شرایط اهدای پلاسمای بهبودیافتگان کرونایی/ همکاری جمعی برای تکمیل چرخه تولید داروهای خاص
تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۶۹۸۰۵۷
در دهه شصت کشور فرانسه فاکتورهای انعقادی خون را برای استفاده بیماران هموفیلی علاوه بر استفاده خودِ کشورِ فرانسه، به برخی کشورها از جمله آلمان، ایتالیا، آرژانتین، عربستان، عراق، ایران و یونان صادر کرد. این فراوردههای خونی که آلوده به ویروس HIV بودند، به بیماران مبتلا به هموفیلی که نیاز دائم به دریافت انواع فاکتورهای انعقادی خون دارند، داده شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در سال ۱۳۶۶ اولین مورد از بیماران هموفیلی که از طریق فراوردههای خونی آلوده به بیماری ایدز مبتلا شدند، شناسایی شد. مطابق آمارها تنها در کشور فرانسه ۱۲۵۰ بیمار هموفیلی در اثر تزریق خون آلوده به ویروس HIV به ایدز مبتلا شدند که از میان آنها ۴۰۰ نفر در اثر این بیماری جان باختند و در ایران نیز حداقل ۱۹۳ نفر به دلیل خونهای آلوده به ایدز مبتلا شدند.
این نمونهای از تراژدی صادرات و واردات فرآوردههای خونی از کشوری به کشور دیگر است. به دلیل چنین فجایع انسانی از سوی سازمان بهداشت جهانی توصیه شده است که به منظور جلوگیری از انتقال بیماریهای بومی موجود در هر منطقه از کره زمین به سایر کشورها، باید داروهای بیولوژیکی مورد نیاز هر کشور از طریق اهدای پلاسمای مردم همان کشور تولید شود تا از این طریق بیماریهای بومی در میان کشورها جا به جا نشود؛ چرا که در صورت انتقال این بیماریها امکان تبدیل شدن آنها به اپیدمی در سایر کشورها وجود دارد.
در این راستا یکی از شرکتهای دانش بنیان حوزه زیست فناوری با سرمایه گذاری مشترک سازمان تامین اجتماعی و شرکت بیوتست آلمان به منظور تولید فرآوردههای دارویی مطمئن مشتق از پلاسما از سال ۱۳۸۲ فعالیت خود را آغاز کرد و از سال ۱۳۸۵ شروع به جمع آوری پلاسما کرد و تا کنون بیش از ۵۰۰ هزارلیتر پلاسما برای تولید دارو جمع آوری کرده است.
امروزه داروهای فراوانی از پلاسمای انسان تهیه میشود که کاربردهای مهمی در علم پزشکی دارد. "فاکتور ۸"، "فاکتور ۹"، "آلبومین" و "ایمونوگلبولین جی" از جمله داروهای مشتق از پلاسمای جمع آوری شده از سوی این شرکت است.
امکان تولید این فرآوردههای دارویی به دلیل برخورداری از تکنولوژی بالا، تنها در اختیار چند شرکت اروپایی و آمریکایی است و اکثر کشورهای دنیا این فرآوردهها را وارد میکنند.
تولید داروهایی با منشا پلاسمای انسانی در کشور به این شرح است:
داروی اینتراتکت
این دارو از پلاسمای ایرانی حاوی ۵۰گرم پروتئین پلاسما در هر میلی لیتر (بیش از ۹۶ درصد lgG) تهیه شده است که از آن به عنوان درمان جایگزینی در سندرومهای نقص ایمنی اولیه از قبیل فقدان و یا کمبود مادرزادی گاماگلبولین خون، نقص ایمنی متغیر شایع، نقص ایمنی مرکب شدید، سندرم Wiskott Aldrich تجویز میشود.
"میلوما" یا لوسمی لنفوسیتی مزمن توام با کاهش گاماگلبولین خون ثانویه شدید و عفونتهای راجعه، کودکان با سندروم نقص سیستم ایمنی اکتسابی مادرزادی و عفونتهای راجعه و تنظیم سیستم ایمنی و پیوند آلوژنیک مغز استخوان از جمله مواردی است که این دارو برای نیازمندان تجویز میشود.
داروی هپاتکت
این فرآورده حاوی مقدار زیادی از آنتی بادی ضد آنتی ژن سطحی ویروس هپاتیت B است که برای پیشگیری از بیماری هپاتیتB در مواردی چون بعد از تماس تزریقی (سوزن تزریق یا تصادفی)، تماس غشاء مخاطی (ترشح تصادفی مایع)، تماس جنسی یا تماس خوراکی (استفاده از پیپت) با مواد HBsAg مثبت مثل خون، پلاسما یا سرم، در نوزادان متولد شده از مادران HBsAg مثبت (مادران مبتلا به هپاتیت B)، افراد در معرض خطر با عفونت هپاتیتB تجویز میشود.
تجویز ایمنوگلوبولین هپاتیت B قبل یا همراه واکسن هپاتیت B نه تنها با ایجاد پاسخ ایمنی فعال نسبت به واکسن تداخل ندارد، بلکه دستیابی سریع به سطوح لازم پادتن ضد هپاتیت را موجب خواهد شد.
داروی هموناین
این دارو از پلاسمای ایرانی حاوی کنستانتره فاکتور IX انعقادی به میزان ۵۰۰ واحد بین المللی در هر ویال تولید شده است و از آن برای پیشگیری و درمان خونریزی در هموفیلی نوع B (نقص مادرزادی فاکتورIX) استفاده میشود.
داروی هماکتین
این دارو از پلاسمای ایرانی حاوی کنستانتره فاکتور VIII انعقادی به میزان ۵۰۰ واحد بین المللی در هر ویال در کشور تهیه میشود و از آن برای درمان و پیشگیری خونریزی در کمبود مادرزادی فاکتور VIII (هموفیلی A)، کمبود فاکتور VIII اکتسابی، بیماری فون ویلبراند مصرف میشود.
این داروها از پلاسمای اهدایی افراد داوطلب تهیه شده و در لیست داروهای حیاتی بیماران خاص درج شده است.
نجات جان بیماران بدحال کرونایی با پلاسما
مطالعات جهانی انجام شده در زمینه درمان بیماران مبتلا به کرونا با روش پلاسما درمانی نشان میدهد بسیاری از بیماران کرونایی با این روش از مرگ حتمی نجات پیدا کردند.
در این راستا این شرکت دانشبنیان علاوه بر تولید داروهای مشتق از پلاسمای انسانی، با شیوع ویروس کرونا در این زمینه مطالعات وسیعی انجام داد و اقدام به جمع آوری پلاسمای بیماران کرونایی بهبود یافته برای تولید داروی ایمونوگلبولین جی کووید-۱۹ کرد.
دکتر رضا سید حسینی، معاون اجرایی این شرکت دارویی در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به تولید داروی IVIG در کشور گفت: این دارو نیز مشتق از پلاسمای انسانی است که با شیوع ویروس کرونا در زمینه جمع آوری پلاسما از افراد اقدام کردیم.
وی با تاکید بر اینکه افراد بهبود یافته کرونایی برای تولید این فرآورده کاندیداهای مناسبی هستند، در این زمینه توضیح داد: مزیت پلاسمای افراد مبتلا به کووید-۱۹ این است که این افراد آنتی بادی تخصصی ضد ویروس کرونا را دارند؛ از این رو پلاسمای این افراد نسبت به IVIG و سایر داروهایی که الان به صورت غیر تخصصی در درمان این بیماران استفاده میشود، میتواند در بهبودی بیماران بدحال کرونایی بستری شده در ICU مؤثر باشد.
به گفته این محقق، پلاسمای بهبودیافتگان کرونایی برای بیماران بد حال که نمیتوان آنها را با هیچ یک از روشهای درمانی نجات داد، موجب فروکش کردن بیماری و بهبود آنها خواهد شد.
شرایط اهدای پلاسمای مبتلایان به کووید-۱۹
سیدحسینی با اشاره به شرایط اهدای پلاسما از سوی بهبودیافتگان، خاطر نشان کرد: افرادی که مبتلا به بیماری کووید-۱۹ شدند و بهبود یافتند و در سلامت قرار دارند، میتوانند بعد از ۲۸ روز از ابتلا به این بیماری به مراکز جمع آوری پلاسمای ما مراجعه کنند و در این مراکز با رعایت تمامی پروتکلهای بهداشتی از آنها نمونه خون دریافت میشود و زمانی که شرایط اهدای پلاسما هایپر کووید-۱۹ را دارا باشند، این افراد میتوانند پلاسمای خود را اهدا کنند.
وی اضافه کرد: این همان روشی است که در امریکا برای درمان رییس جمهور وقت این کشور اجرایی شد و در مدت ۳ روز از وضعیت بد بیماری رو به بهبودی رفت.
مدیر اجرایی این شرکت دانشبنیان با تاکید بر اینکه سیکل اهدای پلاسما تنها با حضور چند ماهه ما در مراکز به تنهایی کامل نمیشود؛ یادآور شد: در این زمینه تا فرهنگسازی نشود و مردم استقبال نکنند، پروسه تولید داروهای مشتق از پلاسما کامل نخواهد شد و به هدف نهایی که تولید دارو است، نخواهیم رسید.
انتهای پیام
منبع: ایسنامنبع: ساعت24
کلیدواژه: شرایط اهدای پلاسما جمع آوری پلاسما مشتق از پلاسما تولید داروهای تولید دارو کووید ۱۹ هپاتیت B
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۶۹۸۰۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بسیاری از اختلالات روانی ریشه جسمانی دارند
تیکهای جسیکا هیوستون زمانی شروع شد که فقط ۱۲ سال داشت. با گذشت زمان، وضعیت او رو به وخامت گذاشت تا اینکه دچار تشنج شد و سریعا به بیمارستان انتقال یافت. پزشکان بیمارستان محلی در دورهام انگلستان، وضعیت او را نادیده گرفتند و گفتند دچار اضطراب شده است و احتمالا زمان زیادی را صرف تماشای ویدئوهای تیک تاک میکند.
جسیکا درواقع از بیماری خودایمنی رنج میبرد که براثر عفونت باکتریایی استرپتوکوک بهوجود میآید. بیماری او نوعی از اختلالات عصب-روانشناختی ایمنی خودکار کودکان مرتبط با عفونتهای استرپتوکوک (PANDAS) بود. وقتی عفونت شناسایی و درمان شد، علائم او درنهایت شروع به بهبود کرد.
خانم هیوستون تنها فردی نیست که دچار اختلال عملکردی در مغز است که با اختلال روانی اشتباه گرفته میشود. شواهد فراوان نشان میدهند مجموعهای از عفونتها میتوانند موجب وضعیتهایی مانند اختلال وسواس فکری-عملی، تیک، اضطراب و حتی روانپریشی شوند. اختلالات التهابی و متابولیکی نیز میتوانند اثرات قابلتوجهی بر سلامت روان داشته باشند، اگرچه روانپزشکان بهندرت آنها را مورد توجه قرار میدهند.
بازاندیشی درباره علت اختلالات روانی میتواند پیامدهای عمیقی برای میلیونها فرد مبتلا به بیماریهای روانی داشته باشد که درحالحاضر بهخوبی تحت درمان قرار نمیگیرند. بهعنوان مثال، بیش از ۹۰ درصد از بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در طول زندگی به بیماریهای عودکننده مبتلا میشوند. بیش از ۴۶ درصد از کودکان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی بهبود نمییابند. حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد از بیماران مبتلا به افسردگی پس از آزمایش داروهای مختلف درنهایت بهبود مییابند. درک عمیقتر مولفههای زیستی سلامت روان میتواند به تشخیص دقیقتر و درمانهای هدفمندتر منجر شود.
از دیرباز، رشته روانپزشکی بهجای اینکه بر علل زمینهای متمرکز باشد، حول توصیف و طبقهبندی علائم متمرکز بوده است. راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM) در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و حاوی توصیفات، علائم و معیارهای تشخیصی است. گرچه این راهنما به یکدستشدن تشخیصها کمک کرده است، بدون درنظر گرفتن مکانیسمهای پشتصحنهی اختلالات روانی بیماران را گروهبندی میکند.
بین علائم افسردگی و اضطراب همپوشانی زیادی وجود دارد و برخی این سوال را مطرح میکنند که آیا این موارد واقعا بیماریهای مجزایی هستند. درعینحال، افسردگی و اضطراب به شکلهای مختلفی وجود دارند. برای مثال، اختلال هراس با و بدون آگورافوبیا تشخیصهای متفاوتی هستند، اما ممکن است تفاوتهای معناداری بین آنها پیدا نکنیم. این امر میتواند به تنوع بالای بیماران شرکتکننده در کارآزماییهای دارویی منجر شود و به علت اشتراکات کم و اختلافات زیاد میان شرکتکنندگان، این آزمایشها نتیجهای حاصل نکنند.
تلاشهای پیشین برای یافتن مکانیسمهای علّی برای بیماریهای روانی چالشبرانگیز بوده است. در سال ۲۰۱۳ موسسه ملی سلامت روان سعی کرد از پژوهش برپایهی طبقهبندیهای مبتنیبر علائم DSM فاصله بگیرد. بودجه هنگفتی صرف پژوهش درمورد فرایندهای بیماری مغز شد با این امید که ژنها را مستقیما به رفتارها پیوند بزند. اما این ایده درنهایت شکست خورد و بیشتر ژنهای کشفشده اثرات کوچکی داشتند.
ژنها گرچه ممکن است در ابتلا به اختلالات روانی نقش داشته باشند، بهتنهایی پاسخ این موضوع نیستند. لودگر تبارتز ون الست، استاد روانپزشکی و رواندرمانی در بیمارستان دانشگاه فرایبورگ آلمان میگوید بسیاری از اختلالات مانند اسکیزوفرنی، اختلال نقص توجه-بیشفعالی، اضطراب و اوتیسم میتوانند براثر اختلال ژنتیکی ۲۲q۱۱.۲ ایجاد شوند که در آن بخشی از کروموزوم ۲۲ حذف شده است.
در سال ۲۰۰۷ مطالعات انجامشده در دانشگاه پنسیلوانیا نشان داد ۱۰۰ بیمار با علائم روانپزشکی یا نقایص شناختی درواقع دچار نوعی بیماری خودایمنی بودند. بدن آنها درحال ایجاد آنتیبادی علیه گیرندههای کلیدی در سلولهای عصبی به نام گیرنده NMDA بود. این امر به تورم مغز منجر میشود و میتواند طیف وسیعی از علائم ازجمله پارانویا، توهم و پرخاشگری را ایجاد کند. بیماری توصیفشده آنسفالیت گیرنده ضد NMDA نام گرفت و در بسیاری از موارد با حذف آنتیبادیها یا استفاده از داروهای ایمنیدرمانی یا استروئیدها قابل درمان بود. مطالعات انجامشده روی بیمارانی که اولین دوره روانپریشی را داشتند، نشان داده است بین ۵ تا ۱۰ درصد آنها آنتیبادیهای حملهکننده به مغز را نیز داشتند.
بهنظر میرسد در موارد نادر اختلال وسواس فکری-عملی میتواند توسط سیستم ایمنی نیز ایجاد شود. این وضعیت در PANDAS دوران کودکی مشاهده میشود که خانم هیوستون در سال ۲۰۲۱ مبتلا به آن تشخیص داده شد. این اختلال گاهی در بزرگسالان هم دیده میشود. مرد ۶۴ سالهای زمان زیادی را صرف کوتاه کردن چمنهای حیاط خانه خود کرد، اما روز بعد دچار احساس پشیمانی و گناه شد. پژوهشگران دریافتند این علائم ناشی از حمله آنتیبادیها به نورونهای مغز او است.
اخیراً، بلیندا لنوکس، مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه آکسفورد، آزمایشهایی را روی هزاران بیمار مبتلا به روانپریشی انجام داده است. او میزان آنتیبادیها را در نمونههای خون حدود ۶ درصد از بیماران پیدا کرده است که عمدتا گیرندههای NMDA را هدف قرار میدهند. او میگوید مشخص نیست چگونه مجموعهای از آنتیبادیها میتوانند علائم بالینی مختلف از تشنج گرفته تا روانپریشی و آنسفالیت را ایجاد کنند. همچنین مشخص نیست چرا این آنتیبادیها ایجاد میشوند یا میتوانند از سد خونیمغزی (غشایی که دسترسی به مغز را کنترل میکند) عبور کنند. او فرض میکند آنتیبادیها از سد خونیمغزی عبور میکنند و ازطریق اتصال به هیپوکامپ بر حافظه تاثیر میگذارند و به هذیان و توهم منجر میشوند.
دکتر لنوکس میگوید برای درک آسیبهایی که سیستم ایمنی میتواند به مغز وارد کند، به بازاندیشی پزشکی نیاز است. او درحال انجام کارآزماییهایی در این زمینه است.
مطالعهی بیماران مبتلا به روانپریشی ناشی از سیستم ایمنی نشان میدهد طیف وسیعتری از استراتژیها ازجمله حذف آنتیبادیها و مصرف داروهای ایمنیدرمانی یا استروئیدها میتوانند درمانهای موثری باشند.
افراد مبتلا به آنسفالومیلیت میالژیک/سندرم خستگی مزمن (بیماری عفونی که با مجموعهای از مشکلات شناختی مانند مشکل تمرکز و توجه همراه است) زمانی نادیده گرفته یا دچار تمارض تشخیص داده میشدند. پژوهشهای جدید نشان میدهد آنسفالومیلیت میالژیک هم با اختلالات ایمنی و هم با اختلالات متابولیک مرتبط است.
اختلالات متابولیک نیز میتوانند بر سلامت روان تاثیر بگذارند. مغز عضوی به شدت انرژیخواه است و تغییرات متابولیکی مرتبط با مسیرهای انرژی در اختلالات مختلفی ازجمله اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، روانپریشی، اختلالات خوردن و اختلال افسردگی عمده نقش دارد.
در دانشگاه استنفورد، کلینیک روانپزشکی متابولیک وجود دارد که در آن بیماران به کمک تغییر رژیم غذایی و سبک زندگی همراه با دارو درمان میشوند. یکی از حوزههای فعال تحقیقاتی در این کلینیک، مزایای بالقوه رژیم کتوژنیک است که در آن مصرف کربوهیدراتها محدود است.
رژیم غذایی کتوژنیک بدن را مجبور میکند برای تامین انرژی چربی بسوزاند و مواد شیمیایی معروف به کتونها را ایجاد کند که میتواند در زمان محدود بودن مقدار گلوکز بهعنوان منبع سوخت در مغز استفاده شود.
کرک نایلن، رئیس گروه علوم اعصاب خیریه آمریکایی بازوسکی گروپ که بودجه پژوهشهای مغز را تامین میکند، میگوید ۱۳ کارآزمایی در سراسر جهان درحال انجام است تا اثرات درمانهای متابولیک را بر بیماریهای روانی جدی بررسی کند.
نتایج اولیه نشان داده است گروه بزرگی از بیماران بهطرز معناداری به این درمانها پاسخ میدهند. داروها، گفتگو درمانی، تحریک مغناطیسی مغز و شاید درمان با الکتروشوک برای این گروه از بیماران موثر نبوده است.
فقط درک سیستم ایمنی و سوختوساز نیست که درحال بهبود است. اکنون حجم عظیمی از دادهها با سرعت بیسابقهای تجزیهوتحلیل میشود تا ارتباطی را آشکار کنند که قبلا از دید پنهان بوده است. این امر درنهایت میتواند به درمانهای شخصیتر و بهتر منجر شود.
اوایل اکتبر سال ۲۰۲۳ زیستبانک بریتانیا دادههایی را منتشر کرد که نشان میداد افراد مبتلا به دورههای افسردگی دارای سطوح بالاتری از پروتئینهای التهابی مانند سیتوکینها در خون خود بودند. طبق مطالعهای دیگر، حدود یکچهارم از بیماران افسرده شواهدی از التهاب خفیف را نشان میدادند. آگاهی از این موضوع میتواند مفید باشد، زیرا پژوهشهای دیگر نشان میدهند بیماران مبتلا به التهاب به داروهای ضدافسردگی پاسخ ضعیفی نشان میدهند.
پیشرفتهای تازهای در رابطه با درک علل زمینهای اختلالات روانی پیشرو است. گروهی از پژوهشگران درحال بررسی راههای مختلفی برای بهبود تشخیص ADHD هستند؛ مثل طبقهبندی بیماران به زیرگروههای مختلف که برخی از آنها قبلا ناشناخته بودند. گروههای مختلف پژوهشگران در سه بیانیه مختلف در فوریه ۲۰۲۴ خبر کشف نشانگرهای زیستی را اعلام کردند که میتواند خطر زوال عقل، اوتیسم و روانپریشی را پیشبینی کنند.
جستجو برای ابزارهای تشخیصی بهتر نیز احتمالاً با استفاده از هوش مصنوعی تسریع میشود. شرکتی به نام Cognoa درحال استفاده از هوش مصنوعی برای تشخیص اوتیسم در کودکان با تجزیهوتحلیل فیلمهایی از رفتارهای حرکتی آنها در اتاق انتظار پزشکان است.
موسسه علوم زیستی کمی (QBI) در کالیفرنیا از هوش مصنوعی برای ایجاد نقشه کاملا جدیدی از تعاملات بین پروتئینها و شبکههای مولکولی که در اوتیسم نقش دارند، استفاده کرده است. این کار یافتن ابزارهای تشخیصی و درمانی را تا حد زیادی تسهیل خواهد کرد.
تحولاتی که به آنها اشاره شد، امیدوارکننده است. اما بسیاری از مشکلات را میتوان با کاهش فاصلهای که امروزه بین عصبشناسی و روانپزشکی وجود دارد، حل کرد. عصبشناسی اختلالات فیزیکی، ساختاری و عملکردی مغز را مطالعه و درمان میکند درحالیکه روانپزشکی که با اختلالات روانی، عاطفی و رفتاری سروکار دارد. دکتر لنوکس آیندهای را تجسم میکند که در آن وقتی فردی که دچار اختلال روانی ناگهانی پس از عفونت ویروسی شده است با درمانهای استاندارد بهبود پیدا نمیکند، آزمایش آنتیبادی انجام شود.
بهگفتهی دکتر تبارتز ون الست، شکاف بین عصبشناسی و روانپزشکی در کشورهای آنگلوساکسون (شامل آمریکا، بریتانیا، کانادا و نیوزیلند) بیشتر است. در کشور آلمان، روانپزشکی و عصبشناسی به هم نزدیکتر هستند، بهطوریکه عصبشناسان درزمینهی روانپزشکی آموزش میبینند و روانپزشکان نیز یک سال تحت آموزش درزمینهی عصبشناسی قرار میگیرند. این امر کارهای پژوهشی را آسانتر میکند.
دکتر تبارتز ون الست برای بیشتر بیمارانی که برای اولین به مبتلا به روانپریشی یا سندرمهای روانپزشکی شدید دیگر تشخیص داده میشوند، امآرآی مغز، الکتروانسفالوگرام، تستهای آزمایشگاهی برای التهاب و پونکسیون کمری تجویز میکند تا با پیدا کردن سرنخهایی از علت بیماری، درمانهای بهتری برای آنها ارائه شود.
منبع: زومیت
باشگاه خبرنگاران جوان علمی پزشکی کلينيک