سینما هرگز نمیمیرد
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۹۲۵۲۶
وقتی دیوید فینچر 59 ساله در بهار 2019 با سران نتفلیکس مذاکره کرد تا از آنها مجوز ساخت فیلمی را بگیرد که تمام و کمال باب میل خود او باشد، اصلاً تصور نمیکرد که خواستهاش را بپذیرند.
او با وجود سابقه ساخت تعدادی قابل ملاحظه از فیلمهای موفق طی 30 سال اخیر (شامل «هفت»، «باشگاه مبارزه»، «شبکه اجتماعی»، «بازی» و البته «مورد عجیب بنجامین باتن») عادت کرده بود که نه بشنود و به او بگویند که بودجهاش را کم کند و فلان داستان را نگوید و ملاحظات تلویزیونی را هم رعایت کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آقای فینچر، پدر شما (جک فینچر) چگونه و با کدام ساز و کارها سناریوی «منک» را نوشت؟
پدرم دائماً برای نشریات مختلفی مثل «روانشناسی امروز» و «Readers Digest» مطلب مینوشت و روزی که بازنشسته شد، گفت مایل است یک سناریو هم بنویسد و از من پرسید کدام سوژه را در این ارتباط به او توصیه میکنم. من نیز با احتساب اینکه پدرم به کرات به من گفته بود مثل بسیاری از کارشناسان سینما «همشهری کین» را بهترین فیلم تمامی تاریخ میداند، به او گفتم چرا داستان و سناریویی را درباره این فیلم و با دیدگاهی متفاوت با سایرین ننویسد و چالش تازهای را در این باب مطرح نکند. این کار البته بسیار سخت است. ساختن فیلمی خوب درباره یک فیلم دیگر را میگویم.
آیا پدرتان از هرمن جی منکیه ویچ که موضوع اصلی منک است، تأسی نمیکرد و آدمی از جنس خود او نبود؟
پدرم از جهاتی مثل منکیه ویچ بود زیرا بر تبار نویسندگان کلاسیک تکیه میکرد و فرمهای جدید رایج در هالیوود را نمیپسندید و خالقان این فرمهای ناموزون هنری را محصولات کج و معوج عصر مدرن سینما مینامید.
خود شما چطور؟
من از عصر متفاوتی میآیم و محصول همان فرمهای هنری هستم. شهرت من با ساخت تیزرهای کوتاه تبلیغاتی و ویدئوهای موسیقی شروع شد و جای پایم در هالیوود با ساخت قسمت سوم فرانچیز علمی- تخیلی «بیگانه» استحکام یافت. چیزی کاملاً متضاد با ایدهها و باورهای پدرم.
این یعنی شما برخلاف پدرتان معتقدید که اورسون ولز یک نابغه مسلم بود و «همشهری کین» زاده مستقیم نبوغ اوست، حال آنکه پدرتان نقش هرمن جی منکیهویچ را در این باب دستکم در نگارش سناریوی این فیلم بسیار بیشتر از ولز میدانست.
دقیقاً همینطور است. من «منک» را نساختم تا اورسون ولز را بکوبم و برعکس او را خالق و همه چیز و همهکس «همشهری کین» میدانم و هر چیزی در این فیلم از وجود وی نشأت میگیرد ولی فراموش نکنیم که سینما و هر فیلمی محصول یک کار جمعی است و بر همین اساس، بخشی از تار و پود «همشهری کین» نیز توسط منکیهویچ تنیده شده است.
از قضا خود شما به تبار فیلمسازان مدرنی تعلق دارید که گفته میشود همه چیزهای فیلمهایتان محصول تفکرات خود شما است.
این یک روند آزمون و خطا است. من همیشه به تماشای کارهای استیون سودربرگ و سم مندز میروم زیرا افکار و روش کارهایی مختص به خود دارند و طوری داستان مورد نظر خود را پردازش و جزئیاتنگاری میکنند که در کارهای سایرین مشاهده نمیشود. با این حال هم من و هم آنها، تا زمانی که اعضای تیم تولید ما را همراهی و کارها را کامل نکنند، قادر به بیان اصلح هیچ چیز نیستیم. این تیمها و آدمهای پشت صحنه 80 تا 90 نفر هستند و تا آنها نباشند و کار نکنند، هیچ فیلمی با مفهومرسانی کامل تولید و عرضه نمیشود.
تأخیر 30 ساله شما در تبدیل کردن سناریوی پدرتان به فیلم «منک» لابد به شما کمک کرد تا این فیلم شکل بهتر و کاملتری را بیابد.
همینطور است. در سال 1996 که برای اولین بار کوشیدیم این سناریو را تبدیل به فیلم کنیم، فضا و الزامهای آن عصر به قدری متفاوت بود که خیلیها به ما گفتند این را برای چه میسازید؟ مگر برای مردم این عصر فرق میکند که چه کسی سهم بیشتری در ساختن «همشهری کین» داشته است. مگر آنها خود اورسون ولز را به درستی میشناسند که منکیهویچ را بشناسند؟
ولی در حال حاضر اوضاع بسیار بهتر شده است، این طور نیست؟
لااقل در نتفلیکس اینطور است. وقتی موضوع ساخت این فیلم را با آنها مطرح کردم و گفتم این یک قضیه قدیمی و مربوط به اعصاری دور است و ما را به گذشته هالیوود میبرد، انتظار داشتم که مخالفخوانی کنند اما آنها در نهایت تعجب من گفتند که این موضوع چنان جالب و بهروز به نظر میرسد که انگار دامنه شمول آن به سال 2021 هم بسط مییابد. به گفته آنها، هرچند وسایل و امکانات عوض شده و مدرنتر شدهاند اما اصل ماجراها همانی است که پیشتر بود. براساس این فرضیه، جهان پیرامون شما پیوسته تغییر مییابد اما اصل اتفاقات و ماهیت مسائل و رویدادهای مهمتر همانی هستند که قبلاً بودند.
اینک این باور وجود دارد که سینمای اصیل و واقعی نیز در حال مرگ است و آنچه به عنوان سینما و فیلمهای روز در اختیار عموم قرار میگیرد، نسخههایی بیحال و رنگ و رو رفته و آثاری بدلی از هنر سینما است.
این را قبول ندارم. سینما هرگز نمیمیرد، بلکه براساس مقتضیات زمان تغییر حالت میدهد و جوهرهاش از نو تکوین میشود. ذات هنر قصهگویی در سینما پدیدهای است که هرگز محو و تضعیف نمیشود و مدرنتر شدن ادوات سینما و کارهای معجزهواری که از دستگاههای تازه ابداع شده برمیآید، کمک میکند که شما مفاهیم مورد نظرتان را بخصوص در فیلمهای علمی- تخیلی و مبتنی بر اتفاقات و برخوردهای عظیم خیالی و فانتزی بهتر و بیشتر به بینندگان القا کنید. سینما هر روز شاهد تحول و محل زایشهای تازهای است و به همین سبب دائماً زندهتر و پویاتر میشود.
خودتان چطور؟ میگویند سکانس ملاقات و گفتوگوی تند کاراکتر گری اولدمن یعنی هرمن جی منکیهویچ با ویلیام راندولف هرست با بازی چارلز دنس در فیلم منک را دهها بار گرفتهاید تا همان حد کامل شود که خودتان میخواهید.
ما آن سکانس را در چهار روز فیلمبرداری و کامل کردیم و بدیهی است که در چنین پروسههایی حداقل 10 تا 12 تیک (برداشت) را تجربه کنید. این کار با دوربینهای متعدد صورت میگیرد و چون هر کدام گوشه و زاویه مختلفی را میگیرند، بدیهی است که تعداد تیکها بیشتر به نظر برسد.
پس چرا میگویند تا 70 برداشت از یک صحنه نگیرید، کوتاه نمیآیید و اطرافیانتان را بیچاره میکنید!
اینها اغراق است. 70 برداشت از یک سکانس فقط برای اتفاقات خاص است. اتفاقات خاصی مثل فیلم «منک»!
منبع: Roling Stones
بـــرش
آقای فینچر، وقتی برای ساخت سریال «خانهپوشالی» به سراغتان آمدند آیا فکر میکردید بانی یک تحول بزرگ در روش قصهگویی در مدیوم تلویزیون میشوید؟
اصلاً اینطور نبود. من فقط پس از دیدن واکنش سرد تماشاگران به فیلم سینمایی سال 2007 من یعنی «زودیاک» و طولانی جلوه کردن آن کار دو ساعت و 45 دقیقهای، از خودم پرسیدم چرا بهسراغ کار در مدیوم تلویزیون نروم که در آن میشود در قالب مجموعهها، قصههایی را در طول مدتی بسیار بیشتر شرح و ارائه داد و متهم به زیادهگویی هم نشد.
پسزمینه لازم برای شروع ارتباط کاری شما با مجریان طرحهای تلویزیونی از قبل فراهم بود.
جواب این سؤال خیر است. به من پیشنهاد داده بودند که قسمت اول سریال «Deadwood» را هم کارگردانی کنم اما نپذیرفتم، زیرا بهاندازه کافی برایم جذاب نبود. جذابیت «خانهپوشالی» در این نکته بود که به پنج فصل تقسیم میشد و میتوان هم تمامی آنها را دید و هم فقط یک فصل را.
در سال 1999 که نوعی انقلاب موضوعی- فنی در سینما روی داد و امثال «مگنولیا»، «انتخابات»، «متریکس» و «سه شاه» عرضه شدند، آیا شما هم این احساس را داشتید که بخش عمدهای از این تحول هستید؟
خیر. در آن موقع هم مثل امروز فقط به ساخت فیلمهای کوچک و عمدتاً مستقل مورد نظرم فکر میکردم که در آن سال «باشگاه مبارزه» بود و اینک بهصورت «منک» چهره نشان داده است. من در ساخت هر پروژهای ابتدا به قوه پولسازی آن فکر نمیکنم و فقط جلو میروم تا کارم کاملتر شود و اکنون در اواسط سال 2021 نیز همین وضعیت و هدف را دارم. قرار نیست ما فیلمسازان همیشه بدانیم که تماشاگران چه میخواهند یا چه چیزهایی را دوست نمیدارند.
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: همشهری کین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۹۲۵۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«تگزاس ۳» به سینما میآید
پنجمین جلسه شورای صنفی نمایش، روز یکشنبه ۱۶ اردیبهشتماه در خانه سینما برگزار شد.
به گزارش ایرنا، شورا بعد از بررسی درخواستها و موارد مطرح شده، قرارداد دو فیلم تگزاس۳ به کارگردانی مسعود اطیابی و تهیه کنندگی ابراهیم عامریان به سرگروهی پردیس سینمایی هویزه مشهد و فیلم سینمایی عطرآلود به کارگردانی هادی مقدمدوست و تهیه کنندگی یوسف منصوری با پخش بهمن سبز به سرگروهی پردیس سینمایی هنرشهر آفتاب شیراز بعد از فیلم «تاوان» را به ثبت رساند.
همچنین مقرر شد اکران فیلم سینمایی تگزاس ۳ از چهارشنبه؛ دوم خردادماه در سینماهای سراسر کشور آغاز شود.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: تگزاس 2 جایگزین رحمان 1400 شد