دیدار سرکنسولهای ترکیه و آذربایجان با امام جمعه تبریز
تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۹۴۲۱۷۱
سرکنسول ترکیه و سرکنسول جمهوری آذربایجان در تبریز با حضور در دفتر نماینده ولی فقیه در استان پیام تسلیت دولت و ملتهای این دو کشور را به حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی آلهاشم ابلاغ کردند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان در تبربز، «طوفان هبک»، سرکنسول ترکیه در تبریز و «علیالنقی حسین اف»، سرکنسول جمهوری آذربایجان در تبریز با حضور در دفتر نماینده ولی فقیه در استان ضمن ادای احترام؛ پیام تسلیت دولت و ملتهای این دو کشور را به حجتالاسلام والمسلمین سید محمدعلی آلهاشم ابلاغ و با وی ابراز همدردی کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امام جمعه تبریز در این دیدار با تقدیر از پیام تسلیبخش سرکنسول ترکیه و جمهوری آذربایجان حفظ وحدت مسلمانان در برابر استکبار جهانی، آمریکا و رژیم کودککش اسرائیل را خواستار شد و توسعه و تعمیق روابط فی مابین در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را مورد تاکید قرار داد.
حجتالاسلام والمسلمین «سیدمحمدعلی آلهاشم» با اشاره به اشتراکات تاریخی و فرهنگی ایران، ترکیه و آذربایجان افزود: این اشتراکات میتواند زمینه رفتوآمد اتباع و گردشگران دو کشور را فراهم کند.
وی، اشارهای هم به ظرفیتهای منطقه شمالغرب ایران در توسعه این روابط کرد و ادامه داد: منطقه شمالغرب که از زمانهای دور تاکنون بستر اصلی روابط ایران ترکیه و آذربایجان بوده؛ میتواند در عمقبخشی به اشتراکات فرهنگی، مذهبی و سیاسی نقش بیبدیل داشته باشد.
امام جمعه تبریز تحریمهای ظالمانه آمریکا را یکی از دلایل کاهش حجم مبادلات اقتصادی بین کشورها عنوان کرد و گفت: با تشدید تحریمهای آمریکا همچنین شیوع بیماری کرونا، ترانزیت کالا و حمل و نقل مسافر در مرزهای ایران و ترکیه کاهش داده است و امیدواریم بهزودی شاهد تغییر این وضعیت باشیم.
پایان پیام/699منبع: شبستان
کلیدواژه: جمهوری آذربایجان ترکیه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۴۲۱۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مشاوران شما بیتهایی بهتر از شاهنامه را میتوانستند پیدا کنند
روزنامه هم میهن در مطلبی با عنوان «نگر تا نباشی به جز دادگر» نوشت؛ در شاهنامه زنان برجستهای نقشآفرینی کردهاند که الگوی زن مطلوب امام جمعه مشهد نمیتوانند باشند. برخی از زنان برجستهی شاهنامه مثل منیژه در طلب معشوق در انتظار خواستاری و خواستگاری او نماندهاند.
چند سال پیش که شهرداری مشهد ذوقی به خرج داده بود و تصویرهایی از شاهنامه در و دیوار شهر را آراسته بودند، دستور به زدودن این تصویرها داده شد، گویی که بین این تصویرها و آنچه مشهد به آن شهره است، تقابلی وجود دارد. چندین دهه به دلیل همین تصور، توسعه و رسیدگی به آرامگاه فردوسی که یکی از بزرگترین شاعران و حکیمان ایران است، متوقف بود تا اینکه از مقامات بالاتر حکم به آبادانی آرامگاه فردوسی داده شد.
مقامات استانی و از جمله امام جمعه شال و کلاه کردند و به آرامگاه فردوسی رفتند. اگر اسم این مقامات و فردوسی را کنار هم در موتورهای جستوجوگر بنویسید و نتایج را هر چه بالا و پایین کنید، همان چند عکس را خواهید دید. با چنین پیشینهای است که سخنان آیتالله علمالهدی و استنادش به شاهنامه برای دفاع از اجبار در پوشش با واکنشهای بسیاری روبهرو شده است.
علمالهدی گفته است: مسئله حجاب نیز یکی از همین هویتهای دینی و ملی است. اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید. او همچنین بهعنوان نمونه بیتی از شاهنامه خوانده است که منیژه خطاب به بیژه گفته است: منیژه منم دخت افراسیاب/برهنه ندیده تنم آفتاب
این سخن که زنان ایرانی براساس آنچه به ما رسیده، پوششی برای موی سر داشتهاند یا چیزی شبیه چادر حتی، نادرست نیست. حتی این سخن که در شاهنامهی فردوسی پاکدامنی و شرم از ویژگیهای مثبت زنان و البته مردان شمرده میشود، هم بیراه نیست، هرچند تعریف پاکدامنی در نگاه حکیم توس و امام جمعه مشهد متفاوت است، اما بیتی که آقای علمالهدی به آن ارجاع داده، ربطی به زنان ایران ندارد. افراسیاب شاه توران است و منیژه دختری تورانی است نه ایرانی.
این به خودی خود ایرادی در استدلال امام جمعه به حساب نمیآید و میتواند بگوید که حکیم خصلت نیکو را حتی در دشمن ستوده است. ماجرا از اینجا جالب میشود که بدانیم این بیت را منیژه کی خوانده است و اصلاً ارتباطی به پوشش سر دارد یا نه؟
منیژه دلبستهی بیژن شاهزادهی ایرانی میشود و -به زبان امروزی- او را چیزخور کرده بیهوش به شبستان خود میآورد و همهی این اتفاقات بدون اجازهی والدین و بدون پیمان زناشویی -که از قضا در ایران باستان هم مرسوم بوده- رخ میدهد. بیژن در قصر او به هوش میآید و باقی قضایا و منیژه در چنین لحظات احساسی دربارهی اهمیت چیزی که به بیژن عرضه میکند این بیت را به زبان میآورد که تا به حال چنین بوده، اما بعدش را میتوان در شاهنامه خواند.
البته اگر مشاوران امام جمعه با شاهنامه به از این بودند که هستند، بیتهایی میتوانستند پیدا کنند که به کارشان بیاید، مثلاً آنجا که شیرین میگوید:
به سه چیز باشد زنان را بهی/ که باشند زیبای گاه مهی/ یکی آنک با شرم و با خواسته است/ که جفتش بدو خانه آراسته است/ دگر آن که فرخ پسر زاید او/ ز شوی خجسته بیافزاید او/ سه دیگر که بالا و رویش بود/ به پوشیدگی نیز مویش بود
این ابیات به روشنی از پوشیدگی موها میگوید، درحالیکه در بیت استنادی امامجمعهی مشهد، تفاوت برهنگی و نداشتن پوشش سرنادیده گرفته است. این مغالطه در سخنان بسیاری دیگر از مقامات هم دیده میشود.
نداشتن پوشش سر با برهنگی هممعنا نیست. با این حال همچنان که در بیت انتخابی امام جمعه مشهد و این ابیات میبینیم هیچکدام توصیهی فردوسی نیست و سخنان شخصیتهای شاهنامه است. شاهنامه مثل هر متن کهن ادبی در کنار ارزشهای ادبی و زیباشناختی و روایی خود، مجموعهای از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی زمانهی خود را منتقل میکند که به دنیایی دیگر تعلق دارند، چنانکه در همین بیتهای بالا پسرزا بودن جزو ارزشهایی شمرده شده است.
در شاهنامه زنان برجستهای نقشآفرینی کردهاند که الگوی زن مطلوب امام جمعه مشهد نمیتوانند باشند. برخی از زنان برجستهی شاهنامه مثل منیژه در طلب معشوق در انتظار خواستاری و خواستگاری او نماندهاند و از جملهی آنان تهمینه است مادر سهراب که در شاهنامه زنی ستوده است و تنها یک شب همخواب رستم بوده است. رودابه مادر رستم نیز در راه دادن زال به قصرش از موی خویش کمندی بافته و انداخته و بعد هم که ماجرا در شاهنامه روشن است.
در این میان داستان گردآفرید اگرچه متفاوت است، اما در کنشگری از روابط خصوصی پیشتر رفته و اگر روی و موی پوشیده به این خاطر است که شناخته نشود و آنجا که روی و موی گشاده به قصد فریب دشمن است:
رها شد ز بند زره موی اوی/ در افشان چو خورشید شد روی اوی/ بدانست سهراب کو دختر است/ سر و موی او از در و افسر است
درست است که فکر میکنم شاهنامه ارزشهای جهانی دیگر را منتقل میکند و چنین استناداتی به آن راه به جایی نمیبرد، اما به نظرم از قضا در شاهنامه برای صاحبان مقام و قدرت توصیههایی شایستهتر میتوان یافت، مضمونهایی که بارها تکرار شده است. یکی از این مضمونها دادگری است. دادگر در شاهنامه همصفت خداوند است که جای نام نشسته است و هم وظیفهی صاحب قدرت. فردوسی میگوید، پادشاهی که دادگر باشد، نیازی به فریادرس ندارد: کجا پادشا دادگر بود و بس/ نیازش نیاید به فریادرس
نویسنده: علیاصغر سیدآبادی