روایت همسر آیت الله بهشتی از تهدیدش توسط بنی صدر
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۳۷۷۸۷۴
انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تاریخ هفتم تیرماه ۱۳۶۰ منجر به شهادت آیتالله دکتر محمد حسینی بهشتی دبیرکل حزب و ۷۲ تن از یاران امام شد.
به گزارش فرهیختگان، روایت عزتالشریعه مدرسمطلق، همسر شهید بهشتی درباره روزی که شهید بهشتی به شهادت رسدند را از نظر میگذرانید.
«اول انقلاب بود که ایشان وصیتنامهای نوشتند و به من دادند و گفتند، چون شما فعلا سرپرست بچههای من هستید و من برادری ندارم، از شما میخواهم که شما این سرپرستی را بکنید و خودتان را از همین حالا آماده کنید که خودکفا باشید و هم زن باشید و هم مرد باشید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ما هم خودمان را مهیا کرده بودیم و از توطئهها و تهمتها و ناسزاگوییها و تلفنهایی که در طول هفته به ما میزدند و به دروغ میگفتند آقای بهشتی شهید شدند، ترور شدند و ... ما همیشه آماده شهادت ایشان بودیم تا آن شبی که این حادثه اتفاق افتاد.
ما در شب پیش از هفتم تیر قرار بود به منزلی که گرفته بودند، بیاییم. ایشان یک ماه آخر وقتی از منزل میخواستند بیرون بروند غسل میکردند و وضو میگرفتند. روز هفتم تیر که آمدند لباس بپوشند به من گفتند که قبای نو (که خودم برده بودم داده بودم و برایشان دوخته بودند) را بدهید بپوشم. خودشان را مرتب کردند و بعد گفتند شما بیایید توی اتاق، من نمیخواهم جلوی بچهها حرف بزنم. ایشان به من گفتند که من دیگر بعد از اینکه شما ۱۶ تا ۱۷ سال خانهبهدوش بودید، ناراحتم از اینکه شما میخواهید اثاثکشی کنید.
من گفتم هیچ مهم نیست و فکر میکنم که تازه اول زندگی من است، بعد دیدم که ایشان خیلی ناراحت هستند و گفتند که من به خاطر اینکه شما دست تنها باز دوباره میخواهید این کارها را بکنید ناراحت هستم. گفتم هیچ مسالهای نیست. بعد ایشان گفتند که خانم شما از دست من راضی باش. من ناراحت شدم و گفتم که من نمیخواهم هیچوقت چنین حرفی را از شما بشنوم. من نارضایتی از دست شما ندارم.
ایشان گفتند ۲۹ سال است زندگی مرا با سختی و تنگدستی، شما دنبال کردید و مثل یک برادر و دوست پشت سر من همه جا در خارج و ایران، شما بودید و مرا حلال کنید. من که دیدم خیلی ایشان ناراحت هستند، گفتم آقا ما که چیزی نداریم، میخواهید این منزلی که ما داریم با یک منزل توی شهر معاوضه کنیم که شما ناراحت نباشید از اینکه ما منزل مردم میرویم؟ ایشان گفتند نه دیگر حوصلهاش را ندارم، آخر عمری دیگر به این کارها نمیکشد.
یکدفعه من گفتم چرا آقا آخر عمر است؟ گفتند دیگر آخر عمر است، شما خودتان بایستی بفهمید که دیگر آخر عمر من دارد شروع میشود و ایشان موقعی که از منزل ببرون رفتند، حتی بعدازظهر هم به همان منزل تلفن زدند و به پسرم گفتند که میخواهم با مادرت حرف بزنم. گفته بود نیست و دکتر گفته بود فکر میکنم که دیگر من نرسم با مادرت حرف بزنم و همین هم بود.
بعد از شهادت دکتر بهشتی مرتب منافقین به خانه ما میآمدند و مرتب آنها که با بنیصدر بودند، به ما میگفتند که بنیصدر گفته اول زنش و بعد بچههای دکتر [بهشتی] را از بین خواهم برد و وقتی این حرف را به من زدند، بلند شدم و گفتم خانمها بیایند جلو تا بهتان بگویم، شما بگویید تا بنیصدر هرچه زودتر ما را از بین ببرد. شهادت برای ما افتخار است. بعد بنیصدر پیام داده بود که خانم دکتر را میخواهیم از بین ببریم تا به او زجر دهیم، گفتم برای ما هیچ زجری نیست.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: آیت الله بهشتی بنی صدر بنی صدر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۳۷۷۸۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(عکس) جمیله علم الهدی در کنار همسر اردوغان
عکسی از جمیله علم الهدی (همسر ابراهیم رئیسی) در کنار همسران روسای جمهور چند کشور از جمله ترکیه و ازبکستان در فضای مجازی منتشر شده است.
منبع: خبرآنلاین