Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جماران»
2024-04-30@14:25:38 GMT

سیدالبطحاء حضرت ابوطالب (ع)

تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۶۷۹۵۱

سیدالبطحاء حضرت ابوطالب (ع)

پایگاه خبری جماران: حضرت ابوطالب فرزند جناب عبدالمطلب یکی از شخصیتهای نقش آفرین و تأثیرگذار در صدر اسلام است. در تاریخ اسلا م کمتر کسی را می یابیم که مانند ابوطالب(علیه السلام) در دفاع از اسلا م در روز غربت آن کوشیده باشد، و اگر حمایت های بی دریغ آن بزرگوار، برادر و فرزندانش نبود، درخت نوپای اسلا م مشکل بود به این زودی به ثمر بنشیند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بنابر نقلی 26 رجب ، سال روز رحلت مؤمنِ قریش، یار و پشتیبان رسول خدا «صلی الله علیه و آله » و پدر والا مقام أمیرالمؤمنین حضرت أبوطالب «سلام الله علیه» است.

حضرت ابوطالب فرزند جناب عبدالمطلب یکی از شخصیتهای نقش آفرین و تأثیرگذار در صدر اسلام است. وی هنگامی که رسول گرامی اسلام از همه‌سو هدف دشمنی مشرکان مکه بود، از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمی ایفا نمود.

تاریخ زندگی او سراسر افتخار است. مردی که به حق، پناهگاه دردمندان و محرومان بود. ایثار و اخلاص در وجود او تجسم پیدا کرده بود. ابرمردی که خصلت‌های نیکوی وی را در فرزندش «امیرالمؤمنین» می‌توان یافت. چنان که دانشمند «اهل سنت»، ابن ابی الحدید، می‌گوید: «ابوطالب» و پدرش «عبدالمطلب» بزرگ «قریش» و امیر و سرور «مکه معظمه» بودند و مردم آن سامان و مهاجرین و مسافرین این شهر تاریخی و زائران بیت خدا را پذیرایی و رهبری می‌کردند».( ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج‌1، ص 4 مقدمه آن)

او طبق پیشگویی‌های انبیای الهی منتظر نبوت خاتم پیامبران «محمد بن عبدالله(ص)» بوده است؛ از این جهت رسول خدا پیش از آن که از مادرش متولد گردد، حضرت ابوطالب(ع) به رسالت وی ایمان داشت و هنگام تولد رسول خدا، وقتی که فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب، تولد پیامبر اسلام را به اطلاع وی رسانید، و از غرایب امرش در هنگام زایمان او سخن گفت، ابوطالب فرمود: از این کارها و چنین نوزادی تعجب می‌کنی؟ صبر کن، سی سال دیگر تو نیز همانند وی را که وزیر و وصیش خواهد بود، به دنیا می‌آوری!!!( اصول کافی، ج‌1،ص 452،ح 1و 3، روضة المتقین، ج‌12 ص 221 ؛بحارالانوار، ج 35، ص 77، ح14)

در تاریخ اسلا‌م کمتر کسی را می‌یابیم که مانند ابوطالب(علیه السلام) در دفاع از اسلا‌م در روز غربت آن کوشیده باشد، و اگر حمایت‌های بی‌دریغ آن بزرگوار، برادر و فرزندانش نبود، درخت نوپای اسلا‌م مشکل بود به این زودی به ثمر بنشیند.

نام و نسب ابوطالب

نام ابوطالب، «عبدمناف» است و بعضی او را «عمران» نامیده‌اند. چون فرزند بزرگش «طالب » بود، کنیه‌اش ابوطالب است. از دیگر القاب وی، سیدالبطحاء، شیخ القریش، رئیس‌المکة، بیضه البلد و شیخ الابطح است.

وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام(ص) در مکه معظمه در خانواده‌ای برجسته دیده به جهان گشود. او دو برادر پدری و مادری به نام‌های عبدالله و زبیر داشته‌است. پدرش «عبدالمطلب» جد پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می شناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ آیین توحید ابراهیم یاد می‌کردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه مردم آن روز بود که او را با لقب «سید البطحاء» آقای سرزمین مکه و حومه آن و «ساقی الحجیج» آب دهنده حاجیان خانه خدا و «ابوالساده» پدر بزرگواریها و «حافر الزمزم» ایجاد کننده چاه زمزم می‌خواندند.

ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست. عقیل و سپس جعفر معروف به جعفر طیار و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی(ع) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را «ام هانی» می‌خواندند و دختر دیگرش «ریطه » یا «اسماء» است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت اسد بودند.

ایمان ابوطالب

به کرات در منابع اصیل اسلامی وارد شده است که هیچ یک از پدران و مادران معصومین(ع) مشرک نبودند؛ چنان که علی(ع) می‌فرمایند: «سوگند به خدا! که نه پدر و نه اجدادم «عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف» هرگز بت را نپرستیدند؛ بلکه آنان به سوی «کعبه» نماز خواندند، و به آیین حضرت ابراهیم(ع) قبل از اسلام عمل می‌کردند». ( بحارالانوار، ج 35، ص 81، ح 22، الغدیر، ج‌7، ص387)

درباره ایمان آن حضرت کتابهای مستقلی نوشته شد و علمای بزرگ عامه و خاصه نیز این موضوع را مورد توجه قرار داده، و به طور مبسوط از آن بحث نموده‌اند و ده‌ها حدیث در ایمان آن حضرت در منابع اسلامی ثبت و ضبط است؛ چنان که علامه مجلسی(ره) بیش از یکصد و پانزده صفحه، و با بیان هشتاد و پنج حدیث در این مورد، این مسئله مسلّم تاریخی را مورد امعان‌نظر قرار داده، و دیدگاه‌ها و منابع بزرگ اهل سنت را نیز نقل نموده است. همچنین صاحب الغدیر در جلد هفتم و هشتم کتابش، صدها حدیث را از منابع معتبر (شیعه و سنی)، همراه با اعترافات محققین و مورخین آنان نقل نموده، و با آن آگاهی و اشراف محققانه خود، از شخصیت مظلوم تاریخ، ابوطالب، دفاع نموده است.

برای اثبات ایمان این بزرگ اسلام علاوه بر ایثار و فداکاری‌های او و اشعار و سروده‌هایش که در شأن و عظمت دعوت نبوی و ایمان به حقانیت رسول خدا و فضائل او ... گفته است؛ شواهد و ادلّه فراوان دیگری نیز در منابع روایی شیعه و سنی وجود دارد، که به جهت رعایت اختصار، ذکر چند روایت کفایت می‌کند:

علی(ع) می‌فرماید: «وقتی وفات پدرم، ابوطالب، را به رسول خدا خبر دادند، آن حضرت سخت گریست؛ و سپس دستور داد: برو او را غسل داده و کفنش کن. خداوند او را ببخشد و رحمت کند.» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 76 طبقات ابن سعد، به نقل از الغدیر، ج 7، ص 372) آنگاه آن حضرت خود تشریف آورده و در کنار جسد «ابوطالب» قرار گرفته و فرمود: «ای عموی بزرگوار! تو مرا در یتیمی کفالت نمودی، و در کودکی تربیت فرمودی، و در بزرگی‌ام یاری دادی، خداوند به تو پاداش خوبی مرحمت فرماید». (بحارالانوار، ج 35، ص 68، ح 1).

ابن ابی الحدید معتزلی پس از ذکر این مطالب می‌نویسد: رسول خدا فرمود: «اما و الله لاستغفرنّ لک و لاشفعنّ فیک شفاعة یعجب لها الثقلان؛ من در مورد تو آن چنان از خدا طلب مغفرت و شفاعت می‌نمایم، که جن و انس از عظمت آن تعجب می‌نمایند».(ابن ابی‌الحدید، همان، ج 16، ص76)

 از امام باقر(ع) درباره ایمان ابوطالب سؤال شد، حضرت فرمود: «اگر ایمان ابوطالب در کفه ترازویی قرار گیرد و ایمان این خَلْق در کفه دیگر نهاده شود، ایمان او برتر خواهد بود»؛ (بحارالانوار ،ج35،ص156) و همین ایمان برتر بود که ابوطالب را واداشت که حمایت‌های بی‌دریغ خود را از مقام رسالت و نبوت توحیدی دریغ نکند؛ و گرنه ارتباط نسبی و ... نمی‌توانست چنین انگیزه نیرومندی در ابوطالب ایجاد نماید.

از مجموع روایات ذکر شده نتیجه می‌گیریم: که اعمال شایسته و کردار بزرگ حضرت ابوطالب، گواه زنده و صادق باورها و ایمان او است؛ او با تحمل سختی‌ها و شداید فراوان دست از حمایت و یاری رسول خدا برنداشت. و با موقعیت خاص اجتماعی که داشت، در راه حمایت برادرزاده خویش، از آن بهره جسته و هم چنان با ایمان ایستاد و زندگی کرد و با ایمان و شعار توحید، چشم از دنیا فرو بست؛ اما ایمانش را از قریشیان و دشمنان اسلام پنهان داشت.

جایگاه اجتماعی، حرفه و ویژگی‎ها

او نخستین کسی است که «سوگند خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل» را در امر قضا، سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن را با نام «قسامه» تثبیت کرد.(ابن‌ابی‌الحدید، همان، ج ۱۵، ص ۲۱۹)

بنابر روایتی از امیرمؤمنان(ع) و آنچه مورخان درباره ابوطالب گفته‌اند: وی با وجود تهیدستی، عزیز و بزرگ قریش و دارای هیبت، وقار و حکمت بود. درباره جود و سخاوت او گفته‌اند: روزهایی که او اطعام می‌داد، کسی از قریش اطعام نمی‌کرد. حضرت امام خمینی در باره حضرت ابوطالب می‌فرماید:

در اسلام‌‎ ‎‌هم پیغمبر اسلام از قریش بوده لکن قریش آن ثروتمندهایشان و آن مستکبرینشان یک‌‎ ‎‌دسته بودند؛ و این طایفه پایینتر، که خود حضرت می فرمایند من هم شبانی کرده ام، یک‌‎ ‎‌موجودی بوده است که از طایفۀ فقیر بوده است که اینها خود حضرت و عموهایش، اینها‌‎ ‎‌فقیر بوده اند. و لهذا در یک وقتی حضرت فرمود که ابوطالب نمی‌تواند بچه‌هایش را‌‎ ‎‌حفظ کند، ما برداریم هر کدام قسمت کنیم. این برای این بوده است که مال ‌‌[‌‌نداشتند‌‌]‌‌.‌(صحیفه امام، ج9، ص169)

شعب ابی‌طالب

در محرم سال هفتم بعثت، کفار قریش و مشرکان مکه پس از برگزاری جلسه‌ای در دارالندوه، اتفاق کرده و سوگند خوردند که به بنی هاشم طعام نخورانند و با آن‌ها سخن نگویند و با ایشان خرید و فروش نکنند و دختر به ایشان ندهند و از ایشان دختر نگیرند، مگر آنکه محمد کشته شود یا تسلیم آنان گردد. سپس این اجماع را در عهدنامه‌ای به خط «منصور بن عکرمه» و امضای هیئت عالی قریش، تنظیم نموده و در کعبه آویختند تا به آن عهدنامه پایبند بمانند. ابوطالب طرد پیامبر اسلام از طایفه خود را نپذیرفت و هنگامی که مسلمانان تحت محاصره اقتصادی بودند، ابوطالب بشخصه از، پیامبراسلام (ص) و مسلمین؛  در آن سه سال که آنها در شعب ابی طالب(محله بنی هاشم، نزدیکی خانه خدا) در محاصره دشمن بودند، مانند پروانه، گرد شمع وجود پیامبر اسلام(صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) می‌چرخید و با تمام وجودش در حفظ او می‌کوشید. هر شب محل خواب و استراحت پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله را عوض می‌کرد و فرزند دلبندش علی علیه‌السلا‌م را در جای او می‌خوابانید و به او می‌فرمود: من تو را فدای فرزند عبداللّه (یعنی پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) نمودم.

وفات

مورخان نوشته اند: «ابوطالب سه سال قبل از هجرت، بعد از آن که پیامبر(ص) و یارانش از «شعب » خارج شدند، در سن 84 سالگی از دنیا رفت».  بدنش را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به «قبرستان ابوطالب» دفن کردند. با مرگ او خیمه ای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند، سایه افکند زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه اسلام را از دست دادند. ابن کثیر و ابن اثیر نقل می کنند: «کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر(ص) خاک - و گاهی روده گوسفند - می ریختند.  اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت حضرت خدیجه، رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا، دو چندان شد. درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری مصیبت بزرگی برای رسولخدا بود. پیامبر(ص) می فرماید:

«ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب » تا زمانی که ابوطالب زنده بود، قریش نمی توانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند.( بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507).

لذا رسول خدا سال وفات «ابوطالب» و حضرت خدیجه(س) را که مدتی بعد از رهایی از شعب ابی طالب رخ داد، «عام الحزن»، سال غم‌ها و اندوه‌ها نامید.( تاریخ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 91).

منبع: جماران

کلیدواژه: جشنواره فیلم فجر سهام عدالت انتخابات 1400 ویروس کرونا لایحه بودجه 1400 لیگ برتر 99 ابوطالب ع جشنواره فیلم فجر سهام عدالت انتخابات 1400 ویروس کرونا لایحه بودجه 1400 لیگ برتر 99 ابن ابی الحدید پیامبر اسلام حضرت ابوطالب پیامبر ص رسول خدا آن حضرت اسلا م ه علیه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۶۷۹۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...

مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد."

و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."

۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .

اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود،  ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.

اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.

آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ‌ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمی‌کشد که بافت فرسوده می‌شود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.

مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم  را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.

امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم‌!

بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر  بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا  ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.

او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت"  و نقد "ارباب دیانت".

استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."

۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.

او چنین میگفت :

"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."

استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت‌ میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقده‌های روانی است و عقده‌های روانی تولید انفجار خواهد کرد!"

شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»

بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟

 

دیگر خبرها

  • اعلام اتصال انتهای بولوار دکترحسابی به بزرگراه پیامبر اعظم (ص) در مشهد
  • علم وایمان دو شاخصه وجودی شهید مطهری است
  • دلایل «پاریس» برای انتخاب اسلام + فیلم
  • اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
  • مطهری امام
  • خیابان پشتیبان بلوار پیامبر اعظم (ص) قم احداث می‌شود
  • آیت‌الله رمضانی: دشمنان می‌خواهند شریعت اسلام را تعطیل کنند
  • مدارا با مردم، یک اصل مهم اسلامی و اصلی برای شهرداری‌ها است
  • پیامبر منطقه محروم بشاگرد کیست؟! + فیلم
  • لزوم بازشناسی بقیع به جهان اسلام