۱۰۰ داستانک در شرح زندگی حضرت زهرا(س)
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۱۲۵۹۶
کتاب «مادر آفتاب» که روایتی مستند اما داستان گونه دارد در قالب صد داستانک به زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) می پردازد.
خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی، مریم داوری: کتاب «مادر آفتاب» (14 خورشید، یک آفتاب) از مجموعه 14 جلدی 14 معصوم(ع) نوشته «مهرالسادات معرک نژاد» مشتمل بر 108 صفحه با صفحه آرایی زینب ربانی خواه به تازگی از سوی انتشارات شهید کاظمی چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتاب «مادر آفتاب» (14 خورشید، یک آفتاب) نخستین مجلد از مجموعه 14 جلدی 14 معصوم(ع) است که در قالب صد داستانک به زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) می پردازد. کتاب روایتی مستند اما داستان گونه دارد. مهرالسادات معرک نژاد در کتاب «مادر آفتاب» داستان هایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) را به زبانی ساده و روان تبیین کرده است. وی تلاش کرده با زبانی ساده و روان از تولد تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) را تبیین کند.
در قسمتی از کتاب «مادر آفتاب» می خوانیم: پیامبر (ص) فرستاده بودش خانه فاطمه، اجازه ورود گرفت و داخل شد. صدای قرآن خواندن دختر رسول خدا می آمد. آسیاب هم خود به خود می چرخید. سلمان رفت پیش پیامبر (ص) هرچه دیده بود تعریف کرد. پیامبر (ص) گفت:« خدا همه وجود فاطمه (س) را پر کرده از ایمان. او خود را دربست به اطاعت خدا واداشته، خدا هم ملکی را کمکش فرستاده و کارهای دنیا و آخرت او را کفایت کرده است».
در صفحه ای از این کتاب آمده است: عربی با لباس پاره آمد پیش رسول خدا (ص). گفت:« سیرم کن گرسنه ام. بپوشانم که برهنه ام و پولی بده که فقیرم». پیامبر (ص) او را فرستاد پیش دخترش. مرد عرب ایستاد پشت در خانه، گفت:« سلام بر شما، ای اهل بیت پیامبر (ص). ای کسانی که جبرییل نزد شما فرو می آید. من پیرمردی فقیرم. برهنه و گرسنه نیز هستم. پدرتان گفت از شما کمک بخواهم». فاطمه (س) پوست گوسفندی که زیرانداز حسن و حسین بود به او داد. مرد گفت:« من با این چه کار کنم؟» فاطمه (س) گردنبندی را که دخترعمویش به او داده بود از گردن درآورد. اعرابی گردنبند را گرفت و رفت مسجد. عمار به او گفت: «من این گردنبند را از تو می خرم، چقدر می فروشی؟»
در بخشی از کتاب «مادر آفتاب» می خوانیم: برخی از زنان مهاجر و انصار آمدند عیادتش، فاطمه (س) اما نای نشستن نداشت. حالش را که پرسیدند. گفت:« در حالی زنده ام که به خدا قسم دنیای شما را دوست ندارم و از مردان شما متنفرم. شماها پیمان شکنی کردید و عذاب خدا را برای خود خریدید. شما امر به این بزرگی را از جایگاه اصلی اش خارج کردید و به خیال خود از علی (ع) انتقام گرفتید، باختید آن هم چه باختنی».
گفتنی است،«مادر آفتاب» (14 خورشید یک آفتاب) از مجموعه 14 جلدی 14 معصوم(ع) نوشته «مهرالسادات معرک نژاد» در شمارگان هزار نسخه با قیمت 18 هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
پایان پیام/31منبع: شبستان
کلیدواژه: مادر آفتاب انتشارات شهید کاظمی مریم داوری حضرت فاطمه زهرا س حضرت فاطمه زهرا س مادر آفتاب زندگی حضرت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۱۲۵۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رسیدن به فلسفه زندگی از راه خودشناسی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، درگیری بیش از اندازه همه انسانها به فضای مجازی و کمرنگ شدن ارتباطات میان فردی در جوامع مختلف از آن دست مسائلی است که در سالیان اخیر توجه بسیاری از تحلیلگران و جامعهشناسان را به خود جلب کرده است. از طرفی بسیاری از هنرمندان و نویسندگان نیز از این شرایط استفاده کرده و سوژه اصلی آثار هنری و ادبیشان را به مواجهه با این فضای جدید اختصاص دادهاند.
در سینما و ادبیات کشورمان نیز هستند هنرمندانی که به این مسئله توجه نشان دادند و آثاری را مرتبط با این فضا تولید کردهاند. یکی از جدیدترین آثار این ژانر در زمینه داستاننویسی کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» است، اثری در ژانر اجتماعی و مفهومی که ۱۰۶ صفحه دارد و انتشارات سیب کال در خوزستان آن را منتشر کرده است.
این کتاب را مصطفی عظیمیفر به رشته تحریر درآورده است و داستان کلی آن در رابطه با یک نویسنده است که تصمیم میگیرد یک روز کامل از زندگی را بصورت تحلیلی و نگاه عمیق به محیط پیرامون و جامعه سپری کند. او از ابتدای صبح تا اواخر شب به این سبک از زندگی ادامه میدهد. عظیمی فر در این کتاب توانسته از دل کارهای روزمره زندگی مفهومات و پیامهای مفیدی را بیرون بکشد. به بهانه انتشار این کتاب گفتوگویی با نویسنده آن ترتیب دادهایم.
عظیمیفر در رابطه با ایده اصلی که باعث نگارش کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» شد، گفت: با توجه به فراگیر شدن دنیای مجازی و پیشرفت تکنولوژی احساس کردم آدمها کمتر از گذشته ( قبل از همهگیر شدن فضای مجازی) رای به با خود بودن و دوستی عمیق با خود میدهند. از این رو تصمیم گرفتم کتابی بنویسم که بتواند مخاطب را دعوت به با خود بودن و وقت گذاشتن بیشتر برای خود درونی دعوت کند.
وی در مورد چالشهای مربوط به نوشتن کتابی با این ایده خاص هم عنوان کرد: در طول یک سالی که برای نوشتن این کتاب وقت گذاشتم با توجه به سبک کتاب مجبور بودم ارتباط عمیقتری با خود برقرار کنم. از این رو مجبور بودم بیشتر در محیط پیرامون شنونده باشم. فرقی هم نمیکرد این شنیدن شامل شنیدن صحبتهای آدمها باشد یا حتی گوش دادن به صدای یک رودخانه، به هر حال برای بهتر شدن کار باید هر چه بیشتر شنونده باشم. این سبک زندگی در طول یک سال برای من سختیهای زیادی داشت اما خب نتیجه کار باعث شده تا خستگی از تن من تا حدودی خارج شود.
نویسنده این کتاب با اشاره به جزئیات این اثر درخصوص سختترین بخش نوشتن کتابش هم اظهار کرد: با توجه به اینکه کتاب در قالب یک داستان بلند یک پارچه طراحی شده، فکر میکنم مرتبط ساختن مفاهیم و موضوعات مختلف در قالب یک خط داستانی مستقیم سختترین کار هنگام نوشتن کتاب بوده است.
عظیمیفر در پایان سخنانش در خصوص حسی که کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» در مخاطب ایجاد میکند نیز گفت: فکر میکنم مخاطب پس از مطالعه کتاب به این موضوع فکر کند که چقدر در انجام کارهای معمول روزمره فلسفه و مفهوم نهفته است و شاید خود نیز تا حدودی به این سبک از زندگی روی بیاورد و برای او جذاب باشد.
در بخشهایی از این کتاب آمده است:
آنقدر غرق فکر کردن هستم که متوجه نمیشوم چه زمانی کنار اجاق گاز رسیدهام. آرام آن را خاموش میکنم و دوباره راهی نانوایی میشوم. در کودکی مسیر خانه تا نانوایی بسیار دور بود. اما در جوانی و میانسالی نزدیک است. ولی در دوران پیری دوباره دور خواهد شد.
این یعنی قبل از پیر شدن باید مسیرهای طولانیتری را طی کنم تا به مقصدهای تازهتر و زیباتری برسم. زیرا اگر چنین نکنم و به مسیرهای نزدیک اکتفا کنم، روزی همین مسیرها بر من چیره خواهند شد و طی کردنشان آرزویی غیر ممکن میشود.
بعد از چند دقیقه پیادهروی به نانوایی که مشتری همیشگی آن هستم میرسم. ولی در کمال تعجب با کرکرهای تا انتها پایین آمده مواجه میشوم! یعنی چه اتفاقی میتواند افتاده باشد؟ نکند امروز روز تعطیل نانوا است و من بیخبر هستم؟ صبر کنید صبر کنید یک پیرمرد در حال آمدن است...
کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» در قطع رقعی و با کاغذ بالک (نخودی رنگ) از طرف انتشارات سیب کال منتشر شده است. بهای کتاب نیز 250 هزار تومان است.
انتهای پیام/