Web Analytics Made Easy - Statcounter

اگر منظور از «عقلانیت»، تلاش آشکار و نهان برای حفظ وضع موجود، به عنوان میراث دولت روحانی است، این نوع عقلانیت سم مهلکی برای انقلاب و خطری بزرگ برای کشور است که اکنون محتاج اقدامات عاجل «انقلابی» است.

سرویس سیاست مشرق- غلامعلی حداد عادل، رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی، روز پنج شنبه (۳۰ بهمن)  در همایش روسا و دبیران استان‌های شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی، با اشاره به انتخابات سال ۱۴۰۰ گفت: 

"همه امکانات خودمان را باید به صحنه بیاوریم و این اشتباه است که خیال کنیم چون در انتخابات مجلس پیروز شدیم حتما در ریاست جمهوری هم پیروز می‌شویم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این احساس اگر در ما به وجود بیاید، شکست قطعی است و کسی به کسی هیچ تضمینی نداده که نتیجه انتخابات ۱۴۰۰ چه خواهد شد.

حدادعادل در توضیح تفاوت مهم انتخابات کنونی با انتخابات دهه ۶۰ افزود:

" در دهه ۶۰ از لحاظ انتخابات داخلی بود، اما الان یک ضلع خارجی به آن اضافه شده که یک اهرم اقتصادی در دستش است؛ مثلاً قبل از یک انتخابات به بهانه برجام پشت سرهم هیئت‌های اروپایی برای سرمایه‌گذاری به کشور می‌آمدند و بعد از انتخابات هیچ خبری از آنها نشد. "

رییس ائتلاف نیروهای انقلابی درباره نحوه اثرگذاری ان ضلع خارجی در انتخابات داخلی ایران گفت:

بعید نیست که مقداری ارز آزاد کنند یا قولش را بدهند یا با معادلات پولی و مالی بازی کنند و قیمت ارز و سکه پایین بیاید و مردم به یک سمت و سوی بروند،  باید احزاب و تشکل ها و جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین و سایر روحانیون به میدان بیایند و همه آورده خود را به حساب انقلاب بریزند و این بت پرستی است که بگوییم باید به حساب من و تشکل من باشد بلکه باید در انقلاب و اسلام فانی شویم."

حداد سپس با صراحت بیشتری گلایه خود را از بخشی از نیروهای موسوم به «اصولگرا» به زبان آورد:

" ما در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز بر سر کثرت متولی در انتخابات دو سه تا درگیری داشتیم مثلا جامعه روحانیت مبارز به کار ما انتقاد می‌کرد که آن داستان به یک شکلی حل شد و نهایتا جامعه روحانیت فهرست ما را تایید کرد، ولی ما با دوستان پایداری تا دقیقه ۹۰ به نتیجه نرسیدیم تا اینکه در وقت اضافه آن هم با یک جراحی وحدت حاصل شد ..."

و سپس تصریح کرد:

"مشکل امروز ما این است که جامعه روحانیت مبارز به طور مستقل راه افتاده و می‌گوید من هم می‌خواهم انتخابات را میزبانی کنم و محور وحدت شوم. حرف بنده به آن‌ها این است که وقتی تجربه شورای ائتلاف وجود دارد چرا آنرا نادیده می‌گیرید؟ از طرف دیگر دوستان پایداری هم داستان خود را دارند. البته ما هنوز خط مذاکره‌ای با آن‌ها باز نکرده ایم و مذاکرات را برای مراحل بعدتر گذاشته ایم. "[۱]

این گلایهٔ حداد عادل بی‌جواب نماند(که قابل انتظار بود) و از فردای آن روز، با محوریت دو پایگاه خبری «خبرآنلاین» (نزدیک به علی لاریجانی) و «نامه نیوز» (نزدیک به پورمحمدی)، از زبان برخی چهره‌ها که اصولا کارکرد اصلی آن‌ها، رونمایی در بزنگاه‌هایی این‌چنین در جهت انتقاد از جریان انقلابی با پرچم «اصولگرایی» است، به انتقاد از حداد و شورای ائتلاف پرداختند.

دو رسانه فوق‌الذکر، در حال حاضر رسانه‌های اصلی جمع موسوم به «شورای وحدت اصولگرایان» محسوب می شوند.  واقعیت آن است که با وجود سابقه خوب فعالیت شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در انتخابات مجلس یازدهم که به پیروزی جریان انقلابی منجر شد، اکنون برخی چهره‌ها از جمله مصطفی پورمحمدی، سیدرضا تقوی و محمدحسن ابوترابی فرد، محمدرضا باهنر، منوچهر متکی، اسدالله بادامچیان، شهاب‌الدین صدر و عبدالحسین روح‌الامینی در قالب جامعه روحانیت مبارز، تشکیلات مجزایی تحت عنوان «شورای وحدت» را تشکیل داده‌اند و خواستار آن هستند تا اصول‌گرایان این‌بار، شورای وحدت را مدنظر کارهای تبلیغاتی و انتخاباتی خود قرار بدهند؛ درخواستی که گلایه اعضای شورای ائتلاف را در پی داشته است.

شاخصه‌های مهمی که در بین چهره‌های محوری نام‌برده مشترک است، عدم ارتباط قوی آنان با بدنه جوان جریان انقلابی، عدم روشن بودن مواضع آن‌ها نسبت به برخی مباحث کلیدی کشور (برجام، فعالیت هسته‌ای، محور مقاومت، نحوه اداره اقتصاد، بحث فسادستیزی، بحث عدالت و...) و البته موضع همدلانه نسبت به دولت روحانی(از همراهی کامل تا سکوت بدل از رضایت) است.

نکته مهم دیگر درباره این چهره‌ها آن است که تقریبا همگی آنان، از اواسط دهه هفتاد و ذیل پرچم جناح «راست سنتی» کنش‌گری سیاسی جدی خود را آغاز کردند و اکنون سال‌هاست که فعالیت میدانی در جهت ارتباط‌گیری با بدنه انقلابیون و نسل‌های متاخر آن ندارند. مضافا این که چهره‌ای چون محمدرضا باهنر، در ائتلاف همیشگی با لاریجانی، سهم مهمی در پیشبرد نظرات دولت روحانی در مجلس دهم داشت. یا مصطفی پورمحمدی اصولا وزیر کابینه روحانی در دولت یازدهم بود.

پورمحمدی، وزیر دادگستری دولت یازدهم

آن‌گونه که از قراین و همچنین مواضع این طیف برمی آید، گزینه مطلوب ایشان(که به نوعی نماد سیاسی این طیف هم محسوب می شود) «علی لاریجانی» است.

پایگاه خبری جهان‌نیوز در گزارشی(۲ اسفند) نوشت:

" آن‌طور که از فضا و از مناسبات برمی‌آید، شورای وحدت که جامعه روحانیت مبارز موتور محرکه اصلی آن است، تمایل مقاومت‌ناپذیری به نامزدی علی لاریجانی، رییس پیشین مجلس در انتخابات پیش رو دارد و در صدد است تا سایر بخش‌های اصول‌گرایی را نیز با نظر و رای خود همراه و همگام کند. چندی پیش علیرضا زاکانی، عضو شورای ائتلاف و رییس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در اظهاراتی با اشاره به هدف اصلی جریان سیاسی برآمده از دفتر سیاسی جامعه روحانیت مبارز به ریاست مصطفی پورمحمدی، دبیرکل جامعه، تصریح کرد: این جریان، جریان ثانوی است که فعال شده است. سلیقه این جریان ثانوی آنطور که از فحوای کلام برخی از این‌ها برمی‌آید، امثال آقای علی لاریجانی است. "[۲]

روزنامه اعتماد هم در گزارشی در همان روز نوشت:

" در حقیقت این گمانه‌زنی وجود دارد که جامعه روحانیت پشت علی لاریجانی بایستد، موضوعی که به هیچ‌وجه مورد قبول دیگر اصولگرایان نیست و شاید به همین دلیل باشد که روحانیت مبارز تمایل دارد مسیر انتخاباتی خود را مجزا از شورای ائتلاف کند تا اگر در این مسیر اختلافی ایجاد شد، آنها در قدرت باشند و دیگر اصولگرایان زیرمجموعه آنها فرض شوند. "[۳]

حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه، که به شورای وحدت نزدیک است، روز ۴ اسفند گفت:

"در بین اصولگرایان در این باره اتفاق نظر وجود نداشته و نظر متفقی در این زمینه وجود ندارد که به یک جمع بندی برسند. اگر امر مشتبه شود به نفرات بعد از رئیسی، طبیعتا تکثر نامزد وجود خواهد داشت؛ اما در بین افرادی که مطرح هستند علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف طرفداران خاص خود را دارند. از نظر اجرایی قالیباف قوی تر است، اما از نظر دیپلماسی و گرایش به سمت اعتدال لاریجانی به مواضع سیاسی روحانی نزدیک تر است و اگر او بیاید بخشی از اصلاح طلبان هم از او حمایت می‌کنند. "

توئیت محمدعلی ابطحی درباره نقش لاریجانی-شمخانی در تصویب ۲۰ دقیقه‌ای برجام

البته «شورای وحدتی» ها آن اندازه سیاستمدار و زیرک هستند که همه تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد نگذارند. از این رو، چهره‌ای چون محمدجواد لاریجانی این خط را مطرح می کند که رقابت اصلی ۱۴۰۰ بین سه گزینه رییسی، قالیباف و لاریجانی است تا اصطلاحا نام برادر را به عنوان یک ضلع اصلی مثلث انتخابات تثبیت کند. [۴] از سوی دیگر، مصطفی پورمحمدی، دبیر عالی جامعه روحانیت مبارز(تشکل محوری شورای وحدت)، در جلسه جامعه اسلامی مهندسین(باز در همان روز ۲ اسفند) گفت:

" بنده پیش قدم طرح آقای رئیسی در جلسه جامعه روحانیت در سال ۹۶ بودم؛ ضمن اینکه الان بحث مصداقی در شورای وحدت نشده ولی چون آیت‌الله رئیسی توانایی ایجاد وحدت در نیروهای انقلاب دارند و سابقه ایشان در نظام جمهوری اسلامی و خدمات ارزنده ای که در این مدت در قوه قضائیه داشته‌اند و رضایت نسبی که در این حوزه به وجود آوردند، اگر ایشان بیایند مورد حمایت ما هم هستند. "

اما همین سخنرانی او، که با میزبانی دیگر عضو محوری شورای وحدت(باهنر) برگزار شد، کدهای دیگری هم داشت که مطلوبیت مورد نظر این طیف را نشان می داد. پورمحمدی با اشاره به اینکه جامعه روحانیت مبارز به دنبال ایجاد یک مدل مطلوب و جلوگیری از آشفتگی سیاسی در ساحت رقابت های سیاسی هست، گفت:

"بعضا به ما «پدرخوانده» یا «پدرسالار» می‌گویند ولی ما این را دون شان جامعه اسلامی می‌دانیم که نگاه قیم مآبانه و پدرسالارانه به جامعه داشته باشیم.

ما نه با نگاه امنیتی و نه با مدل‌های لیبرالی و غربگرایانه و نه با مدل‌های پدرسالاری و نه با تعاریف نظامی نمی‌توانیم کشور را اداره کنیم و احتیاج به مدلی بر مبنای عقلانیت داریم و ما این مدل و مبنا را باید در کشور پیش ببریم."[۵]

واژه «عقلانیت» ، واژه‌ای است که طرفداران لاریجانی در شورای وحدت قصد دارند به عنوان جامه به قامت او بدوزند و البته این کلیدواژه محبوب لاریجانی است و او بسیار علاقمند است که به عنوان نماد «عقلانیت» در جریان «اصولگرا» شناخته شود. علاوه بر این، در ۸ سال دولت روحانی، بارها دیده شده که اعضای این طیف از «اصولگرایان»، طیف های دیگر جریان انقلاب، به ویژه جوان‌ترها را با اسم این که خام، بی‌تجربه، احساسی، آرمانگرای بی‌تجربه هستند و بهره چندانی از «عقلانیت» سیاسی ندارند، نواخته‌اند.

اما منظور از «عقلانیت» مورد نظر این بزرگواران چیست؟

اگر منظور از «عقلانیت»، نظریه‌پردازی برای حفظ «وضع موجود» باشد، و این سنخ از اصولگرایان، به کارنامهٔ خود در رقم زدن شرایط کنونی(در همراهی یا سکوت در مواجهه با دولت حسن روحانی) تحت عنوان فریبندهٔ «عقلانیت» مفتخر هستند، باید گفت که از قضاء، این نوع عقلانیت، سم بزرگ انقلاب و اصولا خطر بزرگی برای نظام و کشور است که امروز به شدت محتاج اقدام عاجل در بهبودبخشی به خرابی‌هایی است که در ۸ سال گذشته در کشور به وجود آمده است. اقدامات عاجلی که در کنار عقلانیت، محتاج شجاعت، اعتقاد قلبی به مبانی انقلاب، عدالتخواهی و البته ابتکار عمل و طرح و برنامه انقلابی است.

آن زمان گذشت که مثل دهه ۷۰، کسانی به اسم شیخوخیت، بی آن که ماهیت افکار و مواضع حقیقی اشان نسبت به مسایل نظام و انقلاب روشن باشد، صرفا با یک پرچم و تابلو، و با ادعای کسوت، خطدهی کنند. از قضا همه ناراحتی برخی گروه‌ها از به هم خوردن بازی دهه ۷۰ است که یک جریان چپ و یک راست بود. الان جدال، بلکه نبرد، میان دو جبهه وفاداران به انقلاب و باورمندان به پایان انقلاب است.

از قضاء، در جبهه مدافعان «حفظ وضع موجود» (که با قرض گرفتن از اصلاحات بلوک شرق در دوره جنگ سرد، می توان انان را «گارد قدیمی» نامید)، تفاوت معنادار و ملموسی بین چهره‌های ظاهرا متفاوت از لحاظ حزب و جریان نیست: علی لاریجانی، مصطفی پورمحمدی، محسن هاشمی، محمدجواد ظریف و دیگر نامزدهای بالقوه جریان «وضع موجود»، به لحاظ محتوای فکری، بینش سیاسی و نگاه به عرصه داخلی و بین‌المللی، تفاوت و خط ممیزه جدی ندارند و در نهایت ادامه‌دهنده راه «حسن روحانی» خواهند بود.

سوال بسیار مهمی که از بعضی بزرگواران، با داعیه گرایش به اصول و بالاتر از آن، خط‌دهی و جریان‌سازی برای جریان انقلابی، می توان و باید پرسید این است که در هشت سال اخیر، که تحت نام «اعتدال» بیشترین عدول از مبانی و خطوط قرمز انقلاب صورت گرفت، بارها رهبر معظم انقلاب سیل تیرهای هجمه و تهمت شد، دولت اقتصاد ملی و اقتدار کشور را تضعیف کرد، کجا به میدان آمدند و پای نظام، انقلاب و ولایت ایستادند؟

این دوستان کی و کجا در برابر سیاست‌های نولیبرالی دولت در اقتصاد بر ضد تولید ملی، فشارهای سنگین اقتصادی بر اقشار محروم، تاراج منابع ملی در قراردادهایی چون کرسنت یا قراردادهایی چون توتالچای، در مساله قراردادهای جدید نفتی، در مساله fatf، خصوصی‌سازی‌های ویرانگر، در مساله «نفوذ» در دولت، در مساله محور مقاومت، و در برابر کارزارهای بی امان عملیات روانی که در این چند سال‌ها نظام و شخص ولایت را هدف گرفت، سینه سپر کردند و موضع گرفتند؟

کدام انتقاد جدی به دولت حسن روحانی را در این سال‌ها از چهره‌های گرامی چون باهنر، صدر، بادامچیان، ابوترابی، پورمحمدی و... و. سراغ داریم؟

در برابر «غربگرایی» لجام‌گسیخته، انحطاط فرهنگی ذیل سیاست‌های ضدنظارتی دولت، در برابر رفتارهای ویرانگر وزارت ارتباطات و بحث رهاشدگی بی‌نظیر و بی سابقهٔ شبکه‌های اجتماعی در جمهوری اسلامی، در موضوع حمایت از اقشار ضعیف، عدالتخواهی، فسادها و رانت‌های حاکمیتی و... کسی موضع محکم و قاطع از این دوستان سراغ دارد؟

اصولا «اصولگرایی» دوستان در سال‌های اخیر در کجا بروز و ظهور عینی و ملموس داشته است؟

در خرداد سال ۹۲، در همایش تقدیر از اعضای ستاد روحانی، تصویری از روحانی منتشر شد که به لحاظ نمادین، برای اهل فن، بسیار جالب توجه بود. محمدرضا نعمت‌زاده، اکبر ترکان و علی فلاحیان پشت سر حسن روحانی دیده می‌شدند.

به طور خاص، حضور علی فلاحیان، وزیر اطلاعات پر حرف و حدیث هاشمی در پشت سر روحانی، در واقع پیام بازگشت از طرف همان «گارد قدیمی» بود که در نیمه نخست دهه هفتاد، چارچوبه قدرت را در کشور در اختیار داشتند و با ترکیبی از اقتدارگرایی حول محور هاشمی رفسنجانی، تنظیمات «امنیتی»، حلقه مشخص و بدون چرخش نخبگانی و اعمال فشار و محدودیت سنگین بر مطبوعات و رسانه‌ها، قدرت را در «دایره» حفظ می کردند.

پورمحمدی(محور کنونی شورای وحدت) در دوره ریاست جمهوری هاشمی، جانشین علی فلاحیان در وزارت اطلاعات بود

از قضاء، حزب موتلفه که امروز به «شورای وحدتی» ها نزدیک است و به لاریجانی به چشم الگوی به شدت مطلوب برای ریاست جمهوری می نگرد، در آن مقطع، موتلف سیاسی-اقتصادی دولت هاشمی بود و سهم مشخصی از کابینه و مجلس در اختیار داشت. نعمت‌زاده و ترکان هم که نماد تکنوکرات‌های عصر هاشمی بودند که جایگاه‌های مهم و ارشد اجرایی را حق مسلم و بلاخدشه خود و طیف خود می دانستند و می دانند. اگر در آن عکس معروف، بیژن زنگه، به عنوان نماد سلطه این جریان بر حوزه فوق‌راهبردی نفت و گاز، هم حضور می داشت، جمع دوستان، جمع بود و تاریخی‌تر می شد.

در آن «عصر طلایی» (برای این طیف)، علی لاریجانی هم ابتدا وزیر ارشاد و سپس رییس صدا و سیما بود و سیاست‌های او کاملا منطبق با سیاست‌های جریانی بود که در دهه ۷۰ به عنوان «راست سنتی» شناخته می شد و لیدر فکری آن، هاشمی رفسنجانی بود. حال به نظر می رسد دل برخی چهره‌های سیاسی برای «بازی‌سازی» ها و ریل‌گذاری‌های محفلی و گعده‌ای دهه ۷۰ تنگ شده است و اندک اندک، جمع یاران گرد آمده‌اند تا آن خط اتصال که میراث دهه ۷۰ است، قطع نشود.

به هر حال، انتخابات ۱۴۰۰، در نهان و آشکار، ویژگی‌ها و خصوصیاتی دارد و نتایج و تبعاتی به دنبال خواهد داشت که برای آینده انقلاب، به شدت حیاتی و تعین‌کننده است. حضور قاطع، منسجم و هوشمندانه جریان انقلابی در صحنه برای مشارکت و اثرگذاری در این انتخابات و اتخاذ بهترین تصمیم‌ها، محتاج چشمانی کاملا باز، سنجش همه جوانب، شناخت ریشه‌ها و تبارهای جریانات و گروه‌های سیاسی و اجتناب از ساده‌نگری و «ظاهربینی» است.

این‌روزها، جسته و گریخته استدلالات و گزاره‌هایی از این سنخ در محافل و جلسات اصولگرایی شنیده می شود مبنی بر این که یک‌دست شدن قدرت برای این جریان و در اختیار گرفتن هر سه قوه، به «صلاح» نیست، یا این که اگر منتقد برکنار از قدرت باشیم، بهتر از آن است که در قدرت باشیم و کاری از پیش نبریم و...این نوع اظهارات، دقیقا همان مین‌گذاری‌های خطرناکی است تا روز انتخابات سر راه جریان انقلابی کاشته می شود.

نفوذ و قدرت قوه مجریه در اداره کشور، مدیریت کلان امور، ریل‌گذاری اقتصادی، برنامه‌ریزی‌های حاکمیتی در حوزه‌های مختلف و در یک کلام «حکمرانی»، قابل قیاس با دو قوه دیگر نیست. جریان مقابل (استحاله‌طلبان)، به ۱۴۰۰ به چشم مرگ و زندگی می نگرد و در حال به آب و آتش زدن برای حفظ قدرت است و در این راه از تحمیل هیچ هزینه‌ای به کشور ابایی ندارد. حضور مقتدرانه جریان انقلابی، با ایستادگی قاطع بر «اصول» و داشتن طرح و برنامه «انقلابی» برای راه‌اندازی دوباره موتور اقتصاد کشور و تعامل عزتمندانه با دنیا، شرط توفیق در آزمون بزرگ ۱۴۰۰ است.

[۱] https://snn.ir/fa/news/913592

[۲] http://www.jahannews.com/news/755395

[۳] https://www.khabaronline.ir/news/1488091

[۴] https://www.irna.ir/news/84228410

[۵] https://www.khabaronline.ir/news/1488289

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا علی لاریجانی نامه نیوز مجلس دهم شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی اسدالله بادامچیان اکبر ترکان محمدباقر قالیباف محمدجواد ظریف برجام مصطفی پورمحمدی شورای وحدت اصولگرایان هاشمی رفسنجانی گارد قدیمی انتخابات 1400 حداد عادل جامعه روحانیت مبارز ائتلاف نیروهای انقلاب جامعه روحانیت مصطفی پورمحمدی جریان انقلابی شورای ائتلاف جریان انقلاب علی لاریجانی دولت روحانی حسن روحانی شورای وحدت وضع موجود چهره ها سال ها دهه ۷۰

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۴۹۸۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عباس عبدی : درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!

عباس عبدی در اعتماد نوشت: چرا عده‌ای با علوم اجتماعی و انسانی به شدت دشمن هستند؟ گروهی که در مرحله بعد نیز به شیوه‌های گوناگون با دانش پزشکی مخالفت می‌کنند. ریشه این مخالفت را باید در الزامات عقلانیت جدید و ترس سنت‌گرایان و به طور مشخص مستبدان و یا بنیادگرایان با این عقلانیت جست‌وجو کرد. ریاضیات و فیزیک کمتر دچار این وضعیت بوده‌اند. بشر از روزی که به مفهوم عدد پی برده دو به علاوه دو را چهار می‌داند و مخالفت با این گزاره ممکن نیست، یا آن اندازه به دور از عقل سلیم است که محلی برای مخالفت باقی نمی‌گذارد. ولی ماجرای جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی و انسانی و تا حدی پزشکی متفاوت است.   جامعه‌شناسی یکی از جدیدترین علوم است و اگر بخواهیم خیلی ساده و فشرده تعریف کنیم، بر این فرض استوار است که ریشه پدیده‌های اجتماعی در دنیای انسانی ما قرار دارد و به جای آنکه پدیده‌های اجتماعی را به چیزهایی مثل خشم خدایان اسطوره‌ای یا طبیعت نسبت بدهد، ریشه‌ها و علل را در مناسبات میان انسان‌ها جست‌وجو می‌کند. بر این اساس، جامعه‌شناسان معتقدند که جامعه در طول زمان و به تدریج و بر اثر کنش‌های متقابل انسانی شکل می‌گیرد یا به عبارت ساده‌تر، مجموعه انسان‌ها با هم جامعه را می‌سازند.   این فرض یا ایده معنایش این است که جامعه چنان نرم و شکل‌پذیر نیست که کسی یا کسانی بتوانند مثل موم هر جور که می‌خواهند آن را شکل بدهند. جامعه‌شناسی نشان می‌دهد که بسیاری از خواست‌ها و ذهنیت‌های صاحبان قدرت تحقق‌پذیر نیست؛ و چه بسا نتایج مترتب بر اعمال و رفتار آنان چیزی مغایر با اهداف مورد نظرشان شود. از این منظر علوم اجتماعی برای آنان در نقش جام جهان‌بین است در حالی که آنان هیچ علاقه‌ای به دیدن واقعیات این جام ندارند و به صورت پیش‌فرض آن‌ها را انکار می‌کنند.   جامعه‌شناسی چه پیامی دارد که تا این اندازه مورد نفرت و خشم چنین افراد و گروه‌هایی است؟ به نظرم از میان همه پیام‌ها دو جنبه از همه مهم‌تر است. یکی نگرش تاریخی و دیگری قائل بودن اعتبار برای عینیت اجتماعی و استقلال نسبی آن از اراده‌های فردی و حتی اثرگذاری و جهت‌دهی آن بر اراده است.   نگرش تاریخی یعنی اینکه پدیده‌های اجتماعی در زمان شکل می‌گیرند، رفته‌رفته جا می‌افتند و در طول زمان تغییر می‌کنند و در نهایت هم در زمانی مقرر نیز کاملا دگرگون می‌شوند و از میان می‌روند. این نگرش می‌گوید پدیده‌های اجتماعی ازلی و ابدی نیستند. عقاید مردم، سبک زندگی آن‌ها، سلیقه‌ها و گرایش‌ها و بسیاری از چیزها همواره در حال تغییر است و کسی یا کسانی نمی‌توانند یک قاعده تعیین کرده و از همگان بخواهند که بر اساس آن عمل کنند.   مثل اینکه قاعده‌ای بگذارند که همه باید یک نوع غذا بخورند. در جهان قدیم علوم اجتماعی به معنایی که امروز می‌شناسیم، چندان اهمیت نداشت. زیرا برای تبیین پدیده‌های اجتماعی به تقدیر یا خواست خدایان و مانند آن متوسل می‌شدند. مثلا درباره فقر معتقد بودند که این سرشت خلقت و طبیعت است که برای گروهی از مردم فقر را رقم زده و برای گروهی دیگر موقعیت بالا را. به تعبیر حافظ «بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی/ خون خوری‌گر طلب روزی ننهاده کنی…»   در چنین جامعه‌هایی تحولات بسیار آهسته و بطئی بود. تحرک اجتماعی، روابط میان فرهنگ‌ها و ساکنان مناطق گوناگون خیلی کم بود. بنا بر این کمتر عاملی در جامعه بود که در کوتاه یا حتی میان‌مدت دچار تحولات ریشه‌ای شود و اساسا پرسشی هم درباره تغییر پیش نمی‌آمد و اگر هم بود به تقدیر و سرنوشت و اموری از این نوع نسبت داده می‌شد. در حالی که در چند سده اخیر در اروپا و در ۱۵۰ سال اخیر در ایران تغییرات بسیار گسترده و تند بوده است.   کافی است تصویری چند بعدی از ایران در ۱۵۰.۱۰۰ و حتی ۵۰ سال پیش داشته باشیم و با تصویر مشابه امروز مقایسه کنیم، خواهیم دید که در چهار جهان به نسبت متفاوت قرار داریم. این واقعیت حتی در طول یک نسل نیز مشهود است. ما از چند دهه پیش، از یک جامعه روستایی با اقتصاد کشاورزی و خانواده‌های گسترده، افرادی کم‌سواد و بی‌سواد در فضایی غیرارتباطی وارد عصر صنعتی، شهری با خانواده‌های هسته‌ای یا تک‌عضوی، فناوری دیجیتال، مردم تحصیلکرده و با ارتباطات گسترده شده‌ایم. طبیعی است که هضم این حد از تغییرات برای خیلی‌ها سخت است.   یکی از نزدیکان از عذاب‌هایی که مادر پیرش می‌کشید تعریف می‌کند که با دیدن بی‌توجهی نوه‌ها به دین و نیز پوشیدن شلوارک و تاپ دختران در خانه جلوی برادران خودش چنان حرص و جوش می‌خورد که حد ندارد. یا از سفر رفتن آنان با دوستان‌شان، یا شادی‌ها و زندگی آنان را نمی‌تواند درک کند و تعابیری دیگر از آن‌ها در ذهن دارد. یا دیر ازدواج کردن یا اصلا ازدواج نکردن که مطلقا قابل فهم برای او نیست.   خوب این مادربزرگ دوست‌داشتنی کار چندانی نمی‌تواند انجام بدهد، ولی حکومت‌ها و صاحبان قدرت که نتوانند این تحولات را هضم و درک کنند و بخواهند مانع از تغییرات شوند یا حتی تغییراتی را برخلاف خواست عمومی ایجاد کنند، دچار شکست‌های فاحش می‌شوند، در حالی که دانش جامعه‌شناسی می‌تواند آنان را از این خبط‌های سیاستی دور دارد.   یکی از جالب‌ترین نمونه‌های آن اقدامات رضاشاه در مخالفت با حجاب و برداشتن آن از سر زنان بود. او به خیال یا ادعای خود می‌خواست جامعه را پیشرفته کند، لذا محصول تحولات جامعه مدرن که مشارکت زنان بود را با ریشه آن - که تحولات اقتصادی و اجتماعی است - اشتباه گرفت و جابه‌جا کرده و در سال ۱۳۱۴، اقدام به کشف حجاب اجباری کرد. در شرایطی که ایران هنوز در دوره ارباب‌رعیتی و خان‌خانی بود. غالب اقتصاد آن معیشتی و کشاورزی بود، طوایف هنوز یکه‌تاز بودند.   بی‌سوادی بالای ۸۰ درصد بود. بی‌سوادی زنان احتمالا بالای ۹۵ درصد بود، اشتغال صنعتی و اداری در حداقل‌های قابل تصور بود، شهرنشینی زیر ۲۵ درصد بود، نرخ‌زاد و ولد و نیز مرگ و میر بسیار بالا بود و هیچ نشانه‌ای از شاخص‌های جامعه مدرن در حد متعارف دیده نمی‌شد. او در چنین شرایطی مدعی آزاد کردن زنان بود!   در حالی که مردانش آزاد نبودند و در همان زمان نزدیک‌ترین همراهان سیاسی خود را یکی پس از دیگری در زندان می‌کشت یا بیرون از زندان مجبور به خودکشی می‌شدند. این سیاست به نحو دیگری نیز در حکومت محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت و نتیجه همه اینها را در جریان انقلاب دیدند و جالب اینکه در هر دو مورد سیاستمداران فهمیده‌ای بودند که آن‌ها را از این رفتارها منع می‌کردند.   اکنون نیز با مشکل مشابهی مواجه شده‌ایم؛ قانون فرزندآوری رویه دیگری از همین بی‌توجهی و دشمنی با علوم اجتماعی است. قانونی که با صرف هزینه‌های سرسام‌آور نه‌تنها به اهداف تعیین شده، نرسید که نتایج آن کاملا هم معکوس بوده که در یادداشت جداگانه‌ای با ریز جزییات اشاره کرده‌ام.   مورد مهم‌تر که هزینه‌های مادی، روانی، اجتماعی و سیاسی آن بسیار بیشتر است، نحوه مواجهه با مساله پوشش زنان است. تا حالا چند بار دست در این حفره کرده و گزیده شده‌اند و همچنان هم در حال تکرار آن هستند. توجه ندارند که نتایج منفی این سیاست‌ها بسیار زیان‌بار است. می‌خواهید بدانید که نتیجه چه خواهد شد؟   توماس پیکتی در کتاب «تاریخ کوتاه برابری» با تحلیلی دقیق از بی‌توجهی بلشویک‌ها در تقدیس روابط قدرت و یقین آنان به دانستن حقیقت؛ سرنوشت این حکومت را که مهد سوسیالیسم و منع مالکیت خصوصی و مظهر برابری بود را در پایان عمر ۷۳ ساله‌اش چنین ترسیم می‌کند: «روسیه در سده بیستم به کشوری بدل شد که مالکیت خصوصی را کاملا لغو کرده بود، [ولي] در آغاز سده بیست و یکم به پایتخت جهانی الیگارشی‌ها و نبود شفافیت مالی و بهشت‌های مالیاتی تبدیل شد.»   اگر در سال ۱۹۲۰ و یا حتی ۱۹۴۵ پس از تبدیل شدن اتحاد جماهیر شوروی به یکی از دو قطب جهان، کسی می‌گفت که فقط ۴۵ سال دیگر لازم است تا جامعه‌ای به نسبت مذهبی، همراه با سرمایه‌داری لجام‌گسیخته را در مناطق شوروی شاهد باشیم، اصحاب قدرت مسخره می‌کردند؛ ولی بودند کسانی که ادامه آن روند رسمی حکومت کمونیستی را غیرممکن می‌دانستند. امروز نه فقط یک الیگارشی فاسد سرمایه‌داری در آنجا هست، بلکه افراطی‌ترین مذهبی‌های جهان نیز در گوشه و کنار آن امپراتوری عجیب ریشه دوانده و حتی خودشان را هم از تبعات فاجعه‌بار این افراط‌گری بی‌نصیب نگذاشته‌اند.   کشورهای کمونیستی می‌خواستند جامعه‌ای بسازند که همه انسان‌ها مطابق با قاعده‌ای که حکومت می‌گوید فکر و تحلیل کنند، غذا بخورند، لباس بپوشند، یکسان ببینند و… حتی برای اینکه چه کسی با چه کسی ازدواج کند از حزب کمونیست مجوز بگیرند. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و متفکر کروات در کتاب «کمونیسم رفت و ما ماندیم و حتی خندیدیم» می‌نویسد: «اگر زنی لباس زیبا می‌پوشید عنصر مشکوکی به حساب می‌آمد که گاهی حتی لازم بود درباره‌اش تحقیق شود.   اعضای حزب کمونیست در یوگسلاوی تا سال‌ها بعد از جنگ هم اگر می‌خواستند با زنی ازدواج کنند که ظاهر مشکوکش به وضوح بر اصل و نسب «بورژوایی» او دلالت می‌کرد، می‌بایست رسما از حزب درخواست مجوز می‌کردند». (ص ۴۹)   امروز نه از یوگسلاوی نشانی مانده و نه از آن حزب کمونیست صادرکننده مجوز ازدواج؛ چنان که از شوروی و حزب کمونیستش هم نشانی نمانده، اما جامعه‌ای بسیار متفاوت به جا مانده است. البته یک چیز دیگر هم به جا مانده و آن قضاوتی است که درباره آن سیاست‌ها ابراز می‌شود. قضاوتی همراه با خوارشماری و نفرتی که در مورد این رفتارها و آن ایده‌ها وجود دارد.   بی‌توجهی به رویکردهای جامعه‌شناسانه هزینه سنگینی است که پرداخت خواهد شد. فریب کلاه‌برداران گندم‌نمای جو فروش را نخورید. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سه گروه اصولگرایان از نظر عباس عبدی : از "ارزشی های واقعی" تا "بی شخصیت های هتاک" سردار رادان:‌ برخورد با کشف حجاب با قوت ادامه دارد هشدار آذری جهرمی: ترمز تشدید نارضایتی عمومی را بکشید/ فردا نگویید توطئه دشمن بود

دیگر خبرها

  • نقوی حسینی: طیف پایداری، شریان و مصاف برای ریاست مجلس، روی ذوالنور به جمع‌بندی می‌رسند
  • دادستانی انتظامی قضات جوان، مومن و متعهد را به جامعه معرفی می کند
  • راهیابی کاندیداها از یک لیست به مجلس بعید است
  • راه‌یابی کاندیداها از یک لیست به مجلس بعید است
  • پورفرجی:حضور امینی در شهرداری اهواز باعث ایجاد اختلاف بین نیروهای انقلابی شده است
  • بانوان در نظام و انقلاب اسلامی جایگاه ویژه ای دارند
  • عباس عبدی : درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!
  • درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!
  • اولین فهرست اصولگرایان در دور دوم انتخابات مجلس؛ از ابراهیم یزدی تا پورمحمدی و نجابت /از کاندیداها تعهد گرفته شد
  • سه ویژگی نخست تواصی در مسیر «اخوت»