کتاب شدن؛ روایتی از تلاشها و رسیدنها و شدنها
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۸۰۱۳۶
ایسنا/کردستان «این زشتترین سوال دنیاست که وقتی بزرگ شدی میخواهی چهکاره شوی؟ انگار بزرگ شدن متناهی است. اما حقیقت این است که انسان میتواند در زندگی چندین و چندکاره شود؛ مثل خود من که چندکاره شدم؛ وکیل، نایبرئیس بیمارستان، همسر، مادر و در نهایت بانوی اول آمریکا. انسان پیوسته در مسیر شکل گرفتن است؛ مسیری که هیچوقت کامل نمیشود و انتهایی ندارد، چون اگر داشته باشد و آدم از شدن دست بکشد دیگر چهچیزی باقی میماند؟»
کتاب شدن به سبب اسم جذابی که برای آن انتخاب شده و البته محبوبیت نویسندهاش یعنی میشل اوباما که زمانی بانوی اول آمریکا بوده است، جزو پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روایت ساده و دلنشین میشل اوباما از زندگی خود در دورانهای مختلف زندگیاش، از نقاط قوت این کتاب است. او در یک خانواده معمولی، آفریقایی-آمریکایی و البته بسیار صمیمی و گرم به دنیا آمد. میشل از همان ابتدای زندگیاش که مقارن با دهه شصت میلادی و اوج بحرانهای اجتماعی سیاهپوستان آمریکاست، درمییابد که برای رهایی از محدودیتها باید بیشتر از یک سفیدپوست تلاش کند تا بتواند جایگاه مناسبی در جامعه برای خود بسازد.
خانواده او که نسل در نسل قربانی تبعیض نژادی بودهاند، تمام تلاششان را میکنند تا میشل و برادرش کِرِگ بتوانند در شرایط مناسبی و در یک دانشگاه معتبر درس بخوانند و البته آینده خوبی برای خود رقم بزنند. همه اینها باعث میشود تا میشل بهعنوان عضوی قشر عادی جامعه تلقی شود و زندگی او برای بسیاری ملموس و قابل درک باشد.
نگاه و روایت زنانه نویسنده از دیگر ویژگیهای بارز کتاب است. میشل اوباما که خود بسیار جزئینگر است و پیوسته همهچیز را زیر نظر دارد میکوشد تا این جزئیات و البته احساسش را در تمامی موقعیتها به خواننده منتقل کند. جالب است که این جزئیات نهتنها زیادهگویی و خستهکننده نیستند، بلکه به مخاطب در درک بهتر وقایع کمک میکنند.
کتاب از سه قسمت اصلی تشکیل شده که هرقسمت در چند فصل روایت میشود. قسمتهای اصلی کتاب، من شدن، ماشدن و بیشتر شدن نام دارند.
قسمت اول: من شدن
من شدن شامل روایتی از کودکی تا جوانی میشل است؛ یعنی زمانیکه هنوز به مدرسه نمیرفته تا هنگامی که از دانشگاه پرینستون فارغالتحصیل و در یک شرکت حقوقی در شیکاگو مشغول به کار میشود. او در این قسمت سعی کرده تا خانوادهاش، محلهای که در آن زندگی میکرده، شهرش، مدرسههایی که در آنها درس خوانده والبته حالوهوای دوران دانشجوییاش را شرح دهد.
"او لبخندی سرسری بر لب نشاند و با نگاهی عاقل اندر سفیه به من گفت: من مطمئن نیستم تو برای دانشگاه پرینستون مناسب باشی. به نظرم در نهایت موفق شدم به آن مشاور تحصیلی نشان دهم که چندمرده حلاج هستم؛ چون شش یا هفت ماه بعد، نامهای در صندوق پستی ما انداخته شد که میگفت از دانشگاه پرینستون پذیرش گرفتهام. من هیچوقت به دفتر مشاور تحصیلی نرفتم تا بهش بگویم مرتکب اشباه شده است. این کار فایدهای برای هیچکدام ما نداشت و در آخر من نیاز نداشتم تا خود را به او ثابت کنم. من فقط باید خودم را به خودم ثابت میکردم."
قسمت دوم: ما شدن
رویدادهای بخش ماشدن به دوران بعد از آشنایی او با همسرش، باراک اوباما، برمیگردد. در این فصل ماجرای ازدواج او با باراک حسین اوباما، تغییر شغل، بچه دارشدن و دورانی را که همراه همسرش برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ایالت متحدهآمریکا تلاش میکنند، میخوانیم.
"آن زمان که من نه ساله بودم و هیچچیز در مورد عشق، تعهد و فتح کردن دنیا نمیدانستم. تنها کاری که میتوانستم بکنم، تصور این بود که عشق چگونه است و در آینده چگونه آدمی سر خواهد رسید تا کاری کند که چنین احساس عمیقی به او پیدا کنم. نکند قرار بود مایکل جکسون بیاید؟ «خوزه کاردینال» از تیم بیسبال کابز چطور؟ شاید هم یک نفر مانند پدرم؟ من حتی نمیتوانستم آدمی که ممکن بود روزی «تو» وجودِ «من» بشود را تصور کنم"
قسمت سوم: بیشتر شدن
در فصل سوم و آخر این کتاب، میشل که حالا بانوی اول آمریکا شده از زندگی جدیدش در کاخ سفید و چالشهایش در این دوران، بهعنوان بانوی اول میگوید که شامل سفرهای او، فعالیتهایش و البته تجربیاتش در این دوران است.
"روز اول مدرسه، من و باراک به همراه مالیا و ساشا زود صبحانه خوردیم و بعد پالتوهای زمستانیشان را تنشان کردیم. باراک نتوانست جلوی خود را بگیرد و در مورد کنار آمدن با روز اول اول مدرسه جدید توصیههایی به آنها کرد و گفت مدام لبخند بزنند، مهربان باشند و به حرف معلمهایشان گوش کنند. در نهایت وقتی دخترها مشغول انداختن کولهپشتیهای بنفش خود بودند، باراک اضافه کرد: و صد در صد هم دست تو دماغتون نکنین".
آیا این کتاب برای شماست؟
زندگی میشل سراسر تلاش برای بهتر شدن است؛ از اینرو میتواند برای زنان و دختران بسیار الهام بخش باشد. اگر به دنبال مطالعه خود زندگینامهای جذاب و الهامبخش هستید، کتاب شدن، انتظارات شما را برآورده خواهد کرد.
بخشهایی از کتاب
یک نگاه به صورتهای درون اتاق کافی بود تا بفهمم علیرغم تواناییهایی که این دخترها دارند، باید برای دیده شدن در جامعه حسابی تلاش کنند. میدانستم باید تمام رفتارهای کلیشهای که توسط جامعه به آنها القا میشود را کنار بزنند؛ قبل از اینکه خودشان بتوانند شخصیت خود را تعریف کنند، جامعه این کار را برایشان میکند و برای همین میبایست با این تعریفها بجنگند. آنها میبایست با عواقب نامرئی فقر، زنانگی و تفاوت رنگ پوست مبارزه میکردند. باید تلاش خود را به کار میگرفتند تا صدای شان را به گوش برسانند، تحقیر نشوند و مورد ظلم واقع نگیرند. حتی میبایست این مبارزه را هم میآموختند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: معرفی کتاب استانی علمی و آموزشی بانوی اول آمریکا میشل اوباما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۸۰۱۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» منتشر شد
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «چشم ها تنها برای دیدن نیستند» نوشته مصطفی عظیمیفر به تازگی توسط انتشارات سیب کال در اهواز منتشر و روانه بازار نشر شده است.
اینکتاب روایت یک روز از زندگی نویسندهای را بیان میکند که پرسشگرانه محیط و جامعه اطراف خود را بررسی کرده و از میان لایههای سطحی و موضوعات روزمره زندگی به مفاهیمی عمیق دست مییابد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
همانگونه که در ابتدا گفتم بیدارشدن و سلام دادنم به روز جدید آن هم با آرامش و مهربانی، ارتباطی با مرفه بودن یا بی درد بودنم ندارد.
شما اگر انسانی را میبینید که در آرامش روزگار میگذارند دلیل بر این نیست که رنجی نداشته باشد. نه آدمها همیشه رنج دارند؛ اما گاهی رنج های موجود قابل تحمل تر از دردهای گذشته هستند و این دلیل آرام بودن است.
اصلاً ما چاره ای جز داشتن آرامش نداریم یعنی حتی شخصی که در اوج رنج ها قرار دارد، باید همواره آرامشش را حفظ کند.
شاید بگویید این یک شعار توخالی است. ولی از شما میپرسم؛ چگونه می توان از چنگال رنجی سخت، بدون حفظ آرامش و تلاش برای ارتقای آن آرامش رهایی یافت؟
اینکتاب در ۱۰۶ صفحه، شمارگان ۲۰۰ نسخه عرضه شده است.
کد خبر 6093897 فاطمه میرزا جعفری