Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-04-30@11:46:21 GMT

سرگذشت تلخ گوشی قاپ ۱۱ ساله

تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۳۲۱۸۸۵

آفتاب‌‌نیوز :

از این که پدر و مادرم طلاق گرفته بودند نزد دوستانم احساس حقارت می‌کردم. آن‌ها مانند یک آدم بدبخت به من نگاه می‌کردند و من از این موضوع ناراحت بودم، به همین دلیل همیشه می‌خواستم طوری رفتار کنم که یک سر و گردن از آن‌ها بالاتر باشم تا به من توجه کنند چرا که ...

کودک ۱۱ ساله‌ای که به همراه دوست ۱۰ ساله اش به اتهام ربودن تلفن همراه به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد هدایت شده بود، در حالی که به شدت اشک می‌ریخت و تلاش می‌کرد خود را بی گناه جلوه دهد، به کارشناس و مشاور کلانتری گفت: مادرم به خاطر اعتیاد پدرم از او طلاق گرفت و من هم نزد مادرم ماندم، ولی از این که دیگر پدر نداشتم، خیلی ناراحت بودم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مادرم که از قبل خیاط بود، در یکی از کارگاه‌های تولیدی مشغول کار شد تا خرج و مخارج زندگی ما را تامین کند. من هم که به خاطر تعطیلی مدارس در خانه حوصله ام سر می‌رفت، سعی می‌کردم با دوستانم در کوچه بازی کنم چرا که مادرم تا شب سر کار بود و من به تنهایی نمی‌توانستم خودم را سرگرم کنم. در این میان با «سعید» که در همسایگی ما زندگی می‌کرد بیشتر دوست بودم و با او برای بازی با دیگر دوستان‌مان به پارک می‌رفتیم. پدر و مادر سعید با یکدیگر اختلاف داشتند. آن‌ها همیشه با هم دعوا می‌کردند و کاری به سعید نداشتند. به همین دلیل من و سعید خیلی با هم صمیمی بودیم تا این که دو روز قبل سعید دنبال من آمد تا با هم بازی کنیم. من هم لباس پوشیدم و به اتفاق دو نفر دیگر از دوستان‌مان به پارک رفتیم تا سرسره بازی کنیم. هادی هم گوشی لمسی خودش را به پارک آورده بود و آهنگ پخش می‌کرد. وقتی هادی کاپشن اش را از تنش بیرون آورد، سعید به او گفت گوشی تلفنت را در جایی مطمئن بگذار تا کسی آن را ندزدد.

در حالی که همه ما سرگرم بازی بودیم، سعید به بهانه آب خوردن از ما جدا شد. چند دقیقه بعد هم مرا به گوشه‌ای کشید و در گوشم گفت که گوشی تلفن هادی را برداشته است. او گفت: جایی را سراغ داری که بتوانیم گوشی را بفروشیم؟! به او گفتم: منطقه معروف به دزدبازار پشت خانه خاله ام است که در آن جا گوشی دزدی می‌فروشند، ولی هادی دوست ماست و آن گوشی را پدرش برای شرکت در کلاس‌های آنلاین مدرسه خریده است! ولی سعید مرا قانع کرد که باید گوشی را بفروشیم. بعد از آن به دزدبازار رفتیم و گوشی را به مردی جوان به مبلغ ۱۸۰ هزار تومان و مموری آن را نیز ۲۰ هزار تومان فروختیم. پول‌ها دست من بود که به همراه سعید به محله خودمان بازگشتیم.

برای خیلی از بچه‌های محله خوراکی‌های مختلف خریدیم و کلی هم در گیم نت بازی کردیم. اما شب، پدر هادی به در منزل ما آمد و من فهمیدم که او از ما شکایت کرده است. روز بعد، از کلانتری تماس گرفتند و من و سعید به این جا آمدیم و بقیه پول‌ها را هم با خودمان آوردیم، ولی ما نمی‌خواستیم گوشی هادی را سرقت کنیم، فقط در برابر وسوسه‌ای قرار گرفتیم که خودمان را به دیگر دوستان‌مان نشان بدهیم و ...

شایان ذکر است، با دستور سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) پدر و مادر دو کودک به کلانتری دعوت شدند و پس از آن که پدر هادی نیز از گناه دوستان فرزندش اعلام گذشت کرد، آن‌ها در دایره مددکاری اجتماعی تحت مشاوره‌های کارشناسی درباره مهارت‌های رفتاری با فرزندان قرار گرفتند.

منبع: روزنامه خراسان

منبع: آفتاب

کلیدواژه: گوشی قاپ سرقت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۳۲۱۸۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مادرم با هدیه وحید شمسایی روحیه گرفت

‌به گزارش خبرگزاری مهر، احسان الداغی، برادر شهید غیرت با تحسین حرکت سرمربی تیم ملی فوتسال ایران در واکنش به این اقدام اظهار کرد: در یک سال گذشته هر وقت گروه‌های ورزشی برای دلجویی مادرم می‌آمدند، او روحیه می‌گرفت و بسیار خوشحال می‌شد.

برادر شهید حمیدرضا الداغی افزود: دیروز نیز مادرم با شنیدن خبر اهدای قهرمانی تیم ملی فوتبال ایران در آسیا به برادر شهیدم و یادآوری حرکت او، بسیار شاد شد و روحیه مضاعفی گرفت.

وی یادآور شد: حمیدرضا ورزشکار بود و مادرم با بچه‌های ورزشکار ارتباط دلی دارد. تشکر می‌کنم از بزرگواری وحید شمسایی که در آن لحظات یاد برادرم را زنده کرد و این جریان ادامه‌دار شد.

کد خبر 6091881

دیگر خبرها

  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • زرنگ‌بازی سعید آقاخانی در «نون خ ۵»
  • سعید دقیقی: 100 میلیارد از جیب مردم قزوین برای خرید پرسپولیس رفته است؛ شهرداری برای شمس آذر هزینه کند!
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
  • گوشی های محبوب میان رده سامسونگ در بازار ایران
  • مادرم با هدیه وحید شمسایی روحیه گرفت
  • خلاصه بازی فوتسال ایران و تایلند +فیلم
  • برتری تیم فوتسال ایران برابر تایلند در نیمه اول +ویدئو
  • سعید عزت‌اللهی فینالیست آسیا را شکست داد!
  • بازگشت سعید صادقی از بیماری