زندگی روزمره در ایران مدرن
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۰۹۲۴۶۳
هاله لاجوردی یکی از جامعهشناسان ایرانی بود که در ۱۳۴۳ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود، وی توانست مدارج علمی را یکی پس از دیگری با موفقیت طی کند. مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را در رشته جامعهشناسی از دانشگاه تهران گرفت.
عنوان رساله وی در دوره کارشناسی ارشد «قدرت در خانواده» و دوره دکتری «بازنمایی زندگی روزمره در سینما» بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عباس نعیمی جورشری، جامعهشناس در خصوص قطع همکاری هاله لاجوردی با دانشگاه نوشت: هاله لاجوردی یک تیپ است. تیپی مولد و متفکر که حذف میشود. در اشکال مختلف حذف میشود. در سکوت اجتماعی، حذف میشود. غیبت این تیپ، هزینه سنگینی برای اجتماع دارد. میتوان با چارچوب نظری هاله مخالف بود، آنچنان که نگارنده با برخی آرای او زاویه داشته است اما باید تمام توان را بسیج کرد تا او بماند. کرسی داشته باشد. قلم بزند. سخن بگوید. نقد کند. نقد شود. شنیده شود. از حذف مصون بماند. از سانسور مصون بماند. ایزوله نگردد. باید تاکید نمود که او یک تیپ است که نمونههای بسیار دارد. تیپی اجتماعی که وضعیت اندیشه در ایران در گرو کثرت آن است. شاید وَ شاید این آخرین سخن "هاله" با مخاطب بوده باشد!
خدمات علمی و فرهنگی
بسیاری علت مرگ زود هنگام این جامعه شناس فقید را افسردگی ذکر کرده اند و در این خصوص دلایل مختلفی ذکر کرده اند، برخی جدایی از دانشگاه و خبر درگذشت مادرش را یکی از علت های آن می دانند اما این موضوع نیاز به بررسی جدی دارد که چه عواملی باعث می شود که تحصیلکردگان فرهیخته دانشگاهی یا به مهاجرت روی می آورند و یا افسرده می شوند؟ در ادامه به برخی از فعالیت های علمی لاجوردی پرداخته می شود تا با اندیشه های وی در عرصه علوم اجتماعی بیشتر آشنا شویم: یکی از فعالیت های علمی لاجوردی حضور در مجله ارغنون و ترجمه و چاپ مقالات متعدد در این فصلنامه بود. ارغنون فصلنامهای با رویکرد ترجمه در حوزه متون برگزیده علوم انسانی در شاخههای فلسفه، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، روانکاوی و نقد ادبی از ۱۳۷۳ خورشیدی آغاز به کار کرد. هر شماره ارغنون به یکی از جریانها، مکاتب، نحلهها یا موضوعات مهم فکری روز جهان اختصاص داشت.
شماره نخست ارغنون به موضوع فرهنگ و تکنولوژی اختصاص داشت و لاجوردی در آن مقاله «هایدگر و کوندرا و دیکنز» نوشته ریچارد رورتی، فیلسوف معاصر امریکایی را ترجمه کرد. او در شماره دوم ارغنون(تابستان ۱۳۷۳) با موضوع رمانتیسم، ترجمه ۲ مصاحبه یکی با تام باتامور جامعهشناس انگلیسی و دیگری با هانس گئورگ گادامر فیلسوف معاصر آلمانی ارایه داد. لاجوردی همکاری خود با این فصلنامه را قطع نکرد و در شمارهها بعدی مقالاتی با موضوع مبانی نظری مدرنیسم، ترجمه مقاله هرمنوتیک: احیای معنا یا کاهش توهم نوشته پل ریکور فیلسوف معاصر فرانسوی را انجام داد.
نقد ادبی نو ترجمه رابرت کان دیویس و لاری فیلنک با عنوان نقد ادبی قرن بیستم، عیسی مسیح و اسطورهشناسی نوشته رودولف بولتمان، محدودیتهای معرفت نوشته ویلرد ون ارمن کواین، لوکاچ و جامعهشناسی ادبیات نوشته جی پارکینسون، «صنعتی شدن و سرمایه داری در آثار ماکس وبر» نوشته هربرت مارکوزه، شکستهای نوسازی نوشته س.ن. آیزنشتات، شعر و تفکر انتزاعی نوشته پل والری، گزیدههایی از اخلاق صغیر نوشته تئودور آدورنو و چندین مقاله دیگر از جمله ترجمهها و آثار وی در این فصلنامه بودند. ترجمههایی دقیق و قابل اتکا این جامعهشناس فقید جای خالی او را در عرصه علوم اجتماعی ایران بیش از پیش نشان می دهد.
زندگی روزمره در ایران مدرن
این جامعهشناس فقید علاوه بر چاپ چندین مقاله در فصلنامه ارغنون و دیگر فصلنامه ها کتابی با عنوان «زندگی روزمره در ایران مدرن: با تامل بر سینمای ایران» نوشت که در حقیقت اهالی علوم انسانی بیشتر با این اثر، وی را میشناسند. این کتاب در اصل موضوع رساله دکتری لاجوردی بود که نویسنده کوشید تا زندگی روزمره مردم ایران از دهه ۱۳۷۰ به بعد را به تصویر بکشد. هدف اصلی نگارنده، نه تحلیل سینما و مخاطبان این رسانه جمعی، بلکه زندگی روزمره است که اکنون به یکی از مناقشهبرانگیزترین مقولات جامعهشناسی بدل شده است.
انتخاب عرصهای هنری به عنوان میانجی بازنمایی زندگی روزمره از این جهت الزامی است که قلمروهای ارزشی علم، اخلاق و هنر از دل زندگی روزمره برخاستهاند در واقع نویسنده قصد داشت که با توجه به هنر سینما، بتواند آنچه را سینمای ایران به صورت شناختی از دهه هفتاد به بعد یافته است، به شیوهای انتقادی دریابد. در اینگذر، ۶ فیلم سینمایی دهه هفتاد به بعد ایران را به صورت جداگانه و با استناد به عناصر نظری و روش نظریهپردازان انتقادی تفسیر و به دنبال آن روایتی نقادانه از زندگی روزمره ایرانیان عرضه شده است.
این کتاب لاجوردی از جمله نخستین آثاری به شمار میرود که توصیف و تحلیل موضوع زندگی روزمره ایرانیان را با توجه به نظریههای جدید در این زمینه مدنظر قرار داده است. با آغاز دهه ۱۳۷۰ خورشیدی جامعه از یک دهه التهاب ناشی از انقلاب و جنگ در فضای نسبتا آرامش پدید آمده به بازسازی خود پرداخت و کوشید زندگی روزمره خود را ترمیم کند. این کتاب حول این محورها قرار دارد، همچنین در این کتاب به مساله زنان توجه خاصی شده و نشان میدهد که چگونه انقلاب، زنان و مردان ایرانی را تغییر داد. در حقیقت وی از تحلیل فیلمها نتیجه میگیرد که زندگی روزمره ایرانیان به میانجی انقلاب، تغییری اساسی کرده تا جایی که حتی زنی ساده و بیسواد مثل طوبا (با بازی گلاب آدینه) در فیلم «زیرپوست شهر» به فردیت خود آگاه شده و با نوعی زنانهنگری مثبت در تلاش برای حفظ تفاوت خود و «در سودای عینیت بخشی به توانهای انسانی خود برای حصول به سعادت همگانی در متن فهم تمایز میان مردان و زنان» است.
این کتاب از مقدمه و ۳ بخش تشکیل شده است: بخش نخست ۳ فصل دارد: ۱- زندگی روزمره، ۲- نظریههای انتقادی زندگی روزمره، ۳- روششناسی نظریه انتقادی. لاجوردی در این بخش بعد از معرفی چیستی زندگی به آرای برخی از نظریهپردازان زندگی روزمره به ویژه آرای هانری لفور و اگنس هلر میپردازد. ملاک انتخاب فیلمها آن بود که آنها تا چه اندازه به زندگی روزمره دهه ۷۰ به بعد ایران پرداختهاند. در بخش دوم کتاب با اتکا به مبانی نظری مطرح شده بخش اول ۶ فیلم از سینمای ایران انتخاب شده است. نویسنده در هر فصل نخست به اختصار داستان و موضوع فیلم را معرفی سپس به تحلیل و تفسیر آن از منظر بازنمایی زندگی روزمره در ایران میپردازد. بخش پایانی با استناد به فیلمهای تفسیر شده، روایتی نقادانه از زندگی روزمره ایرانیان است.
خاموشی
سرانجام این جامعهشناس فرهیخته در حالی که تنها ۵۶ سال داشت در ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ خورشیدی دیده از جهان فروبست تا این چنین خبر درگذشت غیرمنتظرهاش جامعه شناسان و اهالی علوم انسانی را در بهت و حیرت فرو برد.
برچسبها کتابخانه ایرنا سینمای ایران انجمن روان شناسی ایران علوم اجتماعی دانشگاه تهران جامعه شناسیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: کتابخانه ایرنا سینمای ایران انجمن روان شناسی ایران کتابخانه ایرنا سینمای ایران انجمن روان شناسی ایران علوم اجتماعی دانشگاه تهران جامعه شناسی اخبار کنکور زندگی روزمره ایرانیان زندگی روزمره در ایران جامعه شناس سینمای ایران علوم اجتماعی جامعه شناسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۰۹۲۴۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رسول جعفریان: مبدع اصطلاح کذایی خلیج عربی جمال عبدالناصر نبود/ نوشتهی داخل عبای بحرینی برملا میکند
ماهرخ ابراهیمپور: بزرگداشت «روز ملی خلیجفارس» و رونمایی از ارجنامهی دکتر محمدباقر وثوقی با همراهی گروه تاریخ دانشگاه تهران، انتشارات نگارستان اندیشه و انجمن ایرانی تاریخ دوشنبه ۱۰ اردیبهشت در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
دکتر محمدباقر وثوقی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران است که روز خلیجفارس به پیشنهاد او در تقویم ایرانی جای داده شد. او سالها در زمینه مطالعات تاریخی خلیجفارس پژوهش میکند. همچنین چندین سال در چین و کره مطالعات ایرانشناسی را دنبال کرد و در همین زمینه آثاری را به چاپ رساند. مطالعات پژوهشی وثوقی در کتابهای زیادی ثبت شده از جمله «اطلس تاریخ بنادر و دریانوردی ایران» که به عنوان کتاب برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شناخته شد.
جعفریان: عربها از سالها قبل دنبال مسئلهی خلیج عربی بودند
رسول جعفریان، استاد تاریخ دانشگاه تهران طی سخنانی در این مراسم اظهار داشت: من دوستی داشتم که برایم خیلی عزیز بود و به رحمت خدا رفت. روزی در منزلش بودم که به من گفت: پدرم رفیق باقر کاظمی (وزیرخارجه پهلوی اول و دوم در چند کابینه و عضو جبهه ملی) بود. او عبایی را که از یک شیخ بحرینی گرفته بود، به پدرم داد. پدر دوست من فرد متدینی بود که او را دورا دور میشناختم. دوستم گفت حالا عبا به من رسیده و من میخواهم عبا را به شما بدهم. دوستم عبا را آورد و من فکر کردم. چه زمانی عبا را به پدر دوستم داده بود؟ به نظرم باید قبل از سال ۱۳۳۲ بوده باشد، چون باقر کاظمی در آن موقع آخرین سمت سیاسی را داشت. شاید در دوره رضاشاه و شاید در دهه ۱۳۲۰.
استاد تاریخ دانشگاه تهران عنوان کرد: وقتی عبا را برانداز کردم، پارچهی قشنگ و لطیفی داشت و دارای قیطونهایی طلایی، مانند آنچه در عبای شیوخ عرب دیدهاید. در پشت عبا نوشته شده بود که انتاج شرکت حاج علی بن احمد بوکنعان و اولاد. بالای آن نوشته البحرین الخلیج العربی
رسول جعفریان گفت: این عبا نشان میدهد که عربها از سالها قبل دنبال مسئله خلیج عربی بودند و پارچهای که پشت عبا چسبیده بود تعبیر غلط، نادرست و ساختگی را داشت و با زمان جمال عبدالناصر خیلی فاصله دارد. لذا عربها از سالها قبل این فعالیت را شروع کرده بودند حتی قبل از تاسیس اتحادیه عرب و پیش از آنکه جمال عبدالناصر آن تعبیر غلط را درباره خلیجفارس به کار ببرد. البته که عبدالناصر در این بازی افتاد و این اصطلاح را علنی کرد. فعلا این عبا دست من است. با یک سند تاریخی که هیچ جا هم نمیتوان آن را درآورد. چه باید کرد؟ مثلا بروم و بگویم من عبایی دارم که پشت آن نوشته شده خلیج کذا! اگرچه نوشتهی پشت عبا نشان میدهد که فعالیتها دربارهی تغییر نام خلیجفارس به پیش از تاسیس اتحادیه عرب و سخنان جمال عبدالناصر برمیگردد.
غصه خوردن وثوقی از ضربه به وحدت ملی
حمید احمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: بیش از دو دهه است که با محمدباقر وثوقی آشنایی و ارتباط دارم و از فعالیتهای پژوهشی او دربارهی لار و خلیج فارس اطلاع دارم و این آثار بسیار به لحاظ پژوهشی گرانسنگ و مهم هستند.
او با اشاره به شحصیت ملی و میهنی وثوقی اظهار کرد: ما با هم دربارهی مسائل ملی، قومی و میهنی سخن میگوییم و دربارهی خرابکاریهای داخلی علیه وحدت و تمامیت ارضی ایران، دسیسههای خارجی و بیخردیهای تصمیمگیران داخلی و عوامل نفوذی برای درهم شکستن میراث ملی و فرهنگیمان غصه میخوریم. بارها با او مشورت کردهایم که دربارهی فلان مسئلهی قومی و ملی که به ایران ضربه میزند، چه باید بکنیم؟ او راهنماییهایی میکرد که با توجه به آن سعی میکردیم فلان مسئله یا جریان را اصلاح کنیم.
این استاد علوم سیاسی بیان کرد: به یاد دارم در یک مسئله با هم بحث میکردیم؛ از حسن حبیبی یاد کرد که تا وقتی زنده بود در سیستم نفوذ داشت و در تلاش بود جلوی چنین خرابکارهایی را که بر اثر بیعقلیها و نفوذ علیه وحدت ملی و فرهنگ و تمدن ما انجام میشد، بگیرد.
حمید احمدی با اشاره به پژوهشهای ایرانشناسی وثوقی در شرق گفت: او در این زمینه با آشنایی که با زبان چینی و کرهای دارد پژوهشهایی در شرق انجام داد و در همین رابطه به خاطر دارم یک مقاله نوشت که قرار بود به زبان انگلیسی منتشر شود که در آن بر این نظر بود؛ گنگدژی که در شاهنامه آمده و سیاوش آن را در توران ساخته بود، در کره واقع شده است!
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901273