Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، یک روز زودتر از موعد به خانه آمد، خیلی خوشحال بود، هر چه همسرش اصرار کرد که ماجرا را بگوید، گفت: یک چیزی شده است، نمی‌توانم بگویم. حتی اسمش را هم نمی‌توانم بیاورم! با شناختی که همسرش داشت، بی‌اختیار گفت: نکند قرار است به سوریه بروی؟ گفت: اگر بخواهم بروم، شما اجازه می‌دهی؟ چون اگر اجازه ندهی، نمی‌گذارند بروم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

البته اجازه پدر و مادرش هم شرط بود. در هر صورت توانست بعد از مدت کوتاهی رضایت هر سه نفر آن‌ها را بگیرد.

بیشتربخوانید

شاخص‌ترین شهدای مدافع حرم

اولین جرقه سوریه را شهید محرم علیپور در محمدحسین زد؛ وقتی این شهید تبریزی در محرم سال ۹۳ به دست تکفیر‌ی‌ها شهید شد، عکس او تا مدت‌ها پشت ماشین محمدحسین روی شیشه بود. حسابی شهادت این مدافع حرم او را هوایی کرده بود. البته محمدحسین بار‌ها در مأموریت‌های مختلف برای مبارزه با اشرار و تروریست‌ها در داخل کشور شرکت کرده بود، اما برای او دفاع از حرم حضرت زینب (س) چیز دیگری بود.


یکی از کلاس‌های آموزش نظامی که محمدحسین مسئول اداره آن بود

اذانی که به شهادتین ختم شد
بار دوم اعزامش بود. وقتی شب بیست و پنجم فروردین درگیری شروع شد تا نزدیک ظهر روز بعد ادامه پیدا کرد. جنگ تن به تن با داعشی‌ها شدت پیدا کرده بود. در آن بحبوحه فضای نبرد، بسیاری از مدافعان حرم مجبور شدند نماز مغرب و عشا را با پوتین بخوانند. چرا که فرصت نبود و جرأت هم نمی‌کردند سرشان را بلند کنند. نزدیک‌های صبح ناگهان صدای اذان از بیسیم به گوش رسید. محمدحسین طبق عادت همیشگی‌اش، در لحظات اول وقت شروع به اذان گفتن کرد تا به نیرو‌های در حال نبرد یادآوری کند وقت نماز است. تنها نیم ساعت بعد از آن، از بیسیم صدای شهادتین محمدحسین به گوش رسید که در اتاقک روضه‌خوانی پادگان، روحش به سوی آسمان پرواز کرد.

دعا کنید پدرم نرود!
بار اول که از سوریه برگشت، قرار بود پدرش عازم شود. برای اینکه پدر به سوریه نرود، ۱۲۴ هزار پیامبر را نزد او واسطه کرده بود که از رفتن منصرف شود تا بلکه خودش بتواند برای بار دوم به سوریه برود. برای همین محمدحسین پیش هر کسی که می‌توانست التماس دعا داشت تا مگر دعایش مستجاب شود. او حتی به یکی از دوستانش که طلبه بود، التماس دعای ویژه داشت. وقتی دوستش علت این اصرار بیش از حد را پرسید، به او گفت: حاج آقا فقط دعا کن پدرم نرود! چون می‌دانم برود، شهید می‌شود. آن وقت اعزام من به مشکل می‌خورد. بالاخره اثر دعا‌ها در روز ۱۵ فروردین ماه سال ۹۵ نمایان شد و محمدحسین راهی دمشق شد.

از در بیرونش کردند، اما از پنجره آمد تو
دبیرستانش تمام شد. دانشگاه نرفت. گفت که می‌خواهد سپاهی شود. برگه‌های فرم استخدام را به خواهرش داد تا برایش پر کند. موقعی که به تست عملی و معاینه رسید، به خاطر عمل دوران کودکی‌اش (انسداد و چسبندگی روده بزرگ) زائده‌ای در بدنش بود. خودش صادقانه به گزینش اعلام کرد. برای همین در آزمون اولیه او را رد کردند. بعد از اینکه فهمید خیلی عصبانی و ناراحت به خانه برگشت. ناراحت بود که چرا سپاه این قدر برای گزینش سخت می‌گیرد. به خاطر همین یک هفته با دیگران قهر بود، اما باز هم بیکار ننشست. آن قدر رفت و آمد تا گزینش به صورت مشروط قبولش کرد، البته او برای اینکه خودش را ثابت کند در اکثر تست‌های ورزش جزو نفرات اول شد و دیگر حرفی برای نپذیرفتنش باقی نگذاشت. محمدحسین با اولین حقوقش از سپاه برای مادر و مادربزرگ‌هایش یک دست استکان و فنجان گرفت.

خواستگاری به سبک محمدحسین
زمانی که موقع ازدواجش شد، گفت: می‌خواهم همسر آینده‌ام سید باشد. خانواده‌اش با شناختی که از قبل درباره خانواده حاج حسن میرنورالهی داشتند، در یکی از روز‌های سال ۸۵ قرار خواستگاری را گذاشتند. روز خواستگاری عروس و داماد رفتند تا با هم صحبت کنند، اما محمدحسین به خاطر حجب و حیایی که داشت، دست مادرش را گرفت تا هنگام صحبت کردن حضور داشته باشد. عروس خانم در آن زمان، کل حواسش به مادر محمدحسین بود. اصلاً متوجه صحبت‌های آقا داماد نشد. به همین خاطر خواهش کرد مادر محمدحسین بیرون برود تا بتواند از اول راحت‌تر با خواستگارش صحبت کند، اما او نمی‌دانست که آقا داماد چقدر خجالتی و سر به زیر است و خیلی سخت می‌شود از او حرف کشید.

در زمان خواستگاری چفیه به گردنش بود
در آن شب، محمدحسین چفیه دور گردنش بود. عروس خانم ابتدا جا خورد، اما محمدحسین که متوجه نگاه سیده خدیجه شده بود، خیلی قاطع گفت: از من نخواهید که این چفیه را کنار بگذارم؛ حتی شب عروسی! وقتی صحبت‌هایش تمام شد، عروس خانم دید که ۸۰ درصد از نظراتشان یکی است. یک آن یاد لحظه‌ای افتاد که در حرم از امام رضا (ع) خواسته بود که یک شوهر همه چیز تمام و حزب‌اللهی نصیبش کند.


حضور محمدحسین در راهپیمایی ۲۲ بهمن به همراه دخترش زینب با چفیه‌ای که همیشه همراه داشت

آمدم تا در کنارت به آرزویم برسم
روز عقد محمدحسین جلوی جمع دست پدر و مادرش را بوسید و به گریه افتاد. سر سفره عقد هم از نوعروسش خواست که برای شهادتش دعا کند. عروس خانم که انتظار چنین درخواستی را نداشت، گفت: حداقل بگذار ۱۰ دقیقه بگذرد، بعد این حرف را بزن. محمدحسین هم جواب داد: یک چیزی دیدم که این طرف آمدم، آمدم تا در کنارت به آرزویم برسم.

مرا از فضل پدر چه حاصل!
با اینکه پدر محمدحسین در معاونت عقیدتی سیاسی تیپ بود و با استفاده از آن رانت، می‌توانست به جا‌های بهتر در سپاه سمنان برود، اما نرفت. زیرا به گردان رزم علاقه داشت و نمی‌خواست از موقعیت پدرش سوءاستفاده کند.


محمدحسین در کنار پدر

محمدحسین زودتر از من شهید می‌شود
سال ۹۱ که برای مأموریت به سیستان و بلوچستان رفت، یک روز پدرش وسط صحبت‌هایش به عروسش گفته بود: محمدحسین زودتر از من و پدرت شهید می‌شود. او نمی‌دانست با این حرف چه آتشی را در دل عروسش روشن کرده است، سیده خدیجه تا مدت‌ها بعد از شنیدن این حرف، یک گوشه می‌نشست، مداحی برای خودش پخش می‌کرد و گریه می‌کرد.

آرزوی عجیب یک شهید
محمدحسین یک آرزوی عجیب داشت؛ همیشه به همسرش می‌گفت: دوست دارم روزی بچه‌ام، اولین قدم‌هایش را روی سنگ قبرم بگذارد. موقعی که سومین فرزندش به دنیا آمد، ۶۵ روز از شهادتش گذشته بود که بعد از چند ماه، هنگامی که علی اصغر اولین قدم‌هایش را می‌خواست بردارد، مادرش او را سر مزار محمدحسین برد تا آرزوی عجیب همسر شهیدش برآورده کند.

حضور خانواده شهید در کنار پیکر مطهر شهید حمزه

درباره شهید
شهید محمدحسین حمزه فرزند محمدحسن در پانزدهم اسفند ماه سال ۶۵ در شب لیلة‌الرغائب به دنیا آمد. نامش را هم نام دایی پدرش که حسین بود گذاشتند، زیرا او در جریان حمله متفقین به ایران و قحطی بزرگ مرحوم شده بود. البته دلیل دیگری که اسمش را حسین گذاشتند، این بود که بین بچه‌های سپاه رسم شده بود که اسم فرزند ذکورشان را حسین بگذارند و به رسم فامیل هم ابتدای نامش را محمد گذاشتند. شهید حمزه در نیروی زمینی سپاه سمنان در تیپ ۱۲ قائم (عج) حضور داشت. در سوریه فرمانده گروهان بود که در خناصر جنوب حلب در ۲۶ فروردین سال ۹۵ در شب لیلةالرغائب به شهادت رسید. مدت حضور او در سوریه در دو بار اعزام، یک ماه و ۲۶ روز بود. مزار این شهید در امامزاده یحیی سمنان قرار دارد. از شهید محمدحسین حمزه سه فرزند به نام محمدمحسن، زینب و علی اصغر به یادگار مانده است.

برای شناخت بیش‌تر درباره شهید مدافع حرم محمدحسین حمزه می‌توانید به کتاب «حمزه» نوشته علیرضا کلامی که از سوی انتشارات خط مقدم منتشر شده است، مراجعه کنید.

منبع: فارس

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: مدافع حرم شهدای مدافع حرم مدافعان حرم مدافع حرم عروس خانم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۴۸۴۷۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رمزگشایی از دلیل ترک ایران توسط مدافع عراقی

به گزارش “ورزش سه”، یکی از خبرهای مهم پیرامون بازیکنان خارجی لیگ برتر فسخ قرارداد علی عدنان مدافع عراقی و ملی‌پوش مس رفسنجان بود. کاپیتان تیم ملی عراق که در نیم فصل رقابت‌های لیگ هم اقدام به ترک ایران کرده بود، در نهایت به جمع نارنجی پوشان برگشت و در بازی‌های گذشته برای مس به میدان رفت.

علی عدنان که در بازی هفته بیست و چهارم لیگ برتر مقابل فولاد محروم بود با کسب اجازه از محرم نویدکیا به امارات سفر کرد اما برخلاف وعده‌ای که داده بود به ایران برنگشت. او در مسابقه جام حذفی مصر مقابل پیکان هم غایب بود تا در نهایت باشگاه مس رفسنجان از فسخ قرارداد این بازیکن به صورت توافقی و دو طرفه بدهد.

مدافع عراقی مسی‌ها بعد از فسخ قرارداد خود در پستی اینستاگرامی به ماجراهای امنیتی در ایران اشاره کرد و آن را دلیل جدایی‌اش دانست. حالا اما محرم نویدکیا سرمربی مصر در نشست خبری خود به مسئله جدایی علی عدنان اشاره کرده است.

نویدکیا در این خصوص گفت: او یک بازی محروم بود؛ من به ایشان دو روز اجازه دادم استراحت کند که با روز استراحت تیم می‌شد سه روز. ایشان رفتند و برنگشتند، بعد هم که پیگیر شدیم، یک بار گفت پروازمان به خاطر اینکه در دبی سیل آمده کنسل شده، گفتیم روز بعدش بیاید و نیامد.

سرمربی مس افزود: برای من در فوتبال دو تا چیز مهم است؛ یک نظم و انضباط و دو کیفیت بازیکن. بقیه مسائل دیگر اصلا به من ارتباطی ندارد. وقتی می‌بینم بازیکنی نظم تیم را رعایت نمی‌کند، برای من همین کافی است که عذرش را بخواهم.

نویدکیا همچنین گفت: این را به باشگاه می‌سپارم که در موردش تصمیم بگیرد. فقط بحث انضباطی بود که چون سه روز به ایشان استراحت داده بودم، حالا یک روز هم دبی سیل آمده بود یا پرواز تاخیر داشته یا اصلا پرواز کنسل شده، می‌شود چهار روز، نه پنج روز ولی چون غیبتش شد ۱۰ روز و ۱۵ روز، من به باشگاه گفتم که دیگر نیازی به ایشان ندارم.

دیگر خبرها

  • بازگشت مدافع پرسپولیس به ترکیب اصلی
  • مطهری؛ مدافع کیان سیاسی قرآن کریم
  • ابراز علاقه بایرن مونیخ به جذب فن‌دایک
  • دین اسلام مدافع اصلی حقوق زنان است
  • دیدار امیرحسین صادقی با خانواده شهید مدافع حرم
  • محمدحسین لطیفی :تکنیک مهم نیست دل فیلمساز را می‌خریم/روی نقاط اختلاف انگشت نگذاریم
  • محمدحسین لطیفی :تکنیک مهم نیست دل فیلمساز رامی‌خریم/روی نقاط اختلاف انگشت نگذاریم
  • عنایتی از جایی که فکرش را نمی‌کرد زخم خورد!
  • رمزگشایی از دلیل ترک ایران توسط مدافع عراقی
  • محمدحسین لطیفی فیلمی درباره امام رضا (ع) می‌سازد