی عرصه سیاست این است که از تعمیق شکافها استقبال نمیکنم. نکته آخر هم اینکه داستان این فیلم ساختگی است. شاید بگویید همه داستانها ساختگی هستند اما وقتی یک داستان را میخواهیم به جامعه تعمیم دهیم ماجرا فرق میکند. این مشکل را «فروشنده» اصغر فرهادی هم داشت. اینکه یک داستان بسیار بعیدی را میخواهد تعمیم اجتماعی و سیاسی دهد. «دیدن این فیلم جرم است» هم همین کار را میکند. داستان فیلم بسیار بعید است و کارگردان میخواهد آن را تعمیم اجتماعی دهد. این یک نقطه ضعف برای یک فیلم است و حکم همان مهندسی معکوس را پیدا میکند.
لامعی در بخش دیگر صحبتهایش با استقبال از ساخت فیلم سیاسی گفت: نه فقط فیلم سیاسی شبیه این فیلم، بلکه فیلم سیاسیای که شبیه «دیدن این فیلم جرم است» فکر نمیکند هم باید بتواند ساخته و اکران شود. کمااینکه «عصبانی نیستم» هم اکران شد. هر فیلمی در شرایط فعلی قطعاً دیده میشود، پس چه بهتر که اجازه دهیم اکران شود.
این کارشناس سینما در ادامه به لزوم ساخت فیلم سیاسی اشاره کرد که امیررضا مافی از لزوم تفکیک میان فیلم سیاسی و فیلم سیاستزده گفت. خوشخو در این بحث به فیلم «شیشلیک» ساخته محمد حسین مهدویان اشاره کرد.
لامعی اما تأکید کرد: فارغ از اینکه «شیشلیک» یا «دیدن این فیلم جرم است» را دوست داشته باشیم یا نه، باید استقبال کنیم از اینکه فیلمساز ما بتواند حرف سیاسی هم بزند. متأسفانه در وزارت ارشاد فعلی و دولت فعلی، این مسئله کمی پیچیدهتر و سختتر شده است و حتی فیلمهای اجتماعی هم دچار مشکل میشوند. دولت به زعم خودش علاقه ندارد که سینما بخواهد برایش بحران درست کند.
وی در ادامه درباره «دیدن این فیلم جرم است» گفت: به نظرم این فیلم بیش از آنکه سینمایی باشد، تلویزیونی است. شخصیتپردازیهای فیلم هم تلویزیونی است. فیلم جاهطلبی نیست. انتخاب بازیگر نقش اصلی هم باعث شده شمایل قهرمانی که در فیلم انتظارش را داریم شکل نگیرد. فیلم خیلی دوست دارد «آژانس شیشهای» شود، اما نمیشود. با همه اینها فیلم «مغز» درستی دارد به این معنا که آنچه را میگوید به آن باور دارد و تا انتها هم پای آن میایستد.
خوشخو هم در این بخش گفت: فیلم واقعاً خوب ساخته شده است و کارگردانی درستی دارد. تمام صحنه زدوخورد ابتدای فیلم که دوربین در ماشین میماند و ما از طریق سایهها متوجه ماجرا میشویم خیلی خوب اجرا شده است. اما من هم معتقدم ترکیب بازیگران جوابگوی این فیلم نیست.
وی با انتقاد از فضای مهندسیشده داستان و شخصیتهای فیلم افزود: این فیلم یک فیلم متوسط سینمایی است که حرفی که میزند از بضاعتش فراتر است. فیلم باید بازیگران بهتری میداشت، داستان و کارگردانی بهتری هم باید میداشت.
مافی در این بخش به مقایسه «دیدن این فیلم جرم است» یا «آژانس شیشهای» و فاصله این دو فیلم اشاره کرد که لامعی گفت: داستان «آژانس شیشهای» بسیار روانتر بود و اینگونه هم نبود که هر طیفی در داستان آن نمایندهای داشته باشد. «دیدن این فیلم جرم است» میخواهد از هر طیف نمایندهای داشته باشد تا حرفش را بزند.
وی افزود: آنچه در این فیلم برایم مهم بود، این بود که فیلمساز از حرفی که میزند، خجالت نمیکشد. حرفی که میزند او را معذب نمیکند. نمیخواهد با موسیقی و اسلوموشن، به زور، قهرمان بسازد. فیلم تکلیفش با خودش مشخص است و این مهمترین امتیاز آن است.
لامعی با اشاره به مضمون فیلم تأکید کرد: بعید میدانم چه اصلاحطلب و چه اصولگرا با مضمون این فیلم بر روی کاغذ مشکلی داشته باشند، مشکل از جایی آغاز میشود که برخی میگویند این حرف را چرا حوزه هنری در فیلمش زده است. عدهای دیگر بهدنبال این میگردند که چه کسی یک سال فیلم را توقیف کرد. این بحثها است که منجر به موضعگیری له یا علیه فیلم میشود.
امیررضا مافی هم در ادامه گفت: به نظرم «دیدن این فیلم جرم است» فیلم قابلقبولی است که مردم آن را میبینند و با آن ارتباط برقرار میکنند. قصهگو است و تلاش دارد حرف نویی را هم مطرح کند. امیدوارم هیچگاه مباحث سیاسی موجب گرفتاری یک فیلم و تعطیلی سینما نشود.
پرونده ویژه؛ «قاچاق» در سینمای ایران
در بخش پرونده ویژه امیررضا مافی با موضوع «قاچاق در سینمای ایران» میزبان محمد احمدی تهیهکننده و دبیر کارگروه مبارزه با سرقت فیلمهای سینمایی بود.
احمدی در ابتدای این بخش درباره «کارگروه مبارزه با سرقت فیلمهای سینمایی» گفت: متأسفانه در سینمای جهان هم معضل قاچاق وجود دارد و همین که ما اینجا فیلمهای روز جهان را بلافاصله پس از اکران و با زیرنویس فارسی در اختیار داریم، نشان میدهد که معضل همه جا وجود دارد. ما اما تمام انرژی خود را گذاشتهایم که این سرقت را در ایران به حداقل برسانیم.
وی افزود: تعامل با دادستانی کشور صورت گرفته تا به محض اطلاع از عرضه غیرقانونی یک فیلم بر روی یک سایت، پیش از درخواست مستندات، به سایت مذکور تذکر داده میشود و اگر فایل از خروجی حذف نشود، بلافاصله سایت مسدود و فیلتر میشود. البته به شرطی که سرور سایت در ایران باشد. سایتهایی که سروری در خارج از کشور داشته باشند، متأسفانه هنوز نمیتوانیم رسماً با آنها مقابله کنیم. درباره کانالهای تلگرام و صفحات اینستاگرامی هم مذاکراتی صورت گرفته و با آنها مقابله خواهد شد.
احمدی درباره امکان برخورد با کانالهای تلگرامی که سرور خارجی دارد هم گفت: با مدیریت تلگرام مذاکراتی داشتهایم و تا امروز برخی کانالها هم مسدود شدهاند اما مشکل اینجاست که مثل قارچ کانالها جدید متولد میشود. این برخورد آنقدر باید ادامه داشته باشد که فعالان این حوزه را خسته کند.
وی درباره برخورد با مبادی لو رفتن نسخههای غیرقانونی فیلمها هم توضیح داد: فیلمهایی که واترمارک دارند و مبدأ لو رفتن آنها مشخص است که به راحتی قابل برخورد است. در این زمینه قانون هم داریم و میتوان خسارت هم گرفت. اما تهدید اصلی جاهایی است که هیچ دسترسی به آنها نداریم و منشأ لورفتن فیلمها مشخص نیست.
این تهیهکننده سینما تأکید کرد: قدم اصلی آگاه کردن مردم و فرهنگسازی است. باید به همه اطلاع داد که دیدن این نسخهها در اصل سرقت و دزدی آشکار است. خیلیها واقعاً همین نکته را نمیدانند.
احمدی در پاسخ به سوال مافی درباره رویکرد دوگانه نسبت به مصرف نسخه رایگان فیلمها و سریالهای خارجی و تأثیر این رفتار بر عدم فرهنگسازی مناسب در مصرف محصولات داخلی هم گفت: مسئله این است که قوانینی در کشور ما باید وضع شود، بهخصوص در حوزه کپیرایت که موانع و اختلاف سلایق بسیاری در مسیر آن وجود دارد. تا این قوانین به مرحله اجرا نرسد، نمیتوانیم از مردم انتظاری داشته باشیم. حتی اینکه مردم را به این سمت سوق دهیم که همین فیلمها و سریالهای خارجی را از پلتفرمهای رسمی تماشا کنند، همین یک گام در مسیر فرهنگسازی است. درست است که پلتفرم هم میتواند در این زمینه خطا کند و بدون رعایت کپیرایت فیلمی را عرضه کند، اما اگر مسئولان ارشاد اجازه این رفتار غیرقانونی را به پلتفرمها ندهند، این فرآیند یک قدم رو به جلو خواهد بود.
احمدی در بخش دیگر ضمن تأکید مجدد بر لزوم فرهنگسازی گفت: جریمههایی که برای تخلف دانلود غیرقانونی در نظر گرفته شده بود، تا به امروز بسیار ناچیز بوده است. امروز این هزینه را بالاتر بردهایم. این یکی از راهکارهای ما برای برخورد با این تخلف است. از سوی دیگر با شرکتی در آمریکا که بنیانگذاران و هیأت مدیرهاش ایرانی هستند، وارد مذاکره شدهایم که کپیرایت فیلمهای ایرانی آنجا ثبت شود و همزمان با اکران فیلمها در ایران، فیلمها را در کشورها دیگر که صاحب قانون کپیرایت هستند، اکران کنند و آن موقع اگر فیلم از ماهواره یا سایت پخش شود، امکان سو کردن و جریمه متخلفان وجود خواهد داشت.
این تهیهکننده سینما در پایان از مردم درخواست کرد فیلمهای سینمای ایران را بهصورت قانونی تماشا کنند و از تهیهکنندگان دعوت کرد برای پیوستن به کپیرایت در عرضه جهانی پیش از اکران فیلمهایشان اقدام کنند.
میز خبر؛ سرانجام تراکم فیلمها در صف اکران ۱۴۰۰
علیرضا مرادی در بخش میز خبر «نقد سینما» میزبان ایزد مهرآفرین روزنامهنگار سینمایی بود تا درباره تراکم فیلمهای مانده در صف اکران سینماها صحبت کنند.
مهرآفرین در ابتدا ضمن اشاره به ماندن بیش از ۲۵۰ فیلم در صف اکران سینماها گفت: این چالش و مسئله اساسی امروز سینمای ایران است.
وی افزود: ظرفیت اکران در سینمای ایران تناسبی با آمار فیلمهای مانده در صف اکران ندارد و به همین دلیل چارهای جز استفاده از ظرفیت اکران آنلاین نداریم. این میتواند یک نقطه عطف برای سینمای ایران باشد. اینکه سینمادار درباره اکران فیلمها میتواند تصمیم بگیرد. بخش عمدهای از این ۲۵۰ فیلم اساساً نیازی به ورود به چرخه اکران ندارند. نزدیک به ۸۰ درصد این آثار اساساً به درد اکران بر پرده نمیخورند، اینها باید در پلتفرمها و بسترهای دیگر عرضه شوند. در تمام دنیا هم همین طور است.
مهرآفرین درباره ترکیب احتمالی فیلمهای اکران نوروز ۱۴۰۰ هم گفت: اسامی زیادی مطرح شده است. «دینامیت»، «چپ، راست» و «درخت گردو» سه فیلم مهمی هستند که تا امروز اسمشان مطرح شده اما هنوز هیچ چیز در این زمینه قطعی نیست. آنچه مهم و حیاتی است این است که اکران نوروز و اکران سینماها باید به سمت فیلمهای باکیفیت برود. نباید مردم را با فیلمهای ضدمخاطب آزمایش کنیم.
وی تأکید کرد: اگر مسئله کرونا حل شود، شک نکنید سینما باردیگر جان میگیرد چراکه مردم سینما را دوست دارند. سینمای ایران هم برخلاف خیلی از فضاسازیها سینمایی بسیار باکیفیت است.
مهرآفرین درباره شیوهنامه اکران در سال ۱۴۰۰ هم تأکید کرد شیوهنامه مصوب سال گذشته در شرایط فعلی امکان اجرا ندارد و باید ببینیم تصمیمگیریهای مدیران در آینده چگونه خواهد بود.
آموزش فیلمسازی با بهروز افخمی؛ از جامپکات تا انتخاب لنز
در بخش پایانی برنامه شب گذشته «نقد سینما» بهروز افخمی در ادامه مباحث خود در حوزه آشنایی با اصطلاحات تخصصی «فیلمسازی» نکاتی را درباره «خط فرضی» و به تعبیر خودش «نقطه فرضی» مطرح کرد.
وی در ادامه به سابقه استفاده از «جامپ کات» در تدوین از دهه ۵۰ سینمای جهان اشاره کرد و در این زمینه به کاربرد جامپکات در یکی از سکانسهای فیلم «عروس» به کارگردانی خود پرداخت.
افخمی تأکید کرد: مونتورهای قدیمی سینما حتی در قبل از جنگ جهانی هم از جامپکات استفاده میکردند اما طوری کار میکردند که تا حد امکان مخاطب متوجهش نشود، امروز اما طوری از جامپ کات استفاده میشود که اتفاقاً تماشاگر متوجه آن شود. این از تواناییهای سینما است که البته برخی فیلمسازان از آن استفاده نمیکنند و تأکید دارند همه چیز را در تایم واقعی به نمایش درآورند.
وی در ادامه به بخشهایی از سینمای عباس کیارستمی و عدم استفاده از جامپ کات در کارگردانی این فیلمساز اشاره کرد.
افخمی در ادامه به طرح خاطراتی از تجربه کاری خود پرداخت تا تأکید کند در فیلمسازی نیازی نیست در بند اصطلاحات تخصصی بمانیم.پ
آشنایی با ویژگیها و کاربردهای برخی لنزها برای تصویربرداری در فیلمهای مختلف برای ایجاد «دید طبیعی برای مخاطب»، بخش بعدی مباحث میز آموزش فیلمسازی بهروز افخمی در «نقد سینما» بود.
برنامه «نقد سینما» به تهیهکنندگی یوسف بچاری جمعهشبها ساعت ۲۲ از شبکه پنج سیما پخش میشود.
کد خبر 5151919 عطیه موذنمنبع: مهر
کلیدواژه: برنامه نقد سینما شبکه پنج سیما دیدن این فیلم جرم است سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر جشنواره موسیقی فجر موسیقی ایرانی فیلم کوتاه کنسرت آنلاین تئاتر ایران ویروس کرونا سیزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر جشنواره فیلم موج کیش فیلم سینمایی شبکه پنج سیما برنامه تلویزیونی فیلم مستند کارگردان تئاتر دیدن این فیلم جرم سینمای ایران آژانس شیشه ای امیررضا مافی صف اکران جامپ کات مرزبندی ها فیلم سیاسی نقد سینما کپی رایت کانال ها فیلم ها یک فیلم خط کشی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۰۷۶۴۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
فریدون جیرانی در آخرین گفتوگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیهکننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.
در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دورههای پس از آن پرداختهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبتهای جیرانی و ابوالحسن داوودی را میخوانید و میبینید:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیدر تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود
*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه اینجور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.
داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذابتر و قابل قبولتری نشان میداد.
در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود
*چهره را خیلی عوض کرد.
داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر میآید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را بهنوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشهاش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترینشان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت میآیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست میتوانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. بهخصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخوردهای خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود. شمشیر دولبهای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود میآورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.
جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
در واقع شاید مهمترین مسالهای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان میبینیم خسارتهایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتیترین جشنوارههای دنیا محسوب میشود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سالهای سال همه درگیرش بودهایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمههایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛
یعنی بین حاکمیت و مردم و بهخصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار میکند تا چهرهای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که میتواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت بهخصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.
یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمدهتر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستنهایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی میخواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب میشود و این میشود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد به این دلیل که نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند
این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمیگردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پلهایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمیتواند آنها را بسازد؛ بنابراین روزبهروز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گرانتر و غیرقابل ساختتر میشود و به جایی میرسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهادهای سازنده هم خارج میشود. چون اینها مخاطب ندارند.
در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهمترین بنیاد تقویتکننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟
محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید جواب نمیدهد
سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهادهای مختلف بوده و سرمایههایی که بیشتر سرمایههای دولتی بودهاند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیدهاند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیدهام-، اما کسانی که دیدهاند به جز یکی دو مورد بقیهشان هیچگونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخابشده که پول بدهند.
کسانی که تصمیمات فرهنگی میگیرند با شرایط و کسانی روبهرو میشویم که همان مثال معروف را به یادمان میآورند که بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریککننده که پیش گرفتهاند، فرار به جلویی که میبینیم که روزبهروز بیشتر میشود، این لجبازی از طرف تمام تصمیمگیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی میرسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان میکند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را میخواستیم.
این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید، به نظر میآید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبهرو شود، چیزی که فکر میکند میتواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمیدهد. این در سینما جواب نمیدهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفتهاند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمدهترینشان است.
در بین محصولاتی که تولید میشود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعیها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارتهای دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل میشود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمیدانند چهکارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.
اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهههای ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد میتواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان میدهد]، جامعهای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقههای مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم میتواند به حاکمیت و جریان بینالمللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه میکنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.