براي سردار طوسي؛ سرداري که يک لشکر مديون اوست
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۵۳۶۸۲۱
خبرگزاری آریا- سرلشکر محمدحسن قاسمی طوسی بهانهای زیبا برای از شهید گفتن است؛ سرداری که به عنوان قائم مقام لشکر 25 کربلای مازندران از مردان بیادعایی بود که به دنبال نام و مقام نبود و تنها دغدغهشان ولایتمداری و خدمت به نظام و اسلام بود و اینکه یک لشکر مدیون رشادتهای ایشان است.
به گزارش خبرنگارآریادفترمازندران درساری، سرلشکر محمدحسن قاسمی طوسی بهانهای زیبا برای از شهید گفتن است؛ سرداری که به عنوان قائم مقام لشکر 25 کربلای مازندران از مردان بیادعایی بود که به دنبال نام و مقام نبود و تنها دغدغهشان ولایتمداری و خدمت به نظام و اسلام بود و اینکه یک لشکر مدیون رشادتهای ایشان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهید سردار سرلشکر محمدحسن قاسمی طوسی، یکی از محبوبترین چهرههای انقلاب اسلامی و نماد مبارزه با نظام طاغوت در دوران قبل از انقلاب و فعالیتهای سیاسی تا سقوط حکومت شاهنشاهی در بهبوهه پیروزی انقلاب و مقابله با ظلم و جور در مرزهای مختلف و دفاع از میهن و ناموس و وطن در هشت سال دفاع مقدس است که با گذری کوتاه در روستای طوسکلا نکا محل ولادت این شهید سرافراز و همچنین در شهرستان نکا میتوانی به راحتی بزرگی، عظمت، ولایتمداری، خلوص و مهربانی را بشنوی.
18 فروردین ماه سالروز شهادت شهید سردار سرلشکر محمدحسن قاسمی طوسی است؛ سرداری که نه تنها در میدان جنگ در آراستگی و آرایش نظامی سرآمد و زبانزد بود و دیدگاهها و نظرات ایشان در اطلاعات عملیات و اجرای عملیات برکسی پوشیده نیست؛ بلکه در محل زندگی هم از ایشان به مهربانی و خوشنامی و دستگیری از نیازمندان یاد میشود؛ مردی که به قول هم محلیهایش "کسی از او درشتی ندید".
شهید محمدحسن طوسی جانشین فرماندهی لشکر 25 کربلا مازندران در سال 1337 در روستای طوسکلا در شهرستان نکا در شرق این استان متولد شد و در فروردین سال 66 در سن 29 سالگی در شلمچه با اصابت ترکشهای خمپاره عراقیها به شهادت رسید و مفقود شد و بدن پاکش در سال 1374 بعد از 8 سال گمنامی در نکا تشییع و در گلزار شهدای روستای طوسکلا به خاک سپرده شد.
درباره سردار سرلشکر محمدحسن قاسمی طوسی گفتن؛ در واقع سخن از ایثار و خوبیها و ازخودگذشتگیهایی است که باید به عنوان ارزش انقلاب گفته شود؛ سرداری که به عنوان قائم مقام لشکر 25 کربلای مازندران از مردان بیادعایی بود که به دنبال نام و مقام نبود و تنها دغدغهشان ولایتمداری و خدمت به نظام و اسلام بود و اینکه یک لشکر مدیون رشادتهای ایشان است.
سردار طوسی همچون همه شهدای ما نمونه بارز " عند ربهم یرزقون" هستند که با شناخت دقیق وارد کار و زار شدند و با زمانشناسی؛ الگوی همیشه تاریخ شدند و همچنین نمونه بارز این آیه قرآن در سوره احزاب آیه 23 که آمده است: " در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند و در راه او شربت شهادت نوشیدند، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. "
سردار طوسی مردی برای همیشه و برای همه نسلهاست و تنها مختص جنگ و دوران دفاع مقدس نبود بلکه افکار و ایدهها و دیدگاههای بلند این سردار سرلشکر شهید برای همه نسلهاست و اکنون هم باید مهندسی جنگ و نقشآفرینیهای این شهید بزرگوار در دستور کار قرار گرفته و اولویت مهم باشد.
آری سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی و مقابله با دشمنان و تروریستها و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام طوسی عزیز را به این مقام والا رساند و و اینچنین بود که در تقدیر از سردار شهید طوسی مقام معظم رهبری درباره شهید طوسی فرموده است: " شجاعت و فعالیت شهید طوسی در عرصه جنگ موجب کسب فتوحات مهم سرافرازی و افتخار ابدی شده است.
سردار طوسی فرماندهای دلسوز برای رزمندگان
حلیمه عربزاده همسر شهید طوسی هم با اشاره به دلسوزیهای شهید طوسی برای رزمندگان میگوید: همواره دلسوز و نگران رزمندگان بود و اینکه الان چه میخورند و چگونه استراحت میکنند و به همین دلیل مرخصیهای زیادی نداشتند و حتی وقتی در اهواز هم بودیم بعد از دیدن من و دخترم مدت زیادی نمیماندند و میرفتند و میگفتند بچهها تنها هستند و رزمندگان را نباید تنها بگذارم آنها هم مدت زیادی است که از خانواده دور هستند.
وی در مورد آخرین دیدارها و روزهای پایانی اعزام به جبهه گفت: آخرین باری که حاجی میخواست به جبهه برود گفت: میدانی چقدر دلم برایتان تنگ میشود؛ اما اسلام برایم مهمتر است و باید بروم و هنگام رفتن دست دخترم سمیه را در دستم گذاشت و گفت: جان تو و سمیه.
عربزاده گفت: 18 فروردین 66 شلمچه، عملیات کربلا 8 سردار طوسی به همراه سردار نبوی و نوبخت برای شناسایی منطقه اعزام شدند که در خط اول شناسایی، دشمن با پاتک آنها را مورد هدف قرار میدهد و هر سه به شهادت نائل میشوند و پیکرهای مطهرشان 9 سال در آن منطقه میماند.
همسر سردار طوسی در مورد بازگشت سردار طوسی بعد از سالها گمنامی گفت: شبی خواب دیدم همه جای منزلمان را پرچم زدهاند و روی آن نوشته شده، مالک اشتر و چند روز بعد، پس از گذشت 9 سال خبر تفحص پیکر سردار شهید محمدحسن قاسمی طوسی را به خانواده اعلام میکنند.
پدر میخواست گمنام باشد
سمیه قاسمیطوسی تنها یادگار سردار سرلشکر شهید محمدحسن قاسمیطوسی است که در سخنانی به نقل از سردار کمیل میگوید: سردار طوسی می گوید: "اگر من شهید شوم از من تجلیل میکنند اما اگر سربازی شهید شود در گمنامی است».
وی با اشاره به خصوصیات اخلاقی پدرش افزود: پدر اعتقاد قلبی و قوی به حضرت زهرا(س) و رادت ویژه به این بانوی کریمه داشت و در همه حال جویای خانواده شهدا بود و ارزش و احترام خاصی برای خانواده شهدا قائل بودند و وقتی به گلزار شهدای گمنام اهواز میرفتیم از جایگاه شهدا در محضر خداوند میگفت و همواره آرزوی شهادت داشتند و اینکه ما باید صبر کنیم و با همین اعتقادات مادر را قانع میکرد.
دختر سردار طوسی با اشاره به صداقت کامل بین پدر و مادر، علاقه و دوستی این دو زوج را بینهایت توصیف میکند و میگوید: آنقدر علاقمندی بین پدر و مادرم زیاد بود که وقتی مادرم بیمار میشد؛ با شنیدن اینکه پدر در حال برگشت از جبهه است؛ سلامت کامل پیدا میکرد.
وی همچنین افزود: سردار کمیل، مشاور عالی فرماندهی کل سپاه در مورد پدر چنین نقل میکند: با سردار شهید در حال طی کردن مسیر اروندکنار ـ آبادان بودیم که شهید طوسی با صدایی لرزان و با بغضی بیدرمان، لب به سخن گشود و یادی از دوستان شهیدش در واحد اطلاعات و عملیات کرد و چند تن از شهدا را نام برد و گفت: دیدی این بچهها چقدر بچههای مظلوم، چقدر بچههای پرکاری بودند، چه کارهای بزرگی توی جبهه کردند. وقتی آنها شهید شدند، فقط در همان محدوده محل، روستا یا شهرشان تشییع شدند. هیچ کسی آنها را نمیشناخت و آنگونه که سزاوارشان بود از آنها تجلیل نشد. آنها گمنام و ناشناخته ماندند و شخصیت و زحماتشان برای مردم ناگفته ماند. از آنجائیکه من فرمانده این بچهها بودم، مردم و مسؤولان مرا میشناسند. ناراحتم و میترسم از آن روزی که وقتی من شهید بشوم، تشییع جنازهام شلوغ شود، صدا و سیما وارد شود، مسؤولان بیایند، برایم تبلیغات کنند. کل استان اعلامیه پخش کنند؛ این است که برای بعد از شهادتم هم ناراحتم. من خودم را خیلی کوچکتر از آن بسیجیان شهید میبینم.
منبع: خبرگزاری آریا
کلیدواژه: برای سردار طوسی سرداری که یک لشکر مدیون اوست سردار سرلشکر سردار طوسی شهید طوسی بچه ها لشکر 25
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۵۳۶۸۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا حسن باقری نمیخواست فرمانده عراقی کشته شود؟
احمد دهقان در گفتگو با رادیو مضمون روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتحالله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفته که در ادامه میخوانید:
فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتحالمبین میدانستم ایران میخواهد حمله کند» و داشت برگبرندههایش را برای فرمانده ایرانی رو میکرد.
فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که میخواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانیها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله میکنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانیها میخواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشتههایی که شما دادید بخاطر پیشبینی من بود».
آقای جعفری هیچ چیزی نمیگفت و این حالت داشت مرا دیوانه میکرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقیها تمایل پیدا کرده بود.
آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را میشناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول میشد».
آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکسهای تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!
آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.
حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر میکنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»
آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرماندهها را جمع کردی. بعد فرمانده جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!