Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-03@03:01:24 GMT

چرا دیگران به حرف‌هایمان گوش نمی‌دهند؟

تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۵۸۴۳۹۸

چرا دیگران به حرف‌هایمان گوش نمی‌دهند؟

به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، طبق گفته اسکار تریمبولی، نویسنده آمریکایی، ۵۵ درصد از زمان روزانه افراد صرف گوش دادن می‌شود و با این وجود، تنها ۲ درصد از آن ها برای گوش دادن آموزش دیده اند.

اگرچه ما به راحتی می‌توانیم شنونده را سرزنش کنیم امّا با این وجود، به عنوان رهبر وظیفه داریم با استفاده از آنچه که در مورد مغز می‌دانیم، به دیگران کمک کنیم تا با دقت به حرف های دیگران  گوش دهند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ادامه به ۴ دلیل ناشی از نتیجه تحقیقات علم اعصاب و روان اشاره شده است که به چرایی گوش ندادن مردم به حرف های شما اشاره می کنند. 

بیشتر بخوانید

ترفند‌های روانشناسی که استخدام شما را تضمین می‌کنند

نسبت سؤال به پاسخ خود را بررسی کنید

به مکالمه‌ای که با یکی از همکاران خود شروع کرده اید، دقت کنید و به این موضوع که چند بار از آن ها سوال می پرسید توجه داشته باشید چرا که این کار باعث می شود که به پاسخ  آن ها فکر کنید و چند مرتبه به آن‌ها بگویید که چه کاری انجام دهند.

در مورد جلساتتان هم همین کار را انجام دهید و بررسی کنید که سؤالات خود را چندین بار مطرح ‌کنید تا یک بحث و گفت و گوی کاری بین همکارانتان شکل بگیرد.

شما باید در همه این موقعیت‌ها نسبت سؤال به پاسخ خود را اندازه بگیرید تا در هر قسمت، افراطی عمل کنید.  

از گفتن دست بکشید و سؤال بپرسید

وقتی شما کسی را راهنمایی می‌کنید، بخش منطقی مغز آن فرد در حال گوش دادن به شما است، اما این نمی‌تواند دال بر مالکیت شما نسبت به ذهن فرد باشد و همچنین، به کسی کمک نمی‌کند آن توصیه‌هایی که به تازگی در سایر موقعیت‌ها به اشتراک گذاشته‌اید را انجام دهد، بلکه برعکس، اگر از یک نفر سؤالی پرسیده شود، آن فرد از بینش خود استفاده می‌کند تا بتواند ایده‌های نامرتبط با یکدیگر را در مغز خود به هم وصل کند و به بهترین نتیجه برسد.

بینش سیستم پاداش مغز را درگیر می‌کند و باعث ترشح دوپامین  می شود؛انتقال‌دهنده عصبی ای که به عنوان "ماده شیمیایی شادی" شناخته می‌شود و حال ما را خوب می‌کند.

بینش هیپوکامپ را هم فعال می‌کند که این ناحیه مغز مسئول خاطرات طولانی مدت است.

حافظه ما با این بینش تقویت می‌شود، زیرا ما ارتباطات عصبی قوی را با چیز‌هایی که قبلاً می‌دانیم ایجاد می‌کنیم و سپس می‌توانیم در آینده، به طور گسترده تری، یک راه حل را به کار ببریم که در این میان، یک بینش واحد می‌تواند چالش‌های مختلفی را در شرایط متفاوت با زمینه‌ها و بازه‌های زمانی بسیار متعددی برطرف کند.

موضوع تاثیر نسل هم که در تعدادی از مطالعات رفتاری و علوم اعصاب تکرار شده  حاکی از این است که افراد، اغلب، ایده‌ای که خودشان ایجاد کرده‌اند را به خاطر می‌سپارند.

عادت به طرفدار حق بودن

مغز ما به این عادت کرده است که در صورت حق داشتن، پاداشی را دریافت کند. بنابراین، وقتی می‌بینید حق با کسی است، به او بگویید.

جودیت گلاسر، انسان‌شناس سازمانی گفته است که این مسئله اعتیادآور است، زیرا بیشتر ما با استفاده از یک سیستم مدرسه‌ای بزرگ شده‌ایم که هنگام رسیدن به پاسخ صحیح، به ما پاداش داده می‌شد و این به یک رفتار درونی تبدیل شده است و به همین دلیل، در حال حاضر،  وقتی در محل کار فکر می‌کنیم که حق با ماست، سیستم پاداش‌دهی مغز ما با ترشح دوپامین پاسخ می‌دهد.

وقتی ما با دیدگاه خود همسو می‌شویم و احساس قدرت بالایی می‌کنیم، چشم‌انداز ارتباط با دیگران را نداریم و فکر می کنیم که آن‌ها جهان را متفاوت می‌بینند و تجربه می‌کنند. بنابراین، فقدان ارتباطی را احساس کرده و بیشتر سعی می‌کنیم که افراد دیگر را ترغیب کنیم که این موضوع باعث  ایجاد موانع بیشتری هنگام گوش دادن به آن ها می شود.

دیگران تجارب ما را با تجربه‌های خودشان مقایسه می‌کنند

زمانی که مردم، موضوعی را درک می‌کنند، تصور می‌کنیم که آن‌ها آن چیزی که ما فهمیده ایم را درک کرده‌اند، این در حالی است که این یک فرضیه اشتباه است.

افراد دیگر برای اینکه ما را درک کنند از تجربیات و خاطرات ذخیره شده خود در هیپوکاپ و یا خاطرات مربوط به کار و چگونگی انجام کار‌های خودشان در نئوکورتکس استفاده می‌کنند و ممکن است با دقت به آنچه شما گفته‌اید گوش ندهند و در عین حال، چیزی را درک نکنند.

به دیگران کمک کنید تا به دقت گوش کنند. یعنی کمتر حرف بزنید و بیشتر سؤال کنید.

به دیگران فرصت بدهید تا با شما همکاری کنند و حق را به آن‌ها بدهید و برای درک مشترک آنچه که می‌گویید، تلاش کنید و در ادامه، از مغزتان بیشتر کمک بگیرید تا تأثیر خود را به عنوان یک رهبر افزایش دهید.

بیشتر بخوانید

عوامل مهم و تأثیرگذار روانشناسی بر یادگیری دانش‌آموزان

ترجمه از فاطمه میرزایی

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: روانشناسی اعصاب و روان رهبری گروه گوش دادن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۵۸۴۳۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آشکار شدن فریبکاری غرب در پیچیدن نسخه‌ آزادی‌خواهی برای دیگران

به گزارش خبرگزاری مهر، در پی خیزش دانشجویان بیدار دانشگاه‌های آمریکا و اروپا علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب، با صدور بیانیه‌ای همگان را به تکریم دانشجو، استاد و دانشگاه و به میدان‌دادن به مطالبات دانشجویی دعوت کرد.

متن بیانیه مؤسس و رئیس هیأت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب به شرح ذیل است:

بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

از جمله پایه‌های نظریِ مدرنیته‌ی غربی را لیبرالیسم یا آزادی‌خواهی می‌دانند. غرب جدید و معاصر به‌شکلی غریب به این میراث عصر روشنگری می‌بالد. امروزه، به‌ویژه، آمریکایی‌ها از لیبرالیسم، در حدّ و سطح یک دینِ مدرن، دم می‌زنند تا جایی که زمانی جمعی از فیلسوفان و اندیشمندان نامدار آمریکایی، مجوز هر نوع برخورد خشونت‌آمیز با مخالفان لیبرالیسم آمریکایی را صادر کردند!

ازجمله، اصول و مضامین پربسامدِ لیبرالیسم در دنیای غرب، آزادی بیان و آزادی اندیشه است. دهه‌های متمادی است که دنیای غرب، بلوک شرق و جهان سوم را به خاطر نقض لیبرالیسم، محکوم می‌کند، تحت فشار قرار می‌دهد و هرگاه مجالی یافته، لشکرکشی نیز کرده است.

زمانی فوکویاما تقدیر بشر و نسخه‌ی پایانی و اجتناب‌ناپذیر جهان و تاریخ را وجه سیاست لیبرالیسم، یعنی لیبرال‌دموکراسی دانسته بود. او گرچه بعدها تردیدهایی را در این زمینه، ابراز کرد، اما همچنان آمریکایی‌ها تفوق و مزیت خود در دنیای امروز را در فرهنگ لیبرال می‌دانند، همچنان‌که به تفاوت و تفوق نسخه‌ی آمریکاییِ لیبرالیسم باور دارند و می‌بالند. در یک سخن، لیبرالیسم هم مشروعیت‌بخشِ فرهنگ و نظام سیاسی آمریکاست، هم مجوزی برای مقابله‌ی آمریکایی‌ها با دیگر نظام‌های سیاسی در دنیا.

در اینجا درپی تحلیل و نقد لیبرالیسم یا نگاهی آسیب‌شناسانه یا آینده‌پژوهانه به لیبرالیسم نیستیم. آنچه دهه‌هاست که ناظران و اندیشه‌وران را در ایالات متحده و در خارج از آن، به خود مشغول کرده، و به کاوش و پایش، سوق داده است، میزان صداقت سیاستمداران غربی در پایبندی به لیبرالیسم و در ترویج آن است. امروزه تقریباً برای جهانیان روشن شده است که سائقه‌ی اصلی غربی‌ها، به‌ویژه، آمریکایی‌ها در مواجهه با دیگر دنیاها و دیگر سرزمین‌ها و دیگر نظام‌های سیاسی، اصول آزادی‌خواهی و ارزش‌هایی چون حقوق بشر و دموکراسی نیست. دموکراسی‌ها و انتخابات‌های آزادی را سراغ داریم که چون در راستای منافع غربی‌ها نبوده، از حمایت آنها برخوردار نشده، بلکه گاهی در برابر سرکوب آنها سکوت کرده یا در سرکوب آنها مشارکت کرده‌اند، همچنان‌که دست‌کم، در منطقه‌ی ما، فراوان جوامع نالیبرال و نظام‌های سیاسی نادموکراتی وجود دارد که از حمایت‌های بی‌دریغ اروپا و آمریکا برخوردار هستند. امروزه کمتر کسی به صداقت غربی‌ها در ترویج و تعمیق لیبرالیسم در دنیا و به محوریت این اندیشه در تعامل آنها با دیگر کشورها و ملت‌ها باور دارد. سیاست و اقتصاد دو محرک اصلیِ غرب در دخالت در دیگر کشورهاست و شعارهای لیبرالی بیش از یک پوشش دنیاپسند نیست.

امروزه فریبکاری غربی‌ها در پیچیدن نسخه‌ی آزادی‌خواهی برای دیگران، آشکار شده و این، کشف تازه‌ای نیست. آنچه تا اندازه‌ای تازگی دارد، آشکارشدن فریبکاری غرب در لیبرال‌بودن در داخل اروپا و آمریکاست. زمانی تصور می‌شد که این آموزه و آرمان، دست‌کم، در داخل سرزمین‌های غربی، خط قرمزی است که عبور از آن، مجاز نیست و این تابو آنقدر مقدس است که به پای آن می‌توان دین و حتی عدالت را قربانی کرد، اما امروزه معلوم شده است که غربی‌ها خط تابوها و مقدسات دیگری دارند که حاضرند حتی آزادی‌خواهی را هم به پای آن ذبح کنند.

حمایت بی‌دریغ غربی‌ها از اسرائیل و صهیونیزم، پدیده‌ی تازه‌ای نیست. زمانی تصور می‌شد که غرب، به دلیل رنج ناشی از گناه و شرم تاریخی‌اش درقبال یهودیان و یهودستیزی، سودای حمایت از دولت و سرزمین یهودی‌ها را در سر می‌پروراند. صادرکردن این شرّ نامیمون به خاورمیانه و سپردن تاوان جنایات آلمان و دیگر کشورهای غربی در حق یهودیان، به ملت‌های مسلمان کار زشت و ناپسندی بوده است، اما با این‌همه، تصور می‌شد که غرب با اهداف انسان‌دوستانه، درپی جبران جنایت هولوکاست است. جالب است که گاهی بر سرِ خاورمیانه، این منت را می‌گذاشتند که حمایت از اسرائیل، به‌واقع، حمایت از تنها دموکراسی واقعی در خاورمیانه و باهدف تعمیم لیبرال‌دموکراسی در این منطقه است.

به‌مرور، روشن شد که غربی‌ها فراتر از خیرخواهی برای اسرائیلی‌ها، اهداف سیاسی دیگری را هم در منطقه‌ی ما دنبال می‌کنند و آن، مهارکردن ملت‌ها و قدرت‌های خاورمیانه توسط این رژیم جعلی و تحمیلی است. به بیان دیگر، به اسرائیل بسان چشم، گوش و بازوی غرب در خاورمیانه، می‌نگریستند.

باتوجه به دولت‌های کاملاً همراه با غرب در خاورمیانه و باتوجه به هزینه‌های سنگینِ مالی، سیاسی و حیثیتی‌ای که غرب به خاطر حمایت از اسرائیل پرداخت کرده و می‌کند، این پرسش رخ می‌نماید که چرا همچنان اروپا و آمریکا با گشاده‌دستیِ تمام و گاه با بی‌آبروییِ آشکار از اسرائیل حمایت می‌کنند؟ چرا ولو درظاهر، توازن و سنجیدگی‌ای در تعامل غرب با اسرائیل و کشورهای عربی دیده نمی‌شود؟

اینک آشکار شده است که حمایت غرب، به‌ویژه آمریکا از اسرائیل، فراتر از خیرخواهی برای صهیونیست‌ها و حتی فراتر از اهداف خاص سیاسی در این منطفه، ناشی از مقهوریت آنها درقبال، لابی‌ها، سرمایه‌ها و رسانه‌های قدرتمند صهیونیستی‌هاست.

نوع مواجهه‌ی دولت آمریکا با خیزش دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا که بی‌صداقتی آنها را در وفاداری به لیبرالیسم زیر سؤال برده است، کاملاً نشان می‌دهد که قوه‌ی عاقله و اراده‌ی قاهره‌ی آمریکا در اسارت کامل قوی‌ترین لابی آمریکا، یعنی لابی صهیونیستی است.

درمیان ده یا هفت دانشگاه برترِ ایالات‌متحده که گاه برترین دانشگاه‌های دنیا به شمار می‌آیند(Top ten)، اغلبشان در سیطره‌ی کامل یهودیانِ طرفدار اسرائیل است. هنوز از یادِمان نرفته که چگونه در ۲۰۰۶، رئیس هاروارد رسماً اعلام کرد که مایه‌ی شرم و خجالت من است که رئیس دانشگاهی باشم که در آن با اسرائیل مخالفت می‌شود.

جنبش دانشجویی حمایت از فلسطین مظلوم که در برترین دانشگاه‌های آمریکا، یعنی هاروارد، کلمبیا و پرینستون نیز پررونق است، گذشته از امتیازات انسانی و اخلاقی‌اش و علاوه بر خدمتی که به آرمان فلسطین می‌کند، دو حقیقت بزرگ را نیز آشکار و آفتابی ساخت: یکی، فریب یا حتی افول لیبرالیسم آمریکایی و دیگری، اسارت سیاست، عقل و مدیریت آمریکایی در دستان صهیونیست‌ها.

ما وظیفه داریم که ضمن حمایت از این جنبش دانشجویی، دنیا را با این حقائق حیاتی، یعنی فریب لیبرالیسم و مقهوریت اروپا و آمریکا درقبال صهیونیست‌ها آشناتر سازیم. جنبش دانشجویی در هرجای جهان، از مهم‌ترین کانون‌های تحول در سیاست، فرهنگ و اقتصاد است. سرکوب‌کردن این جنبش در هرجای دنیا که باشد، هم محکوم است و هم نسنجیده و به‌دور از درایت و آینده‌نگری. سرکوب جنبش دانشجویی گاهی به‌صورت فیزیکی صورت می‌گیرد و گاهی از راه کشتن رویکرد سیاسی و سوق‌دادن دانشجو به صِرفِ مطالبات صنفی و گاه صِرفِ آزادی یا حتی بی‌قیدوبندی‌های جمعی و فردی. قدری تحمل و مدارا درقبال انتقادات و اعتراضات سیاسی دانشجویان، کمترین دستاوردش اعتلای نوع و سنخ مطالبات دانشجویی تا سطح آرمان‌های والای سیاسی و اجتماعی است.

ما ضمن حمایت از خیزش دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا علیهِ اسرائیل و درمقابل حمایت نامحدود دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی، همگان را به تکریم دانشجو، استاد و دانشگاه و به میدان‌دادن به مطالبات دانشجویی دعوت می‌کنیم.

سید ابوالحسن نواب

مؤسس و رئیس هیأت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب

کد خبر 6093359 فاطمه علی آبادی

دیگر خبرها

  • اگر می‌خواهید شاد باشید این عادت‌ها را کنار بگذارید
  • قابلیت جدید واتساپ که حتی تلگرام هم آن را ندارد!
  • شهید مطهری جهش فکری در دانشگاه‌ها ایجاد کرد
  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
  • گنجی که فقط کچل‌ها دارند
  • تولید زعفران ۷۰ درصد افت پیدا کرده است/صادرات با نام دیگران
  • آشکار شدن فریبکاری غرب در پیچیدن نسخه‌ آزادی‌خواهی برای دیگران