زنان و مقاومت/ نگاهی به زندگی شهید سهیلا خواجهسنبلان
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۴۳۳۰۱۷
کسب روزی حلال در تربیت سهیلا و خواهران و برادرانش تاثیر داشت. آنها آموخته بودند که در زندگیشان همیشه خدا را به یاد داشته باشند؛ چه در رفتار و چه در گفتار.
خبرگزاری میزان - سیده رقیه آذرنگ پژوهشگر حوزه زن در دفاع مقدس - سلام و درود خدا بر حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها و ۷ هزار زن شهید ایران اسلامی که رهرو صدیق آن حضرت بودند و به تأسی از زندگانی بابرکتش قدم در راه ایثار و مقاومت نهادند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زنان شهید واژه به واژه ایثار را برایمان معنا کردند. هر چه بیشتر از آنها بدانیم، چون چراغهای فروزانیاند که صراط مستقیم را هرگز گم نخواهیم کرد.
در برگ برگ خاطرات بانوان شهید جستجو میکنیم و اینبار به نام شهید سهیلا خواجهسنبلان میرسیم.
شهید سهیلا خواجه سنبلان در سال ۱۳۴۹ در شهر دزفول به دنیا آمد. او در دامان پدر و مادری متدین پرورش یافت. پدرش مغازه خشکبار فروشی داشت و از این راه زندگی میگذراندند. کسب روزی حلال در تربیت سهیلا و خواهران و برادرانش تاثیر داشت. آنها آموخته بودند که در زندگیشان همیشه خدا را به یاد داشته باشند؛ چه در رفتار و چه در گفتار.
مادر سهیلا میگوید: پسرانم به مساجد کرناسیان و حاج صوفی میرفتند. بحبوحه انقلاب بود. همیشه به فکرشان بودم اتفاقی برایشان نیفتد. اما خوشحال بودم که در این مسیر گام برمیدارند. هم زندگی را میچرخاندم و هم به همسرم در کارش کمک میکردم. کیسههای خشکبار و حبوبات پاک میکردم. خمیر نان را آماده و میپختم. باقیمانده حبوباتی که در مغازه اضافه میماند را میپختم و بچهها آنها را توی کوچه مان دم در خانه میفروختند. از کودکی کمک خرج پدرشان بودند. زندگی متوسطی داشتیم، اما همیشه شکرگذار پرودگار بودیم.
سهیلا دختری با ادب، صبور و کم حرف بود. در کارهای خانه کمکم میکرد. انقلاب که پیروز شد در مقطع راهنمایی تحصیل میکرد. درس خوان بود. به موقع تکالیفش را انجام میداد.
جنگ که شروع شد. در همان زمان پسرهایم مشغول به کار آزاد شدند؛ و دستشان توی جیب خودشان بود. یک روز تصمیم گرفتیم یکی از دخترهای فامیل را برای پسرم حبیب خواستگاری کنیم. همسرم خیلی از حجب و حیای آن دختر تعریف میکرد. بعد از اینکه جواب بله را گرفتیم و عروسی سر گرفت. توران که هم سن سهیلا دخترم بود در خانه خودمان زندگی اش را با پسرم حبیب آغاز کرد.
اوضاع شهر هر روز بدتر میشد. هر لحظه صدای غرش موشکها تنمان را میلرزاند و بعد از صدای انفجار مطلع میشدیم چند نفر از همشهریانمان مظلومانه به شهادت رسیده اند.
توران و سهیلا به هم وابسته بودند. هر وقت توران میخواست به بیرون برود حتما باید سهیلا را هم با خودش میبرد. یک روز قرار بر این بود توران به همراه حبیب به بازار برود. متوجه شدم حبیب به تنهایی از خانه خارج شد. از توران پرسیدم چرا همراه شوهرت نرفتی؟
جواب داد: مادر جان منتظر سهیلا بودم. تا بیاد بعد باهم بریم.
آن روز سهیلا رفته بود از نانوای محل نان بخرد. همیشه همین طور بود. سهیلا سر ساعت داروهای مادربزرگش را با یک لیوان آب به او میداد. خلاصه در کارهای خانه پیشتاز بود.
یک روز عصر حبیب از محل کارش که برگشت به من گفت: میخوام توران و سهیلا را با خودم به خانه عمویم ببرم. همه دورهم جمعاند. دخترها هم از تنهایی درمیآند.
سهیلا داشت آماده میشد. آمد کنارم و نایلون داروهای مادربزرگ را آورد بهم نشان داد و گفت: مادر، اینها داروهای مادربزرگ هستند حتما باید سر ساعت بخورد.
وقتی رفتند. حبیب بعد از شام به خانه برگشت و به من گفت: مادر، امشب سهیلا و توران خانه عمو میمانند. فردا شب میروم دنبالشان.
صبح جمعه حبیب رفت مغازه. شغلش صافکاری بود. بخاطر وضعیت شهر و تعمیر ماشینهای مناطق جنگی و امدادی مغازه را هیچ وقت تعطیل نمیکرد.
ظهر که از سر کارش برگشت. وضو گرفت که نماز بخواند. من هم ناهارش را آماده کردم. همین که نمازش را خواند گفت: امروز خیلی سرمان شلوغ بود. ناهارم را که خوردم میروم دنبال بچهها تا بیاورمشان.
سینی غذا را که مقابلش گذاشتم. قاشق اول رو که بلند کرد. صدای گرومپ موشک و انفجار بلند شد. آنقدر موج شدید بود که از سر جایم پرت شدم کنار دیوار. پارچ آبی که جلوی حبیب بود افتاد توی غذا و برقها قطع شدند.
بعد از انفجار حبیب با حالتی وحشت زده توام با دلهره به سمت در خانه دوید. صدای ضد هوایی میآمد. منم دنبال حبیب میدویدم. اصلا حواسم نبود که دمپایی نپوشیدم. نمیدانم چطور چادرم را سر کردم. در را که باز کردیم خشکمان زد. دود از سه خیابان آن طرفتر یعنی سمت خانه پروین دخترم که دیوار به دیوار خانه توران بود به هوا بلند شد. با دو دستم زدم به صورتم و با گریه گفتم: وای! حبیب... خونه خواهرت و موشک صدام زد...
حبیب دستپاچه شده بود. ما دو تا فقط میدویدیم. وقتی رسیدیم همه چیز آوار شده بود. پایههای برق افتاده بودند روی تلی از خاک.. من و حبیب روی تلی از خاک و آهن پاره و شیشههای خرد شده با پای برهنه میدویدیم.
هر چه فریاد میزدم صدایم به جایی نمیرسید. انگار در یک بیابان ایستاده بودم. مردم و نیروهای امدادی که آمدند. فریاد زدم: عروسم را نجات بدهید. بعد از کمی یاد یکی دیگه میافتادم: سهیلا... و پروین دخترام. نوههایم ... خواهر و برادرای عروسم ... آه...
در آن حادثه که در تاریخ ۲/ ۲/۶۲ اتفاق افتاد. از یک جمع هجده نفره شش نفر نجات پیدا کردند، ولی سهیلا دخترم به همراه توران عروسم. خواهرها و برادرهایش و سه نوه خردسالم به همراه چند نفر دیگر از فامیل به شهادت رسیدند. شادی روح شهدا صلوات
بیشتر بخوانید: زنان و مقاومت/ نگاهی به زندگی شهید فاطمه ملکپور زارع
انتهای پیام/
برچسب ها: شهدای زن سهیلا خواجه سنبلانمنبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: شهدای زن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۴۳۳۰۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تدوین منشور مشاوره خانواده نهایی شد
به گزارش خبرگزاری مهر، انسیه خزعلی معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور در همایش روز جهانی مشاوره گفت: یکی از مسوولیتهای معاونت امور زنان و خانواده در سند مهندسی و فرهنگی، تدوین منشور مشاوره خانواده است که به تدوین نهایی رسیده و پس از طی مراحل قانونی اعلام خواهد شد.
وی افزود: برای برنامهریزی در پیشگیری یا کاهش طلاق، برنامه مدونی در ستاد زن و خانواده در دولت تصویب و پلتفرم همساز برای زوجین نوپا ایجاد شد و مشاوره برای زوجین و مهارت های زندگی به آنها آموزش داده می شود.
وی با اشاره به صفر شدن پشت نوبتی مستمری زنان سرپرست خانوار، گفت: خدمات و حمایت هایی مشاوره ای به هنگام روانشناسی، خدمات حقوقی و توانمندسازی نیز باید صورت گیرد.
معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور با اشاره به نقش روانشناسان در امیدآفرینی، افزود: نقش روانشناسان در شادی آفرینی در زندگی در روح و جان بشر و تلاش برای بهینه بودن و زیبا زندگی کردن افراد بر کسی پوشیده نیست. در درمان بیماری های جسمی توصیه به روان آرام و سالم و روح شاداب می شود و این روح و روان است که می تواند سلامت جسم را تضمین کند یا به او برگرداند.
خزعلی ایجاد انگیزه، امید آفرینی، عشق و نشاط با توجه به شناخت توانمندی ها را مهمترین نقش روانشناس دانست، گفت: نقش روانشناسان برای جلوگیری از ناهنجاری ها و آسیب ها بر کسی پوشیده نیست و روانشناسان در ارتقای بینش، روش، دانش، کنش و واکنش نقش اساسی دارند و این روانشناسی سلامت و روانشناسی کمال است و روانشناسان می توانند توانمندی های فرد را به خوبی شناسایی کنند و قوه ها، داشته ها، ظرفیت ها و استعدادهای فرد را تبدیل به عمل و فعلیت و زندگی اور را متحول کنند.
ارائه یک میلیون و ۷۰۰ هزار مشاوره تلفنی بهزیستی به مردم
مهری سادات موسوی معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز در این جلسه با بیان اینکه سازمان بهزیستی اولین تشکیلات دولتی است که علم روانشناسی و مشاوره را توانسته وارد ساختار اجرایی کند، گفت: ۹۴ مرکز دولتی و ۳ هزار و ۱۷۴ مرکز مشاوره غیر دولتی در سال ۱۴۰۲ حدود یک میلیون نفر را طی دو میلیون و ۷۵۰ هزار جلسه مورد مشاوره قرار دادند.
وی افزود: در راستای عدالت اجتماعی و دسترسی عموم افراد به خدمات مشاوره خط ۱۴۸۰ سال گذشته یک میلیون و ۷۰۰ هزار مشاوره تلفنی ارائه داده است و در سال جاری ارتقای خط و ارتباط با سایر خطوط در دستور کار قرار دارد.
موسوی با اشاره به اختصاص یاری برگ به خانواده های کم بضاعت و مددجویان سازمان بهزیستی، اظهارداشت: برنامه های دیگری مثل مشاوره های به افراد در شرف طلاق، دوره های آموزشی پیش از ازدواج، مهارتهای زندگی و فرزندپروری ارائه می شود که به سلامت روان جامعه کمک می کند.
معاون سلامت اجتماعی بهزیستی کشور با بیان اینکه حدود ۲۲ سال پیش مسوولیت صدور پروانه فعالیت مراکز مشاوره به سازمان بهزیستی واگذار شده است، گفت: ۳ هزار و ۱۷۴ مرکز در این سالها همراه بهزیستی بودند و نظارت های مختلفی بر روی این مراکز انجام می شود.
کد خبر 6092732