Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-04-28@05:59:10 GMT

در ادامه یك سوءتفاهم

تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۱۰۴۶۶۱

در ادامه یك سوءتفاهم

در حاشیه این گزارش، یادداشتی با نام «انحصارطلبی یا خلأ كیفیت؟» نوشته بودیم كه در تلاش بود بررسی كند چرا خانواده‌های هنرمندان و اشخاص مشهور غالبا از آثاری كه درباره آن شخصیت ساخته می‌شود، ناراضی‌اند. در ذكر نمونه‌هایی برای فرضیه ابتدایی این یادداشت به ماجرای خانه - موزه جلال آل‌احمد و سیمین دانشور اشاره‌ شده بود و عنوان میان‌تیتر مربوط نیز «سهم‌خواهی از خانه سیمین و جلال» بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جناب محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال یادداشتی در پاسخ به این مطلب نوشته كه طبق قانون مطبوعات در ادامه خواهد آمد. خوانندگان محترم كه مطلب جام‌جم را خوانده بودند اکنون می‌توانند جوابیه محمدحسین دانایی را نیز بخوانند و در نهایت خود قضاوت كنند. مساله اصلی آن یادداشت این بود كه خانواده‌های هنرمندان و اشخاص مشهور نباید نگاه انحصارطلبانه به آن فرد داشته باشند و اجازه دهند جامعه قرائت‌های مختلفی حول محور آن شخص و آثارش ارائه کند. جناب دانایی در این یادداشت بر تمام مواردی كه ما در مطلب مورد بحث به آنها اشاره كردیم، تأکید كرده‌اند و این‌طور برمی‌آید كل مساله‌ای كه موجب شده ایشان آن یادداشت را «آكنده از سوءظن، همراه با بوی تند بغض و خشم و قضاوت‌های عجولانه بدون ابتنای بر علم و آگاهی و بدون ارائه ادله كافی» بدانند، صرفا یك سوءتفاهم ساده باشد. در ادامه، یادداشت محمدحسین دانایی را می‌خوانید.

در روزنامه جام‌جم مورخ 28/2/1400 مطلبی بود تحت عنوان «انحصارطلبی یا خلأ کیفیت؟» ظاهرا برای جست‌ و جوی پاسخ این سؤال که «چرا خانواده‌های هنرمندان و اشخاص مشهور غالبا از آثاری که درباره آن شخصیت‌[ها] ساخته می‌شود ناراضی‌اند؟» مطلبی بود آکنده از سوءظن، همراه با بوی تند بغض و خشم و قضاوت‌های عجولانه بدون ابتنای بر علم و آگاهی و بدون ارائه ادله کافی، با این نتیجه‌گیری عجیب و غریب که: بازماندگان شخصیت‌ها و مشاهیر اولا «انحصارطلب»‌اند، ثانیا «سهم‌خواهی» می‌کنند!
این یادداشت مطبوعاتی 1100 کلمه‌ای که برخلاف عرف رایج، شبیه متون مربوط به هنرهای نمایشی و سریال‌های تلویزیونی اپیزودبندی! شده،‌ ابتدا به این نکته صحیح اشاره کرده که: «خانواده‌ها احساس می‌کنند اتفاقی که در یادبود عزیزشان افتاده، اعم از تاسیس خانه ـ موزه یا ساخت مستندی درباره‌اش، غالبا نتوانسته آن‌گونه که باید، او را به تصویر بکشد و جلوه‌های شخصیت او را به نمایش بگذارد.» سپس از خانواده‌های شهیدان اصغر وصالی و مرتضی آوینی و زنده‌یادان جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، مهدی اخوان ثالث و داوود رشیدی به‌ عنوان مصادیقی از این عدم رضایت نام برده شده اما در فراز بعدی بدون هرگونه منطق عقلی و ارتباط علّی قابل فهم، ادعا شده‌ است که اقدامات و واکنش‌های روشنگرانه بازماندگان را «می‌توان انحصارطلبی در «قرائت» نامید!»
در این  نوع استنتاج آمیخته با خلط مبحث، معلوم نیست که بحث نویسنده بر سر «خود» حقیقت است یا بر سر «قرائت» از حقیقت؟ این چه نوع منطقی است که فرق بین «حقیقت» و «قرائت» از آن را نادیده می‌گیرد و با آمیختن دو امر متفاوت، دست به استدلال می‌زند که: «خانواده یک شهید یا یک هنرمند، از آنجا که با او زندگی کرده‌اند و حالات او را در شرایط مختلف دیده‌اند،‌ تصویر مشخصی از او دارند که این تصویر «لزوما» نباید با تصویری که جامعه از هنرمند یا شهید دارد، یکسان باشد!» از ایشان می‌پرسم: چرا این دو تصویر «لزوما» نباید یکسان باشند؟ مگر «حقیقت» هر پدیده یا هر امری از امور عالم متعدد است و هر کسی می‌تواند بدون توجه و التزام به «حقیقت» واقع، خودش برای خودش یک «حقیقت» مفروض جعل کند؟ یکی از بدیهیات عقلی این است که «حقیقت» واقع هر پدیده یا هر امری از امور عالم، یکی است و دوتا و سه تا ندارد اما در عین حال، یکی دیگر از بدیهیات عقلی هم این است که درک و دریافت و استنباط یا «قرائت» از همان «حقیقت» واحد می‌تواند متعدد و متفاوت باشد. دغدغه اینجانب و به احتمال زیاد بستگان دیگر شخصیت‌های مورد بحث هم اصلا وجود «قرائت»‌های گوناگون نیست، بلکه حساسیت ما بر سر «خود» حقیقت است، یعنی همان عنصر واحدی که یکی است و هر چیزی غیر از آن، وهم و خیال و شاید هم جعل و دروغ است. چطور می‌توان انتظار داشت که همسر یا فرزند یا دیگر بستگان یک شخصیت، تصویر یا مجسمه یا اثر دیگری از آن شخصیت را ببینند و درباره شباهت داشتن یا نداشتن آن اثر با حقیقت واقع اظهارنظر نکنند، آن هم از ترس این‌که مبادا «انحصارطلبی» و فاقد اعتبار باشد؟ در حالی که قضیه درست برعکس است، یعنی نه‌تنها نظر و عقیده خانواده درباره آثار مزبور فاقد اعتبار نیست، بلکه معتبرترین معیار و مبنا برای همه تصویرهایی است که دیگران می‌توانند داشته باشند. چرا؟ دقیقا به همان علتی که نویسنده یادداشت هم اعتراف کرده، یعنی زندگی کردن با آنان و دیدن حالات ایشان در شرایط مختلف. در واقع، معرفت و شناخت بستگان نسبت به شخصیت‌های مزبور، از نوع معرفت «شهودی» و «تجربه زیسته» است، ‌نه شناخت ناشی از اطلاعات دست دوم و سوم و گاهی هم خیال و گمان و وهم.
به گفته سقراط حکیم: آنجا که حقیقت نباشد، همه چیز پست و زشت و مبتذل است. پس انسانیت نیازمند حقیقت است و انسان موظف است که عاشق حقیقت باشد و تا پای جان برای آن بجنگد. چه لذتی بالاتر از این که پرده‌های وهم و خیال و احیانا فریب و سوءاستفاده را کنار بزنیم تا خورشید حقیقت از پس ابرهای گمراهی بیرون بیاید و جلوی اشاعه خلاف حقیقت یا حقیقت کاذب را بگیرد؟
دغدغه بنده و به احتمال زیاد، عموم بازماندگان افراد مشهور و خانواده کسانی که اصطلاحا به «سرمایه‌های نمادین جامعه» تبدیل شده‌اند، همین احساس نیاز و تعهد فردی و جمعی نسبت به حقیقت است و آنچه ما را به حرکت وامی‌دارد و به سوی واکنش می‌کشاند، نگرانی از این بابت است که مبادا بعضی‌ها-بنا به ملاحظات و شاید منافعی؟ -حقیقت وجودی شخصیت‌های مزبور را مخدوش و تحریف و مصادره کنند. ما بازماندگان مشاهیر که افتخارمان میراث‌داری آنان است و نه میراث‌خواری! وظیفه داریم که با هشیاری و اقدام به‌ موقع، جلوی استیلای جهل و جعل و تحریف را بگیریم، نگذاریم که حقیقت وجودی شخصیت‌های مزبور در پیشگاه بت‌های قدرت و ثروت و شهرت و شهوت و امیال و هواهای نفسانی دیگر قربانی شود. باز هم یادآوری می‌کنم که این امر به‌ هیچ‌ وجه نافی حق داوری مستقل و به قول نویسنده «قرائت» خاص دیگران نیست و این حق را از دیگران سلب نمی‌کند که پس از اطلاع‌ یافتن از حقیقت واقع، مطابق آنچه می‌فهمند و می‌پسندند، داوری و عمل کنند.
اتهام دوم که به طور خاص به سوی نگارنده هدف‌گیری شده،‌ اتهام «سهم‌خواهی» است، چرا که سه سال پیش در جریان افتتاح خانه ـ موزه سیمین و جلال، از دولتی‌شدن اکثر امور شکایت و پیشنهاد کردم که «شهرداری تهران حضور و مسؤولیت خودش در این پروژه کوچک را در حد زیربناسازی محدود بداند و به فکر تصدیگری مستقیم در دوره بهره‌برداری نباشد.» آیا اظهارنظر درباره ناکارآمدی نهادهای دولتی و شبه‌دولتی که همه به آن معترفند و بعد هم پیشنهاد باز کردن فضا برای حضور نهادهای مدنی و نیروهای مردمی در اداره امور ملی و محلی، نشانه «سهم‌خواهی» است، آن هم در شرایطی که همه دنیا به این نتیجه قطعی رسیده‌ است که اکثر دولت‌ها از چارچوب وظایف ذاتی خودشان خارج شده‌اند و تنها راه عقلایی برای رفع ناکارایی آنها هم تبدیل شدن «دولت‌های توسعه‌گر» به «دولت‌های تسهیل‌گر» است؟ آیا نویسنده یادداشت مزبور که نگارنده این سطور را به «سهم‌‌خواهی» متهم کرده، اطلاع ندارد که در همین کشور خودمان تاکنون چندین برنامه و قانون و بخشنامه و دستورالعمل و الگو برای کاهش تصدیگری‌های دولت و مشارکت بخش خصوصی صادر شده تا به‌تدریج مردم و نهادهای مدنی به میدان بیایند و زمام امور اجتماعی را به‌ عهده بگیرند؟
بنابراین نه «انحصارطلبی» در بین است و نه «سهم‌خواهی»،‌ بلکه آنچه مطرح است پاسداری از حریم حقیقت و جلوگیری از جعل و تحریف یا دخالت‌های بیجاست، درست شبیه آنچه توسط نهادهایی مثل مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌ خمینی (ره) در سطح بسیار وسیع‌تر انجام می‌شود. والسلام   پیمان طالبی - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم 

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: جلال آل احمد سیمین دانشور مهدی اخوان ثالث خانواده ها سهم خواهی شخصیت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۱۰۴۶۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشت پرده حضور اورونوف در پرسپولیس؛اوسمار حقیقت را فاش کرد

به گزارش قدس آنلاین، سرمربی برزیلی پرسپولیس در مورد شانس قهرمانی این تیم با بازیکنان جدید گفت: بازی‌های سختی داریم. لیگ ایران هر چه به پایان نزدیک‌تر می‌شود، جزئیات ریزی بازی‌ها را تغییر می‌دهد. ما بازی به بازی فکر می‌کنیم. بازی بعدی که باید به آن فکر کنیم، آلومینیوم است و بعد از آن سراغ بازی لیگ می‌رویم. نیم فصل دوم که به بازی‌ها برگشتیم، می‌دانستیم عیسی جواب می‌دهد، چون در پرسپولیس بازی کرده و جو تیم و من را می‌شناخت، اما عبدالکریم و اوستون خیلی زود با تیم آداپته شدند.

او با اشاره به نمایش درخشان اوستون اورونوف در نیم فصل دوم برای پرسپولیس عنوان کرد: یک بازی دوستانه بین ایران و ازبکستان بود که ۲-۲ شد و این بازیکن در آن مسابقه توجه من را جلب کرد. وقتی دیدیم امکان جذب او است، سریع کارش را انجام دادیم.

اوسمار با اشاره به کم حرفی اورونوف نیز اظهار داشت: کلماتی انگلیسی صحبت می‌کند و با گئورگی و وحدت هم که تقریبا زبان یکدیگر را می‌فهمند، حرف می‌زند. همین که با توپ صحبت نمی‌کند، کافی است.

وی در پاسخ به این سوال که آیا به اورونوف می‌گوید بیش از حد دریبل نزند؟ گفت: ما ایده مخصوص خودمان را برای بازی داریم و تقریبا همه بازیکنان با آن آشنا هستند. بازیکنان می‌دانند تا جایی که به تیم آسیب نزنند، آزادی عمل دارند.


 

دیگر خبرها

  • درخواست اسرای صهیونیست از نتانیاهو درباره پذیرش توافق آتش بس
  • هزینه فایده سفر رئیس جمهور به پاکستان
  • شخصیت سالم یا ناسام؛ مساله این است؟
  • ۸ یادداشت تفاهم همکاری بین ایران و بورکینافاسو امضا شد
  • واکنش مورایس به ازدواجش در ایران و روی آوردن به اسلام
  • مطهری:برد تراکتور را به خانواده لاله تقدیم می‌کنم
  • ماجرای مشکل مرزی جدید با طالبان؛ سوءتفاهم بود
  • شهدا بهترین الگوی جامعه هستند/ برای ادامه راه انقلاب به یاد و راه شهدا نیاز داریم
  • ایران و پاکستان در اجرایی کردن توافقات همکاری دوجانبه مصمم هستند
  • پشت پرده حضور اورونوف در پرسپولیس؛اوسمار حقیقت را فاش کرد