تخریب گورستان تاریخی تبریز توسط سودجویان
تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۸۷۶۴۸۹
به گزارش جماران، مهر نوشت: روستای شادآباد مشایخ یکی از روستاهایی است که در جنوب غربی تبریز واقع شده است؛ روستایی که در دورههایی از تاریخ، محل زندگی برخی از بزرگان و مشاهیر تاریخ بوده است.
حالا صحبت از یک گورستان تاریخی است که از صدر اسلام تا دوره صفوی، آرامگاه بسیاری از بزرگان و مشاهیر را در دل خود جای داده است و شاید یکی از نقاط اعجاب برانگیز بودن این گورستان، قدمت تاریخی آن است که از دیرباز به دلیل وجود سنگهای شیر، قوچ، صندوقی و گهوارهای شکلی که دارد مورد توجه عام و خاص قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما اگر این روزها سراغی از این گورستان تاریخی در روستای شادآباد مشایخ بگیریم حال و روز خوبی ندارد و متأسفانه طی سالهای اخیر سنگهای قبور در این گورستان بر اثر ناآگاهی و سودجویی افراد، مورد تخریب قرار گرفته و حتی در حال حاضر، محل دقیق آرامگاه برخی از عرفا و صوفیان به دلیل از بین رفتن سنگهای قبور مشخص نیست.
گورستانی تاریخی که چشم امید به حفظ و مرمت سنگهای قبوری دوخته است که یادی از هزاران سال گذشته را در دل زنده میکند؛ گورستانی که اگر بیش از اندازه مورد توجه مسئولان قرار بگیرد میتواند به یکی از جاذبههای گردشگری بکر در استان آذربایجان شرقی تبدیل شود.
حصارکشی و نصب دوربینهای مدار بسته
این موضوع وقتی با مدیر کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی مطرح شد به خبرنگار مهر گفت: حصارکشی و نصب دوربینهای مدار بسته در گورستان تاریخی روستای شادباد انجام گرفته که در نتیجه این اقدامات، تخریب سنگ قبور تا ۸۰ درصد کاهش یافته است.
احمد حمزه زاده ادامه داد: در برخی از مواقع تخریب سنگها در این آرامستان به چشم میخورد که با بررسیهای انجام گرفته در پی آن هستیم تا به یک مکان امن انتقال داده شوند.
وی با اشاره به قدمت تاریخی این آرامستان و تعداد بسیار سنگ قبور افزود: اولویت ما حفاظت از این گورستان تاریخی است و باید گفت بسیاری از تخریبها در این آرامستان طی سالهای گذشته رخ داده است اما با حصارکشی و نصب دوربینهای مدار بسته تا حدودی از این گونه اقدامات جلوگیری شده است.
حمزه زاده به وجود گشتهای نیروی انتظامی و کاهش تخلفات صورت گرفته اشاره کرده و گفت: برنامهریزیهایی در رابطه با این آرامستان در دستور کار است که با سنجش موارد لازم به مرور زمان انجام خواهد گرفت.
الواح قبور متعلق به قرن هفتم و هشتم هجری است
در این رابطه یک پژوهشگر تاریخ به خبرنگار مهر گفت: موضوعات قدیمی مستلزم پژوهشهای مستقل جدید است و درد بزرگی است که علیرغم غنی بودن تاریخ آذربایجان که واقعاً مستعد پژوهش است؛ اما تاکنون هیچ پژوهشکده و حتی بودجه و دانشگاهی برای انجام این پژوهشهای مستقل و جدید تخصیص نیافته است.
کریم میمنت نژاد ادامه داد: واژه یابیها در تغییر اسامی اماکن در این دیار اکثراً بدون پشتوانه پژوهشی و سطحی انجام یافته و همین موجب شده است تا مسیر تاریخ برای پژوهشگران آینده میسر نباشد.
وی افزود: اهالی تبریز و خود روستاییان، نام این روستا را «پینه شالوار» مینامند؛ در وقفنامه ربع رشیدی متعلق به قرن هشتم، و کتاب روضات الجنان و جنات الجنان حافظ حسین کربلایی نام این روستا «شادباد» و در برخی از الواح قبور متعلق به قرن هفت و هشت هجری موجود در گورستان شادباد مشایخ، «شادآباد» قید گردیده است.
این پژوهشگر در ادامه گفت: اما محقق ارجمند مرحوم کارنگ در کتاب خود به نقل از غیاثالدین خواندمیر، مؤلف تاریخ حبیب السیر، سه قرن بعد، نام این قریه را «پیران شروان» درج کردهاست شادباد روستایی در جنوب شرقی تبریز و همچنین نزدیکترین روستای وصل شده به تبریز است که در مسیر لیقوان چایی به سمت تبریز جای گرفته است چرا که آب، مهمترین مسئله حیات در گذشته بوده است.
میمنت نژاد با اشاره به اینکه شادباد متشکل از ۲ روستای علیا و سفلی هست بیان کرد: در دورههای ایلخانی مطابق میل حاکمان مغول، اکثر مقبرهها در بیرون از شهر قرار داشتند و قبور در فاصلههای دور دست ساخته میشدند.
این پژوهشگر تاریخ توضیح داد: تاکنون هیچ تحقیق و پژوهشی در رابطه با روستای شادآباد انجام نگرفته و واژه مشایخ بیانگر این نکته است که در دورههایی از تاریخ، برخی از بزرگان و مشاهیر در این روستا ساکن بوده و زندگی میکردند و اهمیت بسیاری برای آرامستان واقع در روستای شادباد قائل بودند تا جایی که همواره در جوار پیران و مریدان خود دفن میشدند و اکنون این گورستان پر از قبور بزرگان و مشاهیری است که در این گورستان به خاک سپرده شدهاند.
به گفته این پژوهشگر تاریخ، در طول تاریخ شکل مقابر به صورت یک میل سنگی و اغلب به شکل سنگ تراشیدهای توپر هشت ضلعی ساخته میشد که با نصب این میل بر روی قبور سنگ، نشان از این بود که یکی از بزرگ مردان و مشاهیر تاریخ در این آرامستان به خاک سپرده شده است.
ناآگاهی افراد و اقدام به تخریب سنگ قبورها
میمنت نژاد افزود: مقبره سلطان اویس جلایرپادشاه قدرتمند ایران نیز در این آرامستان واقع شده اما متأسفانه برخی از افراد با این گمان که در درون سنگهای صندوقچهای بر روی این مزارها، اشیا قیمتی و یا طلاجات وجود دارد از روی ناآگاهی اقدام به تخریب سنگ قبور در این آرامستان کردهاند.
وی معتقد است: با توجه به اینکه هیچ پژوهشی در رابطه با این آرامستان تاریخی انجام نگرفته فهرستی از افرادی که در این آرامستان مدفون شدهاند در دست نیست.
میمنت نژاد بیان کرد: خاندان طباطبایی به عنوان تولیت و ارباب زمینهای کشاورزی روستای شادباد تلقی میشدند طوری که مرحوم استاد سیدجمال ترابی طباطبایی به عنوان یک سکه شناس، مؤسس موزه تبریز و پژوهشگر تاریخ بود از جمله بزرگان این دیار بود.
به گفته این پژوهشگر تاریخی با استناد بر گفتههای سید جمال ترتیب طباطبایی، شاید این آرامستان باقی ماندهای از یک دوره شرم پرستی باشد اما چندان با این عقیده موافق نیستم و بنا به قرینه سازی از سایر مقابر بزرگان و مشاهیر تاریخ، میتوان به این نتیجه رسید که تراشیدههای نصب شده بر قبورها نمادی از مزارات عرفا بوده و به همین دلیل، موضوع شرم پرستی چندان مطرح نیست.
وی گفت: اکثر قبور در این گورستان تشکیل شده از سنگ قبر افقی صندوقی و یک میل بر سنگ قبر است؛ البته سنگ قبر افقی صندوقی حاوی نقش گل نیلوفر است.
گورستان شادآباد شاخصترین گورستان آذربایجان شرقی است
مدیر باستان شناسی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آذربایجان شرقی نیز به خبرنگار مهر گفت: گورستان شادباد مشایخ در زمره گورستانهای شاخص استان آذربایجان شرقی است که دارای سنگهای شیر، قوچ، صندوقی و گهوارهای است که قبور شیوخ و بزرگان مختلفی در این گورستان وجود دارد.
حسین اسماعیلی عتیق ادامه داد: از جمله مشهورترین بزرگانی که در این گورستان مدفون شدهاند بابا احمد را میتوان نام برد که یکی از عارفان قرن پنجم و ششم هجری است که جدش بابا حسین شادآبادی و بابا نعمت شادآبادی نیز در این گورستان مدفون شدهاند که متأسفانه محل دقیق قبور آنها مشخص نیست.
وی به وجود آرامگاه شیخ سلطان اویس، پادشاه ایلکانان در این گورستان اشاره کرده و افزود: قبر این پادشاه بنابر وصیت خود در جوار آرامگاه بابا احمد به خاک سپرده شده است که سنگ قبر وی در سال ۱۳۷۲ تخریب شده بود که مرمت گردیده و در موزه قرآن و کتابت نگهداری میشود.
از صدر اسلام تا دوره صفوی
به گفته مدیر باستان شناسی استان آذربایجان شرقی، گورستان شادآباد از نظر تاریخی از صدر اسلام تا دوره صفوی وجود داشته است که در حال حاضر نیز تدفین در این گورستان انجام میپذیرد.
اسماعیلی بیان کرد: مقابری در این گورستان نیز وجود داشته که متأسفانه در قرن حاضر از بین رفته و تنها محل آنها باقی میماند.
وی به حصارکشی، نصب دوربینهای ضد سرقت و مدار بسته در این گورستان توسط اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آذربایجان شرقی تأکید کرده و افزود: دست یابی به بررسی اینکه قدمت گورستان شادآباد به قبل از اسلام نیز باز میگردد نیازمند مطالعات میدانی و حفاری است چرا که بررسی قبور قبل از اسلام تنها از راه حفاری امکان پذیر است.
اسماعیلی در پایان گفت: در دوره اسلامی، سنگ قبور دارای نوشتههایی است اما سنگ قبور در دورههای قبل از اسلام فاقد نوشتههایی بر روی سنگ قبور است.
منبع: جماران
کلیدواژه: سهام عدالت انتخابات 1400 ویروس کرونا لایحه بودجه 1400 لیگ برتر 99 گورستان تاریخی گورستان تاریخی تبریز قبرستان تاریخی تخریب گورستان تاریخی سهام عدالت انتخابات 1400 ویروس کرونا لایحه بودجه 1400 لیگ برتر 99 بزرگان و مشاهیر گورستان تاریخی آذربایجان شرقی نصب دوربین پژوهشگر تاریخ مدار بسته تخریب سنگ سنگ قبور شده اند سنگ قبر سنگ ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۸۷۶۴۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقنقنویسی داستان اجتماعی نیست
این رمان توانسته است با روایتی جذاب و توجه به جزئیات، مخاطب را به خوبی با حال و هوای سالهای پیش از انقلاب آشنا کند. فصل توتهای سفید از انتشارات شهرستان ادب بهعنوان رمان برگزیده سومین دوره جایزه کتاب سال شهید اندرزگو و یکی از آثار مرحله پایانی جایزه ادبی جلال آل احمد و از کتابهای موفق سال گذشته بود. سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب در این گفتوگو درباره کتابش و چند و چون نگارش آن صحبت کرده است.
با توجه به اینکه در پایان کتاب تاریخهایی درباره نگارش و بازنگارش کتاب ذکر کردهاید، لطفا از فرآیند رسیدن به این داستان و نهایی شدن کتاب بگویید.
راستش زمانی که تاریخها را ثبت میکردم، هرگز فکر نمیکردم اینقدر درباره آنها در معرض پرسش قرار بگیرم. حقیقت این است که هدفم از ذکر آنها ماندن در تاریخ (اگر ماندنی اتفاق بیفتد) بود و اینکه مخاطب را متوجه کنم که نوشتن «فصل توتهای سفید»، چه زمانی دغدغه من بوده و حاصل چه زمانی از زندگی من است. مسأله این است که نسخه اولیه این اثر از تابستان تا زمستان ۱۳۹۳ نگارش یافت، ولی پیش آمدن برنامههایی در زندگی شخصی و اشتغال به نگارش آثار دیگر، باعث شد تا فصل توتهای سفید کمی از مرکز توجهم دور شود. در سالهای ۹۴ تا ۹۶ مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بودم و تا زمان انتشار این اثر، دو رمان نوجوان از من منتشر شد. پس از فراغت از تحصیل، فرصتی فراهم شد تا دوباره به فصل توتهای سفید رجوع و آن را بازنویسی کنم، ولی روند کند انتشار، موجب شد تا کتاب در بهمن ۱۴۰۱ منتشر شود.
داستان سوژه ملتهبی دارد. نوشتن درباره موضوعی مثل «شهر نو» که نوعی تابوست و حتی نویسندگان روشنفکر کمتر جسارت نوشتن از آن را دارند، شجاعت میخواهد. چرا بهدنبال این سوژه پردردسر رفتید؟
میتوانم فرمایش شما را به خود بگیرم و بگویم که برای نوشتن این داستان، شجاعت و شهامت به خرج دادهام، ولی اگر بخواهم صادقانه برخورد کنم، میگویم شجاعتی در کار نبوده و من فقط به تعهد حرفهای خود عمل کردهام. شهر نو برای من بستری برای روایتگری و قصهگویی بود. قرار بر رفتن به شهر نو و باقی ماندن در آن نبود. من قصد نداشتم بهواسطه ایجاد جاذبههای کاذب، مخاطب خود را سرگرم و بهعبارتی دستبهسر کنم. قصد نداشتم یک داستان زرد و تاریخمصرفدار بنویسم. همچنین باید بپذیریم که شهر نو بخشی از ساختار اجتماعی ما در جغرافیای پیش از بهمن ۵۷ بود که در فرآیند انقلاب دستخوش تحول شد و نسبت به آن واکنش نشان داد. نادیده گرفتن و بیتوجهی به پدیدههایی از این دست، بیفایده است.
ضمن اینکه تجربه سالها نوشتن به من آموخته چطور بنویسم که به ورطه پردهدری نیفتم؛ حرمت کلمه را نشکنم و آن را به ابتذال نکشانم. بنابراین واهمهای از نوشتن داستان خود نداشتم.
راستش را بخواهید خیلی دنبال پیدا کردن اشتباهات تاریخی و فضاسازی بودم، ولی چیزی نیافتم. این نشان میدهد برای نوشتن داستان، پژوهش خوبی کردهاید. از فرآیند پژوهش و از سختیهای آن در داستاننویسی بگویید. خوشحالم که این اتفاق افتاده و برداشت شما از مطالعه کتاب چنین است. این نکته برایم خوشحالکننده است و مرا در مسیر خود مصممتر میکند. مسأله این است که پژوهش بخشی از فرآیند نوشتن است. هر اثری فارغ از گونه و موضوع، نیاز به یک پیشینه مطالعاتی و پژوهشی دارد ولی این پیشینه و بازه زمانی لازم برای اثری که به تاریخ پرداخته، گستردهتر است.یک اثر تاریخی به دو نوع پژوهش نیاز دارد؛ پژوهشی پیش از نگارش اثر و پژوهشی حین نگارش اثر. مطالعه آثار پژوهشی، تاریخ شفاهی، رجوع به مستندها، انجام مصاحبه، قرار گرفتن در مکانهای مرتبط با موضوع داستان و مطالعه رمانها و داستانهایی که با آن موضوع نوشته شدهاند، میتواند بسیار کمککننده و راهگشا باشد که البته بسیار زمانبر است و انجام آن کار سادهای نیست. من هم برای نوشتن این اثر، ساعتها مطالعه و تحقیق کرده و تلاش کردهام تا جایی که ممکن است به موضوع نزدیک شوم. تا آنجاکه نزدیکتر شدن بیشتر به موضوع برایم مقدور نبوده. برای درک بهتر واقعه ۱۷شهریور، جز مطالعه تاریخ، بخشی از خاطرات شاهدان آن حادثه و روزهای پس از آن را رصد کردم و برای شناخت مؤثرتر شهرنو و ماجرای حضور لهستانیها در ایران، به مستندهایی که در قالب فیلم، عکس، کتاب و مصاحبه تهیه و منتشر شده بود، رجوع کردم و به قبرستان مسیحیان در دولاب تهران رفتم.
قبول دارید که آپارتمانی شدن بسیاری از داستانهای امروز نویسندگان بهدلیل فرار از پژوهش و وقت گذاشتن برای ساختن جهان داستانی است؟
حقیقت این است که همواره شمار ورودیها به مسیر نویسندگی بسیار زیاد است و افراد زیادی هستند که مایلند اقبال خود را در راه نوشتن محک بزنند ولی درصد کسانی که در این مسیر میمانند، بسیار کمتر است چون اساسا نوشتن و خلق کلمه، کار سادهای نیست و اصلا مبتنی بر شانس نیست. شاید پاسخم به پرسش قبل شما تا حدود زیادی روشن کند که چرا تعداد نویسندگان رمانها و داستانهای تاریخی مانند داستانهای آپارتمانی که داعیه داستانهای اجتماعی را دارند، زیاد نیست. برخی تصور میکنند با نشستن در پشت رایانه و ثبت غرنالهها و نقنقهایی که گوش فلک از آنها پر است، یک داستان روشنفکرانه بهروز و امروزی نوشتهاند ولی این داستانها نه اجتماعیاند، نه روانشناسانه زیرا در سطح باقی ماندهاند و گاهی حتی از حقیقت اجتماع دورند.
کتاب درمورد دوران پیش از انقلاب اسلامی است، ضرورت ویژهای برای نوشتن درباره این دوره تاریخی احساس میکردید؟
نخستین دلیلم برای پرداختن به این موضوع، خودخواهانه است. موضوع این است که به تاریخ علاقهمندم و همواره از خواندن آن لذت بردهام، بنابراین نوشتن از آن نیز برایم دلپذیرتر است ولی فارغ از این مسأله، آنچه مرا واداشت تا به حوادث دهههای ۴۰ و ۵۰ ایران و نیز وقایع پس از جنگ جهانی دوم بپردازم، این است که احساس کردم در این برهه از تاریخ، دستم برای قصهپردازی بازتر است. داستانهایی وجود دارد که نویسندگان نسبت به آنها غافل بودهاند، کمتر به آنها پرداختهاند و نخنما و کلیشهای نشدهاند. اساسا تاریخ ایران سرشار از ناگفتههاست و شاید همان سختی نوشتن داستان تاریخی یا داستان انقلابی موجب شده نویسندگان در برابر آنها سکوت کنند. بنابراین زمینه برای نوشتن هر نویسنده، دغدغهمندی فراهم است.نکته دیگر این است که من خود را در برابر پرداختن به موضوع انقلاب، متعهد و مسئول میدانم و از بیان آن هیچ ابایی ندارم. تصورم این است که بخشی از سهم خود در برابر انقلاب را با نوشتن میپردازم، هرچند ناچیز باشد. شاید این حرف از نظر برخی شعار باشد، ولی من از این تصور هم ابایی ندارم. نادر ابراهیمی در یک عاشقانه آرام میگوید: «شعاردادن و شعارها را برنامه کاری قرار دادن، دوای تمام دردهای ماست. آنها که شعار نمیدهند، فقط بهخاطر آن است که میترسند پای شعارهایشان بمانند و نسبت به شعارهای خود وظیفهمند شوند. هر شعار اخلاقی، یک تعهد است نسبت به جهان. بزدلها و معتادان جرأت نمیکنند هیچ تعهدی را نسبت به جهان بپذیرند و به همین علت هم شعاردهندگان را مورد بیحرمتی قرار میدهند.»ادبیات در ماندگار کردن ارزشها و اندیشهها سهم بزرگی بر دوش دارد و در این میان داستان و رمان از جایگاه ویژهای برخوردار است. شاید برای اینکه داستان برشی از زندگی است و مخاطب میتواند آنچه را که بر شخصیت اصلی و قهرمان داستان رفته است، در خیال تجربه کند. بنابراین امکان بسیار مناسبی است تا فرد (نویسنده) بتواند آرمان، اندیشه و نوع نگاهش به هستی را با او به اشتراک بگذارد.
برخلاف بسیاری از کتابهایی که درباره دوران قبل از انقلاب نوشته شده، داستان شما سیاسی نیست و به روابط میان گروههای سیاسی، مبارزات و خطکشیهای مبارزان قبل از انقلاب نپرداخته است. چه شد که ترجیح دادید وارد این فضا نشوید؟
مساله من در اینجا انتخاب میان ورود یا وارد نشدن به سیاست و خطکشیهای سیاسی نبود. فروغ هیچ نسبتی با سیاست ندارد. او یک مبارز با آرمانهای بلند انقلابی، سیاسی، دینی و اجتماعی نیست. او یک قربانی است. بااینحال فردی منفعل و واداده نیست تا دست روزگار او را به هر طرف که میخواهد بکشد. امیر نیز نماینده مردم انقلابی در معنای عام خودش است. او متعلق به هیچ دسته و گروهی نیست. بنابراین داستان درگیر خطکشیهای سیاسی نمیشود.
داستان شما تصویری عریان، تلخ و درعینحال باورپذیر از فقر در برابر چشم مخاطب میآورد؛ درصورتیکه شاید در ذهن برخی مخاطبان که دوران قبل از انقلاب را ندیدهاند، آن زمان دوران رفاه اقتصادی تصویر شده است. آیا از نشاندادن این فقر و آسیبهایش تعمدی داشتهاید؟
تاریخ، زمین بازی مستبدان وقدرتهای استعمارگراست. منفعت ایشان در قطع رابطه ملتها با تاریخ و «انهدام هویت تاریخی»شان است. آنها نخست حافظه تاریخی ملتها را پاک میکنند و سپس آنچه را که مایلند و میپسندند، مینویسند. درواقع تاریخ را جعل میکنند و با بزک کردن چهره ظالمان و جنایتکاران، صورت دیگری از آنها تصویر میکنند. دلیل تصور عدهای درباره رفاه اقتصادی در دوران پهلوی دقیقا همین است.البته نمیتوان نادیده گرفت که بخشی از تصور اشتباه مردم به تصویر فانتزی و کاریکاتوریای برمیگردد که در فیلمها و سریالها از گذشته ارائه شده است. معتقدم که اطلاع ناآگاهان از تاریخ، درک آنها را از گذشته و حال و دیدشان را درباره آینده اصلاح میکند. گزاف نیست اگر ادعا کنم که برای هر گزارهای که در فصل توتهای سفید مطرح کردهام، «بودک» تاریخی دارم. من در برابر آنچه که مربوط به تاریخ است، عمیقا صادق بوده و برای کشف حقیقت ساعتها مطالعه کردهام. حقیقت این است که فقر و بیچارگی مردم در سالهای جنگ جهانی دوم و پس از آن بههیچوجه انکارپذیر نیست. من برای ساخت عقبه فروغ و حال مادر و ماجان، ناگزیر از پرداخت به آن برهه تاریخی بودم و بخشی از این تاریخ، فقر و فلاکت فراگیر ملت ایران بود، وگرنه قصد انتقامکشی از کسی یا تلخکردن کام مخاطب را نداشتم.
داستان از نظر من با وجود اینکه تاریخی است و از عشق و مبارزه سخن میگوید، درونمایهای به نام انتخاب دارد. جایی که فروغ از خانه دوستش فرار میکند، به نظر من نقطه اوج داستان است. خودتان با این برداشت چقدر موافقید؟ بهنظر خودتان درونمایه اصلی داستان چیست؟
بهنظرم برداشت درستی داشتهاید. نقطه عمل فروغ برای خارج شدن از انفعال همین جاست. فروغ باید یکجا آن انرژی ذخیره شده در وجودش را بیرون میریخت و خود را نجات میداد وگرنه میتوانست مانند آنیا و زری و تمام زنهای شهر نو که خود را دستبسته و ناچار میدانستند، در آن چاه بمانند و یکی از آنها شود. بهانهاش را هم داشت ولی انتخاب فروغ، آزادگی بود.
نظر شما درباره مخاطبان داستان امروز چیست؟ از دیده شدن و خوانده شدن داستانتان چقدر راضی هستید و فکر میکنید برای افزایش مخاطبان چه باید کرد؟
باید بپذیریم که در ایران، خرید کتاب و بهدنبال آن مطالعه، جزو اولویتهای اول مردم نیست. کتاب در سبد خرید خانوارها جایگاه کوچکی دارد و این موضوع برای نویسندگان که گاهی سالها از عمر خود را صرف نوشتن کتاب کردهاند، راضیکننده نیست.
نکته دیگر این است که نویسنده یک وظیفه دارد و وابستگان به صنعت چاپ و سپس فروش و بازار کتاب، یک وظیفه. قرار نیست نویسنده هم نوشتن داشته باشد، هم چاپ و هم دغدغه فروش ولی میبینیم که برخی نویسندگان ناچارند بار تبلیغ کتاب را خودشان به دوش بکشند و آن را به جامعه معرفی کنند. این چرخه معیوب است. متولیان امر باید به وظیفه خود واقف شده و از طریق رسانههای مختلف به تبلیغ و معرفی کتاب بپردازند تا کتاب خوب جایگاه خود را بین مخاطبان بیابد.
مهمترین تأثیر جایزههای ادبی
برگزیده شدن در جوایز ادبی، بخش عمدهای از تأثیر خود را درپرداخت منتقدان به اثروانتشار یادداشت ومعرفی کتاب،ساخت رسانههای تصویری و نیز انجام مصاحبههای گوناگون نشان داد.همچنین در میان گروههایی جمعخوانی و بررسی شد. برخی از مخاطبان از طریق فضای مجازی و گاهی رودررو احساس خود درباره کتاب را به اشتراک میگذارند که اتفاق خوشایندی است. بیشتر منتظر دیده شدن کتاب در نمایشگاه کتاب امسال هستم.هر جایزه زمانی که بتواند با انتخابهای درست، اعتماد مخاطبان را به خود جلب کند، میتواند جریانساز باشد. وقتی مخاطبان -چه نویسندگان و چه خوانندگان- ببینند اثری که برگزیده شده واجد امتیازات قابلتوجه و قابلدفاع است، ترغیب میشوند از آن حمایت کرده و تأثیر بپذیرند. اگر جایزهای بتواند بهخوبی به معرفی و حمایت از آثار ارزشمند و برگزیده بپردازد، نویسندگان تشویق به خلق آثار همراستا با اهداف جشنواره میشوند. به مرور این اتفاق باعث ارتقای سطح کیفی آثار و از طرف دیگر رضایت مخاطبان میشود. بهنظرم مؤثرترین کار در این زمینه، تقویت پشتوانه علمی و ادبی جشنوارهها و جایزههای ادبی و انتخاب آثار خوب در یک بستر استاندارد است.
آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر