معجزهای در بیات ترک
تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۷۰۳۳۲۶
صدای اذان قدیمیترین صدایی است که ما شنیدهایم. از همان زمانی که تازه به دنیا آمدیم و چند روز بیشتر از عمرمان نگذشته بود که ما را در آغوش مومنترین آدم خانواده یا فامیل گذاشتند و او در گوشمان اذان را زمزمه کرد.
اولین نجوا بعد از زمزمههای مادر. شاید برای همین است وقتی بزرگ میشویم و تفکرات و اندیشههای مختلف در ذهنمان آمد و رفت میکند اما صدای اذان که میشنویم روحمان در قلبمان متمرکز میشود، ذهنمان هرچقدر آشفته و پر از رنج یا مشکل لحظهای آرام میگیرد و احساس میکنیم این صدا یادآوری این نکته است که خدا هوایمان را دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وصلمان میکند به خدایی که منبع همه امیدواریهاست. از میان همه اذانها، یک یا دو اذان معمولا با جانمان آمیخته میشود و میبردمان تا دورها. تا آخر امید و توکل.
یکی از این اذانها را مرحوم رحیم موذن زاده اردبیلی خوانده. آنهم در آواز بیات ترک. بهترین سبک آواز ایرانی را انتخاب کرده تا دلنوازترین کلمات برای پیوند انسان با آسمان و خدا را در قالب آن بخواند. درباره اذان مرحوم موذنزاده شاید بهترین توصیف را محسن چاووشی در ترانه «پسرم» کرده باشد، آنجا که میگوید: «آخه من کجا برم رمضوناش رنگ ربنای مست شجریان باشه/ یا موذنزاده اذان افطارش جادوی خلوتی شهر تهران باشه». در سالروز درگذشت زندهیاد رحیم موذنزاده درباره شگفتیهای اذانش مینویسم. اذانی که دلت مبتلا به هر دردی باشد با شنیدن آن درمان می شود.
فرهاد نظری: اذانی که میراث معنوی ماست
اذان مرحوم موذن زاده و زندهیاد آقاتی بهعنوان میراثمعنوی ایرانیان ثبت شده است. فرهاد نظری درباره ثبت اذان زندهیاد موذنزاده بهعنوان میراث ناملموس میگوید: میراث فرهنگی ناملموس شامل شاخههای مختلف است، از صنایع دستی و هنرهای سنتی گرفته تا دانشها، مهارتها و علوم مربوط به طبیعت و کیهانشناسی تا مراسم و آداب و رسوم، موسیقی (اعم از آیینی و غیر آن). یک میراث که در ردیف میراث ناملموس قرار میگیرد، میتواند وجوه و جنبههای متنوع و گوناگونی داشته و ترکیبی از هنرهای دستی و آداب و رسوم و دانشها و مهارتها باشد. دستهبندیهای میراث ناملموس از سوی یونسکو در کنوانسیون سال ۲۰۰۳ اعلام شده و عنوانش پاسداری از میراث ناملموس جهان است.
اذان زندهیاد رحیم موذنزاده اردبیلی سال ۸۷ در فهرست ملی میراث ناملموس ایران ثبت شد.اذانگویی، میراث کهن ایرانیان است و از زمان ورود اسلام به ایران قدمت دارد.
اولین اذانی که ضبط و ماندگار شده اذان مرحوم محمد فلاحی معروف به دماوندی است که در زمان مظفرالدین شاه خواندهشدهاست.
علاوه بر مرحوم دماوندی، سیدحسین عندلیب اصفهانی (مؤذن مسجد سپهسالار)، حاج مؤذن تفرشی و سیدعبدالرحیم اصفهانی از جمله استادانی بودند که در دستگاههای موسیقی ایرانی اذان گفتهاند.از دلایل ماندگاری و تأثیر عمیق این اذانها این است که لحن و رنگ ایرانی دارند. از این روست که خیلی به دل ایرانیها مینشیند و ایرانیها معمولا به این اذانها تعلق خاطر دارند.
هر جامعهای موظف است از میراث ناملموس خود پاسداری کند. اذانهای ایرانی هم با این توضیح جزو میراث معنوی کشور ماست و باید آنها را پاس بداریم.این را هم اضافه کنم، سنت اذانگویی ایرانی بنا به قابلیتهایی که دارد، میتواند به عنوان میراث فرهنگی بشری ثبت شود.
حسامالدین سراج: قبل از اذان معروف، ۴۰ روز روزه گرفت
این خواننده موسیقی سنتی ایرانی و نوازنده سنتور و سهتار میگوید: تا جایی که میدانم مرحوم موذنزاده قبل از اینکه به رادیو بروند و اذان را بخوانند تا ضبط شود، ۴۰روز روزه گرفتند و روز چهلم برای ضبط رفتند.
این یعنی آقای موذنزاده مراحل معنوی بالایی را طی کردهاند و قلب ایشان میدانسته میخواهد چه کار بزرگی انجام دهد.
حتما به عالم بالا وصل بوده که توانسته اذان را با چنین قدرت صدایی در یکی از زیباترین و جانافزاترین آوازهای ایرانی (بیات ترک) بخواند. آواز بیات ترک بهترین آوازی است که به جان ما ایرانیها مینشیند و بهترین آوازها در همین بیات ترک اجرا شده است.
یادم هست چند سالی این اذان را از رادیو و تلویزیون پخش نمیکردند به این دلیل که میگفتند با تجوید عربی خوانده نشده اما خدا را شکر نتوانستند آن را در بند کشند و ما را از شنیدن آن محروم کنند.
محمدصادق اسحاقی: باوری که به زبان جاری شده است
کشورهای مسلمان طبق دستگاههای موسیقایی که دارند و باورهای ملی و مذهبی خود اذانهای متنوعی هم دارند. اما این که اذانهای ایرانی بهخصوص اذان زندهیاد موذنزاده چنین بر دل مینشیند به گفته محمدصادق اسحاقی، کارشناس موسیقی آیینی به دلیل لحن مرحوم موذن زاده است.
این کارشناس درباره تفاوت اذان ایرانی با دیگر اذانها میگوید: تفاوت آشکار اذان بهقولی ایرانی با عربی و غیره در لحن آن است. اذان موذنزاده اردبیلی با لحن فارسی است در دستگاه بیات ترک است و اذان غلوش (از مصر) یا حتی حسینعلی شریف( از ایران) لحن عربی دارد البته آقای شریف، اذان با لحن عربی در مایه شوشتری( طبق تقسیمات دستگاه موسیقی ایران) قرائت کردهاست که همه این اذانها بسیار زیبا و جانافزا هستند.
برخی گوشهها و دستگاههای موسیقی ایرانی با عربی در بعضی نغمات یکسان هستند؛ مثل سهگاه و گاهی هم در برخی از حالات، نهاوند در عربی با بیات اصفهان در موسیقی ایران شبیه است. اینها تقسیمات دستگاههاست و اسمهای مختلف دارند.
در جاهایی هم در پردههای مشابه نواخته یا خوانده میشوند. این که اذان آقای موذنزاده برای ایرانیان ارزشمند است و تقریبا همه مردم و نسلهای مختلف آن را دوست دارند به نظرم به دلیل ملودی ایرانی و آشنای آن است. البته این را هم بگویم هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
صوت اذان زندهیاد موذن زاده بسیار قوی، با قوام، خوشرنگ و خوش عطر،جانگداز و پر از حس و حال است. اینها همه ویژگی صدای ایشان بود به همه اینها باید شخصیت و پاکی و راستی ایشان و معتقد بودن به آنچه میگوید و میخواند را هم اضافه کرد.
آقای موذنزاده در خانوادهای متدین بهدنیا آمد و رشد کرد. ایشان هر چه را باور داشته بر زبان جاری کرده و همین است که هر کس آن را میشنود با تکتک کلماتش ارتباط دلی برقرار میکند.
طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: رحیم موذن زاده اردبیلی موذن زاده اردبیلی میراث ناملموس موسیقی ایران اذان ها مرحوم موذن موذن زاده بیات ترک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۷۰۳۳۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دراین موزه حسابی بچگی کنید | نوستالژی هایی که هیچ کجا پیدا نمی شوند
همشهری آنلاین- سحر جعفریان: خانم بیات به میانِ متراکم بازیچهها دست میبرد و علیوَرجه چوبی را که قدمتی دراز دارد، بیرون میکشد. بعد رو به سوی پسرکان دبستانی که بازیگوشی، قرار از کفشان برده، رسا میگوید: «کی آقای علیورجه رو میشناسه!؟» و بچهها که از تعجب چشمانشان به غایت، گرد شده، خیره به علیورجه میمانند و حسابی وراندازش میکنند. تعدادیشان سعی دارند جلو بروند و دستی به آن بازیچه نادیده بکشند و تعدادی دیگر نیز در قیاس سریع آن با گوشیهای هوشمند و انواع بازیهای سوپر گرافیکش مانند دیابلوایمورتال، دیسلیت، ایپکس لجندز یا دستگاه و کنسولهای پلیاستیشن، ایکسباکس، سوییچلایت و لاجیتک جیکلاود و یا حتی فیگور یا عروسکهای برساخته از معروفترین شخصیتهای انیمیشنی از دخترکفشدوزکی، السا و آنا گرفته تا بَتمن، جوکر و هریپاتر هستند. حیرتشان ادامه دارد و طولانی شده. اما خانم بیات هم دست بردار نیست و این بار با برداشتن عروسک تَکم که آن نیز چوبین است و آراسته به پارچههایی خوشرنگ بر بار حیرانی آنها که زبان به کام فرود بردنشان جزو محالات بوده، میافزاید و آهنگین، چنین میخواند: «تکم، تکم ناز ائیلر/ چوبانا آواز ائیلر/ ییغار قویون قوزونی/ بایراما پیشواز ائیلر». این آغاز یک تور تفریحی متفاوت در موزهای خاطرهانگیز و سرگرمکننده است نه فقط برای پسربچههای بازیگوش دبستانی که برای همه افرادِ دوستدار بازی و اسباببازی؛ از خردسال ۳ ساله تا کهنسال ۱۰۰ ساله. به موزه اسباببازی و عروسک خوش آمدید.
وقتی علیورجه بود اما بَتمن نبود!پسربچهها که پاسخی برای سوالات خانم بیات ندارند دوباره بنای هیاهو و همهمه میگذارند. باربد کلاس دوم دبستان است و در میان پسربچهها. ترکیب موهای فر و پر که نیمی از پیشانیاش را پوشانده با آن عینک گرد و سیاه، دوستداشتنیترش کرده. آنقدر که وقتی یکی از بازیچههای تعادلی هنگام بازی از دستش افتاد و شکست، نه خانم بیات که مدیر موزه و نه خانم منطقی که طراح بازیهای گروهی و راهنمای موزه هستند، هیچیک راضی به سرزنش یا برخوردی جدی با او نشدند. اتفاقی که به گفته آرزو بیات که بیش از ۲۰ سال است علاقه و کارش را در این موزه به هم گره زده و بالغ بر هزار و ۵۰۰ بازیچه بومی و غیربومی، کلاسیک و مدرن را گِردآورده، بسیار رخ داده و هر بار نیز خودش یا یکی دیگر از مجموعهداران موزه یعنی پیام احتسامی کار تعمیر آن اسباببازیها را در کارگاه ساخت و تعمیر بازیچههای موزه بر عهده گرفتهاند. بازیچه علیورجه بعد از کلی دست به دست چرخیدن و پیچ و تاب خوردن روی آن طناب متصل، حالا به دستِ برسام کوچولو رسیده. کمی با آن بازی میکند و بعد مشتاقانه میرود سراغ خانم بیات: «خاله؛ من کارتون علیورجه رو ندیدم؟» خانم بیات هم گویی منتظر این پرسش بوده، فرصت را مغتنم مییابد و خطاب به همه پسربچهها میگوید: «زمانهای خیلی قدیم، پدرها و مادرها در همه جای دنیا برای بچههاشون بازیچه درست میکردند از سفال، استخوانهای حیوانات، چوب و برگ، فلز، پارچه و غیره. یکی از اون بازیچهها، آدمکورجه بود که توی کشور ما به علیورجه مشهور شد. علیورجه یه خواهر هم داره به اسم پَریورجه یا لیلاورجه.»
بیشتر بخوانید:این مرد «مستر خروس» است
ملاقات با چَمچِه خاتون و باربیصدای بازیچههای طبلک و قارقارک زیرِ صدای هیاهوی پسربچهها به خوبی شنیده میشود؛ آن هم در حالی که انواع اسلینکیها در دستان آنها کِش میآیند. کمی بعد که پسربچهها از تماشا و بازی با نمونههایی از فرفره، چرخی، عروسکهای بومی شهرهای مختلف کشور (نهنه گندمی، آروس، بوکه بارانه، لیلی، دهتولوک، چَمچِه خاتون، گلین، دوتوک، بیبی کُگ)، ماتروشکا، عروسک پارویی، یویو، تیله، عروسک و بازیچههای پلاستیکی و هایپلاستیک، چینی، پولیشی، سیلسکونی، پارچهای و موزیکال، فارغ شدند با عبور از راهرویی باریک به خود نوید بازیهای فراوان دیگر در بخش دوم موزه (معاصر) را میدهند. در این بخش، چند خانم جوان سرگرم بازدید و آشنایی با سیر تکامل بازیچهها هستند. انواع لگو و اسباببازیهای معاصر که البته قدیمیترینشان دوربینی سهبعدی یا همان ویومستر انگلیسی و قطار کوکی آلمانی (۱۹۲۰) است در ویترینها دیده میشود. یزدان، کلاس اول است و با دیدن رباتهای مکانیکی دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی و ماشینهای برند چنان به وجد آمده که بیدریغ اشک میریزد و میگوید: «من از اینا میخوام خاله! یکیش رو به من میدی!» آن طرفتر، طاها رویای ساختن اسباببازیهای خفن را در سر میپروراند! خفن همان اصطلاحیست که او در گوشِ علیسان (دوستش) زمزمه میکند تا به درستی حق توصیفی کامل از اسباببازیهای دستساز خود را ادا کرده باشد. بعد از تصمیمگیری برای شغلی که در بزرگسالی انتخاب خواهد کرد، مقابل ویترین کتابهای داستان قدیمی، بازیهای فکری و مجموعه تقریبا کاملی از سِری عروسکهای باربی میایستد.
به یاد خاطرههایی که هیچ از تراژدی کم ندارندزمان آن فرا رسیده که خانم بیات برگههایی سفید میان بازدیدکنندگان تقسیم کند تا تصویر جذابترین بازیچه و اسباببازی که در موزه دیدن را نقاشی کنند. همین میشود که اندکی از هیاهوی پسربچهها کاسته میشود و باقی بازدیدکنندگان موزه نیز که اغلب بزرگسال هستند، راحتتر به کاویدن ویترین اسباببازیهایی که با بسیاریشان خاطره دارند، میپردازند. مریم یکی از همین بازدیدکنندگان است که آهسته به گوشِ نگار میخواند: «وای این عروسک رو ببین! وقتی بچه بودم چقدر آرزو میکردم یکی از اینان بخرم!» هنوز نگار مجال واکنش به این خاطره که به نظرش کم از یک تراژدیِ تمام عیار دخترانه ندارد، پیدا نکرده که دوباره صدای هیاهو پسرکان به هوا برمیخیزد. «خاله... خاله... من کشیدم... ببین...» جالب اینکه علیورجه، اسب چرخی و سنگِ خانهسازی بیشترین فراوانی تکرار را در نقاشی آنها داشت و پراستقبالترین بخش موزه نیز کارگاه آموزشی-تفریحی اسباببازی سازی بود. خانم منطقی تاکید میکند: «نسل امروز چون از شناخت و لذت بازیچههای بومی و بازیهای تعاملی قدیمی محروم ماندهاند، گرفتار به دام بازیهای رایانهای و اسباببازیهای مدرن درآمدهاند.» خانم بیات بعد از بدرقه صمیمانه پسربچهها با روی خوش و اهدای فرفرههایی که در کارگاه اسباببازی سازی موزه ساخته شدهاند و پیش از آمدن گروه دیگری از بازدیدکنندگان، عکسهای کودکیِ افرادی که به موزه اسباببازیهای قدیمی اهدا کردهاند به دیوارِ دوستداران بازی موزه نصب میکند.
بیشتر بخوانید:بهزیستی این گلایه زنان مددجو را بشنود
کد خبر 848165 منبع: همشهری آنلاین برچسبها بازی خبر مهم موزه جشنواره نمایش عروسکی هنر