امام علی (ع)؛ شهید راه عدالت و انسانیت
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۷۹۵۱۱۷
پایگاه خبری جماران: امام علی(ع) چهارمین فرزند ابوطالب، عموی گرامی پیامبر اکرم (ص) و مادرش فاطمه بنت اسد از مهاجران به مدینه بود و پیامبر او را همانند مادر خویش احترام می گذاشت و از زحمات وی قدردانی می کرد.
بنابر مشهور حضرت علی (ع) در سیزده رجب سال 30 عام الفیل در خانه کعبه به دنیا آمد و در دامان پر مهر پیامبر(ص) پرورش یافت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) در حالی که دخترش فاطمه خواستگاران بسیاری داشت، ایشان را به عقد ازدواج علی(ع) در آورد.
علی (ع) در تمام غزوه های پیامبر حضور داشت و تنها در غزوه تبوک به دستور خود حضرت، در مدینه ماند. پیامبر(ص) در مناسبت های مختلف، علی (ع) را به عنوان جانشین خود معرفی می کرد تا اینکه در سال دهم هجری و در بازگشت از حجه الوداع در محل غدیر خم، به صورت همگانی آن را اعلان کرد، گرچه ایشان را از حقش محروم کردند و به سکوت و خانه نشینی وا داشتند و بعد از قتل خلیفه سوم، با اصرار مردم چند سالی به خلافت رسید، تا اینکه در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان، سال چهلم هجری هنگام نماز صبح در مسجد کوفه به دست ابن ملجم مرادی مجروح شد و در بیست و یکم ماه مبارک رمضان به شهادت رسید.
امام خمینی درباره ولایت و امامت علی (ع) می فرماید:قران کریم وسنت رسول اکرم به ولادت این مولود بزرگ، مفسّر پیدا کرد و پشتوانه وحی و پشتوانه اسلام به وجود این مبارک مولود، قوی شد، که اتمام بعثت، به وجود این مولود بزرگ شد و باید بگوییم فتح باب وحی و تفسیر وی و ادامه وحی به وجود مقدس این سرور شد.(صحیفه امام، ج 14، ص 350)
درباره شخصیت و جایگاه امیرمومنان امام خمینی سخن بلند و درخور توجهی بیان داشته است: «من می گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام غیر از این یک موجود تربیت نکرده بود کافی بود برایش چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای اینکه یک همچون موجودی را تحویل جامعه بدهد این کافی بود. (همان ج ۱۱، ص ۲۱)
امام خمینی امیر مومنان را دومین شخصیت بعد از پیامبر در اسلام می داند و می فرماید دوم شخص اسلام علی بن ابیطالب سلام الله علیه است جای دیگری ضمن اظهار تاسف از اینکه عدهای با هم همراه شدند و نگذاشتند پیامبر و حضرت امیر به مقاصد عالی خود برسند می فرماید:
این بزرگوار شخصی است که دارای ابعاد بسیار است و مظهر اسم جمع الهی است که دارای تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهی در ظهور و در بروز در دنیا و در عالم، با واسطه رسول اکرم در این شخصیت ظهور کرده است ... انسانی که در حال این که زاهد و بزرگترین از زاهد است، جنگجو و بزرگترین جنگوست در دفاع از اسلام. (همان، ج19، ص 63 و 64)
حضرت امام ایشان را شخصیت منحصر به فردی می داند که نمونه ای ندارد و آنچنان جمع متضادین کرده است که هرکس به فراخور قهم و جایگاه خود ایشان را منسوب به خود می داند.
در عین حالی که دارای علوم متعدده و دارای علوم معنویه و روحانیه و سایر علوم اسلامی است، در عین حال می بینیم که در هر رشته ای، مردمی که اهل آن رشته اند او را از خودشان می دانند، پهلوانان حضرت امیر را از خودشان می دانند، فلاسفه حضرت امیر را از خودشان می دانند، عرفا حضرت امیر را از خودشان می دانند، فقها حضرت امیر را از خودشان می دانند، هر قشری که اهل یک رشته است، حضرت امیر را از خودش می داند و حضرت امیر از همه است، دارای همه اوصاف است و دارای همه کمالات.(همان، ص 64)
علی (ع) در جهات مختلف سرآمد بود و در طول تاریخ اسلام و حتی در طول تاریخ بشریت، به اذعان پیروان و مخالفان و شیفتگان و مستشرقان، انسانی به فضیلت ایشان نیامده است که در عبادت، اخلاق، بندگی، زهد، علم و معرفت، عرفان به حق، ساده زیستی در حال امیری، عدالت در حال قدرت، به پای او نمی رسد.
بزرگان ایشان را صدای عدالت انسانی و شهید راه عدالت و انسانیت می دانند. ایشان در دوران حکومت خویش درسهای بسیاری به امرا و حاکمان آموخت عدالت گستری، توجه به بیچارگان و محرومان، توجه به عبادت و بندگی، اخلاص در همه امور و قیام برای زنده کردن احکام اسلام از شاخصترین آنهاست.
از این رو امام خمینی می فرماید:ما که می گوییم که مسلمان هستیم، شیعه علی بن ابیطالب هستیم، باید ببینیم که شیوه علی بن ابیطالب چی بود... ما که می گوییم مسلمان هستیم، باید مصالح اسلام را در نظر بگیریم، نه مصالح شخص خودمان را. باید ببینیم که امروز ضربه زدن به مجلس شورای اسلامی، ضربه زدن به شورای نگهبان، ضربه زدن به رئیس جمهور، ضربه زدن به دولت اسلامی، این می سازد با شیعه بودن علی بن ابیطالب؟ (همان، ج 19، ص 66 و 67)
بدینسان است که پیروان امام خمینی که پیروان علوی هستند نباید آنگونه گام بردارند که پس از گذشت 40 سال از پیروزی انقلاب، چنان ضربه ای بر پیکره جمهوری اسلامی و ارکان آن وارد کنند که هیچ کس در آن از سلامت برخوردار نگردد و همه خدمتگزاران به اسلام و مسلمین خائن جلوه کنند. این بزرگترین دسیسه بدخواهان و معارضان این مرز و بوم است که بسیاری ناخواسته و یا خواسته و مغرضانه به آن دامن می زنند و تمام حیثیت اجتماعی و شخصیت های دلسوز و زحمتکش را به پای آن فدا کرده اند.
اینک علی (ع) این اسطوره مقاومت و خدا پرستی و انسان استوار در راه اسلام، تنهاست و تنهایی علی از دوری جوامع اسلامی از احکام اسلام است، او که در راه عدالت به دست جاهلان زمانه به شهادت رسید، نباید در کشور علوی نیز تنها باشد و نهج البلاغه او فراموش شده باشد، که این نیز شهادتی دیگر برای اوست.
برخورداری از آموزه های علوی و نبوی بزرگترین ارزشهای اجتماعی است که متأسفانه به فراموشی سپرده شده است و اینک ای شیفتگان و علاقه مندان به حضرت در ایام شهادتش، گامی دیگری باید برداشت تا به منزگاه علوی نزدیک شویم.
منبع: جماران
کلیدواژه: سهام عدالت انتخابات 1400 ویروس کرونا لایحه بودجه 1400 لیگ برتر 99 امام خمینی امام علی امام علی ع حسن پویا امام خمینی س سهام عدالت انتخابات 1400 ویروس کرونا لایحه بودجه 1400 لیگ برتر 99 علی بن ابیطالب ضربه زدن امام خمینی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۷۹۵۱۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چه افرادی امام صادق(ع) را شهید کردند؟
امروز، شنبه -۱۵ اردیبهشت- مصادف با ۲۵ شوال و سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) است؛ امامی که به شیخ الائمه و رئیس مذهب شیعه شناخته میشود و سالها به تربیت شاگردانی پرداخت که جهانیان از علم دانشمندان اسلامی انگشت به دهان ماندند.
این روزها که زائران بیت الله الحرام پس از ۹ سال انتظار برای به جا آوردن عمره مفرده عازم مکه شده اند، در مدینه خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیده و در حرم بقیع به زیارت حضرت صادق (ع) و ائمه بقیع میروند. در زیارت امین الله که برای امامان معصوم وارد شده، از خدا میخواهیم که ما را عاشق برگزیده دوستانش یعنی ائمه قرار دهد و در ادامه از پروردگار میخواهیم ما را از اخلاق دشمنانش دور بدارد و در برخی زیارتنامهها به امام عرض میکنیم که «من با کسی در صلح و آرامشم که با شما از در دوستی و سلامت درآید و با هر کسی در جنگ و دشمنی هستم که با شما در جنگ است»؛ به ویژه کسانی که کمر به قتل شما بسته اند.
در برخی روایات نیز به نقل از ائمه معصومین آمده که «ما منا الا مقتول او مسموم.» هر یک از ائمه به شهادت رسیدند و هیچکدام به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. اگر در مظلومیت امام صادق (ع) اشک میریزیم و در شهادت آن حضرت گریه میکنیم، باید بدانیم چه کسانی آن حضرت را به شهادت رساندند و چه ویژگیهایی داشتند تا تکلیف خود را با آنان مشخص و صف خود را از آنان جدا کنیم.
آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبدالملک و پایان آن با دوازدهمین سال از حکومت ابوجعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. در واقع آن حضرت از آغاز ولادت تا هنگام شهادت، حکومت جائرانه ۱۰ نفر از امویان به نامهای عبدالملک پسر مروان، ولید پسر عبدالملک (ولید اول)، سلیمان پسر عبدالملک، عمر پسر عبدالعزیز، یزید پسر عبدالملک (یزید دوم)، هشام پسر عبدالملک، ولید پسر یزید (ولید دوم)، یزید پسر ولید (یزید سوم)، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد و دو تن از عباسیان یعنی سفاح و منصور را تحمل کردند.
اگرچه دومین خلیفه عباسی از نوادگان عباس بن عبدالمطلب بود و ساخت شهر بغداد به دستور او انجام گرفت ولی نباید فراموش کنیم که در دوره خلافت او، قیامهای متعددی از جمله قیام نفس زکیه رخ داد و به دستور او بسیاری از سادات حسنی زندانی شده و به شهادت رسیدند و در نهایت امام صادق (ع) به دستور او به شهادت رسید.
حجت الاسلام مهدی پیشوایی که در دوران کرونا دار فانی را وداع گفت، در کتاب سیره پیشوایان نوشت: ابوجعفر منصور از تحرک و فعالیت سیاسی امام صادق (ع) سخت نگران بود. محبوبیت عمومی و عظمت علمی امام بر بیم و نگرانی او میافزود. به همین جهت هر از چندی به بهانهای امام را به عراق احضار میکرد و نقشه قتل او را میکشید ولی هر بار به نحوی خطر از وجود مقدس امام برطرف میشد. منصور شیعیان را در مدینه به شدت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، به طوری که در مدینه جاسوسانی داشت که کسانی را که با شیعیان امام صادق رفت وآمد داشتند، گردن میزدند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: امام، یاران خود را از نزدیکی و همکاری با دربار خلافت باز میداشت. روزی یکی از یاران امام پرسید «برخی از ما شیعیان گاهی دچار تنگ دستی و سختی معیشت میگردد و به او پیشنهاد میشود که برای اینها (بنی عباس) خانه بسازد، نهر بکند (و اجرت بگیرد)، این کار از نظر شما چگونه است؟» امام فرمود «من دوست ندارم که برای آنها (بنی عباس) گرهی بزنم یا درِ مشکی را ببندم، هرچند در برابر آن پول بسیاری بدهند. زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند، در روز قیامت در سراپردهای از آتش قرار داده میشوند تا خدا میان بندگان حکم کند».
پیشوایی افزود: امام، شیعیان را از ارجاع مرافعه به قُضات دستگاه بنی عباس نهی میکرد و احکام صادر شده از محکمه آنها را شرعاً لازم الإجرا نمیشمرد. امام هم چنین به فقیهان و محدثان هشدار میداد که به دستگاه حکومت وابسته نشوند ومی فرمود: فقیهان اُمَنای پیامبرانند، اگر دیدید به سلاطین روی آوردند (و با ستمکاران دمساز و همکار شدند) به آنان بدگمان شوید واطمینان نداشته باشید.
امام صادق (ع) همواره از منصور دوانیقی دوری میگزید و استاد پیشوایی با اشاره به یک روایت در این زمینه نوشت: روزی منصور به امام صادق (ع) نوشت «چرا مانند دیگران نزد ما نمیآیی؟» امام در پاسخ نوشت «ما (از لحاظ دنیوی) چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از جهات اُخروی چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار شویم. تو نه دارای نعمتی هستی که بیاییم به خاطر آن به تو تبریک بگوییم و نه خود را در بلا و مصیبت میبینی که بیاییم به تو تسلیت دهیم، پس چرا نزد تو بیاییم؟!» منصور نوشت «بیایید ما را نصیحت کنید» که امام پاسخ داد «اگر کسی اهل دنیا باشد، تو را نصیحت نمیکند و اگر هم اهل آخرت باشد، نزد تو نمیآید!»
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع) درباره احضار امام ششم (ع) به مرکز خلافت نوشت: منصور گاهی با امام صادق (ع) سخت میگرفت و گاهی آسان. ظاهرا هیچ وقت حضرت را به زندان نبرد ولی خیلی از اوقات ایشان را تحتنظر قرار میداد. یک دفعه ظاهرا دو سال حضرت را در کوفه تحتنظر قرار داد و چندین بار امام را احضار کرد و فحاشی و هتاکی نمود که «میکشمت، گردنت را میزنم؛ تو علیه من تبلیغ میکنی و مردم را بر علیه من میشورانی...».
عبداللّه بن فضل بن ربیع از پدرش (وزیر دوره عباسی) نقل کرده است: منصور، در سال ۱۴۷ سفر حج کرد و بعد به مدینه رفت و به ربیع گفت «کسی را به دنبال جعفر بن محمّد بفرست تا او را با رنج و عذاب نزد ما بیاورد. خدا مرا بکشد، اگر من او را نکشم!» ربیع چنان وانمود کرد که فراموش کرده است. دوباره منصور تکرار کرد و ربیع هم باز خود را به غفلت زد. این بار منصور نامه تندی به ربیع نوشت و به او پرخاش کرد و فرمان داد که کسی را بفرستد تا جعفر بن محمّد را بیاورد.
زمانی که امام صادق (ع) وارد شد، منصور شروع به تهدید آن حضرت کرد و سخنان درشت به زبان آورد و گفت «ای دشمن خدا! مردم عراق تو را رهبر خود دانسته و زکات مالشان را برای تو میفرستند و تو از سلطنت من سرپیچی میکنی و در پی آشوب و غائله هستی، خدا مرا بکشد که اگر من تو را نکشم!»
زمام داران بنی امیه میکوشیدند تا به هر شکلی مردم را از مکتب اهل بیت (ع) دور نگه داشته، میان آنان و پیشوایان بزرگ اسلام فاصله ایجاد کنند و به این منظور مردم را به مفتیان وابسته به حکومت وقت یا حداقل فقیهان سازشکار و بی ضرر رجوع میدادند. زمام داران عباسی نیز با آن که در آغاز کار، شعار طرفداری و حمایت از بنی هاشم را دستاویز رسیدن به اهداف خویش قرار داده بودند ولی پس از آن که جای پای خود را محکم کردند، همین برنامه را در پیش گرفتند.
خلفای عباسی همانند امویان، پیشوایان بزرگ خاندان نبوت را که جاذبه معنوی و مکتب حیات بخش آنان مردم را شیفته و مجذوب خود ساخته و به آنان بیداری وتحرک میبخشید، برای حکومت خود کانون خطر تلقی میکردند و از این رو کوشش میکردند به هر وسیلهای که ممکن است، آنان را در انزوا قرار دهند که این موضوع، در زمان امام صادق (ع) بیش از هر زمان دیگری به چشم میخورد.
در عصر امام ششم حکومتهای وقت به طور آشکارا تلاش میکردند تا افرادی را که خود مدتی شاگرد مکتب آن حضرت بودند، در برابر مکتب امام بر مسند فتوا و فقاهت نشانده و مرجع مردم معرفی کنند، چنان که ابن ابی ذئب و مالک بن انس را بر مسند فتوا نشاندند.
منصور ملعون پس از به شهادت رساندن حضرت صادق (ع) تصمیم گرفت تا جانشین آن حضرت را نیز به قتل برساند و لذا وقتی توسط محمد بن سلیمان، فرماندار مدینه از شهادت امام صادق (ع) آگاه شد، طی نامهای به وی نوشت «اگر جعفر بن محمد شخصی را جانشین خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن!» طولی نکشید که گزارش فرماندار مدینه به این مضمون به بغداد رسید که «جعفر بن محمد ضمن وصیتنامه رسمی خود، پنج نفر را به عنوان وصی خود برگزیده که عبارتند از خلیفه وقت، منصور دوانیقی! محمد بن سلیمان یعنی فرماندار مدینه و خود گزارش دهنده! عبدالله بن جعفر بن محمد که برادر بزرگ امام کاظم (ع) بود، موسی بن جعفر (ع) و حمیده همسر آن حضرت».
فرماندار در ذیل نامه کسب تکلیف کرده بود که کدام یک از این افراد را باید به قتل برساند و منصور که هرگز تصور نمیکرد با چنین وضعی روبرو شود، فوق العاده خشمگین شد و فریاد زد «اینها را نمیشود کشت!» این وصیت نامه امام صادق (ع) یک حرکت سیاسی بود. زیرا آن حضرت از قبل امام بعدی و جانشین واقعی خود یعنی امام کاظم (ع) را به شیعیان خاص و خاندان علوی معرفی کرده بود ولی از آنجا که از نقشههای شوم و خطرناک منصور آگاهی داشت، برای حفظ جان پیشوای هفتم چنین وصیتی کرده بود.
منبع: ایرنا
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی