کادوی روز معلم را امسال برای دخترم خیرات کردیم/ دلتنگی دانش آموزان بر سر مزار خانم معلم+فیلم
تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۷۷۹۳۸۵
مریم اربابی، معلمی که در روزهای مبارزه با کرونا بر تخت بیمارستان تدریس را رها نکرد و تا آخرین لحظه عمرش در کنار دانش آموزانش بود، بعد از فوت این معلم فداکار بازخوردهای زیادی در فضای مجازی و حقیقی ایجاد شد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از عصراترک از گرمه؛ یک سال و نیم از شیوع ویروس کرونا در سراسر جهان می گذرد، ویروسی که بعد از آمدنش جنبه های مختلف زندگی مردم را تحت تاثیر خودش قرار داده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این بیماری در کنار تهدیداتی که برای سلامتی مردم به همراه داشته است، از جنبه های اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی نیز تغیر و تحولاتی در فضای جامعه ایجاد کرده است.
آموزش دانش آموزان یکی از بخش های اصلی بوده است که تحت تاثیر این ویروس سبک و سیاق دیگری به خود گرفته است و از فضای آموزش حضوری به فضای مجازی راه پیدا کرده است، در این عرصه معلمان همراهان همیشگی دانش آموزان بوده اند و با صبر و حوصله در این ایام پای کار بوده اند.
با شنیدن واژه معلم همیشه معنایی از عشق و فداکاری به ذهن ها می رسد، حال آنکه این افراد در اعمال نیز ثابت کرده اند که همین گونه هستند.
کرونا روزانه افراد زیادی را به کام مرگ می کشاند اما اینبار معلمی عاشق از تبار شیفتگان خدمت به نظام اسلامی را از ما گرفت که تا آخرین لحظات حیاتش٬ به یاد دانش آموزانش بود و شوق درس دادن داشت.
مریم اربابی از معلمان متعهد شهرستان گرمه پس از روزها درگیری و جنگ با ویروس منحوس کرونا٬ روی تخت بیمارستان از دانش آموزانش وداع کرد.
این معلم دلسوز گرمهای که حتی از روی تخت بیمارستان هم درس دادن و شوق تربیت و تحصیل دانش آموزانش را داشت٬ پس از 22 سال خاک تخته خوردن٬ مغلوب این ویروس منحوس شد و غریبانه از کنار ما رفت.
پایگاه خبری تحلیلی عصراترک، امروز به بهانه بزرگداشت روز معلم به پدر و مادر این عزیز سری زده است تا هم صحبت روزهای دلتنگی این عزیزان باشد.
نصرالله اربابی ۸۳ ساله و فاطمه بداغی ۷۰ ساله پدر و مادر مریم اربابی هستند که هفت فرزند داشته اند اما مریم دختر و فرزند اول خانواده بوده است، در حالی که با آمدن نام مریم بغض صدایشان را پر می کند، می گویند: مریم دختری صبور، مهربان، وفادار به همسر و خانواده، همراه همیشگی پدر و مادرش بود، اما خودش تمام غصه هایش را در دلش نگه می گذاشت تا کسی از غم او ناراحت نشود.
مادرش در گفتگو با خبرنگار ما گفت: من خواهر نداشتم، اما وقتی صاحب دختر شدم از کودکی او مثل خواهری مهربان برایم بود، مریم علاوه بر دختر بودن با صبر و حوصله ای که داشت نقش مادرم را نیز بازی می کرد و با رفتنش کمرم شکست.
پدرش گفت: مریم در مدرسه به کرونا مبتلا شد و زمانی که مبتلا به کرونا بود، ما نیز درگیر شده بودیم، ایشان را برای مراقبت به بیمارستان بجنورد انتقال داده بودند، هر روز تماس می گرفتم و با او صحبت می کردم و از دلتنگی هایمان به او می گفتیم اما فقط می گفت به هیچ وجه به بیمارستان نیایید برای شما خطرناک است.
پدرش ادامه داد: دخترم 12 روز در بیمارستان بستری بود، دو روز مانده به فوتش دکتر گفته بود که به زودی به بخش منتقل و مرخص خواهد شد، اما بخت یارمان نبود و مریمم برای همیشه ما را تنها گذاشت.
پدرش اضافه کرد: حدود 22 سال پیش فردی به دنبال کسی با مدرک دیپلم بود، که برای تدریس معرفی شود، دخترم که دارای این مدرک تحصیلی بود را معرفی کردم و بعد از یک سال دوره آموزشی در نهضت سواد آموزی مشغول به تحصیل شد، بعد از آن ادامه تحصیل داد و شغل شریف معلمی را انتخاب کرد، که از همان روزها تا آخرین لحظه عمرش عاشق کارش بود و با جدیت این امر را دنبال می کرد.
وی خاطرنشان کرد: رفتن مریم برای ما غم بزرگی است که هیچ چیز جای خالی اش را جبران نخواهد کرد، اما اینکه دخترم با این افتخار از دنیا رفت، کمی باعث تسکین دردهایمان می شود.
مادرش گفت: زمانی که تصاویر تدریسش در بیمارستان منتشر شد، گمان نمی کردیم که از دنیا برود، چون با صحبت هایی که با خودش داشتیم و پزشک معالجش قرار بود که بعد از دو روز مرخص شود اما بعد از دو روز خبر فوتش به ما رسید.
وی ادامه داد: از زمان شیوع کرونا، به صورت کامل پروتکل های بهداشتی را رعایت می کردیم، در مراسمات مذهبی که برگزار می شد، مریم ماسک خریداری و بین مردم توزیع می کرد، بعد از اینکه از مدرسه برمی گشت تمام لباس هایش را ضدعفونی می کرد، اما ظاهرا سرنوشت باید به گونه ی دیگری رقم می خورد.
پدرش در حالی که چشمانش پر از اشک شده است، از روز خبر فوت مریم گفت: نزدیکی های ظهر بود، که داماد سومم به منزلمان آمد و با کلی مقدمه چینی گفت دو روز است مریم فوت کرده است و ما برای کرونا برایش مراسمی نگرفته ایم، اما تا به امروز هیچ کس نتوانست این غم سنگین را به شما بگوید.
وی در حالی که اشک چشمانش را با دستانش پاک کرد، ادامه داد: مادر مریم خواب بود، دفعه اول رفتم و هر کار کردم نتوانستم چیزی بگویم، بیرون از اتاق آمدم و بعد از چند دقیقه تحمل نکردم و رفتم از خواب بیدارش کردم گفتم بیدار شو که خاک بر سرمان شده است، مریممان را از دست داده ایم.
مادرش ادامه داد: با شنیدن خبر از دست دادن دخترم تمام غصه های دنیا روی سرم آوار شد، زندگی بعد از فوتش واقعا برایمان سخت شده به نحوی که دیگر حوصله ای نمانده و اگر کسی را ببینیم که پروتکل های بهداشتی را رعایت نمی کند، گله و شکایت می کنیم، چرا که بسیاری از خانواده ها همچون ما براثر این بیماری عزیزانشان را از دست دادند.
مادرش اضافه کرد: هر ساله روز معلم برای دخترم کادو می خریدم، امسال با نزدیک شدن به روز معلم دلم هوای روزهایی که با ذوق و شوق برایش کادو می خریدم کرد، امثال مریم نیست به همین دلیل در نظر گرفتیم که به مناسبت روز معلم خیرات کنیم.
مادرش در انتها گفت: در هفته سلامت بر سر مزار مریم بودیم که دانش آموزانش هم آمدند و از نبود معلمشان ناراحت بودند و از دلتنگی هایشان می گفتند.
انتهای پیام/
مرورگر شما از نمایش ویدیو پشتیبانی نمیکند. گفت و گو با خانواده معلم گرمه ای دانلودمنبع: دانا
کلیدواژه: دانش آموزانش روز معلم دو روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۷۷۹۳۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که هوشیارانه دانشآموزانش را زیرنظر دارد
البته همه معلمها خوب و مهربانند اما بعضیهایشان استثناییاند. نیرویی دارند که ناخودآگاه توجه دانشآموزان را به خود جلب میکنند، تا آنجا که سختی درس، رفت و آمدهای مداوم و تکالیف ریز و درشت دیگر برایشان مهم نیست. معلمان مهربانی که تلاش میکنند با خلاقیت و دوری از آموزشهای خشک و مستقیم، هم نکات لازم را به دانشآموزان بیاموزند، هم لحظات شاد و فراموش نشدنی برایشان بسازند. ویگوتسکی نظریهپرداز رشد شناختی، بر این باور است که «معلم باید در آموزش موضوعات گوناگون به دانشآموزان، پیشاپیشِ رشد ذهنی آنان حرکت کند؛ یعنی باید همواره یادگیرندگان را با مسائلی روبهرو کند که قدری فراتر از سطح تواناییهای فعلی آنان باشد و به صورت چالشانگیز برایشان جلوه کند» (پناهی و دیگران، 1396: 185).
راب بایا، در کتاب به خاطر آقای تراپت، معلمی دلسوز و توانا را به تصویر میکشد به جای آموختن صرف به دانشآموزان، فرصت تجربه کردن را در اختیار آنها میگذارد تا خود کشف کنند و بیاموزند. «دیویی معتقد است به جای طرح و حل مشکلات معین برای دانشآموزان باید توانایی حل مشکل را در آنها پرورش دهیم.» (پناهی و دیگران، 1396: 188). پیاژه در این باره میگوید: «وقتی به کودکان چیزی میآموزید برای همیشه مانع میشوید که خود آن را اختراع یا کشف کند» (خسرونژاد، 1383: 162).
آقای تراپت معلمی است که هوشیارانه دانشآموزانش را زیر نظر دارد. نه تنها به بهترین روش به آنها درس میآموزد، بلکه به رشد شخصیتی آنها کمک میکند و زندگی کردن را یادشان میدهد. تا جایی که خیلی از دانشآموزان موفق میشوند مشکلات رفتاریشان را اصلاح کنند. همهی اینها به خاطر آقای تراپت است. دانشآموزان این را خوب میدانند و عاشقانه معلمشان را ستایش میکنند. جفری: «آقای تراپت به من یاد داده بود که متفاوت فکر کنم و فقط به خودم فکر نکنم. همیشه در سکوت و احساس گناه بودم ولی بعد شروع کردم به فکر کردن...» (ص216).
زمانی که آقای تراپت در بیمارستان در کما به سر میبرد، بچهها به دیدارش میروند و دسته جمعی برایش اشک میریزند و آرزوی سلامتیاش را دارند. بچهها خوب میدانند هر چه دارند و هر چه به دست آوردهاند به خاطر آقای تراپت است. جسیکا: «اگر به خاطر آقای تراپت نبود، هیچ کدام از این تغییرات اتفاق نمیافتاد. نمیتوانستم به خاطر هیچ چیزی خوشحال بشوم. بدون معلمم هیچ چیز خوشحال کننده نبود» (ص201). آقای تراپت حتی در زمان بیماری و روی تخت بیمارستان هم به بچهها درس میدهد و مشکلاتشان را حل میکند. آلکسیا: «یکدفعه صاحب سه دوست شده بودم. انگار آقا معلم همانطور که توی کما بود داشت کمکم میکرد. خیلی دلم برایش تنگ شده بود» (ص175).
نویسنده ضمن نشان دادن توانایی یک معلم خلاق و تأثیر آموزش درست و اصولی، تلاش کرده است با روایت داستان از زبان دانشآموزان مختلف، درونیات و احساسات هر کدام را در مقابل وقایع داستان و نسبت به آقای تراپت به خوبی به تصویر بکشد. با چنین شیوهی روایتی مخاطب میتواند تأثیر رفتار آقای تراپت بر دانشآموزانش را به خوبی حس کند. این اثر به زیبایی توانسته است ارزش و جایگاه معلم را به تصویر بکشد و نشان دهد رفتار یک معلم تا چه اندازه میتواند در سرنوشت دانشآموزان و حتی اطرافیان آنها تأثیرگذار باشد. و این نکته را یادآور شود که همیشه باید قدردان این تلاشها و زحمات بود. لوک: «آقای تراپت آموزگار ماست. آموزگار یک کلمهی کهن است. آموزگار یعنی معلم» (ص272).
لیلا خیامی