دختران راحت اعتماد میکردند!
تاریخ انتشار: ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۹۶۲۴۱۲
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، در یکی از چنین مواردی آقای دکتر قلابی خیلی زود توسط پلیس دستگیر شد و سه دختری که او از آنها کلاهبرداری کرده، شناسایی شدهاند البته تحقیقات برای دستگیری سایر متهمان ادامه دارد.
این هفته پای صحبتهای این کلاهبردار نشستهایم.
تخصص قلب و عروق از آمریکا داری؟
همهاش دروغ بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سوژههایت را چطور شناسایی میکردی؟
در فضای مجازی، بیشتر فیسبوک. با گذاشتن عکسهای فتوشاپی و لباس پزشکی اعتماد دختران دم بخت را جلب میکردم. خودم بیشتر سراغ دخترانی میرفتم که وضع مالی خوبی داشتند و دلشان میخواست خارج از کشور زندگی کنند.
ملاکت برای انتخاب این افراد چه بود؟
چون طعمههای خوبی هستند. از یک طرف وضع مالی خوبی دارند و با اجرای نقشهات میتوانی پول خوبی به جیب بزنی. هم اینکه سودای زندگی در خارج از کشور را دارند و وقتی میبینند کسی خارج زندگی میکند فکر میکنند از طریق ازدواج با او میتوانند از ایران خارج شوند و به رویاهایشان برسند.
از نقشه کلاهبرداری هایت بگو.
به عنوان خواستگار و به بهانه صحبت کردن درباره زندگی مشترک و آینده، زمانی که کسی خانهشان نبود، وارد خانه مالباختهها میشدم. زمانی که آنها برای پذیرایی به آشپزخانه میرفتند من سراغ طلاها و وسایل با ارزش میرفتم و سرقت میکردم. بیشک هیچیک از آنها به فکرش هم خطور نمیکرد یک دکتر که در آمریکا زندگی میکند و کلی ملک و املاک در ایران و خارج از کشور دارد، دست به دزدی بزند. اما من با خیال راحت سرقتهایم را انجام میدادم، که نوعی کلاهبرداری و جلب اعتماد آنها بود.
و شگردهای دیگرت برای اجرای نقشه چطور بود؟
به این بهانه که من کارت ملی ایرانی ندارم و نمیتوانم سیمکارت و گوشی تلفنهمراه بخرم یا حساب بانکی باز کنم، آنها را مجاب میکردم برایم سیمکارت و گوشی تلفنهمراه بخرند. یک کارت بانکی هم از آنها میگرفتم و بعد بهانه میآوردم طبق رسم و رسوماتمان باید برای مرد انگشتر نشان خریده شود و به این بهانه از آنها پول میگرفتم. گاهی اوقات هم میگفتم پول نقد ندارم و دلارهایم را نمیتوانم به ریال تبدیل کنم چون کارت ملی ندارم و به این بهانه از آنها پول قرض میگرفتم که هرگز به فکر برگرداندن این پولها نبودم.
چطور این خواستگار ناپدید میشد؟
به بهانه کار در یکی از کشورها و جلسه، ارتباطم را با آنها قطع میکردم و تلفنها را خاموش میکردم. مالباختهها که تنها یک شماره از من داشتند، دستشان به جایی نمیرسید. گاهی هم آنها را تهدید میکردم اگر بخواهند پیگیر شوند، من آشنای با نفوذی دارم که برایشان مشکل بهوجود میآورد. قطعا چنین مالباختههایی به خاطر حفظ آبرویشان شکایت نمیکنند.
با پولها چه میکردی؟
زندگی. سرقت هایم در حدی بود که بتوانم از عهده خرج و مخارج روزانهام بربیایم.
چطور دستگیر شدی؟
نمی دانم. من خیلی حرفهای این کار را انجام دادهبودم و هیچ ردی از خودم به جا نگذاشتهبودم. حتی مالباختهها نشانی محل زندگی ام را نمیدانستند و از اسم و فامیل اصلی ام نیز خبر نداشتند، نمیدانم چطوری به من رسیدند.
با شکات رو به رو شدهای؟
یکیشان را در پلیس آگاهی دیدم. با دیدن من با ظاهری متفاوت ابتدا تصور کرد مرا به اشتباه دستگیر کردهاند اما وقتی بیشتر دقت کرد، فهمید من برای فریبش حتی تیپ و قیافهام را تغییر دادهبودم.
ضمیمه تپش روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: کلاهبرداری دکتر قلابی خواستگاری کلاهبرداری سرقت مالباخته ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۶۲۴۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوه امام خمینی در خارج از کشور چه شغلی دارد؟
خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصههای رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود، اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»