قتل همسر و انداختن جسدش در سطل زباله گاراژخانه
تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۹۳۸۹۳۷
مردی که همسرش را کشته و جسدش را در سطل زباله گاراژ خانه اش رها کرده بود به جرم قتل وی بازداشت شد.
به گزارش ایران آنلاین به نقل از کرایم، متهم "زوتو" در سال 2019 میلادی همسرش را با شلیک گلوله به قتل رسانده سپس جسدش را در گاراژ خانه اش در کلرادوی آمریکا رها کرده است.
گزارش های پلیس نشان می دهد در زمان جنایت دو فرزند مشترک این زوج در خانه حضور داشته اما متوجه قتل وحشیانه مادرشان به دست پدر نشده بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آخرین اطلاعات موجود نشان میدهد که مادر قربانی که از دختر خود بی خبر بوده نگران با اداره پلیس تماس گرفته ودرخواست کمک کرده است افسران پلیس نیز خود را به خانه قربانی رسانده اند اما شوهر وی ادعا کرده که همسرش پس از مشاجره با وی خانه را ترک کرده است.
با ادعای دروغین این مرد تحقیقات پلیس در این زمینه آغاز و در نهایت جسد این زن درون سطل زباله گاراژ خانه توسط کارآگاهان پیدا و همسر وی به جرم قتلش بازداشت شد او انگیزه جنایت هولناکش را اختلاف های پی درپی با همسرش عنوان کرد.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۳۸۹۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مست عشق ؛ علیرضا قربانی
تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را
ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم
نه نهانم نه پدیدم چه کنم کون و مکان را
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را
چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم
چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را
چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را
چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را
چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی
خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را
جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق
چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را
به سلاح احدی تو ره ما را بزدی تو
همه رختم ستدی تو چه دهم باج ستان را
ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان
دل من شد سبک ای جان بده آن رطل گران را
منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را
منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را
غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن
هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را
بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را
بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را