انتخابات ۱۴۰۰و پایان سیاست مسحورشدگی
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۵۳۴۳۱۶
احمد غلامی روزنامه نگار و تحلیلگر در روزنامه شرق نوشت: انتخابات ۱۴۰۰، انتخاباتی بدون کانونهای جاذبه است و همین خلأ موجب شده نامزدهای این دوره با وضعیت متفاوتی روبهرو باشند؛ وضعیتی که اصلا قابل مقایسه با دورههای قبل نیست. بدیهی است هر دوره از انتخابات با دوره دیگر آن به دلایل -اجتماعی؛ پویایی یا رخوت جامعه مدنی، اقتصادی؛ بسامانی یا نابسامانی آن و سیاسی؛ گسترش یا تهدید رقابت- متفاوت بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در دوره هاشمیرفسنجانی، وضعیت نسبتا مناسب اقتصادی و مهمتر از همه پایداری کانونهای جاذبه انقلاب و مطالبات حداقلی جامعه، انتخاباتی قابل پیشبینی را برای یکی از مهمترین چهرههای انقلاب فراهم کرده بود. اقبال هاشمیرفسنجانی در پیروزی چنان آشکار بود که اگر بیشمار مردمی نسبت به جمعیت آن زمان پای صندوقهای رأی نمیرفتند، انتخاب او بیشباهت به انتصاب نبود.
تبعات این پیروزی آسان، این تصور را در آیتالله و حامیانش به وجود آورد که او یکی از چهرههای سیاسی محبوب، بلامنازع و بدون رقیب در عرصه سیاست داخلی ایران است؛ تصور و تصویری که تا پایان دوره اصلاحات یعنی دوره هشتساله محمد خاتمی دوام آورد و ناباورانه در انتخابات دوره نهم در سال ۱۳۸۴ فروریخت. هر سیاستمدار دیگری بهجز هاشمیرفسنجانی با پذیرش چنین شکست سنگینی از صحنه سیاست ایران محو میشد. او به مردی باخته بود که در شرایطی غیر از این، امکان بروز و ظهورش در سیاست داخلی ایران وجود نداشت.
پیروزی ناباورانه احمدینژاد در کانونهای جاذبه بهوجود آمده، این باور غلط را در او نهادینه کرد که سببساز این «انقلاب در انقلاب» بوده است. همین باور نادرست بود که چهره سیاسی او را کاریکاتوریزه کرد؛ چهرهای که گذشت زمان بیش از پیش واقعیت وجودیاش را عیان کرد. در جذبه همان کانونهای جاذبه بود که بسیاری از معجزه احمدینژاد سخن میگفتند. آنان چنان مجذوب این کانونهای بهوجودآمده شده بودند که هرگونه شکست یا رقابت نزدیک برایشان همچون کابوس بود. انتخابات ۸۸ رویارویی کانونهای جاذبه بود. اگرچه اصلاحطلبان در این انتخابات پیروز نشدند، اما کانون جاذبه احمدینژاد را خاموش کردند. ازاینرو است که اصولگرایان تندرو کینه اصلاحطلبان را به دل گرفتند؛ چراکه اصلاحطلبان رؤیایشان را تخریب کرده بودند.
احمدینژاد در ۸۸، بازنده یک پیروزی بود و این را خود او بیش از هرکسی میدانست. احمدینژاد خود را سببساز این انقلاب در انقلاب میدید، اما جانفشانی خیابانی حامیانش در صیانت از منافع این انقلاب در انقلاب به او فهماند که او ذرهای بیش از این کانونهای جاذبه نیست. بعد از ۸۸، احمدینژاد قد علم کرد تا آنچه را تصور میکرد خود سببسازش بوده است، دوباره به چنگ آورد و چه چیزی بهتر از مخالفت با آرمانهای این کانونهای جاذبه.
رفتارهای ساختارشکنانه احمدینژاد از این منظر قابل توجیه است. مسحوران کانونهای جاذبه خاتمی به این باور رسیده بودند که اندیشه و ایده آنان حیاتی قطعی دارد. شکست ۸۴ حاوی دو شکست بود؛ شکست هاشمیرفسنجانی و شکست ایدههای قطعی اصلاحطلبان.
شکست تلخ ۸۴، مقدمه تلخ سال ۸۸ بود که تاوان آن را هم احمدینژادیها و هم اصلاحطلبان دادند. امروز، یعنی در آستانه انتخابات ۱۴۰۰، هیچ کانون جاذبهای مردم را مسحور نمیکند. همه جناحهای سیاسی با ایدههای تکراری که بارها ناکارآمدی خود را عیان کردهاند، پا به میدان گذاشتهاند.
در غیاب کانونهای جاذبه، چهرههایی نهچندان واجد شرایط ریاستجمهوری وارد گود شدهاند و دست بر قضا درست تصمیم گرفتهاند؛ چراکه در غیاب کانونهای جاذبه، هر چهره سیاسی و هر جناح سیاسی از امکان پیروزی برابر برخوردار است. همانقدر سعید جلیلی شانس پیروزی دارد که قالیباف و دیگران. همه در موقعیت برابر قرار دارند، حتی اگر سیدمحمد خاتمی هم پا به میدان بگذارد، چندان از این قاعده مستثنا نیست. او نیز ذرهای از کانون جاذبه خرداد ۷۶ است که از میدان نیروی آن خارج شده است. دوم خرداد ۷۶ ستارهای خاموش است که به سردی گراییده، گیرم هنوز کورسوی نوری از آن در دل تاریکی دیده میشود.
در انتخابات ۱۴۰۰ آن کانونهای جاذبهای که کثیر مردم را مجذوب کرده تا همچون مسحورشدگان پای صندوقهای رأی بروند، دیگر وجود ندارد. کانونهای جاذبه یک مطالبه حداکثری را نمایندگی میکنند. این مطالبه حداکثری تقریبا تمام سلیقههای سیاسی، خواستهای اقتصادی و اجتماعی را همسو کرده و به یک جهت خیره میکند. در طول تاریخ ایران مردم ما با کانونهای جاذبه قدرتمندی روبهرو بودهاند. دو مقطع مهم ظهور این کانونهای جاذبه، یکی جنبش مشروطه و دیگری انقلاب اسلامی ۵۷ بوده است.
اگر خیرگی مردم در دوره مشروطه از سطرسطر نوشتههای تاریخی عیان است، هنوز هم بسیارند کسانی که در کانون جاذبه انقلاب ۵۷ بودهاند و هستند. اگر تولد رخدادها را در کانون جاذبه ببینیم، بیش از پیش میتوانیم قواعد این کانونهای جاذبه مقطعی را که در حیطه انتخابات یا در اعتراضات خیابانی یکباره تجلی مییابند، درک کنیم.
انتخابات ۱۴۰۰ بدون کانونهای جاذبه است و بعید است در فرصت پیشرو رخدادی شکل بگیرد که منجر به خلق کانونهای جاذبه شود؛ هرچند رخدادها پیشبینیناپذیرند، اما آنچه مهم است، اصرار و پافشاری دو طیف سیاسی برای مقابله با رخدادهایی است که منجر به پیدایی کانونهای جاذبه میشوند؛ جناحها و طیفهای سیاسی که پیروزی خود را در مشارکت حداقلی مردم میبینند و اپوزیسیون خارج از کشور که مشارکت حداقلی، آنان را به ایدههای خود امیدوار میکند. اما پرسش اساسی این است: آیا تاریخ مسحورشدگی به پایان رسیده و عمر کانونهای جاذبه از دست رفته است؟
منبع: فرارو
کلیدواژه: انتخابات 1400 اصلاح طلبان اصولگرایان کانون های جاذبه هاشمی رفسنجانی انتخابات ۱۴۰۰ کانون جاذبه اصلاح طلبان احمدی نژاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۵۳۴۳۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زلزله سیاسی در معتبرترین دانشگاههای جهان
امیرحسین ابراهیمی، ایالات متحده آمریکا یکی از ملتهبترین روزهای خود را طی دهه گذشته سپری میکند. اعتراضات دانشجویی روزهای اخیر دانشگاههای مطرح امریکا تعجب بسیاری از تحلیلگران و سیاستمدران را در سراسر جهان در پی داشته است و اکثر تحلیلگران حوزه سیاست، پاسخ مشخصی برای این نوع از اعتراضات در این ابعاد بزرگ ندارند.
پس از تصویب کمک ۲۶ میلیارد دلاری مجلس نمایندگان آمریکا و افزایش شمار کشته شدگان جنگ غزه، اعتراضات شکل جدیدتری به خود گرفت. دانشجویان به طور مشخص خواستار پایان جنگ غزه و تعطیلی و واگذاری شرکتهای حامی اسرائیل هستند. در بسیاری از دانشگاهها، دانشجویانی که برای این تغییرات تلاش میکنند میگویند که به ارتباطات دانشگاههای خود با اسرائیل انتقاد دارند و این امر به ویژه در دانشگاههایی که دارای موقوفات بزرگ هستند، پررنگتر است، زیرا مدیران این دانشگاهها بودجه سالیانه خود را در مجموعه گستردهای از سرمایهگذاریها توزیع میکنند، برای نمونه در سطح خرد، دانشجویان میگویند از همکاری با پیمانکاران رژیم صهیونیستی در دانشگاهها خودداری کنید و در سطح کلانتر اعتراضاشان این است که از اختصاص بودجههای تحقیقاتی برای پروژههای مربوط به تسلیحات نظامی برای رژیم صهیونیستی دست بردارید!
به گفته بسیاری از تاریخ نگاران و تحلیلگران مسائل سیاسی وضعیت کنونی حاکم بر دانشگاههای ایالات متحده آمریکا یادآور مخالفتها با جنگ آمریکا علیه ویتنام است. اما امروز دلیل اهمیت این نوع اعتراضات چیست و چرا دولتمردان آمریکایی به شدت سعی در سرکوب این نوع اعتراضات دانشجویی داشتند؟!
مشخصا با اوج گیری اعتراضات در دانشگاههای ایالات متحده آمریکا، دستگاه پروپاگاندا رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا و همچنین سایر رسانههای غربی همه آنان یک صدا سعی در سانسور خبری این رویداد بزرگ داشتند و حتی هشتگهای مربوط به این اعتراضات در فضای مجازی به ویژه در اینستاگرام و فیسبوک دچار بایکوت خبری شد.
برای اکثریت واضح است که نیروی پلیس ایالات متحده آمریکا معروف به خشونت و سرکوب میباشد، اما علی رغم آنکه افراد معترض، دانشجویان جوان هستند بازهم پلیس امریکا به شدت به سرکوب آنان پرداخته است. با توجه به آنکه این دانشجویان عمدتا در بهترین دانشگاههای جهان در حال تحصیل بوده اند و از نخبگان آینده ساز ایالات متحده آمریکا هستند این خشونت سازمان یافته بر علیه آنان هیچ توجیهی ندارد و این نشان میدهد که تا چه اندازه ساختار سیاسی حاکم بر ایالات متحده آمریکا وابسته به رژیم صهیونیستی است و حتی حمایت از صهیونیستها میتواند سبب شود که دولتمردان آمریکایی بر بسیاری از ارزشها که سالها مدعی آن بودند چشم پوشی کنند.
رهبران ایالات متحده آمریکا هرگز تصور نمیکردند در مقابل نسلی قرار بگیرند که با وجود آنکه دستگیر میشوند، تعلیق میشوند و اخراج میشوند و حتی در مقابل باتومهای نیروهای امنیتی قرار میگیرند، اما دغدغه مردمی را داشته باشند که هزاران هزار کیلومتر از آنان دورتر است. حتی ایجاد رعب و وحشت و ترس توسط نهادهای امنیتی حاکم بر ایالات متحده آمریکا نیز مانع از این نشد که دانشجویان و برخی از اساتید آنان نسبت به نسل کشی غزه بی تفاوت بمانند و با وجود تمام این تهدیدات و فشارها در کنار فلسطینیان ایستادند.
دستگاه دروغ پراکنی و پروپاگاندا رژیم صهیونیستی طی سالها سعی کرد تمام اتفاقاتی که در دنیا بر علیه سیاستهای استثمارگرایانه او وجود داشت را با برچسب زدن و متهم کردن به بی سوادی و تحجر سرپوش بگذارد، اما امروز در مقابل نسلی از جوانان قرار گرفته است که همگی در ممتازترین دانشگاه های جهان در حال تحصیل هستند و بخش زیادی از آنان نیز یهودی میباشند و مسئله اینجاست که حتی از برچسب یهودی ستیز بودن نیز نمیتواند استفاده کند و سیاست همیشگی، قربانی بودن را در پیش بگیرد.
شاید حجم سرکوب اعتراضات این واقعیت را نشان دهد که تمام برنامههای رژیم صهیونیستی با همکاری و پشتیبانی ایالات متحده آمریکا صورت گرفته است و امریکا در تمام آنان نقش داشته است. آنچه که مشخص است این اعتراضات، سرآغازی بر پایان پشتیبانی بی چون و چرای آمریکا از اسرائیل خواهد بود، زیرا نسل جوان آمریکایی تصمیم گرفته است دیگر سیاست سکوت را در پیش نگیرد و نسبت به این نسلکشی در جریان است واکنش نشان دهد و بدنبال پاک کردن صورت مسئله همانند دولتمردان خود نباشد.
تحلیلگر بین الملل