مرگ مرموز پسر 6 ساله در پارک رازی
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۰۹۲۰۱
راز گشایی از مرگ مرموز پسر 6 ساله که هنگام بازی در پارک رازی تهران جان باخت در حالی آغاز شده است که تیم جنایی فرضیه برق گرفتگی بر اثر اتصالی تیر چراغ برق را در دست بررسی دارند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از صبح روز پنجشنبه بیستم خرداد با گزارش مرگ پسری ۶ ساله از سوی مأموران کلانتری ۱۱۵ رازی به حبیبالله صادقی بازپرس کشیک قتل پایتخت آغاز شد و در ادامه تحقیقات درخصوص علت حادثه در دستور کار مأموران قرار گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه تحقیقات مشخص شد که امیرعلی بر اثر برق گرفتگی ناشی از تیر چراغ برق پارک رازی دچار حادثه شده است. با مشخص شدن این موضوع، بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور تشکیل هیأت کارشناسی برای مشخص شدن علت دقیق مرگ و شناسایی مقصران این حادثه را صادر کرد و علاوه بر آن دستور تحقیقات میدانی، بازبینی دوربینهای مداربسته پارک نیز صادر شد.
پدر و مادر امیرعلی که هنوز در شوک مرگ فرزند خردسالشان هستند نمیتوانند از غصه مرگ تنها پسرشان کلمه ای به زبان بیاورند صحبت کنند و به ناچار با روحالله دادمان عموی امیرعلی گفتوگو کردیم. او درباره این ماجرا گفت: معمولاً عصرها بچههایمان را به پارک رازی که در نزدیکی خانه ما و برادرم بود میبردیم و عصر روز چهارشنبه بچهها در حال دوچرخهسواری بودند و ما در نزدیکی آنها نشسته بودیم که امیرعلی دوچرخهاش را کنار گذاشت و کفشهایش را درآورد تا استراحت کند. ناگهان صدای داد و فریاد شنیدیم و دیدیم امیرعلی در باغچه کنار یکی از تیرهای برق افتاده و 2 نفر هم در حال احیای او هستند. بلافاصله خودمان را به امیرعلی رساندیم. ما نمیدانیم که چه اتفاقی برای او افتاد اما یک رهگذر به ما گفت امیرعلی بچه گربهای را دیده و بهدنبال بچه گربه وارد باغچه شده و معلوم نیست که آیا در آن زمان دست یا پایش به تیر چراغ برق خورده و باعث شده او دچار برق گرفتگی شود. پارک خیلی شلوغ بود و ما ندیدیم که چه اتفاقی رخ داده است. سیمی هم در کنار تیربرق ندیدیم.
عموی امیرعلی در ادامه گفت: زمانی که امیرعلی داخل باغچه افتاده بود یک پسر نوجوان که شاهد ماجرا بود به من گفت دیروز هم همینجا من دچار برق گرفتگی شدم که اتفاق خاصی برایم نیفتاد و شما هم نگران نباشید. امیرعلی بچه مؤدب و بسیار دوست داشتنی بود و دلش میخواست آتشنشان شود. جگرگوشهمان جلوی چشمانمان پرپر شد. حالا هم ما از افرادی که مقصر این ماجرا هستند، شکایت داریم.
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: برق گرفتگی پارک رازی مشخص شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۰۹۲۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بازشدن «پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» در بازار نشر
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب داستانی «پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» نوشته پیام ابراهیمی بهتازگی با تصویرگری مهناز سلیماننژاد توسط انتشارات فاطمی برای کودکان منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابهای طوطی» (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) است.
اینناشر پیشتر دو داستان پلیسی «دایناسور در مرغدانی» و «خانه سنگی» را هم از مجموعه «گورکن و راسو» منتشر کرده است.
کتاب پیشرو دربرگیرنده یکداستان پلیسی برای کودکان است که شخصیت اصلیاش یکجغد کارآگاه است. او از کودکی علاقه زیادی به سرنخها داشته و با دنبالکردنشان، به پاسخهای دلگرمکننده میرسیده است. همیشه هم دوست داشته همه جزییات را یادداشت کند. چون توجه به جزییات مهمترین ویژگی یککارآگاه است.
از دیگر شخصیتهای داستان «پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» میتوان به «مقتول (ملقب به سون سوناریان)» اشاره کرد که یکخفاش نوجوان سربههوا و بازیگوش است. او هیچوقت نتوانست کارآگاه شود و از آنجا که نتوانست، تبدیل به مقتول شد. خانم همسایه که یککلاغ پیر و تنهاست هم در کنار جناب معلم که یکخفاش دیگر است، ازدیگر شخصیتهای اینداستان هستند. اما اینقصه یک «قاتل» هم دارد که ملقب به سونسَن سانسوناریان است و او هم یکخفاش است و نام سخت و پیچیدهاش باعث میشود حرفزدن از او سخت و پیگیری پروندهاش هم سختتر باشد.
کارآگاه قصه در حال روایت گذشته خود و پروندهای است که وقتی جوان بوده، باعث تغییر مسیر زندگیاش شده است؛ پرونده قتل مرموز یکخفاش جوان. او میگوید بهنظر میآمد پای یک قاتل زنجیرهای در میان باشد. در اینصورت جان هزاران خفاش در خطر بود اما سرنخها با هم جور در نمیآمدند. کارآگاه میگوید هرطور که بوده باید معمای پرونده را حل میکرد چون در غیراینصورت حیثیت خانوادگیاش به باد میرفت و لکه ننگی بر پیشانی شغل آباواجدادیاش باقی میماند...
«پرونده قتل مرموز یک یا دو خفاش جوان» در ۱۳ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
از خانه کلاغ که بیرون آمدم، دفترچهام را بیرون آوردم و یادداشتهایی را که نوشته بودم، مرور کردم. باید چندمتهم دیگر هم پیدا میکردم. ذهنم عجیب درگیر آن سرنخ بزرگ شد. همان سرنخ بزرگی که امواج صوتیِ زیرش به گوش خانم و آقای سوناریان میرسید. همان سرنخ بزرگی که احتمالا سون قرار بود خوراکیها را با او بخورد. سرنخ بزرگی که میتوانست من را به سون برساند.
تصمیم گرفتم در غارهای اطراف گشتی بزنم. چندغار را گشتم تا اینکه بالاخره توی یکی از غارها به سرنخ جدیدی رسیدم: بقایای آتشی که روی سقف به پا شده بود؛ چند سیخ آویزان و تهمانده غذاهایی که اینجا و آنجا روی زمین ریخته بود. میشد حدس زد در آناطراف خبرهایی بوده. و بعد در کنار همه آنها یک تصویر، یک عکس دونفره: دوخفاش در کنار هم. لبهای خفاش جوان سرخ بود. آیا او واقعا یک خفاش بود یا یکخونآشام؟ آیا رد خون متعلق به سون بود؟ آیا آنعکس لحظاتی پیش از مرگ سون گرفته شده بود؟ یا حتی بعد از مرگ او؟ چشمهای نیمهباز سون هر احتمالی را ممکن میساخت. پرونده داشت پیچیده میشد.
اینکتاب با ۸۰ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان منتشر شده است.
کد خبر 6086247 صادق وفایی