واکنش قوچاننژاد به حضور در لیگ ایران | با ۲ مربی به مشکل خوردم
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۰۶۹۲۷۵
همشهریآنلاین - محمد زارعی
رضا قوچاننژاد با پشت سر گذاشتن ۲ فصل سخت در زووله بازیکن آزاد شده و حالا میتواند تیم جدیدش را در فصل نقلوانتقالات مشخص کند. با وجود شایعات درخصوص حضور او در لیگ برتر، گوچی مدعی است تا به امروز هیچ پیشنهادی از ایران نداشته اما اگر پیشنهادی به دستش برسد حتما به آن فکر خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*بهنظر سال بسیار سختی را پشت سر گذاشتی چراکه هر وقت به زمین میرفتی جزو بهترینها بودی اما بعد از آن باز هم نیمکتنشین میشدی.
واقعا ۲سال سخت برایم بود. شروع خوبی با زووله داشتم اما نمیدانم چرا پس از مدتی با من سر لج افتادند و در حقم بیمعرفتی کردند. واقعا حق من در این ۲فصل خورده شد اما دیگر الان همهچیز تمامشده و اصلا نمیخواهم زیاد به گذشته فکر کنم. من به فکر آینده هستم و برایم دیگر مهم نیست در گذشته چه شده و چرا شده است.
*جالب اینکه بعد از تغییر سرمربی هم خیلی بازی نکردی. چرا در این مدت اجازه نمیدادند از تیم جدا شوی و به تیم دیگری بروی؟
یکی از مشکلات من سرمربی بود اما مشکل اصلی من با کمکها و مربیان تیم بود. ما ۲کمک مربی داشتیم که من با هر ۲نفر به مشکل خورده بودم و مهمتر اینکه این اشخاص در باشگاه همهکاره بودند. ما مقابل دوربینها و برای رسانهها و هواداران یکسرمربی داشتیم اما پشت صحنه ۲کمک مربی بودند که کارهای اصلی را انجام میدادند. آنها خیلی دوست داشتند سرمربی شوند و از همینرو تصمیمهای اصلی را آنها میگرفتند نه سرمربی تیم.
*البته با وجود تمام این مسائل پایان خوبی با زووله داشتی و حتی در بازی آخر هم که بیشتر برای وقتتلف کردن به زمین رفتی، برای این تیم گلزنی کردی.
برای من مهمتر از هر چیز هواداران زووله بودند و هستند. هواداران این تیم عاشق من بودند و واقعا مرا دوست داشتند. آنها از روز اول تا آخرین لحظه از من حمایت کردند و همین برای من مهم بود. خدا را شکر میکنم توانستم در آخرین لحظه هم جواب محبت آنها را بدهم و خوشحالشان کنم.
*برای فصل آینده چه برنامهای داری.
من در حالحاضر ۳۳سال دارم و عجلهای برای انتخاب باشگاه جدیدم ندارم. من تمام تلاشم را خواهم کرد تا تصمیم درستی برای آیندهام بگیرم. تا الان در زندگیام هم انتخاب درست و هم انتخاب اشتباه داشتهام اما اصلا مشکلی نیست چون زندگی همین است. من نه وسواس دارم و نه خیلی حساس هستم و هر چه خدا بخواهد همان میشود.
*در ایران لقب برد نقلوانتقالات را گرفتهای و هر روز در رسانهها به یک تیم میروی. اصلا پیشنهادی از ایران داشتهای و اینکه اصلا به لیگ ایران فکر میکنی یا نه؟
تا الان از باشگاههای ایرانی هیچ خبری نبوده و پیشنهادی نداشتهام که دربارهاش صحبت کنم. این را هم بگویم که در آینده هر پیشنهادی به دستم برسد آن را بررسی میکنم چه خوب باشد و چه بد و بعد از آن تصمیم خواهم گرفت.
*هنگام برگزاری داربی پایتخت از طریق اینستاگرام به این بازی واکنش نشان دادی. دوست نداری روزی در این بازی حضور داشته باشی؟
نمیخواهم در این مورد صحبت کنم اما این را بگویم که بازی به این بزرگی واقعا بدون تماشاگر اصلا نمیچسبد، حالا چه بهعنوان بازیکن چه بهعنوان تماشاگر. مطمئنم تمام بازیکنانی هم که در زمین حاضر بودند همین حس را داشتند.
*کمی از بحث باشگاهی فاصله بگیریم. شرایط تیم ملی در مسیر رسیدن به جامجهانی را چطور میبینی؟ مثل همان سالی که خودت ما را نجات دادی، تیم ملی روزهای سختی را پیش رویش میبیند.
قبول دارم شرایط سخت است اما ما تا وقتی که شانس صعود داریم باید تلاش کنیم. هم بازیکنان و هم هواداران تا زمانی که شانس داریم باید باور داشته باشند که تیم ما میتواند به جامجهانی برسد. ما الان تیم خوبی داریم و نمیدانم چرا نباید صعود کنیم.
*به تیم ملی و حضور در تیم اسکوچیچ فکر میکردی؟
من شخصا آقای اسکوچیچ را نمیشناسم اما سالها قبل از حضور این مربی، در تیم ملی حضور داشتم و همه میدانند پس از جامجهانی ۲۰۱۸ خودم تصمیم گرفتم از حضور در این تیم خداحافظی کنم. من هنوز روی حرف و تصمیمم هستم و چیزی تغییر نکرده است. من خودم این تصمیم را گرفتم و حالا هم به چیز دیگری فکر نمیکنم.
*هنوز با بازیکنان تیم ملی در ارتباط هستی؟ برای آنها در شرایط فعلی چه پیامی داری؟
من چه با بازیکنان قدیمی و چه با بازیکنانی که الان به تیم ملی رسیدهاند ارتباط دارم اما راستش را بخواهید خیلی کم پیش میآید در مورد تیم ملی و فوتبال با هم صحبت کنیم. این بازیکنان نیازی به توصیههای من ندارند چراکه تمام آنها خودشان میدانند چقدر بازیها حساس است و هر برد میتواند چقدر ما را به جامجهانی نزدیک کند.
*در این چند وقت بهخاطر کرونا سفری به ایران نداشتی. در این خصوص هم صحبت میکنی؟
راستش را بخواهید بهخاطر کرونا وضع همهجا خراب است اما خدا را شکر همه جا واکسن زدن را شروع کردهاند و شنیدهام در ایران هم این حرکت استارت خورده است. امیدوارم بهزودی بیشتر مردم ایران واکسن بزنند و اتفاق بدی برای آنها رخ ندهد. در این صورت مرزها هم باز میشود و افرادی مثل من میتوانند به ایران بیایند. خیلی دلم برای حضور در ایران تنگ شده است.
کد خبر 604289 برچسبها تیم ملی فوتبال ایران فوتبالمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: تیم ملی فوتبال ایران فوتبال جام جهانی تیم ملی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۰۶۹۲۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
به گزارش روزیاتو، نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:
زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود:
من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است:
وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است:
بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است:
اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود:
بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
کانال عصر ایران در تلگرام