Web Analytics Made Easy - Statcounter

کیفیت پایین:

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

کیفیت خوب:

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

عصر ایران؛ محسن ظهوری - شبیه یک خانه است؛ خانه‌ای بر فراز سکوهای بلند. تصورمان دور از واقعیت هم نیست؛ اینجا را واقعا مثل یک خانه ساخته‌اند؛ خانه‌ای ابدی برای یکی از مشهورترین شخصیت‌های تاریخ جهان؛ کوروش دوم ملبق به کوروش بزرگ بنیانگذار سلسله هخامنشیان.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

داستان آرامگاه او در پاسارگاد را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» می‌بینید.

«ایران به روایت آثار» مجموعه‌ گزارشی ویدئویی است که هر هفته شنبه‌ها در عصر ایران منتشر می‌شود. قسمت چهل و دوم این مجموعه را می‌توانید روز شنبه ۲۸ فروردین ببینید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در قسمت قبل منتشر شد:

ایران به روایت آثار؛ قسمت چهلم: سینماتوگراف

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«ای انسان. من کوروش پسر کمبوجیه هستم، که شاهنشاهی پارس را بنیاد کردم و شاه آسیا بودم. پس به این آرامگاه، بر من رَشک مبر.»

«آریانوس» مورخ یونانی در کتاب «لشگرکشی اسکندر» می‌گوید این نوشته بر مقبره کوروش بزرگ حک شده بود؛ بر آرامگاه پادشاهی که در طول سی سال، پهنه وسیعی از قاره آسیا را زیر فرمان برد و وسیع‌ترین امپراتوری جهان باستان را شکل داد. آرامگاهی بدون نقش و کتیبه، ساده و بی‌پیرایه. سنگی بر سنگ نهاده‌اند تا این مقبره را به ارتفاع ۱۱ متر بالا ببرند.

امروز می‌دانیم که «آریانوس» اشتباه کرده؛ نوشته‌ای با این مضمون نمی‌توانسته در آرامگاه بنیان‌گذار هخامنشی باشد چراکه اصطلاح «رَشک بردن» تنها در آرامگاه‌های یونانی به کار می‌رفته و در ایران دیده نشده. گرچه، احتمالا نوشته‌هایی در این آرامگاه بوده. طبیعی هم هست، مگر می‌شد هخامنشیان برای مهم‌ترین آرامگاه خود توضیحی ننویسند؟ شاید متن‌شان نزدیک به چیزی بوده که «استرابون» تاریخ‌دان یونانی در کتاب «جغرافیا»ی خود گفته: «اینجا آرامگاه من، کوروش شاهنشاه است.»

نمی‌دانیم کوروش چطور و کجا درگذشت. آیا طبق گفته «گزنفون» به مرگ طبیعی مرده یا بنا به نوشته «هرودوت» در جنگ با ماساژت‌ها در شرق دریای خزر؟ اما می‌دانیم که این مقبره در استان فارس را از آن او دانسته‌اند؛ در دشتی به نام «مُرغاب» که کوروش کاخ‌های «پاسارگاد» را در آن‌جا ساخت. محوطه وسیعی که در گذشته باغی بود بزرگ در دشتی پهناور و حاصلخیز. می‌گویند احتمالا کوروش، خود فرمان ساخت آرامگاهش را در این محل داده.

آرامگاهی که مرمرهای سفید و بزرگش از کوه‌های شمالی سیوند در ۳۰ کیلومتری جنوب پاسارگاد به اینجا آمده‌اند. تخته سنگ‌‌هایی که شش سکو را ساخته‌اند تا اتاقی از سنگ روی‌شان قرار گیرد. تکه‌های بزرگ سنگ، تراش خورده، و چنان با دقت و ظرافت و بدون استفاده از ملات به هم متصل شده‌اند که هنوز هم پس از گذشت این همه سال، گزند آن‌چنانی به مقبره وارد نشده. گرچه این سنگ‌ها در گذشته با بست‌هایی فلزی به هم متصل می‌شدند که به بست دم‌چلچه‌ای معروف‌اند و امروز اثری از آن‌ها نیست. جای سوراخ‌های دزدیده شدن‌شان هنوز روی بنا مانده.

اتاق آرامگاه حدودا ۳ در ۲ متر است با کمی بیش از ۲ متر ارتفاع. درون آن خالی است و جای حفره‌هایی در ورودی آن به ما خبر می‌دهد که روزگاری دری سنگی داشته که امروز نیست. نشانه‌ای از تخریب‌هایی که در طول سال‌ها بر سر این بنا آمده.

تاریخ‌نگاران می‌گویند وقتی اسکندر به اینجا رسید متوجه تخریب آرمگاه شد و دستور داد تا دیگر کسی به مقبره بی‌حرمتی نکند. نمی‌دانیم این‌ها واقعیت است یا افسانه، اما می‌دانیم آرامگاه کوروش کم‌کم از یادها رفت. با سقوط سلسله هخامنشیان، دیگر کسی نبود تا از این محوطه پاسداری کند. پس از مرگ اسکندر، سلوکیان دو قرن‌ونیم بر فلات ایران حکمرانی کردند و پس از آن اشکانیان و ساسانیان آمدند که روی هم ۹۰۰ سال حکمران این سرزمین بودند. با گذشت این همه سال، وقتی مسلمانان از شبه‌جزیره عربستان به ایران تاختند، دیگر مردم کسی را به نام کوروش به یاد نداشتند. این آرامگاه به مرور مقبره مادر سلیمان نام گرفت و زنان برای نذر و نیاز به زیارتش می‌رفتند.

در طول سال‌ها دزدان مقبره و حاکمان گوناگون، هر یک چیزی از این محوطه برداشتند و آن‌چه باقی ماند، خود بنای سنگی است که تکه سنگ رأس سقف شیروانی‌شکلش را هم شکسته‌اند و دیگر نیست. اما نبودن همین تکه سنگ، منجر به ارائه نظریه‌ای درباره آرامگاه شد.

«علی سامی» باستان‌شناسی بود که سال ۱۳۳۸ در حال کاوش در محوطه پاسارگاد خواست تا درخت انجیری که روی آرامگاه روییده بردارد. با برداشتن این درخت، حفره‌ای پیدا شد که به دورن شیروانی راه داشت. سال‌ها قبلش «فرصت‌الدوله شیرازی» نویسنده‌ای که در دوره ناصرالدین‌شاه به دیدن این آرامگاه آمده بود با کشیدن این تصویر، این‌طور حدس زده بود که احتمالا بالای سقف خالی است و جایگاه تابوت:

«سقف آن از طرف بیرون شیب‌بامی است، ولی از درون مسطح است؛ لهذا از پشت این سقفِ مسطحِ اندرون، تا زیر مقعر سقف بیرون، خالی است به شکل مثلث، و آنجا محل دفن مرده بوده و در زمان‌های گذشته پشت‌بام را سوراخ کرده و سنگ‌هایش را شکسته‌اند. بعضی از اهالی که از آنجا بالا رفته، آن دخمه را دیده‌اند، مذکور بودند که در آن تابوت از سنگ نهاده‌اند و مرده در آن تابوت بوده.»

«علی سامی» کاوش را روی آرامگاه ادامه می‌دهد و زیر شیروانی سقف، فضایی خالی پیدا می‌کند. او این‌ مکان را محل دفن کوروش می‌نامد؛ یعنی درون خرپشته و زیر شیروانی. احتمالی که بعید به نظر می‌رسد؛ می‌دانیم فضای بین سقف اتاق تا زیر شیروانی باید خالی می‌ماند تا اتاق، سنگینی سنگ‌های شیروانی را تاب آورده و فرو نریزد. پس پیکر کجا بوده؟ «آریانوس» مورخی است که ادعا می‌کند درون اتاق را در زمان فتح پاسارگاد توسط اسکندر دیده. او می‌گوید پیکر کوروش درون آن قرار داشته:

«در داخل اتاق یک تابوت طلایی وجود داشت که پیکر کوروش را درون آن قرار داده بودند. یک نیمکت نیز با پایه‌هایی از طلا در کنار تابوت قرار داشت.»

امروز نه‌تنها اثری از هیچ‌کدام این‌ها نیست، بلکه محرابی اسلامی هم درون اتاق حک شده. چرا؟ بهتر است ببینیم آرامگاه در زمان خود به چه صورت بوده.

انیمیشنی از بازسازی مقبره کوروش وجود دارد که آرامگاه را درون تالاری ستون‌دار نشان می‌دهد. این بازسازی اشتباه است، اما اول سری به عکس‌های قدیمی بزنیم و بعد بفهمیم چرا این اشتباه است.

تصویری از سفرنامه «آلبِرشْت ماندِلْسلو» جهانگرد آلمانی به‌جا مانده، مربوط به سال ۱۰۱۷ خورشیدی  و در عهد صفویه. آرامگاه را بدون دقت کشیده، اما ستون‌هایی نیمه هم در اطراف آرامگاه ترسیم شده که امروز اثری از آن‌ها نیست. این‌ها را در دیگر تصاویر قدیمی مقبره هم می‌بینیم؛ مثلا در تصویری که «اوژن فلاندن» نقاش فرانسوی در عهد «محمدشاه» قاجار از آرامگاه ترسیم کرده. سال ۱۲۱۹ خورشیدی. حدود ۳۰ سال قبل از این نقاشی، تصویری هم داریم که «جیمز موریه» دیپلمات بریتانیایی در عهد فتحعلی‌شاه قاجار آن را کشیده. اینجا ستون‌ها را به همراه سنگ‌هایی پراکنده می‌بینیم با پلکانی در جلوی آرامگاه. این هم عکسی از «دیوید استروناخ» باستان‌شناس اسکاتلندی که در دهه ۴۰ از آرامگاه گرفته. و همین‌طور عکس‌هایی دیگر تا روزی که دیگر اثری از این ستون‌ها نیست. تمام این ستون‌ها و دیوارها سال ۱۳۵۰ توسط گروه باستان‌شناسی ایتالیایی از کنار آرامگاه جمع شد. چرا؟ چون این ستون‌ها در اصل متعلق به کاخ‌های پاسارگاد بوده و بعدها در دوره حکمرانانی اتابکان در فارس دورتادور آرامگاه جای گرفتند. آن‌ها آرامگاه کوروش را که گمان می‌کردند مقبره مادر حضرت سلیمان است، تبدیل به مسجد کرده و آن را مقدس می‌دانستند. به همین دلیل هم در سال ۱۳۵۰ جمع شدند؛ کاری که امروز آن را درست نمی‌دانند چراکه بخشی از تاریخ آرامگاه به حساب می‌آمده.

«ارنست هرتسفلد» باستان‌شناس آلمانی طرحی از آرامگاه را در دوره رضاشاه ترسیم کرده؛ ستون‌ها دورتادور بنا جا گرفته‌اند و دور تا دور مقبره هم خط‌هایی کشیده به علامت دیوارهای مسجدی که آرامگاه را احاطه کرده بود. حالا با حذف این‌ها، مقبره تک‌وتنها بر زمینی مسطح قرار گرفته. آیا در گذشته هم به همین صورت بوده؟

می‌دانیم که پاسارگاد باغی بوده زیبا. باغی که گرچه امروز نیست اما تقریبا می‌دانیم به چه صورت بوده. باغی بزرگ که کاخ‌ها درون آن قرار داشتند و آرامگاه کوروش هم در کنار درختان ساخته شده بود. جایی که تا پایان هخامنشیان همچنان مهم و مقدس ماند و از یادها رفت تا حدود سال ۱۱۹۰ خورشیدی یعنی دوره فتحعلی‌شاه که پژوهشگران و باستان‌شناسان دوباره به هویتش پی بردند. از آن زمان تا امروز این مقبره به یکی مهم‌ترین آثار باستانی جهان تبدیل شده.

لینک کوتاه: asriran.com/003GPO

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: آرامگاه کوروش درون آن ستون ها سنگ ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۵۳۱۷۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش

 

به گزارش تابناک، زن ۳۲ ساله‌ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می‌کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.

مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می‌گفت و با حسرت از گذشته‌اش یاد می‌کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله‌ام ارتباط بسیار صمیمانه‌ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله‌ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می‌داد و رابطه‌اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می‌کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.

هنوز آخرین سال دبیرستان را می‌گذراندم که روزی مادر و خاله‌ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می‌کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه‌گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.

پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت‌های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.

هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این‌گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می‌رفتم و به بخت سیاه خودم می‌گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی‌رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت‌های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.

در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه‌ای ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی‌کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.

با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می‌دانستم به گونه‌ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می‌کرد. من هم اهمیتی نمی‌دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی‌معنی بود.

روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله‌ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می‌دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.

با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی‌خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت‌های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می‌کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه‌ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله‌ام می‌دانستم.

حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده‌ام.

با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

 منبع: خراسان

دیگر خبرها

  • رازهای آشتی ایران و عربستان به روایت الجزیره قطر
  • شهر بدون چراغ قرمز در ایران کجاست؟
  • رازهای لاغری که هر کسی نمی‌داند (فیلم)
  • پیکر یک شهید گمنام در فاتب آرام گرفت
  • تجلیل ازدکترعراقی‌زاده بنیانگذار آموزش دندانپزشکی درهرمزگان
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش
  • حسن یزدانی کجاست؟
  • امام صادق (ع) بنیانگذار تمدن نوین بشری
  • اجتماع بزرگ صادقیون همراه با تشییع پیکر شهید تازه تفحص شده در مشهد برگزار شد
  • راز «نفرین توت عنخ آمون» که بیش از ۲۰ نفر را کشت سرانجام فاش شد