روزنامه اصولگرا: ظریف باید بداند که افشای اطلاعات کشور، قابل بخشش نیست/ انتشار فایل صوتی ظریف پاسگل جدیدی برای آمریکا بود
تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۷۱۲۹۶۰
سردبیر روزنامه فرهیختگان وابسته به دانشگاه آزاد در واکنش به انتشار فایل صوتی محمدجواد ظریف در شماره امروز نوشت:
تلویزیون سعودی ایراناینترنشنال غروب یکشنبه بخشهایی از یک فایل صوتی گفتوگوی محمدجواد ظریف را منتشر کرد. تا لحظه نگارش این متن بخشهای منتشرشده حاوی بعضی اظهارات ظریف درخصوص مسائل امنیتی کشور، اختلافات داخلی مسئولان و ناگفتههای دوران مسئولیت وی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اول اینکه گفته میشود این گفتوگو به میزبانی مرکز بررسیهای استراتژیک با مدیریت حسامالدین آشنا انجام شده است. جنس اظهارات ظریف هم نشان میدهد به میزبان اعتماد داشته. سوال مهم اینکه این فایل چگونه از یک رسانه ضدانقلاب سر درآورده است؟ بخشهای گزیده منتشرشده نشاندهنده اظهارات کاملا آزادانه وزیر امور خارجه است. چگونه میشود صفر تا صد یک پروژه سیاسی در نهادی زیرنظر رئیسجمهور مدیریت شود و دست آخر خروجی آن در لندن دراختیار ضدانقلاب باشد؟! چه کسی پاسخگوی این افتضاح تاریخی در دولت روحانی است؟ دولتی که درطول 8سال اخیر با ادعای تدبیر در امور برسر کار است و از همان ابتدا بدیهیات تدبیر را هم در نظر نگرفته است. جالب اینکه روحانی سالها دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور بوده، او سالها مسئولیت امنیتی و سیاسی کلان در کشور داشته و آشنا، مشاور و مسئول پروژه اخیر نیز سابقه طولانی کار در وزارت اطلاعات داشته است. چگونه قابل باور است فایل صوتی محرمانه کشور، فایلی که وزیر امور خارجه حین ماموریت ملیاش در آن حرفهای بسیار مهمی زده اکنون دراختیار بیگانه باشد؟ چرا باید باور کنیم این یک موضوع طبیعی و ساده است؟ آیا نباید نسبت به تمام روند مدیریت دولت روحانی در پرونده مهم و استراتژیک هستهای شک کرد؟ آیا ضربات سهمگین امنیتی درطول سالهای اخیر مثل حمله صهیونیستها به سایت هستهای نطنز و خرابکاری در تاسیسات آن هم با همین بیتدبیریهای امنیتی رخ داده است؟ فایل صوتی ظریف فارغ از محتوای آن، یک رسوایی بزرگ برای دولت روحانی است.
دومین نکته درخصوص اصل گفتوگوی ظریف با لیلاز است. این جلسه ششم اسفند99 ضبط شده، یعنی در اوج بحثهای مربوط به بازگشت دولت بایدن به برجام و آغاز تحرکات سیاسی مهم درخصوص بازگشت طرفین به میز مذاکره. دقیقا پنجم اسفند رئیس سازمان بینالمللی انرژی اتمی به تهران آمد و توافق 3ماهه تعلیق اجرای پروتکل الحاقی در ایران انجام شد. دولت طبق مصوبه مجلس باید تعهدات هستهای تهران را کاهش میداد و بحثهای زیادی درباره بازگشت آمریکا به برجام درحال انجام بود. حالا این فایل صوتی به ما میگوید جناب ظریف وزیر امور خارجه در همین فضا محرمانهترین اطلاعات کشور، اختلافات مهم نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر و... را در یک گفتوگوی بدون محدودیت به زبان آورده است. مگر امکان دارد وزیر امور خارجه کشور با سابقه 40سال کار سیاسی و دیپلماتیک نداند ثبت و ضبط اطلاعات امنیتی در دوران مسئولیت به این حساسی خطاست؟ آیا جناب ظریف نمیداند ذکر جزئیات محرمانه جلسات داخلی کشور ازسوی وزیر امور خارجه بهمعنای افشای اطلاعات کشور، قابل بخشش نیست؟ جناب ظریف با فرض اینکه این حرفها سر از تلویزیون ضدانقلاب هم درنمیآورد، با چه توجیهی حین مسئولیت این گفتوگو را انجام دادهاند؟ جالب است بخشهای زیادی از این اطلاعات در قبله آمال جناب ظریف (در آمریکا و انگلیس) تا چند دهه جزء اطلاعات طبقهبندی محسوب میشود.
سومین نکته درباره محتوای اظهارات ظریف است. تا آنجایی که این فایل منتشرشده روایت وزیر امورخارجه مخدوش و نادرست است. درحالی که در 100روز پایانی دولت روحانی هستیم، مهمترین ادعا و پروژه دولت روحانی شکست خورده است. سال92 حسن روحانی با ادعای تدبیر در سیاست خارجی و نجات اقتصاد ایران از این راه رای آورد. او سال96 هم همان حرفها را تکرار کرد و البته تا آنجا که میتوانست به غرب امتیاز داد. حین مناظرههای سال96 روحانی رسما به توان موشکی کشور حمله کرد. چرا؟ برای دفاع از برجام. ادعای دولت روحانی البته همیشه شکست خورده است. آنها تصور میکردند با امضای برجام، غرب دروازههای اقتصادی زیادی را روی ایران باز میکند و برای همین بود که جناب ظریف و روحانی چین را از ایران فراری دادند. بعدها دولت اوباما برجام را اجرا نکرد. سیف، رئیسکل بانک مرکزی وقت گفت برجام برای ایران «تقریبا هیچ» بوده و اوباما حتی تحریمهای جدیدی علیه ما اعمال کرد. دولت بعدی آمریکا برخلاف ادعای جناب ظریف در زمان امضای برجام مثل آب خوردن آن را پاره کرد و باز دولت روحانی تماشاگر بود. کار در دیپلماسی به تحریم شخص وزیر امور خارجه رسید. یعنی دولت آمریکا رسما و علنا وزیر امور خارجه ایران را تحریم کرد؛ وزیری که با تمام توان امکانات کشور را پای توافق با آمریکا برده بود. متاسفانه در این گفتوگو جناب ظریف برای جبران افتضاحات تاریخی برجام و 8سال فرصتسوزی دولت روحانی از دهانه گشاد شیپور فریاد زدهاند. ماستمالی شکست دولت روحانی در رفع تحریمها با اظهاراتی ناقص و نادرست امکان ندارد. این گفتوگو تنها پاسگل جدیدی برای دولت آمریکا محسوب میشود، آنچنان که در همین ساعات اولیه تلویزیون سعودی ایراناینترنشنال جشن و پایکوبی راه انداخته و در آینده همین اظهارات دستمایه فشار بیشتر به کشور خواهد شد. ظریف در زمان دولت خاتمی وقتی عضو ارشد تیم مذاکرهکننده بود نیز به البرادعی، رئیس وقت سازمان بینالمللی انرژی اتمی گفته بود درصورت عدم توافق، طرف مقابل ما در کشور رای خواهد آورد. بعدتر در دولت روحانی همین مضمون ازسوی وزیر امور خارجه در شورای سیاست خارجی آمریکا مطرح شد. اینبار در آستانه انتخابات حساس خرداد1400 جناب وزیر افتضاح تاریخی دیگری رقم زد. این اتفاقها طبیعی است؟
منبع: فرهیختگان برچسب ها: ظریف
منبع: خرداد
کلیدواژه: ظریف وزیر امور خارجه دولت روحانی گفت وگو فایل صوتی جناب ظریف گفت وگوی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۷۱۲۹۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کیومرث صابری؛ چگونه «گلآقا» و بعد «گلآقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!/ نمادی که می توانست نهاد شود اما نشد
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلیها یادآور دوران «توفیق» بود.
کارتون هادی حیدری به یاد کیومرث صابری (گل آقا). هادی حیدری خود از دست پروردگان مجله گل آقا و از همکاران آن بوده است
نسل تازه شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلیهای دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمیکرد و کامل میآورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم میکاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامهای خنثی شناخته میشد و میشود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمیآمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامهها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه میشد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.
«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخستوزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیتالله خامنهای نبود این امکان هرگز فراهم نمیآمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است. ( نامههای اولیه مرحوم رجایی به عنوان نخستوزیر به ابوالحسن بنیصدر رییس جمهوری که نثر شسته و رفته و لحن اداریتری دارد به ویرایش صابری است. بعدتر که اختلافات تشدید شد و در عنوان نامهها به جای "برادر گرامی دکتر سید ابوالحسن بنیصدر مقام محترم ریاست جمهوری" تعابیر صریح و ساده را شاهدیم و لحن نامهها هم کمی تند شده میتوان حدس زد نیاز به بازنویسی و ویرایش او نبوده است. کتاب نامههای نخستوزیر به رییس جمهوری منتشر شده)
مرحوم دعایی در اطلاعات ستونهای روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهرههای کلاسیک دیگر نیز مینوشتند.
از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را میخریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار میزدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت میخواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوتاند.
کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان میداد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمیربود.
این که در اوج جنگ و در روزنامهای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صوراسرافیل" مینوشت.
خیلیها نمیدانستند نام اصلی «گلآقا» چیست و لو هم نمیداد مگر مواقعی که در همان ستون جدی مینوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.
با این حال تصویری از او منتشر نمیشد و فراموش نمیکنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزباللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز میکردم و نمیتوانستم باور کنم گلآقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمیتر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرفهامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیتالله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگتر بود اختلاف سنی زیادی حس نمیکردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامهنگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گلآقایی که در نوشتهها میشناختم با آن کاراکتر ذهن مرا به شدت درگیر کرده بود.
گلآقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گلآقا» بر سر زبانها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق" که 6 سال بعد از راهاندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته میشد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور میشد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.
غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
گلآقا در تمام دهۀ 70 نشریهای مهم و خواندنی و تأثیرگذار بود که مطالب آن نقل میشد و از توقیفهای 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گلآقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیتهایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپهای مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!
او هیچگاه دلیل توقف انتشار نشریهای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه میتوانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود.
انکار نمیکرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه میشد با او در افتاد و نه نادیدهاش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد میکرد چه بسا سراغ او میآمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان همسو میشد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گلآقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.
این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمیتوانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گلآقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"
در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گلآقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آن که چنین جملهای را ننوشته بود اما ضربالمثل و به گلآقا منتسب شد.
در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهوارهای هم البته خبری نبود اما گلآقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشتزهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیدهای که میزنند؟ شاغلام پاسخ میدهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم میگوید: درست است ولی آنها اول میزنند بعد میشمرند!"
گل آقا چنان که اشاره شد آدمی مبادی آداب بود و وقتی دانست طنز کوتاه او در اطلاعات درباره مارگارت تاچر به سبب خانم بودن نخست وزیر انگلستان نوشته او را غیر اخلاقی جلوه داد رسما عذرخواهی کرد.
از ویژگیهای صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بیشک برخی از نوشتههای او در کتابهای درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگیهای صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.
الگوی اصلی گلآقا اما نه توفیقها که علی اکبرخان دهخدا بود. مشروطهخواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامهنگار و البته فرهنگنویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب میرود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری میگوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر میرسید و نگاهمان نمیکرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمیکنید ولی آقا! این آقا گلآقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.
آدمهایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته میشوند و در این 20 سال عیار او روشنتر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند. (این که صابری بسیار کوشید گل آقا را فراتر از نماد به عنوان یک نهاد تثبیت کند تا قائم به شخص او نباشد و بعد ادامه یابد و دختر و دوستانش مدتی بعد از مرگ در این راه کوشیدند و ناکام ماندند می تواند به عنوان شاهدی دیگر بر نظریه دکتر کاتوزیان هم باشد: ایران؛ جامعه کوتاه مدت که به ایران؛ جامعه کلنگی هم مشهور است و این که در ایران نهادها نمی مانند و قائم به افراد است و برای همین مدام شاهد روز از نو روزی از نو و نقطه سر خط هستیم!)
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دیدار گل آقا و آیتالله خامنهای (+عکس)/ نامه رهبری درباره مجله