بـاد ســروها را خـواهد بـــرد
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۰۴۸۸۷
یک ساعتی میشد که از مردنم گذشته بود، درست همینجا که الان رها و بیخیال ایستادهام و شب چشمهایم را بسته است و دارم با پاهایم شاخههایشان را میسابم، روی پلِ سرویِ آخرِ خیابان جامهدران، جایی که بهترین جای جهان بود برایم، مردهام.
افشار چشمهایش را روی هم فشار میداد و خیلی ناراحت و برافروخته زل زده بود به زمین، ابروهای در هم فرو رفتهاش دردی شبیه به درد از دست دادن آفتاب برای روزهای کوتاهِ زمستان بود که پشتشان برف نشسته است، درد از پشت چشم-های بسته هم پیداست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امروز صبح خیلی جدی تصمیم گرفتم بمیرم که اگر مرده باشم، شاید بهتر بتوانم افشارِ همیشه سخت را نرم کنم و خودم را به او بقبولانم تا بلکه از خودم بگذرم و دور شوم و با آنها یکی شوم و پلی شوم بر گذشتن مردم، نزدیکترین راهش آن بود که در ساعتهای اول روز از روی پل میگذشتم، سروهای رونده ذاتاً از باد گریزانند و باد گویی اینرا فهمیده و امانشان را بریده بود، باد سروها را هم با خودش میبرد، من اما هرگز از باد بدم نیامده بود. مردم فقط شبها از روی پلِ سروی میگذشتند و تابه حال در روز هرگز کسی از روی آن عبور نکرده بود. محلیها گفته بودند: اگر در روز، وقتی که آفتاب هنوز سرخ است و کامل سر بر نیاورده از روی پل بگذری، سروها تاب تحملات را نمیآورند و بیتاب میشوند و از هم باز میشوند و یکمرتبه دهانی به بزرگی دهان سه تمساح بالا میآید و تو را از شر جهان خلاص میکند، باید انجامش میدادم.
در همین یک ساعت اول مردنم فهمیده بودم که حواس پنجگانه مردگان بشدت قویتر از حواس زندهها کار میکند، سنگینی زیادی روی بدنم حس میکردم، چیزی شبیه به ضربه زدن کفِ پا روی کمرم، دستهایم هم لحظه به لحظه طرف جلو کشیده میشد، انگار دسته دسته مردم دارند از روی آدم رد میشوند، پیشتر که زنده بودم و هزار بار هزار آدمیزاد را روی پلِ سروی زندگی کرده بودم و آرزو کرده بودم که کاشکی روزی برسد که خودِ پل باشم، هرگز هیچ بویی از مشامم رد نشده بود و هربار با تعجب رهایش کرده بودم و رفته بودم، حتی بوی خود سروها هم نمیآمد، یا بوی شب! یا بوی خودم! اما حالا که مردهام بوی چسبناک سرو همه وجودم را پر کرده است، بوی آب، بوی روح هزار آدمیزادی که سروها آنها را بلعیده و در خود جمع کردهاند، بوی بادی که عصرها شروع میشد و تا صبح یک بند دور سروها میچرخید، بوها همه را در خود گرفته بودند.
مردهها موجودات عجیبی هستند، با خودم فکر میکنم اگر مردهها هم میمردند حواس پنجگانه در آنها پس از مرگ از بین میرفت یا شدیدتر میشد؟ شاید شدیدتر میشد. روی پل هنوز خلوت بود و مردم نیامده بودند تا شبشان را صبح کنند. باد شروع کرده بود و داشت لجبازی قدیمیاش را خالی میکرد، گویی هزار سال است با ما دشمنی دارد. قبلترها شنیده بودم که 11 درخت سرو رونده در یک شب برفی تصمیم گرفته بودند یکی شوند و پلی بسازند و هر دو طرف خیابان شهر را که به هیچ جا نمیرسید به هم برسانند. از برپا شدن پل پیدا بود که یکی از سروها دهتای دیگر را قانع کرده که تن به این کار بدهند، چون درست مثل یک ستون فلزی پهن و بزرگ دوطرف پل ایستاده بود و دهتای دیگر ستونهای کوچکی شده بودند که کفه پل را به پایه اصلی متصل کرده بودند و یکی شده بودند، کفهای که شاخ و برگهایشان بود، در این لحظه از ته قلبم آرزو کردم که ای کاش سرو رونده بودم و بعد از چند تلاش نافرجام برای ارتباط گرفتن و پیوستن به گروه آنها، بالاخره روزی سروِ رونده رئیس که لابد اسمش هم افشار بود با بیتفاوتی مرا کنار میکشید و میپرسید: که چرا میخواهم با آنها یکی شوم و لابد من هم گفته بودم که؛ «کدام سرو به بالای دوست مانند است.» همین الان که باد شروع کرده به چرخیدن روی پل و من ایستادهام و پای چپم را روی شاخه کلفت و سبزِشان گذاشتهام و میسابمشان و دارم اینها را برایتان میگویم هنوز نمردهام، راستش را بخواهید هرگز نمردهام، اما برای شروع داستان چیزی تکاندهندهتر از مردنم نداشتم که بگویم.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۰۴۸۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کاسانو: از نظر استعداد من از توتی بهتر بودم!
به گزارش "ورزش سه"، آنتونیو کاسانو، ستاره سابق میلان و فوتبال ایتالیا، که مدتی با ژوزه مورینیو در فضای مجازی درگیر مصاحبههای متعدد علیه هم بودند، این بار در مصاحبه جدیدش به موضوع دیگری پرداخته است.
کاسانو در این مصاحبه بهترین شماره 10 تاریخ فوتبال ایتالیا را انتخاب کرد. مهاجم سابق رم، رئال مادرید و پارما اعلام کرد که فرانچسکو توتی، هم تیمی سابق او و همچنین روبرتو باجو در ردیف اول قرار دارند.
کاسانو که قبل از پیوستن به رئال مادرید در ژانویه 2006 در کنار تونی برای رم بازی کرده بود، گفت: "توتی و باجو در صدر لیست هستند. سپس الساندرو دل پیرو نیز گزینه خوبی است اما او کمی پایینتر از این دو بازیکن است."
از کاسانو سوال شد که اگر بخواهد یک مهاجم را در انتهای این لیست قرار دهد، کدام بازیکن را انتخاب میکند که گفت: "خودم! (باخنده.) من از نظر استعداد حتی بهتر از توتی بودم اما این را در زمین فوتبال فراموش میکردم! نکته جالب بود که این استعداد را در جمعه، شنبه و یکشنبه فراموش میکردم!"