Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار حوزه بهداشت و درمان  گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از مدیکال اکسپرس، در تحقیقات جدید دانشمندان دانشگاه‌های آبردین و لستر، ناحیه‌ای از مغز را شناسایی کرده‌اند که در افزایش تمایل به مصرف غذای غنی از پروتئین نقش دارد.

به طور گسترده‌ای تصور می‌شود یک رژیم غذایی کم پروتئین با چاقی در ارتباط است و این یافته جدید پیامد‌هایی در ایجاد درمان‌های هدفمند برای چاقی دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این تیم دریافت منطقه خاصی از مغز موش ها که نقش مهمی در رفتار‌های جستجوی غذا دارد به نام ناحیه شکمی (VTA)، هنگامی که غذای غنی از پروتئین مصرف می‌کنند، فعال‌تر می‌شود.

محققان گزارش دادند وقتی پروتئین قبلا محدود شده بود، VTA بیشتر از سایر مواد مغذی به پروتئین پاسخ می‌داد که نشان می‌دهد مغز حیوانات برای اطمینان از حفظ سطح پروتئین سازگار شده است. چنین سازگاری معنی دار است، زیرا پروتئین ناکافی می‌تواند عواقب شدیدی برای سلامتی داشته باشد و در موارد شدید منجر به مرگ شود. علاوه بر این سطح پایین پروتئین در رژیم غذایی به عنوان محرک چاقی پیشنهاد شده است. تاکنون مشخص نبود که مغز چگونه بر مصرف پروتئین تاثیر می‌گذارد.

دکتر فابین نانیکس، مدرس موسسه روت در دانشگاه ابردین توضیح می‌دهد: هنگامی که رژیم غذایی حیوانات از یک رژیم متعادل طبیعی به محدودیت پروتئین تغییر می‌یابد، اولویت پروتئین به سرعت ایجاد می‌شود، اما تغییرات در فعالیت VTA نیاز به فرآیند‌های یادگیری گسترده دارد. از طرف دیگر محدودیت پروتئین قبلی باعث تغییرات کندتر در اولویت پروتئین شده و پاسخ‌های VTA بالاتر برای پروتئین را حفظ می‌کند.

او می‌گوید: یافته‌های ما بسیار مهم است، زیرا دریافت پروتئین برای زندگی ضروری است. برای فرآیند‌های بیولوژیکی زیادی به پروتئین و اسید‌های آمینه نیاز داریم و تنها راه مصرف غذاست، بنابراین مهم است درک کنیم مغز چگونه رفتار‌های ما را مطابق با حالمان هدایت می‌کند. مطالعه ما اولین مورد ارتباط با تغییر در اولویت پروتئین و فعالیت خاص مغز است. در این مطالعه مشخص شده است که VTA نقش اصلی را در فرآیند‌های انگیزش سایر مواد مغذی ایفا می‌کند و در اینجا نشان می‌دهیم که در مورد پروتئین نیز چنین تمایلی وجود دارد.

بیشتر بخوانید 

نوعی تغییرات ژنتیکی که استعداد چاقی را ۷۰ درصد افزایش می‌دهد

انتهای پیام/ 

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: رژیم غذایی بیماری های مغزی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۱۹۰۳۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قصه عبرت آموز یک دزد!

روزی که اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم و با غرور خاصی نزد دوستانم به آن پک می زدم هیچ گاه باورم نمی شد که روزی برای تامین هزینه های اعتیادم به اموال مردم دستبرد بزنم اما ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات سارق حرفه ای قطعات و محتویات خودروهای مردم در حاشیه خیابان هاست که با تلاش شبانه روزی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاد. او که مدعی بود سرگذشت عبرت آموزی دارد درباره قصه تلخ زندگی خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم به دلیل ابتلا به بیماری های ریوی و قلبی در سن 40 سالگی از دنیا رفت و این گونه مادرم سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.

او جوانی اش را گذاشت و همه سختی ها  وتلخکامی ها را به جان خرید تا ما آینده را در خوشبختی تجربه کنیم. خلاصه او با کارگری و خیاطی هر3 خواهرم را به دانشگاه فرستاد و آن ها اکنون ازدواج کرده اند و در ادارات دولتی  استخدام شده اند اما من مسیر خلافکاری را در پیش گرفتم و بدبختی هایم را به تماشا نشستم.

آن روزها زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم در شهرستان تربت جام به مدرسه رفتم. با آن که چندان علاقه ای به تحصیل نداشتم اما به هر طریقی بود تا مقطع دبیرستان درس خواندم. خلاصه 17 ساله بودم که روزی با ترغیب و تشویق دوستانم،اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم چراکه غرورم اجازه نمی داد در برابر آن ها کم بیاورم به همین دلیل سعی می کردم پک های عمیقی به سیگار بزنم که با تشویق و جلب توجه آن ها روبه رو شوم . در همین شرایط خیلی زود پای بساط شیره و تریاک  هم نشستم و دورهمی های لذت بخش دوستانه ام آغاز شد .

چنان در عالم هپروت سیر می کردم که هیچ گاه به ذهنم نمی رسید  این لذت های زودگذر فرجامی وحشتناک دارد. آن روزها فقط همین غرورهای جوانی و تعریف و تمجیدهای دیگران را می دیدم و مدام در پارتی ها و شب نشینی ها شرکت می کردم. نصیحت های مادرم نیز فایده ای نداشت چراکه من هم مانند همه معتادان که مصرف تفریحی را شروع می کنند، خودم را فریب می دادم که من مانند دیگران نیستم و هر روزی که اراده کنم دیگر مصرف نمی کنم.

حتی گاهی برای چند روز نزد دوستانم نمی رفتم تا چنین وانمود کنم که من اراده ای قوی دارم  و آلوده مواد افیونی نمی شوم. مادرم از رفتارهای من زجر می کشید و گریه می کرد اما من هیچ توجهی به اطرافم نداشتم تا این که بالاخره باورم شد دیگر معتاد شده ام .

چند بار مادرم با سختی های بسیار مرا در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد  اما فایده ای نداشت تا این که به خودم آمدم و با کمک یکی از دوستانم که مرا راهنمایی می کرد چند سال از چنگ مواد مخدر گریختم و در سن 30 سالگی به توصیه مادرم ازدواج کردم تا شاید مسیر درست زندگی را بیابم اما بعد از ازدواج دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم آمدند و با وسوسه های لذت آنی و تعریف و تمجیدهای آنان از پک های عمیق سیگار و مصرف زیاد مواد مخدر ،باز هم به منجلاب مواد افیونی افتادم ولی این بار شیوه ای خطرناک را در پیش گرفتم و مصرف هروئین را شروع کردم . حالا همسرم زجر می کشید و با اشک هایش تلاش می کرد تا مرا از بیراهه هولناک بازدارد.

چند بار دیگر در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی چون در زمینه پوشاک فعالیت داشتم و با افزایش قیمت ها در بازار به وضعیت خوبی رسیده بودم هنوز توان خرید هروئین را داشتم اما دیگر نمی توانستم به خاطر خماری های مواد مخدر صنعتی در محل کارم بمانم به گونه ای که مجبور شدم مغازه ام را تعطیل کنم.

در این شرایط پس انداز هایم نیز به پایان رسید و خانواده ام برای نان شب محتاج شدند. همه دوستانم از من فرار می کردند چراکه دیگر پولی نداشتم مانند گذشته مقدار زیادی شیره و تریاک را پای بساط آن ها بگذارم وباید از هروئین های آنان مصرف می کردم. این گونه بود که با ترس و لرز برای اولین بار از یک خودرو در حاشیه خیابان سرقت کردم و با فروش باتری و ضبط و پخش آن هزینه  های یک روز اعتیادم تامین شد ولی می ترسیدم آشنایان و بستگانم مرا درحال سرقت مشاهده کنند و آبروریزی شود این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و سرقت هایم را در این شهر ادامه بدهم .

بارها در مناطق مختلف شهر مشهد به خودروهای شهروندان دستبرد زدم و با فروش اموال سرقتی هزینه های اعتیادم را تامین کردم تا این که شب گذشته هنگام عبور از بولوار ابوطالب چشمم به پرایدی افتاد که به راحتی می توانستم به آن دستبرد بزنم چراکه هیچ گونه امکانات امنیتی و ضد سرقت نداشت اما هنوز مشغول بازکردن در خودرو بودم که ناگهان خودم را در محاصره افسران گشت کلانتری شفا دیدم و آن ها در حالی مرا دستگیر کردند که چندین بسته حاوی هروئین نیز به همراه داشتم . حالا بسیار پشیمانم و می دانم آینده ام را نابود کرده ام اما ای کاش ...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) تحقیقات گسترده افسران کارآزموده دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های دیگر این جوان وارد مرحله جدیدی شد تا شهروندانی که اموال آن ها توسط این سارق جوان به یغما رفته است شناسایی شوند .

دیگر خبرها

  • منیزیم را چه زمانی از روز مصرف کنیم؟
  • قیمت مرغ و گوشت امروز ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ + جدول
  • این غذاها را با هم نخورید!
  • این مواد غذایی را با نوشابه نخورید
  • «اسنوس» مواد مخدر جدید فوتبالیست‌های لیگ برتر
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • غنی‌ترین منابع طبیعی کلسیم
  • قیمت مرغ و گوشت امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳+جدول
  • کدام مواد غذایی را نباید با معده خالی خورد؟
  • ۲۰ دلیل برای این‌که تخم‌مرغ و پنیر را باهم نخورید