تراژدی گلوله میخورد، کمدی شلیک میکند
تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۴۶۳۰۴۱
تابستان سال ۱۳۸۱ زلزلهای به بزرگی۶/۵ ریشتر و بمدت ۷ ثانیه دربخش آوج شهرستان بوئین زهرا، دو روستا را با خاک یکسان کرد و ۲۶۱ نفر کشته و دهها هزار نفر بیخانمان بر جای گذاشت. همان زمان از طرف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تریلی سیار نمایش کودک با مأموریت تزریق نشاط و شادابی و ایجاد امید به زندگی در کودکان زلزلهزده، آماده اعزام به این مناطق شد و ناصر آویژه از بازیگران و کارگردانان خوب و کاربلد عرصه تئاتر کودک، کارگردانی نمایش ویژه تریلی سیار کانون را بر عهده گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تریلی به مناطق زلزله زده رسید و بچههای روستا از نمایش شاد و موزیکال بشدت استقبال کردند. این مقدمه را آوردم تا بگویم از آن روز (که من تازه فارغالتحصیل شده بودم) تا امروز که چندین اثر نمایشی را کارگردانی کردهام، همواره بهدنبال این چالش بزرگ هستم که «با تمام این اوصاف و با در نظر گرفتن احوال، ما چرا تئاتر کار میکنیم؟» تئاتر در کشور ما ابتر شده است و دلالهایش روز به روز آن را از طبقات پایین شهری جامعه دور و به طبقات بالا شهری جامعه متصلتر و محتاجتر میکنند اما کمدی میتواند از این قاعده مستثنا باشد؛ همانطور که تراژدی داستان خدایان و بزرگان تاریخ است، کمدی از ابتدای تاریخ نمایش تا امروز همواره با زندگی طبقات فرو دست جامعه در ارتباط بوده، چه در داستانپردازی و چه در ارتباط تعاملی با اکثریت جامعه. بنابراین به قول رسانهها در این شرایط کمدی میتواند آینهای باشد مقابل زشتیها. در چنین شرایطی است که کمدی علاوه بر تأمین گیشه، میتواند مرهمی باشد روی زخمهای کوچک و بزرگ مردمی که امروزه در تنگنای کرونا و...قرار گرفتهاند و بسیاری چیزها برایشان واجبتر از تئاتر است. اساساً یکی از دلایل مهمی که تماشاگران در طول تاریخ، نسبت به کمدی استقبال خوبی نشان دادهاند، همین آمیختگی نسبی با زندگی روزمره است. ما خودمان را در تک تک صحنههای یک نمایش کمدی میبینیم و به خودمان میخندیم. از طرفی کمدی بهدلیل رسوخ منتقدانه در لایههای سیاسی جامعه و نقد شرایط موجود، طرفداران زیادی دارد و همواره با استقبال بینظیری از سمت تماشاگر روبهرو شده است؛ اما نه هر نمایش کمدی؛ کمدی که نه تنها خودش از تراژدی محکمتر و منطقیتر است بلکه تماشاگرانش بعد از اتمام اجرا هر کدام با تخیل به سویی پرواز میکنند. کمدی باید بعد از خندیدن جرقه تفکری را روشن کند وگرنه عنوان لودگی برای آن مناسبتر خواهد بود و بر خلاف تصور عامه، لودگی در گیشه هم بهشدت شکننده و آسیب پذیر است.حالا میرسیم به پاسخ صریح به سؤال. «بله کمدی نجات بخش است» چه به لحاظ روحی و چه بهلحاظ حضور انبوه تماشاگران برای حفظ تعادل مالی تئاتر؛ اما کمدی که بر اساس اصول و انواع کمدی خلق شده باشد نه با لودگی و هزل که بحث اش جداست و خلاصه اینکه تراژدی گلوله میخورد اما کمدی شلیک میکند.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۴۶۳۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دلش برای «آسید کاظم» پر میکشید
دلش تنگ شده بود برای دنیای آسید کاظم، برای آن همه عاطفهای که در آن دوران جریان داشت، برای مردی که برای کبوترش گریه میکرد ...
محمود استادمحمد دلش برای همه این چیزها پر میکشید.
به گزارش ایسنا، حالا سالهاست که محمود استادمحمد مهمان قطعه هنرمندان بهشت زهراست ولی «آسید کاظم» او همچنان به زندگی خود ادامه میدهد. در این سالها چند بار کارگردانهای جوان تئاتر این نمایشنامه را به صحنه بردهاند و فردا (شنبه ۸ اردیبهشت ماه) هم قرار است قاسم زارع آن را در تماشاخانه ایرانشهر نمایشنامهخوانی کند.
این برنامه، بهانهای شد برای ما که کمی به سالهای دورتر برگردیم و با مرور خاطرات گذشته، بخشی از دلتنگیهای خود را برای تئاتری که داشتیم، برطرف کنیم.
محمود استادمحمد که نامش با نمایشنامه «آسید کاظم» گره خورده است، در گفتگویی که به مناسبت برگزاری بزگداشتش در سی و یکمین جشنواره تئاتر فجر با ایسنا داشت، درباره نمایشنامه «آسید کاظم» که خودش هم آن را بسیار دوست میداشت، گفته بود : «آسید کاظم» را خیلی دوست دارم، خودم هم به عنوان یک فرهنگ عتیق به آن نگاه میکنم. چند وقت پیش که محمد رحمانیان آن را نمایشنامهخوانی کرد، یک اجرایش را دیدم. محمد نه تنها زبان مردم را خوب میشناسد، ادبیات را هم خوب میشناسد اما وقتی بازیگران محمد، متن را اجرا میکردند احساس کردم که این متن نسبت به این بازیگران چقدر عتیق است! چقدر زبان این نمایش، دنیا آدمهای این نمایش در فرهنگ سپری شده معاصر قرار گرفته است. من دنیای «آسیدکاظم» را خیلی دوست دارم، گاهی حسرت این دنیا را میخورم که چقدر محترم بود، چقدرعاطفی و چقدر ریشهدار بود. از اینکه یک انسان بنشیند برای کبوترش گریه کند، حسی به من دست میدهد که نمیتوانم بگویم زیباست چیزی فرای زیبایی است.»
او که در ۲۰ سالگی این نمایشنامه را نوشته بود، درباره حال و هوای جوانان همدوره خودش چنین گفته بود: «فکرش را بکن، مونولوگ «آدم از روزی که تو خشت مییاد تا روزی که رو خشت بیفته، بدبخته...»، ما کجا بودیم و یک جوان ۲۰ ساله چگونه به زندگی نگاه میکرد!»
ما اما شگفتزده شده بودیم که او چگونه در نخستین روزهای جوانی خود چنین نمایشنامهای نوشته و او در پاسخ به حیرتزدگی ما گفته بود: «متن را در ۲۰ سالگی نوشتم. در ۲۰ سالگی خیلی کارهایم را کرده بودم. قبل از ۲۰ سالگی دو نمایش کارگردانی کرده بودم. آن وقتها ریتم ما تند بود. حکم زمانه بود. فقط من نبودم. بیضایی در چند سالگی «نمایش در ایران» را نوشت. اینکه یک نفر زیر ۲۰ سالگی نگاه تاریخی داشته باشد، خیلی مهم است چون نوشتن تا نوشتن با نگاه تاریخی دو مساله است. عباس نعلبندیان هم زیر ۲۰ سالگی چند اثرش را نوشته بود.»
حالا و با تغییرات هر روزهای که تئاتر ما داشته است، نمایشنامه «آسید کاظم» هم واقعا گویی از عهد عتیق میآید و اما همچنان بخشی از بدنه تئاتر ما دلتنگ جهانی است که این نمایشنامه روایت میکرد. شاید به دلیل همین دلتنگی است که قاسم زارع هم تصمیم به خوانش این نمایشنامه گرفته. او قرار است با همراهی مسعود کرامتی، قاسم زارع، بهرام ابراهیمی، فرهاد بشارتی، بهرام درخشان، علی عطاییحور، حسن شفیعی، دانیال ابراهیمی، آیدا قدرتی ساعت ۲۰ فردا، در هشتمین روز ماه اردیبهشت این نمایشنامه را در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر نمایشنامه خوانی کند.
انتهای پیام