دمنوش هایی برای خواندن: معمولی باشیم
تاریخ انتشار: ۳ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۳۸۳۳۱۹
عصر ایران - خلاصه مطلب این است: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من! در بقیه زندگی مان، ما چاره ای نداریم جز این که تا می توانیم، خودمان حال خودمان را خوب کنیم. روزگار بی تعارف تر از آن است که هوای ما را داشته باشد.
در مجموعه عصر ایران، سایتی داریم به نام "سواد زندگی" و در سواد زندگی، مطالبی وجود دارد که می تواند حال ما را ولو اندکی، بهتر کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این روزهای بهاری، گزیده ای از بهترین مطالب سواد زندگی که فکر می کنیم بیشتر به درد زندگی می خورند و می توانند حال مان را بهتر کنند، در عصر ایران بازنشر می کنیم.
در این روزگار سیاست زده، این دمنوش ها را با طیب خاطر پذیرا باشید:
معمولی باشیم
این یعنی همان خوشبختی و موفقیت
جعفر محمدی - ما همیشه به عالی بودن، متمایز بودن و حتی به شگفت انگیز بودن تشویق شده ایم. این گزاره از همان کودکی در باورهای ما ایجاد شده است که موفقیت چیزی نیست جز غیرعادی و فراتر از دیگران بودن.
برای اثبات این موضوع نیز به اندازه کافی داستان و مثال و مصداق وجود دارد که متقاعد شویم که خوشبختی و موفقیت فقط از کانال غیرعادی بودند می گذرد؛ مثلاً از انسان های معروف می گویند که راز موفقیت شان بیدار شدن در ساعت 4 صبح است و اگر ما بیشتر بخوابیم لابد شانسی برای موفقیت نخواهیم داشت و نظایر این ها.
واقعیت اما این است که در بهترین حالت، فقط می توانیم در یک چیز عالی باشیم، مثلاً فیلسوف خوبی باشیم یا تاجری زیرک ، یا مخترعی در رشته معدن یا شاعری سحرآفرین یا نویسنده ای متبحر یا معلمی فرهیخته یا ورزشکاری مدال آور یا خواننده ای خوش صدا و ... (از استثناها می گذریم).
تازه همان آدم هایی که ما نگاه تک بعدی به ایشان داریم - و مثلاً از این که ریاضیدان نابغه یا بورس باز حرفه ای یا سیاستمداری شناخته شده هستند شگفت زده می شویم- در بقیه بخش های زندگی شان کاملاً عادی هستند.
می گویند یک بار یک مؤمن مسیحی که عاشق پاپ بود، توانست از او وقت ملاقات بگیرد. وعده دیدار که رسید، قلبش داشت از جا کنده می شد، مدام به ساعتش نگاه می کرد و منتظر ورود پاپ به اتاق بود. طاقتش که طاق شد از یکی از کشیش ها پرسید: چرا جناب پاپ تشریف نمی آورند؟
کشیش به آرامی پاسخ داد: رفته اند دستشویی؛ الان می آیند.
مرد که گویی حرف عجیب و غریبی شنیده بود مانند اسپند روی آتش از جا جهید و گفت: دستشویی؟ پاپ؟ مگر پاپ دستشویی هم می رود؟!
و بعد در حالی که با دلشکستگی آنجا را ترک می کرد گفت: پاپی که دستشویی برود که پاپ نیست!
حالا این متن جالب و بی تکلف را که به "دالتون ترامبو" نویسنده آمریکایی منسوب است، بخوانید:
"یادم هست پیش از ازدواجام، مدتی با همسرم همکار بودم. فضای کار باعث شده بود که او از شخصیت و اطلاعاتِ من خوشاش بیآید. ناگفته هم نماند؛ خودم بدم نمیآمد که او این قدر شیفته یک آدمِ فرا واقعی و به قولِ خودش «عجیب و غریب» شده!
ما با هم ازدواج کردیم. سال اول را پشت سر گذاشتیم و مثلِ همه زن و شوهرهای دیگر، بالاخره یک روزی دعوای سختی با هم کردیم. در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم که حالا بعد از جداییمان، چراغِ راه آینده رفتارهایم شده:
-«منو باش که خیال میکردم تو چه آدمِ بزرگ و خاصی هستی!... ولی میبینم الآن هیچچی نیستی!... یه آدم معمولی!»
امروز که دقت میکنم، میبینم تقریباً همه ما در طول زندگی، به لحظه ای میرسیم که آدمهای خاص و افسانهییمان، تبدیل به آدمی واقعی و معمولی میشوند. و درست در همان لحظه، آن آدمی که همیشه برایمان بُت بوده، به طرز دهشتناکی خرد و خاکشیر خواهد شد.
ما اغلب دوست داریم از کسانی که خوشمان میآید، بت درست کنیم و از آنها «اَبَر انسان» بسازیم و وقتی آن شخصیتِ ابرانسانی تبدیل به یک انسانِ عادی شد، از او متنفر شویم.
واقعیت آن است که همه، آدمهای معمولی ای هستند. حتی آنهایی که ما ابر انسان میپنداریم هم وقتی دستشویی میروند، وقتی میخوابند، آبِ دهنشان روی بالش میریزد، آنها هم دچار اسهال و یبوست میشوند، میترسند، دروغ میگویند، عرق شان بوی گند میدهد و... ."
بنابراین یادمان باشد که به آدم ها به عنوان ابَرانسان نگاه نکنیم و از آنها انتظارات فرا ویژه هم نداشته باشیم.
گفتیم که در بهترین حالت، ممکن است در یک عرصه موفق و سرآمد باشیم ولی مگر همه فیلسوف جهانی می شوند یا اگر در تجارت اند، به رده های بالای ثروت می رسند یا مگر همه در ورزش مدال می آورند؟
معلوم است که نه!
پس باید به جز عده ای بسیار بسیار اندک، همه میلیاردها انسان روی کره زمین را ناموفق و ناشاد بدانیم؟
باز هم معلوم است که نه!
معنای موفقیت را نظام های تربیتی، خانواده ها ، رسانه ها و ... در طول تاریخ به طرز وحشتناکی تحریف کرده و نسل اندر نسل منتقل کرده اند تا به ما رسیده است و ما نیز همان مفاهیم تحرف شده را به فرزندان مان منتقل می کنیم.
ما می توانیم بدون آن که حتی در یک موضوع خاص، سرآمد باشیم یا بدون آن که ثروتی هنگفت داشته باشیم یا بدون شهرت و محبوبیت اجتماعی نیز شاد و موفق باشیم: "با معمولی بودن".
فقط کافی است ارزش هایی که به نام موفقیت به مغزمان خورانده اند را بازنگری کنیم و ارزش های جدیدی را جایگزین شان کنیم. معروف ترین ارزشی که باید دور بریزیم این باور است که "برای موفق بودن باید خارق العاده باشیم" و به جایش این ارزش را جایگزین کنیم: "عادی بودن خود یک موفقیت است."
این باور به طرز قابل توجهی زندگی مان را تحت تأثیر قرار خواهد داد و حسی از آرامش و اطمینان را در زندگی مان جاری خواهد کرد.
دیگر چه ارزش هایی را دور بریزیم و چه ارزش هایی را جایگزین اش کنیم؟
پاسخ کلیدی این است: هر ارزشی که افسارش دست شما نیست را کنار بگذارید.* این که من باید بنز S 500 داشته باشم، قطعاً خوشایند است. ریاست یک مجموعه بزرگ اقتصادی هم لابد جذابیت های خاص خودش را دارد. محبوب هر جمعی بودن هم که عالی است؛ اما وجه مشترک همه این ها -که برای بسیاری ارزش هایی جدی محسوب می شود- یک چیز است: افسارشان دست ما نیست. معلوم نیست بتوانیم بنز S 500 سوار شویم یا رئیس شویم یا ستاره هر جمعی شویم.
با این اوصاف مفاهیمی مثل "تو باید دکتر شوی" را به مغز کودکان تان را تزریق نکنید چرا که این گزاره ها به اشتباه به عنوان ارزش های زندگی در باور آنها نهادینه می شود و اگر نتوانند مثلاً دکتر شوند، احساس شکست می کنند.
به جای ارزش هایی که تحقق نهایی شان در دست شما نیست، ارزش هایی را وارد زندگی تان کنید که بر آنها تسلط دارید و عمل به آنها کاملاً در اختیار شماست.
مثلاً درباره همین "تو باید دکتر شوی" (که واقعاً دست فرزندمان نیست که بشود یا نشود) ، می توان "تو باید تلاشت را بکنی" را جایگزین کرد (چرا که اصل تلاش در اختیار خود آدم است).
این که من باید محبوب هر جمعی باشم، می تواند فاجعه بار باشد چرا که هر جمعی مختصات خاص خود را دارد و من باید در هر جمعی به رنگی دربیایم و آخر سر هم معلوم نیست محبوب جمع خواهم شد یا محبوبیت را به دیگری خواهم باخت.
اما تحقق این ارزش که "من باید خوشرو" باشم، دست خودم هست. بنابراین در هر جمعی خوشرو خواهم بود و چون به ارزش خودم یعنی خوشرویی پایبندم، رضایت خاطر خواهم داشت.
اگر من یک روزنامه نگار باشم، ممکن است ارزشم این باشد که تیراژ نشریه ام مثلاً 100 هزار نسخه باشد و اگر 80 هزار نسخه شد، ناراضی و سرخورده خواهم شد. اما اگر ارزشم این باشد که مردمی بنویسم، همین که مردمی نوشتم، احساس رضایت درونی خواهم کرد ولو آن که تیراژم 10 هزار نسخه باشد.
اگر من یک مادر هستم، شاید تحصیلات عالیه فرزندم را ارزش بدانم و اگر فرزندم به دانشگاه نرفت، احساس می کنم مادر موفقی نبوده ام ولی ممکن است به عنوان یک مادر ارزش اساسی ام در فرزندپروری، تلاش برای رشد همه جانبه جسمی و روحی فرزندم باشد و همین که مطمئن شوم تمام تلاشی که یک مادر می توانست برای تربیت فرزندش انجام دهد را انجام داده ام، احساس رضایت و موفقیت می کنم.
پس عادی بودن را این گونه معنا می کنم: تعریف ارزش هایی که افسارشان دست خودم هست و سپس پایبندی به همان ارزش ها در حد متعارف. (بدیهی است که ارزش های تعریفی، نباید ضد اجتماعی باشند چرا که نقض غرض می شود و ما را وارد زندگی غیرعادی می کند.)
حالا ممکن است با این ارزش ها، دانشمند شوم، نخبه ورزشی شوم، تاجر بزرگی شوم یا یک کارمند کاملاً معمولی؛ فرقی نمی کند چون در هر حال، به ارزش هایی که خودم برای خودم تعریف کرده ام پایبندم و از زندگی ام احساس رضایت دارم.
به بیان دیگر، وقتی بین زندگی جاری و ارزش های من، فاصله بیفتد، من احساس سرخوردگی و عدم موفقیت می کنم ولی وقتی زندگی من با ارزش هایی که خودم تعریف کرده ام مطابقت دارد، من یک فرد معمولی، راضی و موفق هستم. بنابراین ورزشکاری که ارزش اصلی او کسب مدال جهانی است ولی در آسیا مدال می آورد، سرخورده است و ورزشکاری که برای سلامتی و نشاط ورزش می کند، بدون مدال هم حالش خوب و از زندگی اش راضی است.
چند نکته کاربردی:
- هیچ گاه نکوشید از خودتان شخصیتی خاص و شکوهمند به نمایش بگذارید. دیر یا زود معمولی بودن تان لو می رود و آن فرّ و شکوه فرو می ریزد. بکوشید خود واقعی تان باشید. حتماً دوست داشتنی تر خواهید بود و روابط تان پایدارتر.
- درباره هیچ کسی، توهم انسان خاص بودن نداشته باشید، بعدها توی ذوق تان می خورد.
- به دیگران اجازه ندهید از شما بت بسازند. هر بتی روزی فرو خواهد ریخت. بت سازی یا محصول فاصله هاست یا کار متملقان. با آدم ها فاصله هایتان را کم کنید و رفتاری متواضعانه، مهربانانه و خودمانی داشته باشید و به چاپلوسان میدان ندهید.
- در بازبینی و بازتعریف ارزش های تان شجاعت داشته باشید و برایش وقت بگذارید؛ شما یک بار بیشتر زندگی نخواهید کرد.
*برگرفته از هنر ظریف بی خیالی، نوشته مارک منسون
لینک کوتاه: asriran.com/003Fvbمنبع: عصر ایران
کلیدواژه: ارزش هایی ارزش ها آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۳۸۳۳۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نشانههای آمادگی برای ازدواج در دختران
یک همسر بالقوه ویژگیها و رفتارهایی را از خود نشان میدهد که فراتر از چیزهای سطحی هستند.
هنگامی که میخواهید ازدواح کنید، باید به دنبال ویژگیهایی در طرف مقابل بگردید که میخواهید در شریک زندگی خود ببینید. همسر آینده شما باید بتواند در فراز و نشیبهای زندگی با مهربانی در کنارتان باشد.
اگر طرف مقابلتان نشانههای زیر را دارد، میتوانید به عنوان همسر آینده خود روی او حساب کنید. اگر شاهد این رفتارها بودید، ممکن است زمان آن رسیده باشد که رابطه خود را به سطح بعدی ارتقا دهید.
۱) حامی است
در سفر زندگی، همه ما به یک حامی نیاز داریم. فردی که به ما ایمان داشته باشد، حتی زمانی که به خودمان شک داریم. این ویژگی به خصوص در ازدواج اهمیت زیادی دارد.
اگر یک زن بخواهد همسر آینده شما باشد، بزرگترین حامیتان خواهد بود. او رویاهای شما را نادیده نمیگیرد یا باعث نمیشود که به خاطر داشتن رویاها و آرزوهایتان احساس حماقت کنید. در عوض، او شما را تشویق میکند تا اهدافتان را دنبال کنید و در هر مرحله از زندگی در کنار شما خواهد بود.
اگرچه این ویژگی فقط در مورد رویاهای بزرگ و اهداف بلندمدت نیست. این رفتار میتواند در مورد پیروزیهای کوچک و چالشهای روزمره هم باشد. زنی که میتوانید روی او به عنوان همسر حساب کنید، موفقیت هایتان را با شما جشن میگیرد و هنگام مشکلات کنار شما خواهد بود.
۲) ارتباط موثر برقرار میکند
برقراری ارتباط سالم و موثر پیشنیاز یک رابطه سالم است.
اگر یک زن بخواهد همسر شما باشد، اهمیت ارتباط محترمانه و شفاف را درک خواهد کرد. او بازیهای فکری انجام نمیدهد یا از شما انتظار ندارد که حدس بزنید چه فکر یا احساسی دارد. در عوض، افکار و احساسات خود را به صورت صادقانه و سازنده بیان میکند.
علاوه بر این، ارتباط موثر فراتر از بیان احساسات خود است. هنگامی که افکار و احساسات خود را به اشتراک میگذارید، انتظار دارید که طرف مقابل یک شنونده فعال باشد. او نظرات شما را نادیده نمیگیرد و سعی میکند دیدگاه شما را درک کند، حتی اگر مخالف آن باشد.
علاوه بر این، او از گفتگوهای دشوار دوری نمیکند. حتی زمانی که در مورد موضوعات حساس بحث میکرده یا در مورد مشکلات صحبت میکنید، طرف مقابل این کار را با مهربانی و احترام انجام میدهد و همیشه بهجای تمرکز بر مشکلات، به دنبال راهحل میگردد.
بنابراین، اگر با زنی در ارتباط هستید که میداند چگونه به طور موثر ارتباط برقرار کند، به احتمال زیاد او برای سازشها و بحثهایی که در زندگی زناشویی پیش میآیند، آمادگی لازم را دارد.
۳) مستقل است
برخلاف باور بسیاری از افراد، زنی که مستقل است، میتواند یک همسر فوق العاده باشد.
ازدواج یک شراکت است، اما به معنای از دست دادن شخصیت خود در این فرآیند نیست. زنی که برای استقلال خود ارزش قائل است، از دنبال کردن علایق خود یا گذراندن وقت به تنهایی نمیترسد.
زنی که میتوانید به عنوان همسر روی او حساب کنید، افکار، اصول، اهداف و علایق خود را خواهد داشت.
این بدان معنا نیست که او شما یا رابطهتان را نادیده میگیرد. در عوض، تعادلی به ارمغان میآورد که به هر دوی شما اجازه میدهد فردیت خود را حفظ کنید و در عین حال یک رابطه قوی داشته باشید. او برای برآوردن تمام نیازهایش یا اینکه تنها منبع شادی او باشید، به شما متکی نخواهد بود.
استقلال طرف مقابل همچنین نشان میدهد که او میتواند زندگی خود را به خوبی مدیریت کند. چیزی که هنگام مواجهه با فراز و نشیبهای زندگی زناشویی مفید خواهد بود.
در واقع، زنی که سطح سالمی از استقلال را دارد، تهدیدی برای تعهد نیست. در واقع، کاملاً برعکس است. مستقل بودن نشاندهنده بلوغ و درک است که طرف مقابل را به فردی مناسب برای همراهی مادامالعمر تبدیل میکند.
۴) به شما احترام میگذارد
احترام سنگ بنای هر رابطه طولانیمدت است. بدون آن، رابطه شما احتمالاً دوام نخواهد آورد.
زنی که میتواند شریک زندگیتان باشد، به شما به عنوان یک فرد احترام میگذارد. او به مرزها، زمان، رویاها و علایق شما احترام خواهد گذاشت. همچنین شما را تحقیر نمیکند و باعث نمیشود که احساس بی اهمیتی کنید.
همچنین به خودش احترام میگذارد و در عوض انتظار احترام متقابل دارد.
۵) مهربان و دلسوز است
مهربان بودن و دلسوزی به معنای همدلی، درک و اولویت دادن به دادن نیازهای دیگران بر نیازهای خود است.
زنی که میتواند شریک زندگیتان باشد، نهتنها با شما، بلکه با دیگران هم مهربان است. این ویژگی او را میتوانید نسبت به اعضای خانواده، دوستان و حتی غریبهها ببینید.
۶) به اصول و ارزشهای شما احترام میگذارد
برخی از افراد معتقدند که عشق پایه و اساس یک رابطه است. اما در واقع، ارزشهای مشترک آجرهایی هستند که پیوندی قوی و پایدار را میسازند.
زنی که میتوانید روی او به عنوان شریک زندگی خود حساب کنید، به عقاید و اصول شما احترام میگذارد. او متوجه خواهد شد که چه چیزی برای شما مهم است و چرا مهم است و به این ارزشها احترام میگذارد، حتی اگر با ارزشهای او متفاوت باشد.
او سعی نخواهد کرد که شما را تغییر داده یا از اصولتان منحرف کند. در عوض، او در کنار شما خواهد بود و با هم، چالشهای زندگی را پشت سر خواهید گذاشت.
یافتن کسی که به اصول و ارزشهای شما احترام میگذارد، به معنای پیدا کردن یک فرد دقیقاً شبیه به خودتان نیست. بلکه به معنای یافتن کسی است که مکملتان باشد و شما را درک کند.
۷) صبور و فهمیده است
زندگی پر از پیچ و خمهای غیرمنتظره است. در چنین مواقعی، صبر و درک ویژگیهایی هستند که اهمیت زیادی دارند.
فرض کنید که در محل کار خود با فشار زیادی دست و پنجه نرم میکنید و استرس زیادی دارید. قطعاً توقع دارید که شریک زندگی شما به جای اینکه باعث افزایش استرستان شود، صبور باشد.
شریک زندگیتان باید به شما فضا بدهد و گوش شنوایی برای مواقعی داشته باشد که نیاز به تخلیه احساسی دارید.
در این لحظات سخت، صبور بودن و آرامش طرف مقابل شما را آرام خواهد کرد.
منبع: روزیاتو
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی