Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ساعت24»
2024-05-01@12:16:14 GMT

نجات 2 مادر از شرایط سخت با کمک نیکوکاران

تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۶۹۹۹۸

ناهید بهرامی مادری داغدار و هم‌وطن نیکوکار کرمانشاهی است که در سال ۱۳۷۹ با اهدای یک کلیه خود به یک هم‌وطن کرمانی زندگی دوباره بخشید، مهرماه سال ۹۷ نیز با وساطت خبرنگار ما با بخشش قاتل فرزندش بار دیگر به انسان دیگری زندگی بخشید. این مادر دردمند برای حل مشکلات یکی از همسایگانش که مهندسی جوان و بدهکار بود، ضامن وام بانکی او شده بود تا با گرفتن وام گره از مشکلاتش باز شود؛ اما این مهندس جوان پس از گرفتن وام از بانک از کشور خارج شد و دیگر هیچ‌گاه به وطن بازنگشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این میان ناهید گرفتار بازپرداخت وامی که ضامن آن شده بود، شد و با شرایط سخت اقتصادی این روزها هم اقساط وام مهندس فراری را پرداخت می‌کرد و هم هزینه‌های سنگین مستأجری و درمان بیماری مغزی خود را می‌پرداخت. سرانجام با مسدودشدن حقوق کارمندی این زن شرایط زندگی او سخت در تنگنا قرار گرفت تا جایی که دیگر ادامه زندگی برای او بسیار دشوار شده بود. با پیگیری‌های خبرنگار «شرق» و مساعدت بانک وام‌دهنده بخشی از بدهکاری ۳۵‌میلیون‌تومانی ناهید با حذف ۱۵ میلیون تومان جریمه دیرکرد بازپرداخت بخشیده شد و این مادر دردمند با پرداخت ۲۰ میلیون تومان می‌توانست اقساط وام تضمین‌شده را تسویه کند و از اجرای حکم جلب خلاص شود. با این وجود ناهید از پرداخت یکجای این مبلغ نیز ناتوان بود. با گزارش درخواست کمک منتشرشده «شرق» در سوم اسفندماه در کمتر از چند روز مبلغ ۲۱ میلیون تومان به حساب این مادر نیکوکار واریز شد و این زن مهربان با لطف هم‌وطنان نیکوکار پاسخ بخشی از کارهای نیک خود را گرفت و به روال عادی زندگی بازگشت. ناهید بهرامی که انتظار چنین حرکت خداپسندانه‌ای را از سوی هم‌وطنان نیکوکار نداشت، پس از تأمین این مبلغ در گفت‌وگو با خبرنگار ما بسیار خوشحال و شاداب به نظر می‌رسید و از هم‌وطنان نیکوکار کشور قدردانی کرد و گفت: «من نمی‌دانم با چه زبانی از هم‌وطنان عزیزم تشکر کنم. پس از اهدای کلیه به هم‌وطن کرمانی و همچنین بخشیدن قاتل پسرم ناگهان با ضامن‌شدن وام بانکی همسایه‌ام به مخمصه بدی گرفتار شدم و به این نتیجه رسیده بودم که خوبی به آدم‌ها هیچ بازتابی در این دنیا ندارد و بچه‌هایم هم مدام مرا به خاطر کارهایم سرزنش می‌کردند که چرا قاتل برادرمان را بخشیدی؟ چرا یک کلیه‌ات را اهدا کردی؟ چرا ضامن وام همسایه شدی؟ من هیچ جواب قانع‌کننده‌ای نداشتم به آنها بدهم». پس از این صحبت‌ها اشک از دیدگان ناهید جاری شد و در ادامه گفت: «حالا با سربلندی به بچه‌هایم جواب می‌دهم که انسانیت هنوز نمرده. درست است که آن مهندس از کشور فرار کرد اما هنوز آدم‌هایی هستند که قدر خوبی را می‌دانند و من هنوز به کارهایی که در راه خدا و تداوم انسانیت کردم افتخار می‌کنم و این راه را در باقی‌مانده عمرم ادامه می‌دهم. از طرف من به هم‌وطنان عزیزم بگویید خوشحالم که شما را دارم و خدا را شکر می‌کنم که آدم‌های خوب و مهربان هنوز هستند. اصلا فکرش را نمی‌کردم از این گرفتاری خلاص شوم». ناهید بهرامی درخصوص کلیه اهداشده‌اش و اینکه آیا در این ۲۰ سال از نظر جسمی دچار مشکل شده است یا نه، نیز گفت: «شکر خدا تا این لحظه هیچ مشکلی از نظر تک‌کلیه‌بودن ندارم و اهدای کلیه مرا با مشکل خاصی مواجه نکرده است. اما هم‌وطنانی که قصد اهدای کلیه دارند پیش از آن حتما باید با متخصص کلیه مشورت کنند و در صورت تأیید پزشک متخصص این کار را انجام دهند.
کام شیرین دومین مادر
دومین درخواست کمک نیز مربوط به مادری مبتلا به سرطان ریه بود. این مادر دردمند که «مژگان» نام دارد، هنوز در ماتم دو فرزند پسر خود بود که آنها نیز در نتیجه ابتلا به سرطان ریه جان خود را از دست داده بودند؛ اما خودش نیز به‌ناگاه به این بیماری کشنده مبتلا شد. همسر پیر و دو دختر جوانش در تأمین هزینه سنگین درمان او درمانده شده بودند و دو دختر او چند روز پیش از روز مادر در نهایت ناامیدی برای تأمین هزینه‌های درمان مادر خود از هم‌وطنان نیکوکار کشور درخواست کمک کردند. با توجه به هزینه سنگین با حمایت هم‌وطنان نیکوکار پیش از فرارسیدن روز مادر و با تأمین مبلغ ۷۴ میلیون تومان هزینه درمان یک‌ماه‌و ۱۵ روز این مادر را به حساب دخترش واریز کرده و خانواده او را تا ابتدای سال ۱۴۰۰ به ساحل آرامش رساندند. دفتر بیت یکی از مراجع تقلید قم که تأکید کردند نامشان فاش نشود با تأمین مبلغ ۵۰ میلیون تومان و همچنین یک مادر و دختر مدرسه‌ساز که از مخاطبان و یاری‌رسانان همیشگی روزنامه «شرق» هستند و آنها نیز همواره خواستار مخفی‌ماندن نامشان هستند با تأمین مبلغ ۱۰ میلیون تومان به مژگان کمک کردند و ۱۴ میلیون دیگر نیز توسط سایر هم‌وطنان به حساب این خانواده واریز شد. همچنین مادر و دختر مدرسه‌ساز به تازگی برای آرامش روح یک دوست ازدست‌رفته مبلغ ۲۰ میلیون تومان صرف آزادی یک زندانی محکوم به قصاص کردند. «باران»، دختر بزرگ مژگان درخصوص بیماری مادرش و کمک هم‌وطنان نیکوکار به «شرق» گفت: «شیمی‌درمانی با سرم و آمپول در کرمانشاه آغاز شد، اما بدن پیر و ضعیف مادر تاب مقاومت در برابر این داروها را نداشت. ما به‌ناچار مادر را به تهران انتقال دادیم. با تشخیص کمیسیون پزشکان متخصص و فوق‌تخصص بیمارستان «مسیح دانشوری» تنها راه معالجه مادر را در شیمی‌درمانی با استفاده از تک‌دارویی ویژه و کمیاب به‌نام «تی‌کرب» یافتند که در کل کشور فقط در داروخانه دکتر «نوید شریفیان» در تهران یافت می‌شد. اما هزینه ماهانه این دارو ۶۰ میلیون تومان است که با عنایت و تخفیف داروخانه دکتر شریفیان ۵۰ میلیون تومان شد. ماه‌های اول با وجود شاغل‌بودن من، پدر و خواهرم باز هم از پس هزینه‌های درمان برنیامدیم و با فروش اتومبیل من و پدر و لوازم لوکس منزل و طلای مادر، من و خواهرم توانستیم هزینه داروها را تأمین کنیم. با کمک هم‌وطنان نیکوکار تاکنون شش ‌ماه و شش دوره درمان را سپری کردیم و اکنون راه سخت شش دوره درمان باقی‌ مانده است. در ابتدا ماهانه داروها را تهیه می‌کردیم ولی حالا با توجه به زیادشدن تقاضای بیماران برای این دارو، تنها داروخانه کشور آن را به ‌صورت دو هفته یک بار و گاهی هفته‌ای یک بار در اختیار بیماران قرار می‌دهد و ما برای تهیه این دارو هر هفته باید به تهران بیاییم. متأسفانه هیچ مؤسسه خیریه‌ای بیماران مسن را پوشش نمی‌دهد و تنها با گزارش روزنامه «شرق» فقط مؤسسه خیریه «سمر» ماهانه ۹۰۰ هزار تومان به ما کمک کرد که این هم جای قدردانی دارد. من نمی‌دانم چه کسانی به خانواده ما و مادرم کمک کردند اما هر کس که بودند بهترین روز مادر را برای مادرم و خانواده ما ساختند. پدرم در جریان درخواست کمک ما نبود و مرتب سؤال می‌پرسید این پول از کجا آمده؟ نهایتا زمانی که تشویش پدر را دیدیم روزنامه را به او نشان دادیم و او را در جریان درخواست کمک در روزنامه قرار دادیم. بعد او در اتاق رفت و ساعت‌ها بیرون نیامد. فکر می‌کنم در تنهایی در اتاق گریه می‌کرد، اما نفهمیدم گریه‌اش از خوشحالی بود یا از ناراحتی. من از طرف خانواده‌ام از همه هم‌وطنان تشکر می‌کنم. می‌دانم درخواست بزرگی است اما به هم‌وطنان بگویید شما را به عزیزی و قداست مادرهایتان شش دوره باقی‌مانده هم ما را تنها نگذارید. این ماه با پس‌انداز پدر، من و خواهرم هشت میلیون جمع کرده‌ایم و تا ۵۰ میلیون برای داروهای فروردین ۱۴۰۰ خیلی فاصله داریم. اما دلم به لطف خدا و کمک هم‌وطنان روشن است». خانواده باران فاکتورهای خرید هر دوره دارو را برای خبرنگار «شرق» ارسال کرده و صحت فاکتورها توسط داروخانه دکتر نوید شریفیان تأیید شده است. با کمک و یاری‌رسانی هم‌وطنان نیکوکار تا پایان اسفندماه داروهای این مادر سرطانی تأمین شده است. هم‌وطنان نیکوکار و مؤسسات خیریه که کماکان تمایل به یاری‌رسانی به خانواده محترم این بیمار سرطانی جهت تأمین داروهای فروردین ماه سال ۱۴۰۰ را دارند، می‌توانند کمک‌های نقدی خود را به شماره کارت ۶۲۱۹۸۶۱۰۵۱۳۸۳۴۳۷ به نام باران عظیمی‌نسب واریز کنند و عید این خانواده را مملو از شادی کنند. مدارک ارائه‌شده از سوی این خانواده برای ارائه به نیکوکاران هم‌وطن و مؤسسات خیریه به خبرنگار «شرق» سپرده شده است.

منبع: روزنامه شرق

منبع: ساعت24

کلیدواژه: میلیون تومان درخواست کمک هم وطن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۶۹۹۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانه‌ای رساند؟

همشهری آنلاین: رحیم‌علی خرم مقاطعه‌کار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالت‌کار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایه‌دار بزرگ تبدیل شد. رحیم‌علی فرزند بیک‌علی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثه‌ای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالت‌کاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالت‌کار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته می‌شود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیم‌علی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاری‌اش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقام‌های تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شب‌ها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه می‌انداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیم‌الجثه که آخرین آن، رحیم‌علی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده می‌شد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک می‌شناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیم‌علی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیم‌علی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیده‌ای داشت. یک روز که خیابان‌های کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت می‌کردند، رحیم‌علی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درخت‌های محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در می‌آید و مادر شاه که همراه با ندیمه‌اش از آن محل عبور می‌کرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، می‌افتد و بلافاصله می‌گوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیم‌علی را بلند می‌کنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه می‌برند و از همین لحظه، زندگی رحیم‌علی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگ‌ترین مقاطعه‌کار آسفالت کار دستگاه‌ها و ادارات دولتی می‌شود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوق‌العاده‌ای می‌شود. رحیم‌علی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالت‌پزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمین‌های اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، می‌ربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار می‌داد.

رحیم‌علی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعه‌کار آسفالت به ثروت‌اندوزی می‌پرداخت، کمی بعد با رانت‌خواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» می‌نویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیت‌ها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابان‌های تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعه‌کار [که نام او رحیم‌علی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان ‌مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آن‌قدر بود که مقاطعه‌کار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابان‌های تهران را عهده‌دار گردد. مقاطعه‌کار فوق، خیابان‌ها را لکه‌گیری می‌کرد و در برخی خیابان‌ها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت می‌ریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالت‌ها درمی‌آمد و چاله‌هایی در خیابان‌ها ایجاد می‌کرد که رانندگی در خیابان‌های تهران مسئله شده بود و زیان‌های فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد می‌کرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعه‌کار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت می‌داشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعه‌کار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعه‌کار ایرادی وارد شد.»

رحیم‌علی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامه‌نگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار» در این‌باره می‌نویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف می‌خواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافی‌های تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناس‌ها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخست‌وزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار» به این نکته هم اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شب‌ها به خارج از توقیفگاه خود می‌رفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا می‌داند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعه‌کاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایت‌های خاندان سلطنتی از خرم هم می‌نویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا می‌زد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیم‌علی خرم با اتکا به پشتوانه‌ای قوی همچنان می‌تازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایت‌های آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانه‌ای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار می‌داد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیم‌علی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.

کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد

دیگر خبرها

  • معلمان نیکوکار زمینه آزادی همکار خود را فراهم کردند
  • کمک ۵۰ میلیون تومانی معلمان نیکوکار برای آزادی همکارشان
  • معلمان نیکوکار زمینه آزادی همکارشان را فراهم کردند
  • مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانه‌ای رساند؟
  • حمایت‌ ۲ هزار و ۱۰۰ معلم نیکوکار البرزی از ایتام
  • وجود ۵۴۰۰ معلم خیر و نیکوکار در مازندران
  • آزادی معلم زندانی با همت نیکوکاران شاهرودی در روز معلم
  • ۳۶۰۰ یتیم تحت پوشش معلمان اردبیلی هستند
  • نجات جان مادر باردار قمی از مرگ حتمی
  • واکنش مادر ترانه علیدوستی به حواشی یک عکس با دخترش | تصویر