تودهنی متفاوت ۴ میلیون رأی باطله به ویرانیطلبان
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۳۸۶۰۵۲
ویرانیطلبهای نشسته بر سر سفره بیگانه از بیانات رهبر انقلاب حسابی دردشان آمده و برای رفع آن، سراغ استفتایی از رهبری رفتهاند که بر اساس آن، اگر رأی سفید موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است.
به گزارش مشرق، احسان صالحی در یادداشتی نوشت: بیانات امروز رهبر انقلاب اسلامی که آراء باطله را هم در صف وطن دوستانی تصویر کرد که به خاطر کشورو انقلابشان، پای صندوق آمده بودند، حسابی ویرانیطلبها را بهم ریخته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روایت از آراء باطله که "عدهای از مردم دوست داشتند رأی بدهند اما کاندیدای مطلوبشان را در فهرست نامزدها ندیدند بنابراین رأی سفید دادند یا اسم دیگری را روی برگه نوشتند"، یک روایت سرراست و واقعی است که نه تنها به دنبال رفع و رجوع اشکال وارد به این انتخابات در مرحله احراز صلاحیتها نیست، بلکه با آن اشکال همدلی و توافق دارد؛ بخصوص که رهبری همین امروز به صراحت گفتند در قضیه عدم احراز صلاحیتها در یکی دو مورد یا بیشتر و کمتر، نظرشان با شورای نگهبان موافق نبوده است.
حالا که انتخابات تمام شده اما رهبری همان روزهای بعد از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها نیز (دیدار ۵ خرداد ۱۴۰۰ با نمایندگان مجلس) به نوعی به این مسئله اشاره کرده بودند آنجا که عدم احراز صلاحیت برخی کاندیداها را به معنای نداشتن صلاحیت آنها ندانستند بلکه گفتند شورای نگهبان در احراز صلاحیت آنها ناتوان بوده است.
همچنین در سخنرانی ۱۴ خرداد نیز بار دیگر در دفاع از حیثیت افرادی برآمدند که عدم احراز صلاحیت آنها زمینه اتهام زنی به آنها را در رسانه ها و فضای مجازی فراهم کرده بود. پس صورت مسئله واضح است عده زیادی میخواستند رأی بدهند اما گزینه خود را نیافتند ولی آنقدر هم نظام و کشورشان را دوست داشتند که نخواستند به بهانه نبود سلیقه آنها در منوی انتخابات، صندوق را کنار بگذارند و به کمپین ویرانیطلبان یعنی رأی بی رأی بپیوندند.
از ظهر امروز، ویرانیطلبهای نشسته بر سر سفره بیگانه از این تفسیر صادقانه و همدلانه حسابی دردشان آمده و برای رفع و رجوع کردن آن، سراغ استفتایی از رهبری رفتهاند که بر اساس آن، اگر رأی سفید موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است. حال آنکه ماجرا واضحتر از آن است که از این نمد کلاهی برای ترامپیستهای یتیمشده و عزاداران نتانیاهو درآید.
در این انتخابات، کمپین قطعی دشمن، رأی بی رأی و تحریم انتخابات و یک مشارکت نهایتاً ۲۰ درصدی بود تا زمینه برای تشدید انواع فشارها و ناآرامیها ایجاد شود. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که با وجود همه عواملی که میتوانست مردم را از صندوق رأی ناامید کند، یعنی دولتی که مردم را با عملکردش ناامید کرده، کرونا و ریسک بیماری در صفهای رأی، و اقدام انتقادبرانگیز شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها، باز هم ۲۹ میلیون ایرانی (نزدیک ۵۰ درصد) پای صندوق آمدند و از این ۲۹ میلیون، نزدیک ۴ میلیون نفر به شکل متفاوتی به ویرانیطلبان که خودشان را با شعار «رأی بی رأی» کشته بودند، تودهنی زدند. عصبانیت آنها از این شکل جدید تودهنی خوردن قابل درک است. موجودات ترحمبرانگیزی هستند!
منبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا شورای نگهبان انقلاب اسلامی انتخابات 1400 انتخابات ریاست جمهوری احراز صلاحیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۳۸۶۰۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاحطلب میدانند
عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: ماجرا این است که آقای مهدی نصیری اعلام کرده که برای یک سفر خانوادگی مدتی را عازم کانادا شده است.
وی در چند سال اخیر مواضع به نسبت رادیکالی علیه ساختار موجود داشت و آشکارا هم بیان و تبلیغ میکرد. اتفاقا مواضعی که داشت بخش اصلی اصلاحطلبان با آن همراهی نمیکردند، هر چند از این نظر که وی منسوب به جناح اصولگرا بود و این حرفها را میزد، غیرمنتظره نیست که برخی اصلاحطلبان هم مثل اغلب مردم استقبال میکردند، چون این مواضع از سوی خود اصولگرایان یا منشعبین آنان زده میشد، ولی آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاحطلبی به عنوان یک مجموعهای با پیشینهای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیکتر است.
البته این فقدان نسبت را نه به عنوان نقطه قوت ایشان میگویم و نه به عنوان نقطه ضعف، بلکه یک واقعیت است. ایشان تا زمانی که ایران بودند مواضع رادیکال خود را اظهار میکردند، مواضعی که اگر یک نفر از اصلاحطلبان اندکی از آن مواضع را میگرفت، در چشم بههم زدنی بازداشت و بازجویی میشد و جایش در زندان بود.
اتفاقا بهترین دلیلی که وی منسوب به اصلاحطلبان نیست، همین مصونیت سیاسی و قضایی ناگفته و نانوشتهای است که در عمل، مجموعه اصولگرایان از آن بهرهمندند.
البته آقای نصیری ارتباطات گوناگونی داشت، با اصلاحطلبان هم نشست و برخاست داشت، همچنان که با دیگران داشت، ولی هیچگاه به عنوان یک فعال اصلاحطلب نه خودش را معرفی میکرد و نه کسی به چنین صفتی او را میشناخت. شاید هم سعی میشد که با چند تن دیگر از دوستان خودشان، جریانی به جز اصلاحطلبان و اصولگرایان راه بیندازند که نمیدانم چرا نشد یا شاید هم از ابتدا در پی آن نبودند.
حالا و پس از طرح رویکردی سیاسی از جانب او، یک روزنامه وابسته به جناح نواصولگرایان نوشته است که «مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.»
ابتدا بهتر بود که پیشتر با دوستان خود هماهنگ میکردند، زیرا اغلب کسانی که موضع مطلوب رسمی گرفتهاند به درخواست دوستان همان روزنامه بود. مگر آنان که نقدی بیطرفانه داشتند. علت نیز روشن است.
من در گفتوگویی با خبرآنلاین در همین مورد گفتم که چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول، چون حرفهای خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمیدانند. به علاوه نمیخواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب اینگونه ریزشها شده است. اگر آقای نصیری جایی در میان اصلاحطلبان برای خودش مییافت احتمالا به آن سوی آب نگاه نمیکرد.
گرچه این نحوه نوشتن ناشی از بیصداقتی و دورویی است، ولی بیعقلی نیز در آن موج میزند. چرا؟ فرض کنیم که ادعای نویسنده درست باشد. آیا یک لحظه پیش خود فکر نکرده که اگر اصلاحطلبان هم سلطنتطلب شده باشند، حتما افراد با گرایشهای فراتر از اصلاحطلبی هم شدهاند، پس چه کسی برای سیاست رسمی میماند؟ شما که حداکثر ۱۵درصد (با ارفاق) بیشتر نیستید، آنهم ۱۵درصد که به لحاظ متغیرهای اصلی جامعه جزو بخشهای ضعیفتر و کماثرتر است.
اگر اندکی، فقط اندکی درایت بود، حتی باید آقای نصیری را هم به نحوی توجیه و اصرار میکردید که وی هم طرفدار سلطنت نیست، حالا یک حرفی زده، وقتی دید که نظراتش درست نیست برمیگردد و...، ولی به جای اینها یک مجموعه اصلی انقلاب که بسیار فراتر از کل اصولگرایان هستند را نیز باطنشناسی میکنید و نصیری را باطن آنها میدانید. آیکیو، در اندازه گنجشک هم نیست.