چرا روایت انقلاب اسلامی و دستاوردهایش اقدامی حیاتی است؟
تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۴۲۸۴۹۷
خبرگزاری آریا- هادی املشی- چهل و دو سال از انقلاب اسلامی گذشته است و در طی این دوران به یقین مظلومترین انقلاب در سطح جهان انقلاب اسلامی ایران است؛ زیرا در حالی که بزرگترین تحولات را در سختافزار و نرمافزار کشوری تاریخی با سابقه تمدن چند هزار ساله پدید آورده است؛ بهدلیل درگیری ذهن مسئولان و هواداران انقلاب به پروژههایی که دشمنان فراروی آنان پدید آوردند؛ کمترین دفاع از دستاوردهای عظیم آن صورت گرفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در برابر انقلابهای اصیل همیشه دو آفت بزرگ و خطرناک وجود دارد که از شدت ظهور، پنهان مینماید.
اوّل آن که نیروهای انقلاب گمان میکنند که دستاوردهای انقلاب را همگان میدانند لذا نیازی به یادآوری آن نیست و حتی بعضی برآنند که چون انقلاب در خدمت مردم بوده است پس، از آن گفتن نوعی خودخواهی انقلابیان تلقی میشود. این اندیشه بسیار نادرست است؛ زیرا به مرور با گذشت زمان رخدادی عظیم چون انقلاب اسلامی برای نسلهای جدید به خاطره تبدیل میشود. رویکرد خاطرهگونه به رخدادها کاملاً تفاوت ماهوی با رویکرد مواجهه مستقیم با رخدادها دارد. به همین دلیل قطعاً میان نگرش یک انقلابی که در جریان انقلاب و یا دفاع مقدس نقش فعال داشته است و آن کس که این رخدادها را بسان داستانی شنیدنی از دیگران شنیده است؛ تفاوت بسیار است.
دوّم آن که چنان عملگرایی ذهن مسئولان و انقلابیون را به خود مشغول میکند که پرداختن به تاریخ انقلاب و نیز دستاوردهای آن را امری دست دوّم تلقی میکنند؛ از همین رو؛ معمولاً تاریخ انقلابات را کسانی مینویسند که دل با انقلاب ندارند؛ اینان از منظر خود انقلاب را روایت میکنند؛ روایتی که معمولاً ضعفها را برجسته کرده و نقاط قوت را نادیده میانگارد.
از اینرو؛ روایت انقلاب و دستاوردهای آن بسان نبردی دائمی برای حضور در اذهان نسلهای جدید باید در نظر گرفته شود. کوتاهی در این امر به شکستی راهبردی میانجامد. نتیجه این خطا روی کار آمدن نسلی از مسئولان است که انقلاب را فقط بهانه و مستمسکی برای نیل به قدرت میدانند و دل با آن ندارند و نیز از سوی دیگر، بدنه اجتماعی ناآگاهی پدید خواهد آمد که خود را فقط شهروند یک نظام سیاسی میداند؛ نه نظامی انقلابی که از الگوی نظامهای سیاسی بوروکراتیک خارج است و با هر اقدام خود شور و شوق و آرمانی همراه دارد.
شکی نیست و تاریخ انقلابات جهان ثابت کرده است که استحاله یک انقلاب به یک نظام بوروکراتیک بسان تمامی نظامهای موجود جهان پایان انقلاب و انقلابیگری خواهد بود. زیرا تبدیل انقلاب به نهادی بوروکراتیک اوّلاً آن را از خصلت جنبشی آن تهی کرده و به یکسری از نهادهای ساختاری فرو میکاهد؛
ثانیاً؛ کارگزاران آن بهجای آن که خود را عاملان انقلابی یک نظام مردمی و انقلابی بدانند؛ خویشتن را چونان طبقه برگزیدهای خواهند دانست که مستحق بهدست گرفتن قدرت و بهرهمندی از امکانات آن هستند. طبقهای که میلوان جیلاس سیاستمدار، نظریهپرداز و نویسنده یوگسلاو آن را «طبقه جدید» نامیده است؛ طبقهای که خود را اشراف جدید میدانند.
ثالثا؛ بهدلیل خصلتهای انقلابستیز تمام نظامهای بوروکراتیک به مرور میراث انقلاب نیز منفی تلقی شده و از کتابها و اذهان تودهها پاک خواهد شد.
پس تردیدی نیست؛ وظیفه نیروهای انقلابی آنست که جنبش عظیمی برای بازشناساندن انقلاب اسلامی و دستاوردهای عظیم آن به پا کنند؛ زیرا آن کسی آینده را در دست دارد که گذشته را به درستی مینگارد. اگر انقلابیون انقلاب کرده و برای آن و آرمانهای ارزشمندش جانفشانی کردهاند؛ عقل حکم میکند که همآنان رسالت نگارش تاریخ و دستاوردهای آن را برعهده گرفته و انقلاب اسلامی و ارزشهایش را از نسلی به نسلی دیگر انتقال دهند.
منبع: خبرگزاری آریا
کلیدواژه: انقلاب اسلامی دستاورد انقلاب اسلامی تاریخ انقلاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۴۲۸۴۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرهنگستان ظرفیتی برای دغدغه انقلاب فرهنگی در مسیر تمدن نوین است
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ به پیروزی رسید و در رفراندوم سال ۱۳۵۷ نظام جمهوری اسلامی ایران مستقر شد.اولین دستور کار شورای انقلاب و نیروهای انقلابی تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی توسط مجلس خبرگان قانون اساسی بود. کسانی که آن روزها مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی را دنبال میکردند نام یکی از نمایندگان با توجه به مسائل نویی که در سخنانش ارائه میداد، مورد توجه چهرههای علمی و اندیشهای قرار گرفته بود؛ سید منیرالدین حسینی.
هدف اصلی انقلاب اسلامی در مبارزات ضداستبدادی یا ضداستعماری خلاصه نمیشد؛ بلکه شروع یک تحوّل فراگیر برای اداره بهتر جهان ذیل جریان توحیدی نبی مکرم اسلام (ص) بود. اگر انقلاب اسلامی یک حرکت ملی، یا ضد استعماری بود، در مرزهای خود محدود میماند؛ حال آنکه با گذشت قریب به چهار دهه، توانسته است مرزهای خود را در نوردد و آغازی باشد برای حرکت به سمت حاکمیت اسلام بر تمامی ابعاد حیات فردی و اجتماعی بشر در دوران ظهور حضرت بقیه الله (عج) و شکلگیری تمدن بزرگ اسلامی
تعلق عمیق استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی به آرمانهای حضرت امام خمینی و عدم مسامحه و اهمال در جهاد فرهنگی، باعث شده بود تا آن استاد فقید در این دستاورد بزرگ (تولید منطق موضوعشناسی) که ظرفیتی بالاتر از تلاشهای امروزین جامعه علمی کشور برای تحقق اسلام در رفتار نظام دارد متوقف نشود زیرا با تولید منطق انطباق، مسألهای اساسیتری به نام «هماهنگی منطقها» (یا فلسفه منطقها) در مقابل او قرار گرفته بود.
به عبارت دیگر استاد حسینی الهاشمی در مرحله دوم از فعالیتهای علمی خود، نسبتِ بین «منطق انطباق» (ابزار جلوگیری از خطا در انطباق احکام کلی بر موضوعات برخاسته از تمدن مدرن) و دو منطق موجود در عرصه معارف حوزوی را موضوع دقتهای بنیادین خود قرار داد: «منطق صوری» که ابزار جلوگیری از خطا در تفکر بود و بکارگیری آن، اعتقادات حقه را نتیجه میداد و «منطق فهم از خطابات» که در علم اصول فقه تبلور یافته بود و به عنوان ابزار جلوگیری از خطا و انحراف در فهم بیانات شارع مقدس، استنباط قاعدهمندِ احکام عملی را میسر میساخت. واضح بود که هر یک از این منطقها بر اساس ضرورتهای عینیِ متفاوت از یکدیگر تولید شده بودند؛ ابتدا برای مقابله با حمله ملحدین به اعتقادات مسلمین، منطق صوری و فلسفه توسط اندیشمندان مسلمان بکار گرفته شد و در ادامه، علم اصول برای مقابله با قیاس، استحسان و استصلاح و فهم صحیح از بیانات شارع در عصر غیبت تدوین گردید و منطق انطباق نیز برای پیادهسازی احکام کلی رسالههای عملیه در نظام جمهوری اسلامی تولید شده بود.
اما این ضرورتهای عینی نمیتوانست یک هماهنگی علمی و انسجام تئوریک به این سه منطق ببخشد و آنها را براساس یک مبنای نظری به وحدت برساند و چنین خلأ قطعاً موجب ناهماهنگی در رفتار و عمل نظام اسلامی میشد. از اینرو، استاد سید منیرالدین حسینی در ابداعی بینظیر به بحث از «فلسفهی منطق» پرداخت و با طی یک سیر پژوهشی طولانی و پیچیده، به نقد و نقضِ «اصالت وجود» و «اصالت ماهیت» (در فرهنگ انتزاعی)، «اصالت ربط» (در فلسفه هگل) و «اصالت تعلق» (در فلسفه حاکم بر علوم کاربردی) همت گماشت و ضعف هر یک از این مبانی در تفسیر از «حرکت» و اصول عام آن (وحدت و کثرت، زمان و مکان، اختیار و آگاهی) و بالتبع ناتوانی آنها در هماهنگسازی منطقها را مدلل ساخت و «فاعلیت» را به عنوان مبنای تحلیل جدید از حرکت و بهمثابه حد اولیهی حاکم بر منطقها اثبات نمود. لذا بر این اساس، آن فقید سعید در فلسفه چرایی و فلسفه چیستی متوقف نشد بلکه توانست «فلسفهی چگونگی اسلامی» را نیز تأسیس کند و با دستیابی به قدرت تبدیل و بهینه معادلات عینی، زمینه را برای بیمهشدن نظام اسلامی در برابر «فلسفهی چگونگی مادی» که به جای اکتفا به مغالطه نظری و از طریق تنظیم شرایط پرورش اجتماعی، بشریت را در برابر مغالطه عینی سهمگینی قرار داده فراهم نماید.
دغدغه انقلاب فرهنگی در مسیر تمدن نوین اسلامی فرهنگستان علوم اسلامی قم از سال ۱۳۵۹ که توسط استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی در پی یافتن ملازمات وعده انقلاب اسلامی نسبت به «اسلام در عمل» بوده است، و در عمری به درازای خود انقلاب اسلامی، سیر توسعه دولت، جامعه و تمدن اسلامی را مورد مطالعه عمیق قرار داده تا برای توفیق هر چه بیشتر انقلاب اسلامی ایران، به دنبال یافتن راهکارهای مؤثر باشد؛ لذا از یک سو میتوان محور فعالیت فرهنگستان علوم اسلامی قم را یافتن «نرم افزار اداره» دولت و جامعه انقلابی در مسیر جامعهپردازی و تمدنسازی اسلامی دانست. اندیشه بنیادینی که سالها حرکت فرهنگستان را جهت دهی کرده این است که انقلاب شکوهمند اسلامی باید بتواند به عرصه فرهنگ و به ویژه فرهنگ تخصصی و بنیادی صادر شود، یا به تعبیر معهود در ادبیات انقلابی، انقلاب فرهنگی نیز علاوه بر انقلاب سیاسی در محیط تحت قیمومیت جمهوری اسلامی رخ دهد. در این نگاه، اسلامیت نظام و جریان اسلام در عمل، تنها از بُعد فرهنگی جامعه و اجزا و ارکان آن قابل استمرار است؛ وگرنه با دستیابی صرف به قدرت و دولت و اقتدار سیاسی و نظامی، استمرار اسلامیت نظام تضمین نخواهد شد؛ زیرا لایه فرهنگ جامعه میتواند همه اقتدارها را به ضد خود تبدیل کند و با اسم اسلام و تو خالی کردن آن از محتوا، ضد اسلام را توسعه دهد. توسعه و تعالی براساس آموزههای پیامبران انقلاب اسلامی و حکومت مبتنی بر آن، مدعی توسعه و تعالی براساس آموزههای پیامبران - و نه زندگی صوفیانه- است که امروزه قلوب کثیری را نیز در سراسر جهان به آرمان خود امیدوار کرده و در ایجاد انگیزه برای حرکت به سوی جهتی غیر از جهت دنیای مدرن، توفیق زیادی داشته است؛ اما برای تحقق جامعه غیرمادی ای، که چرخهای آن، ابزارهای میل به دنیای مادی نباشد، تنها انگیزههای سرشار کافی نیست و پیداست که با کلی گویی نیز نمیتوان از عهده چنین تکلیفی برآمد؛ بلکه باید به الگوهای واضح و مناسب اداره جامعه متعالی و مؤمنانه دست یافت.سوال اینجاست که در دستیابی به الگوهای اداره جامعه ایمانی، تا چه حد میتوان از الگوهای توسعه در نظامات مدرن غربی بهره برد؟ در اندیشه استاد سید منیر الدین حسینی در عین آنکه استفاده از الگوی دیگران در حالت اضطرار جایز است، ولی نکتهای را نیز نباید فراموش کرد که اگر نزاع ما با دنیا بر سر همین الگوهای زندگی است، باید حرف جدیدی را به جهانیان عرضه کنیم؛ در غیر این صورت حرکت انفعالی در مقابل دشمن، جز تضعیف مواضع نظام اسلامی در درازمدت نتیجهای نخواهد داشت. بی تردید اگر حرکت اثباتی آغاز شود و به نتایجی هم برسد، به سرعت، در میان کسانی که نگاه مثبتی به مدرنیته غربی ندارند، جایگاه خواهد یافت و موازنه قدرت جهانی را به نفع فرهنگ مذهب تغییر خواهد داد.
ما نمیتوانیم از یک سو قصد طراحی ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه را براساس یک آرمان مشخص داشته باشیم و از سوی دیگر معادلات لازم برای چنین امری را از دستگاهی دیگر و با آرمانی متفاوت با مطلوب خود، به عاریت بگیریم. استاد حسینی الهاشمی معتقد بود: امروزه تهاجم بر اصل حیات اجتماعی اسلام مثل دوران مغول نیست که سر هر کوچهای میآمدند و با شمشیر و زوبین میایستادند و دستور به کفر میدادند؛ بلکه توسط «مدل ها» صورت میگیرد. «تهاجم عینی»، به وسیله «تصمیمگیری اجتماعی» واقع میشود! هر جامعهای، مسئولینی برای تصمیمگیری کلّ جامعه دارد که آنها درباره کل مقدورات جامعه، «تصمیم گیری» میکنند؛ اما «تصمیم سازی» برای تصمیم گیران به وسیله «مدل ها» انجام میشود. دنیای مدرن نیز همین ابزار را برای تهاجم به فرهنگ ادیان برگزیده است که «مدل اقتصادی» یکی از شاخههای آن است. البته «مدل» نیز در بالاترین سطح، همان «روش علوم» است؛ لذا به گزاف نیست اگر بگوییم تهاجم اصلی به اسلام از ناحیه علوم پایه صورت میگیرد که رکن اصلی روش علوم و مدلسازی در دنیای امروز است. استاد حسینی الهاشمی میگفت: «آن شش ماهی پس از تصویب قانون اساسی و پیش از اعلام انقلاب فرهنگی که شدیداً در رابطه با اصل موضوع ضرورت ابزارهای تئوریک برای پیاده کردن اسلام در جامعه فکر میکردیم، به اینجا رسیدیم که اصلاً تعریف علم نسبت به تعریف سابق آن تغییر کرده است؛ یعنی علم دارای مبنا، منتجه، نظام و سیستم است و تحقیق علمی به صورت فردی انجام نمیگیرد. آن موقع خیلی وحشت زده شده بودیم؛ زیرا به هیچ احدی نمیشد این حرف را بزنیم تا اینکه امام بحث انقلاب فرهنگی را در اردیبهشت ماه مطرح کردند …؛ ولی متأسفانه نهادها و شخصیتهای مسئول در آن زمان پس از اعلام انقلاب فرهنگی و تأکید حضرت امام (ره) بر اخذ علوم انسانی دانشگاهها از حوزه علمیه به ضرورت معادله تجربی جدید درباره علوم انسانی واقف نبودند و به ترمیم، از نوع پیرایش و زدودن شاخ و برگ زائد میاندیشیدند و هرجا را که مخالف با اسلام بود، میزدودند؛ یعنی به عدم مخالفت قطعیه (مخالفت صریح) باور داشتند، نه لزوم احراز موافقت قطعیه (تولید علم ازمبانی تا روشها و روبناها براساس منطق و اندیشه اسلامی)». استاد حسینی الهاشمی در جای دیگر میگوید: «تا زمانی که «انقلاب فرهنگی» در جمیع شئون محقق نشود، نمیتوان از پذیرش پیام «انقلاب سیاسی» خود در سطح جهان، توسط مردم کشورهای دیگر مطمئن بود؛ چون ادعای انقلاب ما همواره ارائه تمدنی نوین که شالودههای آن رنگ دیانت دارد بوده و هست و اگر قرار باشد همواره از ابزار فرهنگی خصم، به صورت مطلق یا مشروط بهره جوییم آیا اولاً میتوان چنین تمدنی را بنا نهاد و ثانیاً بر فرض بناگذاری، آیا میتوان ادعا کرد که چنین تمدنی از آنِ ماست؟ درحالی که «روش» و «معادله» دیگران را به عاریت گرفتهایم!».
با اعلام انقلاب فرهنگی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ و تعطیلی دانشگاهها تکاپویی جدی در فضای حوزههای علمیه و اساتید و دانشجویان انقلابی دانشگاهها آغاز و دیدگاههای مختلفی در زمینه نحوه پیگیری این مسئله مطرح شد. این موضوع همچنین مبدأ شکلگیری جریانهای فکری فرهنگی مختلف و نیز تأسیس نهادهایی چون ستاد انقلاب فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مراکزی آموزشی و پژوهشی همچون دانشگاه امام صادق (ع)، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و… شد.
در چنین فضایی بود که مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید منیرالدین حسینی شیرازی با توجه به دغدغههای قدیمیای که از دوران مبارزات دوران ستمشاهی نسبت به خطر انحراف و وابستگی علمی و فرهنگی انقلاب، به جریانهای مختلف غیراسلامی داشت و سپس با حضور در مجلس خبرگان قانون اساسی «خلأ تئوریک نظام» را در «اداره جامعه براساس اسلام» دریافته بود، مسیری ویژه و بلندمدت را برای پیگیری مسئله انقلاب فرهنگی آغاز نمود.وی به کمک جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از تابستان ۱۳۵۹ سمینارها و مجامع علمی را برپا کرد که در نهایت به تأسیس رسمی «دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی» با پیام مرحوم علامه طباطبایی (ره) و حضور حضرت آیت الله گلپایگانی منتهی شد که اکنون پس از قریب به سه دهه تلاش مستمر و با وجود فقدان بیانگذار فقید آن به مرور ثمرات آن در حال شکوفایی است. کد خبر 6083769