Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه استان‌ها ــ پیرمرد نابینای ۹۴ ساله در یک زیرزمین ۲۵ متری در حاشیه شهر مشهد همراه همسر معلول خود زندگی می‌کند. قامت خمیده، دست‌های لرزان و موهای سپیدش، سیاهی روزگارش را فریاد می‌زند... - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از  مشهدمقدس، معضل دستفروشی که دلیل آن تبعیض اقتصادی و نابرابری اشتغال است، نه تنها امروز بلکه سال‌هاست گریبانگیر کودکان و زنانی است که به خاطر جور زمانه، نان‌آور خانواده‌هایی چندنفره هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

متاسفانه گرانی‌های سرسام‌آور و مشکلات معیشتی و اقتصادی سبب شده که علاوه بر کودکان و زنان عده زیادی از سالخوردگان هم به خاطر تامین مایحتاج زندگی خود با وجود ویروس کرونا و ایام قرنطینه در خیابان‌ها و بازارهای شهر، فلکه پارک، ایستگاه‌های مترو ... به دستفروشی مشغول هستند.

دستفروشی سالخوردگان معضل اجتماعی دردناکی است که غفلت مسئولان و بی‌توجهی به سرمایه‌گذاری در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی...در رشد و گسترش آن دخیل است. متاسفانه عده‌ای از مسئولان شهری هم که پدیده دستفروشی را عامل برهم زدن نظم و زیبایی شهر و مخل آسایش می‌دانند، بجای ارائه راهکارهایی مناسب و ساماندهی دستفروشانی که از سر نیاز به این کار روی آورده‌اند، با آنها بصورت  مجرمانه برخورد می‌کنند.

حسین علی اکبری؛ پیرمرد نابینای 94 ساله در یک زیرزمین 25 متری در حاشیه شهر مشهد همراه همسر معلول خود زندگی می‌کند. قامت خمیده، دست‌های لرزان و موهای سپیدش، سیاهی روزگارش را فریاد می‌زند.

رنج‌های زندگی در خانه 18متری حاشیه‌شهر مشهد/ یاسمین و یاسینا درد زندگی و مادر را به دوش می‌کشندروایت تسنیم از کارآفرینی در حاشیه‌شهر مشهد/ جوان 30ساله جای خالی مسئولان را پر کردکاش آرزوهای دانش‌آموزان حاشیه‌شهر مشهد در "انشا" ختم نشود/ منصوره 11ساله دنیا را چگونه می‌بیند؟

بساط دستبند و لیف و کلاه و... ، کهولت سن، چشمهای نابینا و خس خس سینه‌اش توجه هر عابری را به خود جلب می‌کند. با دیدن این دستفروش اولین سوالی که ناخودآگاه ذهنت را درگیر می‌کند این است که چرا یک پیرمرد نابینا در سن 94 سالگی باید دغدغه یک لقمه نان را داشته باشد؟ قیمت لیف و کلاه‌ها را که می‌پرسی می‌گوید: همسرم این لیف و کلاه‌ها را می‌بافد؛ چند تا بخری ارزان‌تر می‌فروشم...

از او که سوال می‌کنی چرا در ایام کرونا  با این کهولت سن در خانه نمانده و با این حال و احوال نزار کار می‌کند، ادامه می‌دهد: سال‌های دور و درازی است که نه من کسی را دیده‌ام و نه کسی من را می‌بیند؛ دنیا از ما روی برگردانده است، همسر معلولم بیماری قلبی دارد، یک فرزند پسر دارم که کارگری می‌کند و مخارج  زن و بچه‌هایش را به سختی تامین می‌کند و همیشه شرمنده زن و بچه‌هایش است. درآمد من از دستفروشی قبل از کرونا 15 تا 20 هزار تومان در روز بود اما الان در ایام کرونا که همه در خانه‌شان هستند شش روز است مشتری ندارم اما از سر ناچاری روزی چند ساعت هر جا بتوانم البته بیشتر کنار پایانه هاشمی‌نژاد یا کوچه باغ عنبر بساط می‌کنم که نزدیک اتوبوس باشم  و راحت رفت و آمد کنم.

لبخندی تلخ می‌زند و می‌گوید: هزینه‌های دارو و درمان خودم و همسرم، اجاره خانه....نوه‌هایم عاشق پرتقال و شیرینی  هستند، خیلی دوست داشتم سر سفره عید پرتقال و شیرینی بگذارم که نشد...

حسین علی اکبری با شوخی و خنده از همکارانش می‌گوید که چقدر هوایش را برای پهن و جمع کردن بساط دارند و اینکه کسی از وسایل و بساطش دزدی نکند. می‌گوید: آقای محبی 65 ساله بازنشسته تامین اجتماعی است و سمت باغ نادری بساط عناب و کشمش و گردو...پهن می‌کند، دختر و پسر دم بخت و دانشجو دارد، عالیه خانم که  70سال دارد و  هم محله‌ای هستیم، نزدیک حرم زیره و سبزی خشک...می‌فروشد، علی آقای 69 ساله که از ما زرنگ‌تر است کنار داروخانه‌ها، باطری و عینک و انگشتر  می‌فروشد....ما پیرمرد و پیرزن‌ها بی‌صدا مثل سایه می‌آییم و رد می‌شویم و کمتر کسی متوجه ما می‌شود؛ برعکس جوان‌ترها که صدای بلندی دارند...

تمام زندگی ما دستفروش‌ها در یک بقچه و پیاده‌روها خلاصه می‌شود، ما دستفروش‌ها اگر از کرونا نمیریم از گرسنگی می‌میریم پس مجبوریم در هر شرایطی کار کنیم...
این دستفروش روشندل در پاسخ به این سوال که آیا  تحت حمایت نهادهای مربوطه هست ادامه می‌دهد: چند سالی است که تحت پوشش کمیته امداد هستم که ماهیانه 100 هزار تومان به حساب من واریز می‌کند و هیچ حمایت و کمک دیگری از سوی نهادهای مربوط به معلولین دریافت نمی‌کنم.

وی که از وعده وعیدهای پوشالی خسته است می‌گوید: برای پیگیری و کمتر شدن مشکلاتم به یکی از ادارات مراجعه کردم که مسئول مربوطه بجای پیگیری و بهتر شدن  شرایط من، با لحنی نامناسب گفت "برو دعا کن پدر جان چشمانت کور است و این دنیای کثیف را نمی‌بینی، دل شما پاک هست و جایتان در بهشت است..."

برای بهتر شدن اوضاع و احوال حسین علی اکبری و امثال او ، بهتر است برای  افزایش آگاهی مسئولان و مردم  نسبت به زندگی و شخصیت نابینایان فرهنگ‌سازی شود تا همه به این آگاهی برسند که وقتی یک نابینا را می‌بینند فکر نکنند که صرفا با یک فرد محتاج و ناتوان مواجه شده‌اند. رسیدگی به مشکلات نابینایان کار دشوار و سختی نیست کافی است مسئولان و رسانه‌ها و کسانی که خود را حامی و مدافع حقوق نابینایان می‌دانند، به جای اینکه منتظر روز جهانی عصای سفید باشند تا بصورت نمادین و نمایشی، قسمت کوچکی از زمان و برنامه‌های خود را به نابینایان و مشکلات آنها اختصاص دهند، به احترام نابینایان چنددقیقه چشمهایشان را ببندند و در تاریکی و ظلمت غوطه‌ور شوند، شاید متوجه شوند افراد نابینا به چه حمایت‌ها و اموری در جامعه نیازمندند تا بتوانند  آن را برای افراد نابینا فراهم کنند.

افراد نابینا با درهای بسته زیادی در جامعه ما روبرو هستند به‌طوری که هر دری را باز می‌کنند با در بسته دیگری مواجه می‌شوند که دلیل آن بی‌توجهی جامعه و مسئولان به این افراد است. شاید نیم نگاهی از طرف مسئولان به شرایط زندگی نابینایان واقعا شرایط زندگی را برای آنان بهتر کند.

انتهای پیام/281/س

منبع: تسنیم

کلیدواژه: حاشیه شهر مشهد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۴۷۰۱۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سینما به روایت «آپاراتچی»

ایسنا/اصفهان «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل، مردی جوان و ساده است که سواد نوشتن ندارد، اما شور دارد و عاشق سینماست.

فیلم «آپاراتچی» ساختۀ قربانعلی طاهرفر، یکی از فیلم‌های در حال اکران‌ اصفهان است که گیشۀ سینمای ساحل نشان‌ می‌دهد با استقبال اندکی مواجه شده است، من نیز این فیلم ۹۴دقیقه‌ای را به‌تنهایی در سالن عالی‌قاپو نگاه کردم و وضعیت سالن، یعنی صندلی‌های خالی، این موضوع را تأیید می‌کرد. اما جای سؤال دارد که آیا تماشای «آپاراتچی»، محصول سال ۱۴۰۲ که در چهل‌ودومین جشنوارۀ فیلم فجر به نمایش درآمد، وقت تلف‌کردن است؟!

اگر عاشق «سینما» باشید، «آپاراتچی» به یک بار دیدنش (و اگر عاشق‌تر باشید، به چند بار دیدنش!) می‌ارزد؛ آن هم در مقایسه با بسیاری از فیلم‌های پرهیاهو و با بازیگران دهان‌پرکن، اما بی‌کیفیت که طرفدار هم زیاد دارند. «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل است که عاشق سینماست و برای ساختن فیلمی بلند و سینمایی حاضر است هر کاری بکند. او وقتی دیگران معنی کارهایش را نمی‌فهمند به آن‌ها می‌گوید، تا حالا عاشق شدی؟! من عاشق سینما هستم!

اتفاقات این اثر که در جشنوارۀ فجر سال گذشته به دریافت جایزۀ ویژۀ داوران برای «نگاه نو» موفق شد، در روزگار نزدیک به پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سال‌های نخست جنگ ایران و عراق بازمی‌گردد. جلیل نقاش ساختمان است که روی بوم هم هنرش را به رخ می‌کشد و مخصوصاً پرتره شهدای عزیزمان را در جنگ ایران و عراق تصویر می‌کند و به دل خانواده‌هایشان تسلایی کوچک می‌بخشد. همین جلیل که عشق بی‌وحدومرزی به سینما دارد و همواره خود را در جشنواره‌های فیلم تصور می‌کند که جوایزی نفیس به دستش می‌دهند، قصد دارد فیلمی بلند و زندگی‌نامه‌ای بسازد.

فیلم جلیل دربارۀ شخصیتی به اسم نوری است. نوری در فیلم قاضی سخت‌گیری معرفی می‌شود. همه مردم از جمله جلیل و همسر و پدر پیرش که در یک خانه زندگی می‌کنند، بدگویی از این قاضی به روزمره‌شان تبدیل شده است. همه معتقدند که نوری دارد جان جوانان وطن را با قضاوت‌های نادرستش پایمال می‌کند. اما در همان ابتدای فیلم، وضعیت نوری دست‌کم در چشم برخی از مردم، از جمله همین جلیل داستان، دگرگون می‌شود. و وقتی نوری یعنی قاضی بدنام به دنبال اتفاقاتی شهید می‌شود، تصمیم می‌گیرد فیلمی از او بسازد و نامش هم بگذارد: «نوری در تاریکی».

اما فیلم‌ساختن در زمانۀ جلیل آسان نیست. پدرش با او مخالفت جدی دارد و سینما را هنری تهی می‌داند که یک مشت آدم فاسد و بی‌دین دور هم جمع می‌شوند تا بقیۀ مردم را هم با ساخته‌هایشان بی‌بندوبار کنند! همین نگاه پدر جلیل، طنز تلخی را به اثر بخشیده است. از طرفی، جلیل را وزارت ارشاد وقت جدی نمی‌گیرد و حاضر به حمایت از او نیست.

فیلم هیچ حامی معنوی و پشتیبان مادی ندارد. خانواده شهید نوری هم با مخالفت‌ها یا خواسته‌های خود به نوعی دیگر مانعی بر سر راه فیلم‌سازی جلیل شیفته و خیال‌پرداز هستند. حالا در ادامه باید دید سرنوشت این فیلم به کجا ختم می‌شود و اگر روی پرده برود، محبوب مردم خواهد شد، چنان‌که جلیل در رؤیا می‌بیند؟!

فیلم‌سازی در میانۀ انقلاب و جنگ

فیلم «آپاراتچی» در حد خود و تا جایی که توان گشودن بال و پر داشته است، داستان بغرنج سینمای ما و البته شیرینی‌های آن و شوریدگی‌های آدم‌هایش را بازتاب می‌دهد. سینمای کشورمان از ۱۳۵۷ شمسی به‌بعد که هنرمندانی نامدار در آن افتخار آفریدند و از این قاب رنگی و اسرارآمیز ما را به جهانیان نشان دادند یا هرکس دیگری که به توان و سلیقه خود آثاری در آن تولید کرده است، آغازش داستانی پیچیده دارد.

سینمای ایران بعد از ۱۳۵۷ شمسی، در میانۀ انقلاب و جنگی زودهنگام پا گرفت و همواره موانع پرشماری از جنبه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر سر راهش بود. اما سینما زنده ماند، گاهی نیمه‌جان شد و گاهی جان تازه گرفت، اما هرچه بود و نبود به پیش رفت و نشان داد که این دنیای شگفت‌انگیز و پرقدرت شاید سر خم کند و در برخی سالیان منزوی شود، اما از میان نمی‌رود. سینمای ایران همواره عاشقان خودش را داشته است که برای سربلندی این گوشه پهناور از هنر معاصر ایران‌زمین کوشیده‌اند.

به جز اینکه به «آپارتچی» می‌توان نگاهی تاریخی داشت که در آن مقطع، خاص ایرانمان است، این فیلم به رابطۀ پویایی اقتصاد و هنر نیز نگاه خوبی دارد. جلیل و گروه کوچکش یک مانع جدی بر سر راه فیلم‌سازی‌شان دارند و آن هم نداشتن پول کافی و امکانات مادی به‌دردبخور است.

این مسئلۀ جدی است. هیچ هنرمندی در هیچ کجای دنیا نمی‌تواند با شکم خالی و زندگی‌ای که تمامش دغدغه نان باشد، هنری ماندگار به جهان تقدیم کند. گام‌برداشتن در چنین مسیری ازجان‌گذشتگی‌ها می‌خواهد. اگر در تاریخ هنر درنگ کنیم، آثار پراعجازی که هنوز ماندگارند و ما را انگشت‌به‌دهان می‌کنند، یا هنرمندش از خانواده‌ای ثروتمند برخاسته یا نهاد دولتی یا غیردولتی، آن هنرمند را حمایت مالی کرده و دنیایی امن برایش فراهم ساخته است. مردی مثل جلیل که برای فیلم‌سازی و نمایش استعداد هنری خود به فروختن فرش دست‌باف همسرش محتاج است، فرشی که می‌توانست زیرپای آن دو و پدر و بچه‌هایشان باشد، چه سرنوشتی در سینما خواهد یافت؟

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • روایت اخراج یک روحانی از مسجد به اتهام توهین به مسئولان + ویدئو
  • روایت اخراج یک روحانی از مسجد به خاطر توهین به مسئولان
  • گریه تلخ پیرمرد پس از نابودی زندگی‌اش در آتش سوزی امامزاده ابراهیم
  • گریه تلخ پیرمرد پس از زندگی‌اش در آتش سوزی امامزاده ابراهیم
  • روایتگری جزء اولویت‌های مسئولان باشد
  • روایت گری جزء اولویت‌ های مسئولان باشد
  • روایت گری جزء اولویت‌های مسئولان باشد
  • یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند
  • آغاز مسابقات کریکت نابینایان ‌در مزار شریف
  • سینما به روایت «آپاراتچی»