Web Analytics Made Easy - Statcounter

سمانه پاکدل نویسنده کتاب «نعمت جان» که روایتگر خاطرات صغری بستاک، پرستار و امدادگر دفاع مقدس است، داستان زنی با روحیه خستگی ناپذیر را تعریف می‌کند که معجزه‌ای زندگی‌اش را سرانجام تغییر می‌دهد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ چاپ دوم کتاب «نعمت جان»؛ خاطرات صغری بُستاک، پرستار و امدادگر دفاع مقدس، نوشته سمانه نیکدل، توسط انتشارات «راه یار» منتشر و روانه بازار نشر شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

صغری بُستاک، سال ۱۳۳۷ در اندیمشک متولد شده و فعالیت‌هایش را پیش از پیروزی انقلاب شروع کرده است. پس از انقلاب هم در نهادهای انقلابی همچون بنیاد مستضعفین، نهضت سوادآموزی، کمیته امداد و نهایتاً بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک خدمت کرده. اواخر سال ۱۳۶۶ با دعوت‌نامه‌ای از طرف تعاون سپاه، در کنار امدادگری، مسئول گروه انصارالمجاهدین می شود.

در بخشی از کتاب «نعمت جان» آمده: « چشمم افتاد به مجروحی که گوشۀ سالن، روی زمین خوابیده بود؛ جوانی حدودًا بیست‌وهفت‌ساله. ترکشی به‌اندازۀ گردو، درست خورده بود به جناغ سینه‌اش. رنگش زرد شده بود. رفتم بالای سرش تا فشارش را چک کنم. به زحمت بهم گفت: «خانم پرستار، تو رو خدا یه فکری به حالم بکن! سینه‌ام سنگینه. دویدم سمت ایستگاه پرستاری و با دکتر عبدی تماس گرفتم. گفت: «خواهر، سرم خیلی شلوغه. اتاق‌های عمل هم پُرن. خودت یه کاریش بکن.» گفتم: «دکتر، من چی کار کنم؟! می‌ترسم خون‌ریزی کنه.» تندتند برایم توضیح داد چطور ترکش را از سینه‌اش بیرون بکشم! بعد هم با لحنی مطمئن گفت: «من بهت اعتماد کامل دارم. تو می‌تونی. اگه احیاناً مشکلی پیش اومد بهم زنگ بزن، سریع خودم رو می‌رسونم.»

دست تنها بودم. همه پرستارها سرشان شلوغ بود و کسی نبود کمکم کند. تا آن موقع چنین کاری نکرده بودم. خیلی می‌ترسیدم. زیرلب صلوات می‌فرستادم تا آرام شوم. به امام زمان(عج) توسل کردم. گازاستریل و قیچی و باند و پنس و بتادین و چند تا وسیله دیگر را برداشتم. تلفن زنگ خورد. آقای عسکری از تبلیغات پشت خط بود. پرسید: «توی بخش کمک می‌خواید؟» گفتم: «خدا خیرت بده. زود بلند شو بیا.» رفتم بالای سر مجروح. بهش گفتم: «مجبوریم همین جا ترکش رو دربیاریم. نمی‌تونم بیهوشت کنم. تحمل درد رو داری؟» چشم‌هایش بی‌رمق بود. نگاهی انداخت بهم و گفت: «آره... فقط درش بیارید... سینه‌ام داره می‌سوزه.»

 

به بهانه چاپ دوم این کتاب با سمانه پاکدل، نویسنده «نعمت جان» به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه می خوانید:

 سمانه پاکدل، نویسنده کتاب «نعمت جان» در گفت وگو با دانا درخصوص انگیزهای که باعث نوشتن این کتاب شد، گفت: من در دفتر مطالعات شهید جواد زیوداری اندیمشک مشغول به فعالیت بودم و قبل از اینکه کارم را در این دفتر شروع کنم با خانم بستاک آشنا شده بودم و این آشنایی به کنگره بزرگداشت سرداران و یکهزار شهید اندیمشک برمی گشت که اسم صغری بستاک را از زبان خانم آمنه داغری شنیده بودم. کسی که خودش از پرستاران و فعالان زمان جنگ در اندیمشک بوده است.

بعد از اینکه در دفتر مطالعات و تاریخ شفاهی شهید زیوداری رفتم، از زبان راویان دیگر دفاع مقدس نیز اسم ایشان را بارها شنیدم که چه فعالیت هایی داشته اند و سرنوشت زندگیشان چگونه رقم خورده و همه این ها باعث شد که زندگی ایشان برای من جذاب شود و ایشان را پیدا کردم و در همان مرحله اول گفت و گو جذب فعالیت ها و اتفاقات زندگی ایشان شدم و همین باعث شد شروع به نوشتن این کتاب به صورت خاطره نگاری شفاهی کنم.

نویسنده کتاب «نعمت جان» در ادامه افزود: خانم بستاک از راویان کتاب «حوض خون» نیز هستند. این کتاب درواقع به زنان اندیمشکی پرداخته که در زمان جنگ لباس ها و پتوهای رزمندگان جنگ را می شستند تا در خارج از جبهه به رزمندگان کمک کنند. درواقع رختشویی در بیمارستان شهید کلانتری زمینه ای شد تا ایشان به عنوان پرستار در این بیمارستان فعالیت کنند و از آنجاییکه بنده نیز در گردآوری این کتاب نقش داشتم، با خانم بستاک از آنجا آشنا بودم ولی نکاتی در زندگی ایشان برجسته بود که این انگیزه برای من بوجود آمد که در کتابی مستقل به زندگی صغری بستاک بپردازم.

سمانه پاکدل در پاسخ به این سوال که وجه تمایز این کتاب با سایر کتاب های دفاع مقدسی و خاطره گویی چیست تا خواننده ترغیب به خرید و خواندن این کتاب شود، گفت: خانم بستاک در زمان شاه فعالیت های انقلابی خود را شروع کرده بود و زمانی که انقلاب پیروز می شود به عنوان معلم در نهضت سوادآموزی فعالیت خود را ادامه می دهد و به عنوان اولین بانو در بنیاد مستضعفان اندیمشک این فعالیت ها را ادامه می دهد؛ حضور در کمیته امداد، بانک ولیعصر، جهاد سازندگی، بیمارستان شهید کلانتری، رختشویی در پشت جبهه، حضور در تعاون سپاه و این همه تنوع در فعالیت ها ایشان را به عنوان یک بانوی خستگی ناپذیر شهره کرده بود و اتفاقی در زندگی ایشان می افتد که تصمیم میگیرند با یک جانباز قطع نخاعی ازدواج کنند و آنقدر در این تصمیم پافشاری می کنند که درنهایت به خواسته خود می رسند و در سال 67 با محسن عابدی، جانباز قطع نخاع کمری آشنا می شوند و تلاشی که برای این ازدواج صورت می گیرد و درادامه زندگی معجزه ای که برایشان اتفاق می افتد، همه باعث می شود که خواننده این کتاب، با خواندن «نعمت جان» کتبی متفاوت در زمینه خاطرات شفاهی خوانده باشد.

سمانه پاکدل یکی از نقاط عطف کتاب را مربوط به ماجرایی می داند که در زندگی صغری بستاک رخ می دهد و همین منجر به تصمیم او برای ازدواج با فردی قطع نخاعی می شود که مخالفت های خانواده او با این ماجرا داستان های دیگری را رقم می زند.

 در ادامه پاکدل درخصوص نام گذاری این کتاب دو دلیل روایت می کند و توضیح می دهد امام خمینی همیشه همچین انسان هایی را ولی نعمتان انقلاب خطاب می کردند و زمانی که من با خانم بستاک و فعالیت های ایشان آشنا شدم به این نتیجه رسیدم که ایشان به تمام معنا نعمتی هستند برای این انقلاب و دلیل دوم مربوط به خاطره ای می شد که برای من تعریف کردند و همین باعث شد تا جرقه اصلی نام این کتاب در ذهن من جرقه بزند که اگر بخواهم کوتاه اشاره کنم و داستان را لو ندهم، ماجرا به سفری برمی گردد که آقای عابدی به تنهایی برای درمان به آلمان رفته و اتفاقاتی که در این سفر می افتد باعث این نامگذاری شده است.

انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: سمانه پاکدل زندگی ایشان خانم بستاک فعالیت ها نعمت جان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۹۷۶۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کاهش سرقت درچناران با جمع آوری معتادان متجاهر

به گزارش قدس خراسان، محسن مه آبادی عنوان کرد: حدود ۱۰۰ معتاد متجاهر طی بهمن و اسفند ماه پارسال در این شهرستان جمع‌آوری شد که مردان این گروه به کمپ ماده ۱۶ واقع در شهرستان و زن‌ها نیز به مرکز نگهداری و بازپروری مربوطه در مشهد منتقل شده‌اند.
وی ادامه داد: با توجه به اثرات مثبت این اقدام، جمع‌آوری دیگر معتادان متجاهر شهرستان با افزوده شدن ظرفیت نگهداری از این مددجویان در چناران طی سال جاری ادامه خواهد یافت.
فرماندار چناران گفت: اعتیاد و طلاق عمده آسیب‌های اجتماعی در این شهرستان بوده که برای کاهش آسیب‌های آن‌ها برنامه‌ریزی و اقداماتی صورت گرفته است.
مه آبادی بر جمع‌آوری و رصد اطلاعات رخدادهای مرتبط با آسیب‌های اجتماعی در چناران به وسیله دستگاه‌های متولی تأکید کرد و گفت: رصد و توجه به جمعیت دانش‌آموزانی که در سنین کم ازدواج کرده و توانایی زندگی مشترک ندارند از برنامه‌های آموزش و پرورش برای بررسی مسأله آسیب طلاق در خصوص این گونه پیوندهای زناشویی است.
وی با بیان این که شهرستان گلبهار دفترخانه ثبت طلاق ندارد گفت: زوجین این شهرستان برای ثبت طلاق به چناران می‌آیند لذا به نظر می‌رسد آمار طلاق در چناران کمتر از میزان ثبت شده فعلی است و همین موضوع ایجاب می‌کند که مجوز تأسیس دفتر طلاق در گلبهار نیز صادر شود.
فرماندار چناران گفت: نهادهای متولی موضوع ازدواج و مرتبط با مسأله طلاق از جمله ورزش و جوانان، بهزیستی و آموزش و پرورش کارگاه‌های آموزشی برای افزایش مهارت‌های زندگی برای جوانان در دوره‌های "قبل از ازدواج"، در دوره عقد و پس از آغاز زندگی مشترک ترتیب می‌دهند.
مه آبادی افزود: تلاش می‌شود سازمان‌های مردم نهاد در حوزه حمایت از خانواده و مشاوره ازدواج در شهرستان فعال شود و حتی از این ظرفیت مردمی در دیگر حوزه‌ها مانند اشتغال جوانان و تسهیلگری در راه‌اندازی کسب و کارها بهره بگیریم.

منبع: خبرگزاری ایرنا

دیگر خبرها

  • سلامتی و طولانی عمر در حکومت امام زمان(عج)
  • کاهش سرقت درچناران با جمع آوری معتادان متجاهر
  • نشانه‌های آمادگی برای ازدواج در دختران
  • پیرترین پدر و مادر‌ها کدام استان زندگی می‌کنند؟
  • تجلیل از ۲۹ زوج دهه شصتی در قزوین
  • خاطرات جانباز آزاده‌ای که چهره سال هنر انقلاب فارس شد
  • دهه شصتی های متاهل، تجلیل شدند
  • عاقبت فرار از خانه به‌عشق خواستگار شیشه‌ای
  • تکرار قصه ناتمام زن‌کشی/ زیبا؛ زن ارومیه‌ای که تاوان طلاقش را با مرگ داد
  • روایت کشتی‌گیر ایرانی از مبارزه‌اش با برنده دیوید تیلور