ما بیمرتضی
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۴۹۳۶۱۰
امروز ما از او مسنتریم و شاید خیلی هم مسنتر. بعضیمان بهتدریج و بعضیمان بهسرعت پیر شدهایم. اما او هنوز جوان مانده است. با آن عکس تمامرخ معروفش که یادم نیست کی گرفت. عکس مردی درست در آستانه میانسالی ایستاده، با نگاه گرم و ژرف و مهربان و آن یال و کوپال پر و پیمان و خوشطرح. مرتضی جوان رفت و جاودان شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهید آوینی برای ما افرادی که چندصباحی با او به سر بردیم و در حد فهممان او را بجا آوردیم، ناآشنا و حتی نچسب است. ما آقامرتضی را میشناختیم و میشناسیم؛ نه تصویری از یک جانباخته مظلوم که در هالهای از نور شدید و افسانهپردازیهای عوامپسند احاطه شده است. با همه درد و داغی که از غیبت جسمانیاش دیدیم، هنوز نتوانستهایم در ذهنمان او را در شمار رفتگان تصور کنیم. آنهم در زمانهای که مرگ و مردگان از ریگ بیابان و غبار خیابان ارزانتر و فراوانتر شده است. صبح را با خبر اموات جدید آغاز میکنیم و تا شب هر خبر دیگری را اول با پندار اعلام مرگ دیگری میشنویم. خبر مردن افراد برایمان چنان عادی شده که پشت چراغقرمز ایستادن. حتی بسیاری از آنها را پیش از اینکه از دنیا بروند در دلمان با سلام و صلوات به خاک سپرده و روزمرگیمان را ادامه دادهایم. در چنین کابوس سیاه و هولناکی است که یاد آقا مرتضی چنین دوامی (البته برای آشنایانش و نه رسانهزدهها) آورده و خاطراتش خاطر خسته ما را گرم میکند و جان میدهد. گمان کنم شاهکار هنر و استعداد او بیش از هر اثری، وجود خودش بود و تاثیر اثیریای که انسانیت الماسگون او بر افراد گذاشت؛ افرادی از سنخهای گوناگون و گاه سخت متضاد با هم، از مذهبیون متعصب تا سکولارهای مصمم؛ از جوان و پیر، باسواد و کمسواد، از همدلان تا حتی ناهمدلان. این اغراق نیست.
حتی مخالفان و دشمنان هم از تاثیر روان مهربان او بری نبودند و از آن گریزی نداشتند. این بود آقامرتضی. خودش معرف خودش بود و نه مستندها و مقالههایش.
همکاری و معاشرتم با او زیاد زمانی نبود. از تابستان ۱۳۶۹ تا بهار ۱۳۷۲. حدود ۳۰ ماه یا کمتر. اولین و تنها همکار او در مجله سوره بودم که درباره موسیقی مطلب مینوشت. با دست باز و آزادی کامل و حمایتی برادرانه. چنین حرمت و محبتی را تا آن زمان تجربه نکرده بودم و نکردم. سوره جای پرداختن به امری که خیلیها مکروه و مذمومش میدانستند نبود و البته ما نبودیم و تقاضامان نبود. زنجیره عللی پیشبینینشده عامل شد که در مجله سوره بخش موسیقی هم باشد. حالا میفهمم که حتی موسیقینویسی هم مسیری شد که سعادت تجربهای حقیقی و ناب را بیابم و آن، زیستن و آموختن در کنار انسانی حقیقی و بیغش بود. انسانی که فاصلهای بین گفتار و کردارش نبود و سراپا با اعتقاد و ایمانش زندگی میکرد و جز فهم عمیق از حقیقت هستی چیزی از دنیا نمیخواست. بیهیچ شعار و تظاهری جزء جزء زندگیاش این را گواهی میداد.
جهان فکری و اعتقادی او در آثارش مشخص است و نیازی به معرفی ندارد. بخشی از آن هم که بس مهم است هیچوقت علنی نشد و در محدوده حریم خصوصیاش ماند و در حافظه محارمش. این بخش، لزوما با تصویر رسانهای او که بلافاصله پس از رفتنش ساخته و پرداخته شد، مطابقتی ندارد.
آنها که از این اسطورهسازی نام و نان برای خود ساختند و میسازند، بالاخره روزی روزگاری خواهند پذیرفت که به قول پروین اعتصامی زمانه، زرگر و نقاد هوشیاری هست و حقیقت وجود انسانی چون مرتضی، چیزی نیست که محدود به خواستههای شخصی کسانی باشد که او را دستمایه خواستههای خود کردهاند. هنوز خیلی از کسانی که عاشقانه او را دوست داشتند و دنیایش را میفهمیدند، درباره او سکوت کردهاند؛ سکوتی پرمعناتر از هزاران حرف. از آن دوست گرافیست مهاجرت کرده که طرح جلد کتابهای آقامرتضی را استادانه نقش زده (و یادم هست که تا یکسال تمام از اندوه رفتن او با غمی سنگین دست به گریبان بود) تا دوست شاعری که در آن سن جوانی چکامهای درخشان به یاد او سرود و هیچگاه منتشرش نکرد و شاید خیلیهای دیگر که برای گفتن از او شایستهتر از دیگرانی بودند که در همه این ۲۸ سال؛ گوشها و چشمها را از حرافیهای ملالآورشان انباشتند و آینه را گِلآلودهتر و کدرتر ساختند.
سالها گذشت... عشق در دل ماند و یار از دست رفت. تقدیر چنین بود. درستش هم همین بود. اصلا نمیتوانم ادامه حیات آقامرتضی را در فضای جامعه امروزی، آن هم در دو دهه تباه ۸۰ و ۹۰ تصور کنم. جامعهای آرمانزدایی شده، تبلیغاتزده، پولپرست و بیعطوفت، شتابزده و سرسام گرفته از طمع و ولع، ابتذال تهوعآور در حیطههای به اصطلاح هنری و... هرچه که بهتدریج با آن خو گرفتهایم. مرتضی اهل عادت نبود و مرگ خودخواسته را به روزمرگی ناخواسته ترجیح میداد.
خدایش دوستش داشت که بهموقع او را برد و عزتش را چنین رفیع نگهداشت. بودنش و رفتنش مصداق عینیت جمال و جلال بود. مهم نیست که نوشتههایش در چه حدی است، مهم نیست که روایت فتح سالهاست که جزو میراث معنوی موزه هنرهای دفاع مقدس است و نه بیشتر. حتی داستانهای زندگی روشنفکری پرشر و شور او در سالهایی که مهندس کامران آوینی بود هم دیگر به اندازه گذشته مهم نیست. مهم این بود که باورهایش را صادقانه و بیدروغ زیست و معصومیت را از دست نداد و در وجود کسانی که او را حس کردند، اثری گذاشت که شاید چندان هم قابل توصیف نیست ولی انکارنشدنی است و هرچند هم زیر غبار سالها محو شود، گرم و زنده است و خبر از نامیرایی میدهد. نامیرایی نامی از چهرهای جذاب که برای همیشه ۴۶ساله باقی خواهد ماند. منبع: میرعلیرضا میرعلی نقی - منتقد و محقق / روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: مرتضی آوینی مستند آقا مرتضی سید شهیدان اهل قلم روایت فتح سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۴۹۳۶۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پاسخ مرتضیعلیزاده به منتقد «هفت»: سینما بر همهچیز مقدم است
مرتضی علیزاده کارگردان فیلم سینمایی «بیبدن» عنوان کرد: من معتقدم که فیلم اول باید به تعریف سینما و قصه گویی نزدیک باشد و بعد ایدئولوژیاش را جلو ببرد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، اولین برنامه از سری جدید برنامه سینمایی «هفت» با بررسی موضوع جنایی و فیلم «بیبدن» از شبکه نمایش پخش شد
بخش اول «هفت» به نقد فیلم سینمایی «بیبدن» اختصاص داشت که با حضور امیرقادری و رضا صدیق برپا شد.
رضا صدیق در ابتدا بیان کرد: من میخواهم قبل از بررسی فیلم به اتفاقات اخیر در منطقه گریزی بزنم و بگویم محور مقاومت اگر تا پیش از وعده صادق یک موضوع پراگماتیک منطقهای بود، اکنون به یک ایده ضدامپریالیستی در جهان تبدیل شده است. سینمای هالیوود نسبت به اعتراضات اخیر دانشجویان آمریکا علیه اسرائیل سکوت کرده؛ این در حالی است که در اعتراضات داخلی ما، رسانههای امپریالیستی مانند بازجو به دنبال بازیگران و سینماگران ما بودند، اما به بازیگران خودشان اجازه اظهار نظر نمیدهند و هرکس در این موضوع موضعگیری کند، قطعا نابود خواهد شد. این قضیه نشان از این است که آمریکا در امنیت ملیاش با کسی شوخی ندارد.
امیر قادری در ادامه عنوان کرد: هالیوود ۱۰ الی ۱۵سال اخیر اهدافش بسیار تغییر کرده و فرمایشی شده است. من همیشه میگویم صد رحمت به دهه شصت خودمان که حتی اگر سختگیری وجود داشت، اما حامی مستضعفین بود.
رضا صدیق درباره «بیبدن» اظهار کرد: از نظر من این فیلم بدون شخصیت و وسط باز است که تکلیفش با خودش مشخص نیست. فیلم «بیبدن» از موقعیتهای دراماتیکی که میتوانست قصهاش را نجات دهد، هیچ استفادهای نکرده است. موضوع قتل در فیلم یک موضوع ثانویه است و نقطه قوت فیلم بازی درجه یک الناز شاکردوست است. همچنین باید بگویم که گذر زمان در این فیلم اصلا پیدا نیست و گویی در فیلمنامه اصلا به آن اشاره نشده؛ ما در نهایت با ریش قاتل متوجه گذر زمان میشویم.
امیر قادری در ادامه بیان کرد: موضوعاتی مانند قصاص یا جنگ مفاهیم پیچیدهای هستند. از نظر من «بیبدن» وسطباز نیست و اتفاقا اینکه با چندین زاویه نشان مساله قصاص را بررسی میکند؛ نقطه قوت فیلم است. امتیاز بزرگ فیلم بازی بازیگرانش است؛ اما میتوان گفت که لحن تلخ و یکدست فیلم، کار را خراب کرده است. این فیلم خاکستری است و اگر کارگردان سلیقه بصری بهتری داشت، قطعا فیلم شیکتری میشد و شلختگی الان را نداشت.
صدیق در ادامه گفت: «بیبدن» فیلم بازیگران است نه فیلمنامه و کارگردانی. مساله فیلم قصاص نیست بلکه شخصیت خانواده قاتل است. «بیبدن» یک فیلم حیف شده است چرا که موضوع بسیار جذابی دارد.
بهروز افخمی در ادامه خاطرنشان کرد: اینکه در یک فیلم بتوان تماشاچی را وارد دالان تجربههای مختلف کرد، بسیار مهم است تا تماشاچی داستانهای متفاوت را تجربه کند. از نظر من بهترین بازی این فیلم متعلق به گلاره عباسی است.
در ادامه رضا صدیق منتقد نسبت به اظهار نظر یکی از مدیران نماوا راجع به سینماگران و حواشی آن بیان کرد: هر کسی میتواند در سینما سرمایهگذاری کند؛ اما قرار گرفتن سرمایهگذاران در چرخه فرهنگ سرنوشتی مانند نماوا دارد که در حال ورشکسته شدن است. طرف دیگر صحبت من آن بخش از سینماگران است که معتقدند اخلاق و شرافت بیش از هر حرفه، نزد سینمایی هاست. من باید بگویم این جمله خیلی برای سینماگران گنده است. شرافت نزد کارگران و معلمان ماست؛ شرافت یعنی بخش مستضعف جامعه. من باید بگویم که لطفا شرافت را متر نکنید.
امیر قادری در ادامه عنوان کرد: زنگ خطر این ماجرا جایی است که بعد از اظهار نظر این مدیر نماوا، مردم سمت او را گرفتند. میخواهم بگویم که دهه فرصتطلبی ۹۰ چه چیزی بر سر سینماگران ما آورده که مردم دیگر از آنها حمایت نمیکنند.
بخش دوم «هفت» به بررسی موضوع جنایی اختصاص داشت که با حضور مرتضی علیزاده کارگردان «بیبدن» و محمدرضا نصراللهی استاد دانشگاه برپا شد.
مرتضی علیزاده کارگردان فیلم سینمایی «بیبدن»، ابتدا درباره نقد رضا صدیق به فیلم، عنوان کرد: من معتقدم که سینما اول باید سینما باشد و قصه تعریف کند و بعد ایدئولوژیاش را جلو ببرد. اینکه ما از اول فیلم تکلیف را مشخص کنیم که طرفدار قصاص هستیم یا خیر، خلاف قصهگویی در سینماست و این متر غلطی برای بررسی و نقد فیلم است. البته که نقد به منی که در قدمهای اولیه فیلمسازی هستم، بسیار کمککننده است.
محمدرضا نصراللهی در ابتدای صحبتهای خود گفت: به اعتقاد همه افرادی که پرونده جنایی را دنبال میکنند، «بیبدن» برگرفته از پرونده آرمان و غزاله است؛ هر چند که نویسنده فیلم منکر این موضوع باشد. باید بگویم که این فیلم در مجموع اصلا جنایی نیست و «بیبدن» یک فیلم اجتماعی درام است. در این فیلم موضوع از زاویه بازپرس بررسی میشود و به عملیات پلیسی و کارگاه آنچنان که باید نمیپردازد و نحوه قتل هم مشخص نمیشود.
کارگردان «بیبدن» درباره ژانر جنایی بیان کرد: سینمای هالیوود به شکل خالص ژانر جنایی را بررسی میکند، اما در کشورهای دیگر این ژانر با فرهنگهای مختلف ترکیب میشود. در همین راستا مضمونهایی به فیلم اضافه میشود که برای مخاطب از کشف معما مهمتر است. در «بیبدن» هم همین اتفاق رخ داده است. ما فکر میکردیم که مسائل دیگر از کشفیات کارآگاه برای مخاطب جذابتر است.
محمدنصراللهی در ادامه عنوان کرد: یکی از نقدهای همیشگی من این است که از کارآگاهان و کارشناسان جنایی در متن فیلم استفاده کنند، نه در بخش تولید. به عنوان مثال این موضوع که تمام بازپرسها و پلیسهای ما در فیلم دختر دارند به یک کلیشه تبدیل شده و همچنین این موضوع که ماموران ما در فیلمهای ایرانی پا را فراتر از قانون میگذارند، واقعیت بیرونی ندارد و به یک کلیشه در فیلمها تبدیل شده است.
میز سینمای جهان برنامه «هفت» نیز به بررسی فیلم سینمایی «Dune ۲» اختصاص داشت که با حضور سیدحمیدرضا قادری و آرش خوشخو برپا شد.
سیدحمیدرضا قادری ابتدا گفت: یکی از متر و معیارهایی که در نقد شعر استفاده میشود، وجه خیالانگیز شعر است. من میپذیرم که افراد جوان با دیدن فیلم «Dune ۲» در سینما به وجد بیایند، اما در نهایت فیلم روی من تاثیر نداشت چرا که فیلمهای الان، ویرایش شده فیلمهای قبلیشان هستند. این فیلم صرف نظر از رمانش، برای کسانی که سینماباز هستند چیز جدیدی ندارد.
آرش خوشخو در ادامه این برنامه بیان کرد: در «Dune ۲» ماجرا پیچیده شده و به نظرم به فیلم تاجوتخت ربطی ندارد. فیلمهای این کارگردان سرد است و ما از زندگی مردمان این فیلم هیچ چیزی نمیبینیم و این سرما در تمام فیلمهایش وجود دارد. «Dune ۲» پر از تواناییهای فنی است و بازیگرانش به بهترین شکل انتخاب شدهاند. بیشتر از داستان فیلم جزئیات فنی فیلمش بسیار برای من جذاب بود. این فیلم مانند هر فیلم مهم دیگری تفسیر معاصر دارد.
امیرقادری نیز درباره فیلم «Dune ۲» اظهار کرد: کتاب بسیار فراتر از فیلم است چرا که مجموعهای از خردهای مختلف در آن دیده میشود. درک این کتاب از مسئولیت رهبریت یک قوم بینظیر است و به شدت تحت تاثیر خرد خاورمیانه است. من به شدت توصیه میکنم که ترجمه این کتاب را که بسیار روان هم است، بخوانید.
افخمی درباره این فیلم گفت: این فیلم تبلیغ آشکاری برای فراماسونها است و به شکل آشکاری برای بزرگنمایی و قدرتنمایی فراماسونی تبلیغ میکند.
بهروز افخمی در پایان این برنامه تاکید کرد: از این به بعد به امید خدا در پایان هر برنامه «هفت» یک تیتراژ جداگانه داریم؛ یعنی هر تیتراژ با برنامه قبلی فرق میکند. هر بار درباره یکی از استادان بزرگ سینمای ایران، چه آنها که از بین ما رفتند و چه آنهایی که در قید حیات هستند، برنامه کوتاهی ساخته میشود که در حاشیه تیتراژ میبینید و در برنامه امشب تیتراژ ما درباره علی حاتمی است که با فیلمهای علی حاتمی و موسیقی مرتضی حنانه از فیلم «هزاردستان» ساخته شده است.