نامی که با کودکی ما گره خورده است
تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۳۳۷۱۸۵
«قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هرجا نمی بود به خود کشیدم. کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم... مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم و شدم معلم روستاهای آذربایجان.»
به گزارش ایسنا، شورای کتاب کودک به مناسبت دوم تیرماه، زادروز «صمد بهرنگی» یادداشتی را با عنوان «زمان و زبان صمد» منتشر کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این یادداشت آمده است:
نام صمد بهرنگی با کودکی بسیاری از ما گره خورده است. نویسندهای که کمتر از سه دهه زیست و کمتر از یک دهه نوشت. اما به رغم این توانست با اعجاز قلمش، بدل به چهرهای تاثیرگذار و ماندگار در عرصه ادبیات کودک و نوجوان شود.
عهد و زمان صمد بر سبک و زبان او تاثیرگذار بود. ناهمواری زمان، او را صاحب زبانی دردمند کرد. چندان که خود میگفت: «قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هرجا نمی بود به خود کشیدم. کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم... مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم و شدم معلم روستاهای آذربایجان.»
او در مقام یک معلم در زمره نخستین کسانی بود که رفتارگرایی حاکم بر سیستم تعلیم و تربیت را به نقد کشید. او ضرورت این نقد را به مدد هوش و فراست خود دریافت و از اینرو از بهکارگیری زبانی آکادمیک و در نتیجه تاثیرگذار بر محافل تصمیمگیر ناتوان ماند: «از دانشسرا که درآمدم و به روستا رفتم، یکباره دریافتم که تمام تعلیمات مربیان دانشسرا کشک بوده است و همهاش را به باد فراموشی سپردم و فهمیدم که باید خودم برای خودم فوت و فن معلمی را پیدا کنم و چنین نیز کردم.»
کتاب «کندو کاو در مسائل تربیتی ایران» که در سال ۱۳۴۴ نوشته شد، به رغم محتوای ارزندهاش از همین نقصان رنجور بود.
زبان او در داستاننویسی نیز از رنگ و لون دیگری نبود. همانگونه که او فوت و فن معلمی در روستا را از واقعیت زندگی روستایی پیدا میکرد، زبان داستانش نیز از واقعیت زندگی برمیآمد. زبانی دردمند و بیپروا که در تمامی داستانهایی که از سال ۱۳۳۹ به بعد نوشت، توانست به آثارش سویهای اجتماعی ببخشد و تلخیها و تنگناهای اجتماعی را بیهیچ روتوشی بر پهنه کاغذ بازبیافریند. شاید همین طرح بیروتوش و بیپروا بود که منجر به نقدی شده است که امروزه بر آثار او وارد میشود.
قضاوت در این مورد کاری است دشوار. چرا که قضاوتی است بین دو ایده:
نخست ایدهای که کار ادبیات را طرح بیپروا و بیکم و کاست زندگی واقعی در قاب ادبیات میداند و دوم، ایدهای که نوشتن برای کودکان را مستلزم بهکارگیری مقداری حزم و احتیاط میداند.
به هر تقدیر صمد به همین سیاق بدل به «صمد عمی» (عمو صمد) کودکان شد. اما افسوس که جامعه ادبی، از فرصت شنیدن قضاوت صمد پا به سن گذاشته در باب داستانهایی که در عهد شباب نگاشت محروم شد.»
صمد بهرنگی در دوم تیرماه ۱۳۱۸ در تبریز متولد شد. او آموزگار، داستاننویس، مترجم و پژوهشگر فولکلور آذربایجانی بود. بهرنگی که نویسندگی را با طنزنویسی آغاز کرد، اغلب با کتاب «ماهی سیاه کوچولو» شناخته میشود. از داستانهای صمد بهرنگی میتوان به «عادت»، «تلخون و چند قصه دیگر»، «کچل کفترباز»، «۲۴ ساعت در خواب و بیداری» و «الدوز و کلاغها» و از ترجمههایش به «ما الاغها!» نوشته عزیز نسین و از دیگر آثارش به «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران»، «تاپما جالار، قوشما جالار (مثلها و چیستانها)» و ... اشاره کرد.
صمد بهرنگی در سن ۲۹سالگی در نهم شهریورماه ۱۳۴۷ در رود ارس غرق شد و از دنیا رفت.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: صمد بهرنگي صمد بهرنگی مثل قارچ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۳۳۷۱۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افرادی که در کودکی محبت ندیدهاند، این ۷ ویژگی را دارند
آیا تابهحال فکر کرده اید که چگونه جو عاطفی خانه در دوران کودکی شخصیت ما را به عنوان یک بزرگسال شکل میدهد؟
به گزارش روزیاتو، کمبود محبت در دوران کودکی، اثری منحصر به فرد بر شخصیت و رفتار افراد بر جای میگذارد.
بزرگ شدن در چنین محیطی فقط به معنای از دست دادن فرصت در آغوش گرفتن عزیزان خود یا صحبتهای صمیمانه با آنها نیست، بلکه اساساً میتواند بر دیدگاه و رفتار فرد در بزرگسالی تأثیر بگذارد.
برخی از این نشانهها در آینده به شکل ظریفی خود را نشان میدهند.
۱) مشکل در برقراری ارتباط عاطفیبرای کسانی که بدون محبت بزرگ شده اند، ایجاد پیوندهای عاطفی در بزرگسالی میتواند یک مشکل بزرگ باشد. فقدان نزدیکی عاطفی در طول سالهای شکلگیری شخصیت آنها اغلب باعث ایجاد یک مکانیسم دفاعی طبیعی با جدایی عاطفی میشود.
این جدایی میتواند به شیوههای مختلفی مانند مشکل برای بیان احساسات، احساس ناراحتی هنگام لمس فیزیکی یا پرهیز از برقراری رابطه عاطفی ظاهر شود.
این ویژگیها اغلب منجر به سوء تفاهم شده و روابط شما را تحت تاثیر خود قرار میدهند.
۲) عزت نفس و اعتماد به نفس پایینویژگی مشترک کسانی که در دوران کودکی خود محبت کافی ندیده اند، فقدان عزت نفس و اعتماد به نفس است. این باور در ذهن این افراد پرورش یافته که آنها لایق عشق و محبت نیستند.
این باور اغلب منجر به کاهش عزت نفس میشود، زیرا این افراد به ارزش و تواناییهای خود شک میکنند. آنها همچنین ممکن است با احساس بی کفایتی دست و پنجه نرم کرده و دائماً خود را با دیگران مقایسه کنند.
علاوه بر این، این افراد اعتماد به نفس ندارند، از خطرات و ریسکها اجتناب کرده و به دلیل ترس از شکست یا طرد شدن در منطقه امن خود میمانند.
۳) نیاز بیش از حد به کنترلبزرگ شدن در یک محیط سرد از لحاظ عاطقی اغلب باعث نیاز به کنترل در بزرگسالی میشود.
این افراد ممکن است تمایل به مدیریت ذره بینی و ریزبینانه موقعیتها و افراد اطراف خود داشته باشند.
آنها استانداردهای سفت و سختی داشته و اگر کارها طبق برنامهشان پیش نرود، به شدت مضطرب میشوند.
این نیاز به کنترل در روابط عاطفی میتواند سرریز شود و آنها را وادار کند که هر حرکت و رفتاری را به شریک زندگی خود دیکته کنند. این کنترل بیش از حد، ناشی از ترس است؛ ترس از رها شدن، آسیب دیدن یا ماهیت غیرقابل پیشبینی رفتار انسان ها.
۴) تمایل به کمالگراییبرای کسانی که بدون محبت بزرگ شده اند، کمالگرایی اغلب به یک حالت پیشفرض تبدیل میشود. گویی آنها به دنبال عشق و تاییدی هستند که در کودکی از دست داده بودند.
این رگه کمالگرایی در زمینههای مختلفی از زندگی افراد نمایان میشود؛ از کار گرفته تا روابط عاطفی.
آنها استانداردهای بسیار بالایی را برای خود تعیین میکنند و وقتی به این استانداردها نمیرسند، احساس استرس و ناامیدی زیادی به سراغشان میآید.
متأسفانه، این کمالجویی بی وقفه میتواند به فرسودگی شغلی، اضطراب و گاهی اوقات حتی به مسائل مربوط به سلامت روان مانند وسواس یا اختلالات خوردن منجر شود.
۵) مشکل در اعتماد کردن به دیگرانیکی دیگر از ویژگیهایی که معمولاً در افرادی یافت میشود که در دوران کودکی خود کمبود محبت را تجربه کردهاند، مشکل در اعتماد کردن به دیگران است.
این عدم اعتماد میتواند ناشی از حمایت عاطفی غیر قابل اعتماد یا متناقضی باشد که در دوران کودکی دریافت کرده اند.
این افراد اغلب در زمینه به اشتراک گذاشتن احساسات واقعی خود با دیگران مشکل دارند، از ترس اینکه آسیب ببینند یا طرد شوند. این ترس میتواند آنها را از ایجاد روابط عمیق و معنادار باز دارد.
فقدان اعتماد آنها همچنین میتواند منجر به یک حالت کنترل و هشدار مداوم شود که در آن افراد همیشه مراقب نشانههای خیانت یا رها شدن هستند.
۶) ترس از رها شدنیکی دیگر از ویژگیهای رایج در میان کسانی که در دوران کودکی محبت ندیده اند، داشتن ترسی عمیق از رها شدن است.
این افراد همیشه بابت از دست دادن عزیزانشان نگران هستند، حتی هنگامی که دلیلی واقعی برای این نگرانی وجود ندارد.
این نگرانی میتواند آنها را در روابط عاطفی بیش از حد وابسته یا کنترلگر کند، زیرا سعی میکنند که از تحقق بدترین کابوسهایشان جلوگیری کنند.
اما نکته اینجاست: این ترس اغلب تبدیل به یک پیشگویی منفی ساختگی میشود. اضطراب مداوم آنها افراد دیگر را پس میزند و این باورشان را تأیید میکند که رها شدن اجتنابناپذیر است.
۷) مشکل در تعیین مرزهای سالمافرادی که با کمبود محبت بزرگ شده اند، اغلب در تعیین مرزهای سالم در روابط خود مشکل دارند. ریشه این مشکل را میتوان در تجربیات دوران کودکی آنها پیدا کرد. ممکن است که نیازها و احساسات این افراد در کودکی به طور مداوم نادیده گرفته شده باشد.