دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۶۰۴۴۷۷
قولی معروف وجود دارد که میگوید اگر برای دوستی وقت نگذاریم خیلی سریع رنگ میبازد. حالا بیایید ببینیم چقدر در دوران پاندمی کرونا و در اعماق تاریک تعطیلیها و قرنطینههای طولانیمدت مجالی برای وقت گذاشتن باقی مانده؟ اصلاً مگر میشود کافهها و پارکها و مدارس و دانشگاهها تعطیل باشند و بشود درست حسابی با دوست نشست و درددل کرد و فنجانی چای نوشید و خندید به مرام جهان؟
همین چند روز پیش بود که چشمم را یک خبر قدیمی در رویترز گرفت؛ خبری کوتاه با تیتری ضربتی بود که میگفت اگر دوستهای خوب برای خودتان دست و پا نکنید زودتر میمیرید! در واقع تیم دانشگاه بریگهام مطالعهای کرده و به این نتیجه رسیده بودند افرادی که دارای روابط اجتماعی قوی با گروهی از دوستان صمیمی نیستند ۵۰ درصد ریسک زودمرگی بیشتری دارند نسبت به کسانی که از این شبکه حامی برخوردارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ته گزارش هم از قول محقق هدایتکننده این تحقیق نوشته شده بود که فقدان روابط دوستانه معادل کشیدن ۱۵نخ سیگار در روز است! در نگاه نخست به نظرم چنین گزارشی با آن گزارههای تند و تیزش نهایتاً یک گزارش عامهپسند از یک تحقیق علمی روانشناسی اجتماعی آمد که شاید زیاد هم ارزش نداشت
به آن توجه چندانی نشان دهم. اما هرچه بود این گزارش من را به سمت مداقه در ارزش حقیقی دوستی و رفاقت در زمانه پرمخاطره امروز کشاند. به سمت دیدن جزئیاتی در روابط دوستانه که مثالش در زندگی زناشویی یا زندگی با خانواده یافت نمیشود. جزئیاتی همچون حمایت و مهربانی و محرمانگی دوسویه همراه با آزادی عمل و احساس رهایی. جسارت تجربه کردن و فرا رفتن از مرزهای زندگی روزمرهای که به صورت فردی تجربه میکنیم. فرا رفتن در تواناییها و گشودگی نسبت به تمام امکانها. همه این موارد بود که من را به گونهای دیگر به تیتر گزارش رویترز نزدیک کرد. دریافتم که زندگی بیدوست نمیارزد و بله اگر دوست نباشد و سلسله مویش، چه بسا که زودتر از چیزی که فکر میکنیم بمیریم. حتی زنده باشیم و انگار مرده باشیم.
دوستی در عصر کووید۱۹ و قرنطینه
قولی معروف وجود دارد که می گوید اگر برای دوستی وقت نگذاریم خیلی سریع رنگ میبازد. حالا بیایید ببینیم چقدر در دوران پاندمی کرونا، و در اعماق تاریک تعطیلیها و قرنطینههای طولانیمدت مجالی برای وقت گذاشتن باقی مانده؟ اصلاً مگر میشود کافهها و پارکها و مدارس و دانشگاهها تعطیل باشند و بشود درست حسابی بیحضور دیگران -میخواهد خواهر کوچک باشد یا همسر و دیگر اعضای خانواده- با دوست نشست و درد و دل کرد و فنجانی چای نوشید و خندید به مرام جهان؟
درست است که قرنطینه انواع جدیدی از دوستی مثلاً دوستی با همسایهها را ممکن کرده اما افراد مسنتر که توانایی ارتباط برقرار کردن با افراد جدید و شروع دوستیهای جدید را ندارند در چاه ویل تنهایی و افسردگی فرو خواهند رفت. دکتر جنی گرورگ که روی احساس تنهایی در همهگیری کووید ۱۹ کار کرده بر این باور است که در ماههای اخیر بسیاری از افراد از کیفیت دوستیهای خود راضی نبودهاند و شکایت داشتند از اینکه دارند دوستان صمیمی قدیمیشان را به خاطر مجازی شدن همهچیز، یک یک از دست میدهند. گزارشی که ایندیپندنت از تحقیق دانشگاه لندن منتشر کرده هم نشان میدهد که در دوره قرنطینه یک پنجم افراد احساس میکنند روابط دوستیشان به شدت آسیب دیده است. خصوصاً افراد شکننده از لحاظ روانی، نوجوانها، کمدرآمدها، کهنسالان و افراد بچهدار.
هوا را از من بگیر، آغوشت را نه!
سالها پیش از اینکه قرنطینه و سبک زندگیای که پاندمی کرونا به ما تحمیل کرده است ما را به دنیای مجازی و مناسبات خاص آن بکشاند بشر کمابیش به دنیای مجازی وارد شده بود. مفهوم دوستیهای مجازی نام روابطی است که ما در سالهای اخیر با گسترش شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای مجازی با دیگران رقم زدهایم. اما دوستی و رفاقت فارغ از بعد جسمانی و دیدار گاه گاه میتواند تعریفی داشته باشد و تأثیر خاص خود را بر فرد باقی بگذارد؟ فارغ از جنبههای زیباییشناسانه دوستیهای مجازی که طرحی نو در ارتباطات بین فردی میاندازد و میتواند بر بعد مسافتها فائق آید و افراد را از دو سر کره زمین به هم پیوند دهد، اکثر پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی و روانشناسی اجتماعی به این موضوع بدبین هستند. در تحقیقی که بیبیسی نتایج آن را منتشر کرده پژوهشگران روی سیستم برانگیختگی تماسی لذت آزمایش کردهاند و دریافتند که ملاقات حضوری با دوستان و خوردن غدا یا نوشیدن چای کنار آنها و بغل کردن تأثیر زیادی در احساس شادی و بهزیستی فرد دارد. به نظر میرسد لمس ملایم انسانی باعث احساس لذت و شادی میشود و تماسهای بینفردی را تقویت میکند، شاید از آن رو که این تماس به معنای ایجاد و حفظ پیوندهای اجتماعی است.
شبکه دوستانه، میدانی امن برای کنش اجتماعی
دوستی کارکردهای زیادی دارد. طبق پژوهشها، دوستی ها بخش مهمی از فرایند خلق ارزشهای انسانی به شمار میروند و بر نگرش و رفتارهای فردی تاثیر میگذارند. این نتایج به طور بالقوه می تواند با کاستن از منفعت طلبیهای فردی، سبب کاهش نگرش های منفی و حس طرد شدگی شود. دوستی فراتر رفتن از سختیها و چارچوبهای رسمی قضاوتگری است که همه ما درون خانواده و یا فضاهای کار و تحصیل تجربه میکنیم. دوستی عریان شدن در برابر دیگری شبیه به خود است و همین ویژگی نقش شبکههای دوستی خواهرانه را بشدت برای زنان پراهمیت میکند. زنان با تشکیل جمعهای دوستانه و قرار گرفتن در این جمع حامی، نیرو و قدرت از دست رفته در نظام مردسالار ساز و کارهای رسمی را احیا می کنند و به روابط و میادین دیگرشان تزریق می کنند. کارکرد شبکههای دوستانه زنانه از این رو دارای قابلیتهای فراوان جهت رهایی بخشی زنان است. به قول کارول اسمیت روزنبرگ تاریخنگار فمینیست امریکایی (1975)، در مقالهای با عنوان «جهان زنانه، عشق و آیین»، زنان میتوانند در دنیای امن، یگانه و همدلانهای که روابط دوستانهشان فراهم کرده با دانش ویژه ای که در تجربه سایر زنان هم وجود دارد در غم و شادی و نگرانی های یکدیگر سهیم شوند و اطمینان داشته باشند که اینها دیگر به عنوان شواهد فرودستی ایشان تلقی نمیشود.
نگاهی به ارزشهای فرهنگی رفاقت و وفای به عهد
سرمایه اجتماعی «دوستی» علی احمد رفیعیراد دکترای جامعهشناسی فرهنگی
از دیرباز انسانها، گروهها و جوامع به اکسیرِ دوستی در جانبخشی به زندگی آگاه بوده و توان و زمان بسیاری برای به دست آوردن و نگه داشتن آن خرج کردهاند. حضرت حافظ در گزیدهای گویا گفته است: «درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد / نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد» با وجود این، در هزار توی پیچیده و لایه لایه جامعه، دوستی بهعنوان یک پدیده اجتماعی، مرتبط و متأثر از پدیدههای دیگر است و به بیانی ساده، درخت دوستی برای نمو، تناوری، باردهی و سایهگستری نیازمند زمینهها و بسترهای ویژه است. حضرت سعدی، که توجه به دیگری را شرط انسان بودن و بیغمی از محنت دیگری را عدول از آن دانسته، یادآور میشود که در صورت فقدان زمینهها، دوستی از دهر و دیار رخت برمیبندد: «چنان قحط سالی شد اندر دمشق/ که یاران فراموش کردند عشق». آنچه که جناب سعدی با باریکبینی به آن اشاره کرده، ناظر به زمینههای مادی افول و بروز عشق و دوستی است. وجه دیگر، زمینههای فرهنگی و اجتماعی و شامل مواردی مانند ارزشهای فرهنگی دوستی و وفای به عهد و جایگاه آنها، الگوی عملهای متناسب و سیاستهای مستقر مرتبط است؛ مهم دانستن دوستی و وفای به عهد برآمده از زمینهای است که نه تنها حضور دیگری را درک کرده و ارزشمند میداند، که غایت زندگی را در خوشی دیگری میبیند. زرتشت، پیامبر نیکاندیش ایرانی، انسان خوشبخت را کسی میداند که دیگران را خوشبخت کند؛ در فرهنگها و خردهفرهنگهای روادار نه تنها انساندوستی و پیوند تفاوتها که درک حیات و حضور غیر انسان، جانداردوستی، طبیعتدوستی و هستیدوستی نیز در کانون ارزشی قرار دارند؛ در مقابل، فرهنگ و فضای غیرخودیساز، غیرخودیهراس، دیگریستیز به مهر و دوستی نمیاندیشد و حتی ریختن خون خلق را روا میدارد.
روشن است که زندگی اجتماعی ترکیبی از کنشهای متقابل پیوسته مانند دوستی و کنشهای متقابل گسسته مانند سبقتجویی و رقابت و تلختر از آنها ستیزهجویی است. تجربه تاریخی نشان میدهد، در نظر نگرفتن واقعیت کنشهای گسسته مانند رقابت و سبقتجویی، تمنا و تلاش برای خلق آرمانشهرها در «عالم خاکی» را به دنبال داشته که شوربختانه همواره با نتایج پشیمانکنندهای همراه بوده است. پویایی اجتماعی گروه و جوامع وابسته به شیوه ترکیب این دو دسته کنش و ایجاد همسازی در اشکال متفاوت آن است. تفاوت گروهها و جوامع در ارزشهای فرهنگی مرتبط با این کنشها و شیوه ترکیب و قاعدهمند کردن آنها است؛ با این همه ما نباید فراموش کنیم که در دو سر طیفِ کنشهای متقابل، دوستی گل سرسبد و دشمنی و ستیزهجویی خار مغیلان هستند. کنشهای متقابل پیوسته، نیرو و سرمایه افراد را در یک راستا و هم افزا و در کنشهای متقابل گسسته در جهات مختلف میبرند.
دوستی، مهرورزی و دهشمندی در زمره سرمایههای اجتماعی هستند. سرمایه اجتماعی «دوستی» به بهزیستی میانجامد و نه تنها امنیت فردی بلکه هم پیوندی، انسجام، انتظام و امنیت گروه و جامعه را به دنبال دارد. از اینرو سرمایهگذاری بر این مایه ارزشمند، تضمین پایداری و سرخوشی بقا است و بیشتر از هر ابزار دفاعی و تهاجمی برای انسانها و جوامع امنیت و آرامش به ارمغان میآورد.
سیدجواد میری جامعهشناس
یقیناً دوستی های تاجرانه و برده وار از دوران آغازین بشر با او همراه بوده است ولی اینکه دوستی های حقیقی که مبتنی بر وارستگی و آزادمنشی در جوامع کنونی به استثنا بدل شده اند امری نیست که صرفاً با ارجاع به ساحت روانشناختی قابل تفسیر باشد بلکه نسبتی وثیق با ساختارهای جوامع امروزی دارند.
دوستی، زیباترین گوهر وجودی آدمیان است که در «نسبت با دیگری» و در «رابطه با دیگری» شکل میگیرد. وقتی به فلسفه مینگرم ارسطوی حکیم را میبینم که در یونان باستان از سه سنخ از دوستی سخن گفته است. در نگاه او دوستی را میتوان بر مبنای «لذتبخشی» و «سودمندی» و بر مبنای «حقیقت» تفکیک کرد. دوستیهای مبتنی بر لذت وقتی کامش گرفته شد به پایان میرسند و دوستیهای مبتنی بر سودمندی تا هنگامی دوام و بقا دارند که سودی برسد و زیانی مرتفع شود ولی نوعی از دوستی وجود دارد که حقیقی است و آن دوستی است که فقط بین دو انسان وارسته امکانپذیر است و وارستگی عنصری کمیاب (اگر نگوییم نایاب) در بین ابنای بشر است. اما هنگامی که به منبر کوفه و نجف اشرف مینگرم و پیشوای فتیان عالَم علی را مینگرم میبینم او نیز از سه سنخ رابطه عمیق در ساحت وجود سخن گفته است. امام علی نسبت آدمی با «رفیق اعلی» را به سه دسته تقسیم میکند و آنها را که در پی بده و بستانی هستند ، دوستی شان را رابطه تاجران و دسته دوم را که رابطهشان از روی ترس و رهبت است ، رفاقت بردگان و دسته سوم را که نسبت شان با «رفیق اعلی» را فراسوی ترس و طمع تنظیم میکنند رابطه احرار و آزادگان تعریف میکند.
بنابراین وقتی به آتن و نجف مینگرم میبینم که هم در سلسله حکما و هم در سلسله اولیا دوستی حقیقی و رفاقت احرار جایگاه مهمی دارد اما پرسش اینجاست که چرا حقیقت و حریت و آزادگی که مبانی روابط حقیقی هستند امروز نایاب شدهاند؟ آیا نایاب شدن این جنبههای انسان ساز و جامعه ساز ربطی به ساختارهای جامعوی ما دارد یا رخدادی اتفاقی است که نباید در باب آن زیاد، به قولی، مته به خشخاش گذاشت؟ یقیناً دوستیهای تاجرانه و برده وار از دوران آغازین بشر با او همراه بوده است ولی اینکه دوستیهای حقیقی که مبتنی بر وارستگی و آزادمنشی در جوامع کنونی به استثنا بدل شدهاند امری نیست که صرفاً با ارجاع به ساحت روانشناختی قابل تفسیر باشد بلکه نسبتی وثیق با ساختارهای جوامع امروزی دارند. به تعبیر دیگر، دوستیهای کاسبکارانه هماره در درازنای تاریخ، با ما بوده است ولی از دوران نظام اقتصاد جدید و تکیه شرکتها و دولتها بر سود و زیان، موجب شده است که خصلت کاسبکارانه در دوستی افراد، حرف اول را بزند و امکان ظهور و بروز وارستگی و حریت در آدمیان کمتر و نادرتر شود. اما واقعیت قابل کتمان این است که گوهر انسانیت آدمی زمانی امکان شکوفایی مییابد که او دست دوستی به سوی دیگری دراز میکند و در این دراز کردن دست به سوی دیگری حقیقت آدمی بر خود او مکشوف میشود و درمی یابد که او بیش از یک اتم است و در و با دیگری است که تکامل وجودیش شکل میگیرد. شاید اغراق نباشد اگر ادعا کنیم که جامعه خوب جامعهای است که در آن خصلت های لذتبخشی و سودمندی جایگاه پایین تری در نسبت با دوستیهای حقیقی و رابطه احرار دارند. البته شاید بگویید که این یک نگاه اتوپیایی به انسان و جوامع انسانی است ولی فراموش نکنیم که اتوپیا (Utopia) به معنای ناکجا-آباد با ایوتوپیا (Eutopia) به معنای مکانِ-خوب (همانگونه که توماس مور میگفت) متفاوت است و هر آنقدر که ناکجا-آباد دست نیافتنی ولی ایوتوپیا ممکن و مطلوب است. به قول مولوی بیا تا قدر یک دیگر بدانیم/ که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم// کریمان جان فدای دوست کردند/ سگی بگذار ما هم مردمانیم.
درنگی بر «دوستی» در دنیای هانا آرنت
مجال یک گفتوگوی راستین شیرین کریمی مترجم و پژوهشگر
اگر انزوا و خودمداریِ گفتوگوی درونی را در یک سو، ترس و وحشت عرصۀ عمومی را در سوی دیگر از یک طیف ببینیم به زعم آرنت دوستی در میانۀ این طیف قرار میگیرد. دوستی حوزهای محفوظ است که میتوان در آن نظرات را طرح، اصلاح و تقویت کرد
آرنت از دوستی مدنی (سیاسی) حمایت میکند و مینویسد: «عنصر سیاسی دوستی این است که گفتوگوی صادقانه هریک از دوستان میتواند حقیقت نهفته در عقیده طرف دیگر را بفهمد... این نوع فهم که یعنی دیدن جهان از چشمانداز دوست، نوعی بصیرت سیاسی تمامعیار است.»
هانا آرنت، اندیشمندِ سیاسی، همان قدر که عاشق سیگارکشیدن بود، عاشق دوستانش هم بود. آرنت تا پیش از رسیدن به امریکا ناامنی و آوارگی را از سر گذراند و در دلِ وقایعی قرار گرفت که دهشتِ آنها جهان را تکان داد. در این مسیرِ دشوار، آرنت «دوستی» را بهمنزلۀ راهکاری برای زیستنِ رضایتبخش و سالم انتخاب کرد.
بسیاری از دوستان نزدیک آرنت پناهندگانی بودند که از دست نازیها فرار کرده بودند. در سال 1933 وقتی آرنت از آلمان فرار کرد، یأسِ عمیقش به خاطر سازِش و همکاریِ بسیاری از دوستان و آشنایانش با نازیها بود.
در سال 1963 وقتی آیشمن در اورشلیم به شکل مقالهای پنج بخشی در نیویورکر منتشر شد، آرنت متهم شد که آیشمن را تبرئه کرده است و کاری کرده که آیشمن بیش از قربانیان یهودی او به چشم بیاید. بسیاری از سبک نوشتاری طعنهآمیز آرنت رنجیدند، او را به «گستاخی» و «بدخواهی» متهم کردند. حتی تلاشهایی برای جلوگیری از انتشار کتاب او صورت گرفت. چند تن از دوستان قدیمی و نزدیک آرنت روابطشان را با او قطع کردند و این قطع ارتباط اندوه فراوانی برای آرنت بهدنبال داشت.
نزد آرنت همنشینی با دوستان همانقدر که شخصی بود معترضانه و سیاسی هم بود. انتقادِ آرنت از صهیونیسم در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۸ به اتهامات تندوتیزِ گرشوم شولم علیه آرنت منجر شد، شولم آرنت را «سنگدل» خواند و او را متهم کرد «عشق به یهودیان» را نمیشناسد و مردمِ خود را دوست ندارد. آرنت به شولم جواب داد: «کاملاً درست میگویید. عشقی از این سنخ مرا به هیجان نمیانگیزاند... من در طول زندگیام هیچگاه مردم یا گروهی از مردم را «دوست نداشتهام»، نه فرانسویها، نه آلمانیها، نه امریکاییها، نه طبقۀ کارگر و نه امثال اینها. در واقع، من «فقط» دوستانم را دوست میدارم و تنها عشقی که میشناسم و بدان باور دارم عشق به اشخاص است... از آنجا که خودم یهودیام به نفس مفهوم «دوست داشتن یهودیان» تااندازهای بدگمانم.»
اگر انزوا و خودمداری گفتوگوی درونی را در یک سو، ترس و وحشت عرصه عمومی را در سوی دیگر از یک طیف ببینیم به زعم آرنت دوستی در میانه این طیف قرار میگیرد. دوستی حوزهای محفوظ است که میتوان در آن نظرات را طرح، اصلاح و تقویت کرد. آرنت از دوستی مدنی (سیاسی) حمایت میکند و مینویسد: «عنصر سیاسی دوستی این است که گفتوگوی صادقانه هریک از دوستان میتواند حقیقت نهفته در عقیده طرف دیگر را بفهمد... این نوع فهم که یعنی دیدن جهان از چشمانداز دوست، نوعی بصیرت سیاسی تمامعیار است.»
بیتابعیتی به آرنت آموخته بود که ما انسانیت خود را با هم، از راه دوستی، حرفزدن، عملکردن و از همه مهمتر از راه سیاست میسازیم. او زمانی گفت: «ما آنچه را در جهان و در خودِ ما اتفاق میافتد فقط با صحبتکردن درباره آن انسانی میکنیم و در حین گفتوکوکردن میآموزیم که انسان باشیم.» و گفتوگوی راستین فقط در میان کسانی معنا و امکان مییابد که رابطه دوستی بین آنها برقرار باشد. آرنت در نیمه دوم عمرش بیتاب از شهرتِ روشنفکرانه و بدگمان به موضعگیریهای عمومی، حلقه دوستانش را حفظ کرد و در سال ۱۹۷۵ پس از صرف یک شامِ خوب در کنار دوستانش از دنیا رفت.
همکلاسی شدن؛ سنت جدید رفاقت در ایران
درختِ دوستیِ مدرسه محمد زینالی اُناری پژوهشگر فرهنگ عامه
دوستی یک فرایند اجتماعی است که در رابطهها شکل میگیرد. در جامعه سنتی ما که پیشتر بر جماعتهای قبیلهای و طایفهای استوار بوده، روابط اجتماعی مبتنی بر پیوندهای خویشاوندی بود. هنگامی که مدرنیته با خیابان ساخت شهرهای مالکنشین را به هم زد، این ساختار بهطور کامل فرو پاشید. در بستر طولانی تاریخ اجتماعاتی فراتر از ساختار خویشاوندی وجود داشته و حلقههای پراکندهای از جوانمردان و اصناف شکل گرفته است، اما دوران جدید با تولد یک نهاد اجتماعی همگانی زیربنای دوستی مدرن را بنا کرد.
در دوره جدید، مدرسهها شکل گرفته و از عامه مردم هویتی جدید و شخصیتی جدید ساختند. مدرسه بازتولید سابق نظام اجتماعی را به هم زده و جامعه را از تکثیر مجدد والدین در قالب فرزندان باز داشت. اینک مدرسه شخصیتهای جدیدی بر میساخت که بر اساس تجربههای دانشآموزی هویت جدیدی در نهاد انسان معاصر تأسیس میکرد. این نهاد تازه تأسیس، اسطوره جدیدی از روابط افقی تحت عنوان همکلاسی یا «هم شاگردی» را در میان جامعه ایرانی شکل داد که اینک فرایند جدیدی از تعاملات اجتماعی را رقم میزند. تفاوت همکلاسهای جدید با حلقههای سابق این بود که نه بهطور پراکنده و تاریخی که در درون ساختار رسمی و بهعنوان مناسک همگانیگذار اجتماعی شکل میگرفت. همکلاسی شدن، سنت جدید دوستی در ایران بودکه نه صرفاً به دوستی بلکه به بنیان نهادن نهادهای جدید دوستی انجامید.
مدرسه، الگوی دیگری از انسان را برای انسان معاصر ایرانی آشنا کرد. برای ما که در بطن فامیل و خویشاوند زیست میکردیم، اهل قبیله دیگری را در کنار ما نشاند و رابطه جدیدی در دل همکلاسی و همشاگردی خلق کرد. برای معاصران که زنگ تفریح به یادشان است، دقایقی در مدرسه بود که فرصت بازی و ارتباط همدلانه میان کودکان ایجاد میکرد و این دقایق، بسیار بیش از ساعات آموزشی در اجتماعی شدن شخصیت نوجوانان ارزشمند بودند. در بازیهای به ظاهر ساده زنگ تفریح، مفاهیم متعالی مانند عدالت و آزادی در حین تعامل میان فرزندان اقشار مختلف مشق میشد.
راه دوستی از زنگ تفریح شروع شده و در خیابانها و متعلقاتش تداوم مییابد؛ هر جایی که دانشآموزان میتوانستند با هم گل کوچک بازی کنند، با هم صحبت کنند و حتی در دوران دبیرستان به کافه و سینما بروند. سپس خرده سیستمهای دوستی در دل محفلها، کافهها، انجمنها و... تحت عنوان هم دوره، رفیق، همنشین و... گل کرده و به سایر عرصهها هم میرسید. آنچه ما شاهد آن بودیم، حضور انسان ایرانی در این نهادها، بتدریج از نیمه اول قرن شمسی و از قامت رعیت و لوطی بهشکل همکلاسیها، همفکران و تحولات کلان ناشی از آن گذر کرد. عمر این نهاد یا درخت دوستی بهصد سال نمیرسد و در این ماجرا دوستی از محفلهای اتفاقی و نخبهگرا به عامه مردمِ مدرسه دیده منتشر شده است. اینک جامعه نه مختص قبایل، طوایف، اصناف که شامل دوستان نیز شده بود، دوستانی که میتوانستند علیه برخی نهیبهای مدرسه مانند چوب الف بشورند.
در این شکل از رابطه، نوعی برابری و راحتی وجود دارد که مختص روابط جدید و دوستانه است و این باعث شده اشخاص گرایش بیشتری به پایداری روابط در برابر روابط اجباری مدرسه و کار داشته باشند. بههمین خاطر همین روابط پایدار و مسالمت جو، بتدریج در جامعه ایرانی از خلال نسلهای جدید تقویت شده و توأم با ورود به جامعه بزرگسالی به اشتراک گذاشته میشوند. همین است که مفهوم و معنای «دوست قدیمی»، دوست صمیمی و ارزش کهنگی دوستی را میدهد. بههمین صورت دوستی که مدتها در ادبیات مردانه مانند آیین جوانمردی درباره آن صحبت میشد، ارزشی فراتر از برادر پیدا کرد: «رفیق خوب نزدیکتر از برادر است»!
از آنچه گفته شد دوستی یا رابطه افقی میان اعضای جامعه، پیامد نظام تربیتی جدید است، نظامی که به همگان امکان روابط غیرخویشاوندی و آزاد میدهد تا بتوانند برابرانه و براحتی با دیگران ارتباط، تعامل، همفکری و همکاری داشته باشند. از اینرو میتوان گفت نظام جدید، مبتنی بر دوستی بوده و هر سازه دیگری از آن را با خود ناسازگار خواهد دانست. اگر در گذشته بر تنبیه و اجبار در نظام آموزشی اصرار بود و با اعتراضات به چوبهای الف مشکل ساز شد، اینک معلم هم از در بازی و دوستی برای تدریس وارد میشود. لذا اگر روابط دیکته شده و عمودی را که محصول دیرپای نظام ارباب رعیتی پیشین بود، در برابر روابط دوستانه و افقی نظام تربیتی معاصر قرار دهیم، میتوانیم بگوییم که - اگرچه هنوز راه درازی باقی است- در جامعه فعلی روش عمل به وصیت پیشینیان به طور همگانی آموخته شده است: «درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد!»
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: روابط دوستانه درخت دوستی سوی دیگر گفت وگوی هم کلاسی زمینه ها دوستی ها شده اند کنش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۶۰۴۴۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ذوق خانم بازیگر برای ازدواج به مهران مدیری!
تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 بازدید 8 وقتی از نعیمه نظام دوست پرسیده شده که دوست دارد با کدام بازیگر مرد سینما ازدواج کند، با ذوق نام مهران مدیری را گرفت، مهران مدیری برای نخستین بار خجالت زده شد. این لحظات بامزه از برنامه اسکار را میبینید.