چرا ایران باید به دانشجویان افغانستانی بورس تحصیل رایگان بدهد؟
تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۹۲۱۴۴۰
فرارو-«فرشته حسینی»، بازیگر افغانستانیِ مقیم ایران (که این اواخر، او را با نقشآفرینی در سریال «قورباغه» میشناسند)، چند ماه پیش، از وضعیت زندگی افغانستانی هایِ مقیم ایران انتقاد کرد و در یک پست اینستاگرامی پرسید که چرا خواهر کوچکش در ایران، صرفاً به دلیلِ آنکه افغانستانی است، نتوانسته سیم کارتی به نام خود بخرد و در «شبکه شاد» پایِ درس و مدرسه بنشیند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو، همین چند هفته پیش هم بود که رابطه میان «نوید محمدزاده» و «فرشته حسینی»، به شکلی نیمه رسمی از سمت دو طرف در شبکههای اجتماعی تایید شد و خیلیها هم خوشحال شدند که رفتارهایی از این قبیل، میتواند پایانی باشد بر نگاههای نژادپرستانهای که گاهی ایرانیها به افغانستانیها دارند.
افغانستانی ها، بزرگترین گروه مهاجرین در ایران هستند و در حالی که در خلال چند دهه زندگی و کار در ایران، کاملاً با ایرانیها در آمیخته اند، هنوز هم به شکلی گسترده، مورد تبعیض هایِ قانونی و فراقانونی قرار میگیرند.
فارغ از نگاهِ نژادپرستانه و تحقیرآمیزی که متاسفانه گاهی ایرانیها در مورد افغانستانیها دارند، تبعیضهای قانونیِ کاملاً توجیه ناپذیری هم در مورد این گروه اقلیت در ایران وجود دارد: افغانستانیها تا چندی قبل برای دریافت شناسنامه ایرانی مشکل داشتند؛ گشایش حساب بانکی و دریافت کارتهای بانکیِ ایرانی برای آنها بسیار دشوار و گاه ناممکن است و تحصیل دانش آموزان و دانشجویان افغانستانی هم با همین دشواری در نظام آموزشی ایران رو به رو بوده است.
موج مهاجرت از افغانستان چه زمانی شروع شد؟
داستان تلخ مهاجرت اجباری افغانستانیها از کشورشان در انتهای دهه ۱۳۵۰ خورشیدی شروع شد. به دنبال آغاز جنگ میان افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۸ خورشیدی) مهاجرت گسترده از افغانستان کلید خورد. برآمدن طالبان و حمله نظامی آمریکا به افغانستان در سال ۱۳۸۰ خورشیدی هم موجهای بعدی مهاجرت افغانستانیها از این کشور را کلید زد.
برآوردهایی وجود دارد که میگوید حدود ۶.۳ میلیون نفر از شهروندان افغانستان، به دنبال حمله شوروی سابق به این کشور، خاک افغانستان را ترک کردند و این یکی از ۵ بحران بزرگ پناهندگی از آغاز قرن بیستم به این سو بوده است.
افغانستان به صورت رسمی ۳۸ میلیون نفر جمعیت دارد، حال آنکه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) تخمین زده که حدود ۳.۵ میلیون شهروند افغانستان اکنون در وضعیت پناهندگی رسمی در کشورهای دیگر به سر میبرند.
ایران بزرگترین پذیرنده جمعیت افغانستانیها در جهان است و پس از ایران، پاکستان، آلمان و امارات متحده عربی در جایگاههای بعدی قرار دارند. تخمین زده میشود تنها حدود ۳ میلیون افغانستانی در ایران پناهنده شده باشند. (این با آمار رسمیِ مهاجرت از افغانستان که در بالا به آن اشاره شد، تفاوت دارد.)
بر این اساس، تنها حدود ۹۵۰ هزار نفر از اتباع افغانستان، به صورت رسمی در ایران حضور دارند و از این میان، تنها حدود ۴۵۰ هزار نفر با پاسپورت به ایران آمده اند. به عبارت دیگر، بیش از ۲ میلیون نفر از شهروندان افغانستانی در حالی در ایران زندگی میکنند که زیر چتر قانون قرار ندارند و به همین دلیل، از بخش عمدهای از حقوق انسانیِ خود (از جمله دسترسی به آموزش، خدمات بهداشتی و حقوق مالکیت) محروم هستند.
ایران و نخبگان افغانستان: نزدیک تر از آنچه فکر می کردید
با این همه، این شکل از رفتار با افغانستانی هایِ همزبان و همفرهنگ با ایرانی ها، نه فقط از منظر انسانی بسیار کریه و زشت است، که حتی با یک نگاه ملی گرایانه هم منافع ایران را از بین میبرد. بسیاری از نخبگان افغانستانی در ایران زندگی کرده اند یا میکنند و سطح روابط فرهنگی میان این دسته از نخبگان افغانستانی با ایران، بسیار فراتر از تصور عموم است.
به عنوان تنها چند نمونه، «معصومه خاوری»، (متولد سال ۱۳۶۴ خورشیدی) سرپرست وزارت «مخابرات و تکنالوژی معلوماتی» [وزارت ارتباطات در افغانستان]، تحصیلات دبیرستان خود را در ایران به پایان رسانده و پس از چند سال تحصیل در ترکیه، در سال ۱۳۹۸ از دانشگاه پیام نور در ایران، در رشته حقوق فارغ التحصیل شده است.
«عباس بصیر»، وزیر «تحصیلات عالی» افغانستان نیز علاوه بر هند، در ایران تحصیلات دانشگاه داشته و «سید مصطفی کاظمی»، رییس اسبق کمیسیون اقتصاد ملی در «شورای ملی افغانستان» [معادل مجلس افغانستان]، تحصیلات خود در رشته علوم اجتماعی را در ایران تکمیل کرده است. «سید مخدوم رهین»، وزیر پیشین «اطلاعات و فرهنگ» افغانستان هم در سال ۱۳۵۲، در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده است.
بسیاری دیگر از نخبگان افغانستانی، همچون نمایندگان مجلس، اساتید دانشگاه و نویسندگان این کشور نیز رابطهای گسترده با ایران و فرهنگ ایرانی دارند و البته این موضوع، صرفاً به حوزه سیاست محدود نمیشود.
«آریا رئوفیان»، رییسِ وقتِ اداره اطلاعات و فرهنگ ولایت هرات در افغانستان، در سال ۱۳۹۵ و در جریان برگزاری پنجمین «نمایشگاه کتاب هرات»، گفته بود که حدود ۸۰ درصد از کتابهای موجود در این نمایشگاه، متعلق به نویسندگان و ناشران ایرانی است.
ایران یکی از ۱۰ منتشر کننده بزرگ کتاب در جهان (بر اساس تعداد عناوین) است و همین حالا هم عمده کتابهای موجود در بازار کتاب افغانستان، در واقع کتابهایی هستند که در خاک ایران چاپ شده اند.
«عبدالغفور لیوال»، سفیر افغانستان در تهران نیز حدود ۲ سال پیش گفته بود بیش از ۴۰ هزار دانشجوی افغانستانی در دانشگاههای مختلف در ایران در حال تحصیل هستند. این، اما در حالی است که آمار افغانستانیهایی که در نظام آموزشی ایران در مقاطع پایینتر در حال تحصیل هستند، چند برابرِ این عدد است.
نفع متقابل ایران و افغانستان: پیشنهادی برای تحصیل رایگان افغاستانیها در ایران
با این همه، در حالی که این شرایط میتوانست هم برای ایران و هم برای افغانستان نفع متقابل داشته باشد، فرصت سوزیِ سیاسی در ایران، امکان این انتفاع متقابل را از میان برده است. توضیح اینکه افغانستانیهای مقیم ایران برای ورود به دانشگاههای ایران باید در مواردی، مبالغی سنگین به عنوان شهریه بپردازند و این در حالی است که ایران میتوانست و میتواند با در نظر گرفتن سهمیهای رایگان برای تحصیل افغانستانیها در ایران، برای هر دو کشور فرصت آفرینی کند.
همین حالا، حدود ۴۰۰ هزار دانشجوی خارجی در آلمان به تحصیل در مقاطع مختلف مشغول هستند و این در حالی است که تحصیلِ این تعداد دانشجو در این کشور، تقریباً رایگان است. در واقع، دولتِ آلمان از جیبِ شهروندان خودش خرج میکند تا دانشجویان خارجی بتوانند به رایگان در این کشور تحصیل کنند.
ممکن است برخی فکر کنند که این کار هدر دادن مالیاتهایی است که شهروندان آلمانی میپردازند و واقعیت هم این است که در تمام طول این سال ها، اعتراضاتی در این مورد در آلمان وجود داشته است.
با این همه، برای آنها که اندکی از اقتصاد سر در میآورند، مشخص است که نفعِ ورود دانشجویان خارجی به فضای آکادمیک آلمان، در واقع بیش از هزینهای که این دانشجویان برای دولت آلمان میتراشند، برای این کشور منفعت به دنبال دارد: این دانشجویان پس از تحصیل معمولاً در آلمان میمانند و با تخصص شان در جامعه آلمان ثروت آفرینی میکنند و مالیات هم میدهند: واکسن «بیون تک-فایزر» برای کرونا، محصول یک آزمایشگاه بسیار کوچک در آلمان بود که یک زوجِ مهاجرِ اهل ترکیه آن را تاسیس کرده بودند.
علاوه بر این، دانشجویانی که به دانشگاههای آلمان میروند، مجبورند زبان آلمانی بیاموزند و در جهانی که زبان انگلیسی روز به روز همه گیرتر میشود، آلمان به عنوان چهارمین اقتصاد بزرگ در جهان قطعاً خوشحال میشود که کسانی تلاش کنند تا زبان دشوارِ آلمانی را یاد بگیرند و سر و دست بشکنند تا به دانشگاههای این کشور راه پیدا کنند و در واقع، همچنان به برتری آلمان در جهان کمک کنند.
اکنون، اما در حالی که ایران به دلیل زبان مشترک میتواند محملی برای آموزش نخبگان افغانستانی و تاثیرگذاری بر حوزه عمومی این کشور (از سیاست تا فرهنگ) باشد، فرصت سوزی اجازه این کار را نمیدهد.
ایران، افغانستان و تاجیکستان، سه کشور اصلی با بیشترین تعداد گویشور به زبان فارسی، روی هم رفته حدود ۱۳۰ میلیون نفر جمعیت دارند و در حالی که رسانههایی همچون بنگاه خبرپراکنیِ BBC، خبرهای هر سه کشور را پوشش میدهند، ایران سیاست مشخصی برای تاثیرگذاری بر جامعه جهانیِ فارسی زبان ندارد.
تخصیص سهمیه تحصیل رایگان به دانشجویان افغانستانی و حتی راه اندازی کتابخانه، مدرسه و آزمایشگاههای تخصصی و علمی در این کشور از سوی ایران، نه تنها به افغانستان کمک میکنند که مسیر توسعه را سریعتر بپیماید، که به افزایش امنیت در مرزهای شرقی ایران هم کمک میکنند و حوزه نفوذ سیاسی ایران را هم افزایش میدهند. این هم به نفع ایران است و هم به نفع افغانستان.
با این همه، ظاهراً هنوز هم نگاههای نژادپرستانه، نه فقط در میان عامه مردم، که شاید در میان نخبگان سیاسی ایرانی هم به چشم میخورد. از آن سو، در حالی که ایران در «کنیا» در قاره آفریقا هم خدمات بهداشتی ارائه میدهد، مردمانی هم زبان و هم فرهنگ با ما در مرز شرقی مان، مورد غفلت مدیران ما قرار گرفته اند.
منبع: فرارو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۲۱۴۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طالبان در سیلاب هم آب را به ایران بست | چانهزنی بر سر آب به کجا رسید؟
یکی از بزرگترین مشکلات استان سیستان و بلوچستان، خلف وعده مقامات کشور همسایه یعنی افغانستان در رهاسازی حقابه ایران از رودخانه هیرمند است. البته قسمتهایی از این استان بهطور میانگین هر سه سال یکبار بیش از ۳ تا ۵ میلیارد مترمکعب بارش باران را تجربه میکند و حتی سیل نیز خسارتهای قابل توجهی به این نقطه از کشور وارد کرده است.
به گزارش فرهیختگان، اما به دلیل مدیریت نهچندان مناسب، این حجم از آب وارد دریا شده و فرصت استفاده از آن از بین میرود. همین بارشها در صورت مدیریت صحیح میتواند استان را از بحران اولیه آبی نجات دهد، اما ضعیف بودن راهبردهای مدیریتی باعث شده تا سیستانیها بهره چندانی از این نزولات آسمانی نداشته باشند.
از سوی دیگر مسائل امنیتی که پس از ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ در سیستانوبلوچستان شکل گرفت و حملات تروریستی که در راسک و چابهار صورت گرفت، نگاه توسعهای استان را به امنیتی تغییر داده و اولویتها را جابهجا کرده است.
نیم قرن چانهزنی بر سر آببه دنبال کشمکشهای تاریخی بر سر ذخایر آبی در منطقه، معاهده حقابه میان افغانستان و ایران بر سر رود هیرمند که از کوههای هندوکش سرچشمه میگیرد در اسفندماه سال ۱۳۵۱ به امضای نخستوزیران دو کشور رسید و سه ماه بعد در خردادماه ۱۳۵۲ مجالس قانونگذاری دو کشور این معاهده را تصویب کردند. تصویب این معاهده شرایط حقوقی استفاده از هیرمند را برای ایران و افغانستان مشخص کرد. براساس این معاهده، حقابه ایران ۲۶ مترمکعب در ثانیه آن هم در سالهای معمولی و نرمال آبی است.
این معاهده، سال معمولی و نرمال آبی را نیز تعریف کرده که براساس سنجش مرکز سنجش دهراوود مشخص میشود و آن هم طوری است که یک سال نرمال آبی در حوضه آبی هیرمند چیزی حدود شش میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب میباشد. براساس محاسبه حقابه ایران سالانه به ۸۲۰ میلیون مترمکعب میرسد. با این حال از زمان به امضا رسیدن این معاهده تاکنون، دولت افغانستان آنچنان که باید به مفاد آن عمل نکرده است. چنانچه در سالهای اخیر با وجود دیدارها و گفتگوهای متعدد میان مقامات دو کشور بر سر احقاق حقوق ایران و رهاسازی آب هیرمند به سوی دریاچه هامون، در سال آبی جدید، ۱۱ درصد از حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعبی به سمت ایران روانه شده است.
ماجراجویی اردوغان در چهارراه آسیاکارشناسان معقتدند مساله آب در سیستان به دلیل قرارگیری در شرایط خاص و بحرانی، تبدیل به یک ابزار سیاسی و انتفاعی شده است. چنانچه بسیاری از سدهایی که در افغانستان ساخته میشود به صورت سفارشی هستند. در این میان، کشورهایی مثل هندوستان و ترکیه به دلایل سیاسی، اقتصادی و استراتژیکی در سدسازیهای افغانستان روی کانال هیرمند و سدهای دربندیخان و هریرود نقش بسزایی دارند.
درواقع افغانستان با این سرمایهگذاریهای خارجی موفق به اجرای برنامههای آبی خود شد و ایران یکی از کشورهایی است که از این پروژهها متضرر میشود. امنیتیسازی موضوع آب در کابینه کابل، مردم این کشور را نیز تحت تاثیر قرار داده است. مردم افغانستان و حتی دانشجویان افغانستانی که در خارج از این کشور زندگی میکنند نیز نسبت به کوچکترین کنش آبی در منطقه، واکنش نشان میدهند. این درحالی است که کشور ما از چنین نیروهای فعالی کمنصیب است و متاسفانه نسبت به دغدغهها و طرحهای همان تعداد محدود هم بیتوجهی میشود. برای درمان مشکل آب، طی دهههای اخیر سرمایههای زیادی به بهانه اجرای طرحهای توسعهای روانه جنوب شرق کشور شده، اما این طرحهای پرهزینه تقریبا هیچ آوردهای برای مردم این منطقه نداشته است.
مقامات: امیدواریم ادامه داشته باشددر روزهای اخیر تصاویر منتشر شده حاکی از رهاسازی آب هیرمند به سمت هامون است. این اتفاق درحالی رخ داده که در سال جاری افغانستان شاهد بارشهای قابل توجهی بوده و برخی از کارشناسان بر این باورند که این رهاسازی آب تحت اختیار مقامات افغانستان نبوده و به عبارتی آنها چارهای جز روانه کردن آبهای سرریز شده به سمت ایران نداشتهاند. با این حال مقامات دو کشور واکنشهای مثبتی نسبت به این موضوع نشان دادهاند.
ملا عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی نخستوزیر طالبان، در دیدار با حسن کاظمی قمی، سفیر ایران در افغانستان اعلام کرد که آب رودخانه هیرمند پس از پایان خشکسالی چندساله، به استان سیستانوبلوچستان رسیده است. کاظمی قمی نیز در دیدار با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان ضمن تشکر از تعهد و اقدامات کابل به تامین حقابه ایران، ابراز امیدواری کرده که این روند رهاسازی آب از سدها تداوم داشته باشد و حقابه ایران از رود هیرمند تامین شود.
علی سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست هم با ابراز امیدواری از ادامهدار بودن روند رهاسازی آب، از رایزنیها و نشستهای متعدد میان مقامات دو کشور خبرداد و اعلام کرد که مسئولان حاکم بر افغانستان رویکرد مناسبی نسبت به مساله حقابه داشتند.
درویش: طالبان اراده مثبتی نداردمحمد درویش فعال محیطزیست با تاکید بر اینکه هیرمند رودخانهای است که آوردهاش بیش از ۵ میلیارد مترمکعب در سال است، گفت: «حقابه ایران از مجموع آورد سالانه رودخانه هیرمند ۱۴ درصد است؛ بنابراین کشورما از این حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعب سهم دارد. در حال حاضر گفته میشود که از ۸۲۰ میلیون متر مکعب ۷ درصد و در خوشبینانهترین حالت ۱۱ درصد وارد کشور شده، یعنی چیزی حدود ۸۰ تا ۹۰ میلیون مترمکعب. پس هنوز بخش قابل توجهی از آن حقابه وارد ایران نشده است.
دلیلش هم این است که دولت طالبان به کمک سد «کمال خان» توانسته مسیر رودخانه هیرمند را تغییر دهد و سرریز آبی که از سد «کجکی» و سد کمال خان خارج میشود به جای اینکه مسیر طبیعی خود را طی کرده و وارد ایران شود، به سمت تالاب «گود زره» در مرز بین افغانستان و پاکستان میرود. گزارشهایی که دریافت شده حاکی از آن است که بیش از یک میلیارد مترمکعب آب به سمت گود زره رفته است، یعنی بیش از حقابه ایران که ۸۲۰ میلیون متر مکعب است. متاسفانه ایران هم نتوانسته که حقابه را از طالبان بگیرد و این آبی که اخیرا آمده بیشتر از رودخانه «فراهرود» آمده.
فراهرود یکی دیگر از رودخانههایی است که از افغانستان جاری میشود و به ایران و تالاب «هامون صابوری» که در مرز ایران و افغانستان و یکی از تالابهای تشکیلدهنده دریاچه هامون است، میرسد. بارندگی در آن ناحیه خیلی زیاد بوده و افغانستان هم هنوز آنجا سد ندارد، بنابراین آب از کنترلش خارج شده و وارد ایران شده است. پس هیچ اراده مثبتی در دولت طالبان برای این مقدار آبی که وارد ایران شده نبوده و آنها اگر میتوانستند این آب را هم نمیدادند.
در حال حاضر هم یک پروژه برای ساخت سد روی فراهرود دارند و به محض تکمیل شدن ساخت این سد، یک قطره آب هم از افغانستان وارد خاک ایران نخواهد شد. گود زره محصول طبیعی رودخانه هیرمند است. یعنی هیرمند در طول سالیان سال با طی کردن مسیرش وارد هامون میشده و سرریز آن به سمت گود زره جریان پیدا میکرده. گود زره هم یک تالاب مثل بقیه تالابها است. وقتی آب داشته باشد، پوشش هم ایجاد میکند و پرندگان برمیگردند.
اگر گود زره شورهزار است، پس هامون هم شورهزار حساب میشود. بالاخره اگر آب نداشته باشد تبدیل به شورهزار میشود. اتفاقا دیالوگی که ایران باید با طالبان برقرار کند این است که ما مخالف گود زره نیستیم و میخواهیم مسیر طبیعی رودخانه طی شود. یعنی آب وارد هامون شود، در هامون سرریز کند و وارد گود زره شود. اگر آن مسیر طبیعی اتفاق میافتاد، هم ایران از آن نفع میبرد و هم افغانستان. حتی پاکستان هم میتوانست از آن منتفع شود و کل منطقه سرسبز و خرم میشد و چشمههای گرد و خاک هم مهار میشد.
اما افغانها میانبر زدهاند و اجازه نمیدهند که آب وارد ایران شود و میخواهند آن را مستقیم وارد گود زره کنند. این اتفاق میتواند در کوتاهمدت میزان ورودی آب به گود زره را بهبود ببخشد، اما چشمه بزرگ گرد و خاک در ایران به وجود میآید و با توجه به اینکه باد غالب از غرب به شرق است، بخشهای غربی افغانستان و منطقه هرات متاثر خواهند شد و آنها هم آسیبش را خواهند دید.»
رهاسازی آب به نفع افغانستان استمتاسفانه مذاکرهکنندگان ایرانی بلد نیستند که یک مذاکره برد-برد با دولت افغانستان و طالبان انجام دهند که ورود آب به ایران درنهایت به نفع هر سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان خواهد بود. این اتفاق میتواند به شکل گرفتن حسن همجواری بهتر کمک کند. ما باید به سمتی برویم که بتوانیم با یکدیگر وارد تعامل شویم و نیازهای خود را به شکلی مطرح کنیم که حل آنها منجر به ضرر برای کشور دیگر نباشد؛ بلکه یک منفعت مشترک ایجاد کند. چنانچه از سمت خراسان جنوبی رودخانههایی هستند که وارد افغانستان میشود و ایران هم جلوی آنها را نگرفته.
اما چه دلیلی دارد که افغانستان جلوی این آبها را بگیرد؟ ما باید رفاقت خود را به همدیگر اثبات کنیم و تلاش کنیم که بگوییم هر چقدر حال این کشورها بهتر باشد و وضعیت رفاهیشان بهبود پیدا کند، به نفع همدیگر است و میتوانند به یکدیگر کمک کنند که درنهایت تجارت قویتری شکل بگیرد. افغانستان باید بداند که بزرگترین شریک تجاری آن در منطقه ایران است و بنابراین بهتر است که هوای ایرانیها را داشته باشد تا آنها هم هوای افغانستانیها را داشته باشند. تروریسم در منطقه کنترل شود و امنیت برقرار شود. به این ترتیب یک معامله برد-برد تعریف میشود.
میتوانیم حتی بیشتر حقابه بگیریمدرویش معتقد است که افغانستان بهشدت به انرژی نیاز دارد. وی در این باره گفت: «در آن منطقه بادهای ۱۲۰ روزه وجود دارد که الان به بادهای ۱۶۰ روزه تبدیل شده. خوشبختانه اخیرا چندین توربین بادی در آنجا جانمایی کردهاند و ما میتوانیم از انرژی بادی آنجا برق تولید کنیم و البته باید تعداد این توربینها زیاد شود. سپس برق را به کشورهای همسایه صادر کنیم و در ازای آن حتی حقابه بیشتری از آن ۸۲۰ میلیون مترمکعب بگیریم. افغانستان هم میتواند به مردم خودش توضیح دهد که اگر ما داریم به ایرانیها آب میدهیم، در عوض از آنها برق میگیریم و این یک معادله برد-برد است.
به این ترتیب اگر پوشش طبیعی هامون برگردد و چشمههای تولید گرد و خاک مهار شود کیفیت دریافت انرژی هم بهتر میشود و حتی میتوان در آنجا پنلهای خورشیدی احداث کرد و تولید برق را افزایش داد. مشکل و خطایی که در ایران اتفاق افتاده این است که میخواستند از حقابه برای تامین آب نهفقط در زابل بلکه در کرمان و زاهدان استفاده کنند و طرف افغانستانی هم متوجه شد که این آب هرگز به گودزره نمیرسد و ایرانیها میخواهند برای توسعه شهرهای خودشان از آن استفاده کنند؛ بنابراین حقابهای به تالاب بینالمللی هامون نرسید و چشمههای تولید گرد و خاک افزایش یافت.
باید توجه داشته باشیم که بخش قابل توجهی از متخصصان آب افغانستان در دانشگاههای ایران و در همین دانشگاه تهران تحصیل کردهاند و ما خودمان این فهم بومشناختی را به آنها منتقل کردیم. اگر تا الان هم اجازه دادند آبی وارد ایران شود به دلیل این است که آنها وزارت نیرویی مثل وزارت نیروی ما نداشتند که اگر داشتند ۳۰ سال پیش همان بلایی که ما بر سر زایندهرود آوردیم و گاوخونی را از بین بردیم؛ بلایی که با زدن سدها روی «کر» و «سیوند» بر سر «بختگان» آوردیم؛ همان بلایی که با زدن سد روی کرخه و کارون بر سر «هورالعظیم» و «چادگان» آوردیم؛ افغانستانیها همین بلاها را بر سر هیرمند و هریرود میآوردند و اجازه نمیدادند که یک قطره آب به سمت ایران بیاید. ما متوجه نیستیم که باید یک معامله برد - برد تعریف کنیم تا ضمن احترام به قوانین طبیعت، همگی از آن سود ببریم.»
حداقل آب شرب این استان را تصفیه کنیددرویش با اشاره به اینکه بیش از ۹۵ درصد بارندگی که امسال در استان سیستانوبلوچستان اتفاق افتاد، در قسمت بلوچستان بود، گفت: «در این استان شیب زمین به نحوی است که امکانی برای هدایت آب به سمت بالا فراهم نمیکند. سیستان منطقه بسیار کمبارشی است و میانگین بارندگیهایش زیر ۵۰ میلیمتر است و همیشه مدیون ورودی آب هیرمند بوده که از سمت افغانستان و ارتفاعات هندوکش میآمده. ما باید سعی کنیم با بجا آوردن حسنهمجواری کاری کنیم که این حقابه به ایران برسد و در عین حال کار دیگری که باید بکنیم این است که سیستم تصفیهخانه فاضلاب را در زابل راه بیندازیم. شما اگر وارد زابل شوید با پدیده عجیبی روبهرو میشوید و آن بوی تعفنی است که در شهر هست. این به دلیل این است که آب شربی که مردم استفاده میکنند تصفیه نمیشود و به صورت کنترل نشده در معابر عمومی جاری میشود و به این ترتیب بوی بد آن امکان زیست باکیفیت را سلب کرده است. چرا ما آنجا یک تصفیهخانه نزنیم و با بازچرخانی این آب ارزشمند، دوباره از آن استفاده نکنیم؟ دستکم برای کشاورزی میشود از آن استفاده کرد. این کارهای مهمی است که ایرانیها باید در آن منطقه انجام دهند.»