زندگی حقیقی زیر فشار ویترینهای مجازی
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۰۱۴۹۸
شبکههای اجتماعی این روزها به نمادی از حسرت و ناامیدی برای جوانان بدل شده است، چرا که آنها در این فضا با تصاویری از افرادی مواجه میشوند که دارای جهیزیههای لاکچری و میلیاردی یا خانههای ۵۰۰ متری در بهترین نقطه شهر هستند.
خبرگزاری میزان _ فارس نوشت: در تقویم امروز به عنوان «روز ازدواج» نامگذاری شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر اساس آخرین سرشماری در کشورمان که در سال ۹۵ صورت گرفت، جمعیت ایران ۷۹ میلیون و ۹۲۶ هزار و ۲۷۹نفر است که ۵۱ درصد را آقایان و ۴۹ درصد را بانوان تشکیل میدهند. همچنین بر اساس آمارها، ۴ میلیون و ۴۲۳ هزار و ۲۲۵ دختر مجرد در سن ازدواج (۱۵ تا ۲۹ سال) و ۵ میلیون و ۳۷۲ هزار و ۹۸۹ پسر در سن ازدواج (۲۰ تا ۳۴ سال) در کشور داریم؛ یعنی حدود ۱۰ میلیون نفر مجرد که در سن ازدواج هستند!
همیشه شغل، مسکن و هزینههای زندگی به عنوان ترمزهای ازدواج به شمار میرفتند، اما اکنون با توسعه فضای مجازی و نشان دادن زندگیهای لاکچری، سطح توقع جوانان نیز بالا رفته و دیگر بسیاری به حداقلهای رضایت نداده و به فکر دستیابی به بهترینها برای آغاز زندگی مشترک هستند. جهیزیههای لاکچری و میلیاردی یا خانه ۵۰۰ متری در بهترین نقطه شهر که توسط بلاگرها به نمایش در میآید، این روزها موجب سنگاندازی در امر ازدواج ساده شده است. آغاز زندگی مشترک با برگزاری چندین مراسم آن هم در شرایط کرونا، عکسهای لاکچری در عمارات و کنار ساحل، رفتن به کشورهای اطراف برای فیلمبرداری عروسی و ... مشکلاتی است که این روزها خانوادهها را درگیر کرده است.
ویترینهای مجازی که به جان زندگی حقیقی ما افتادبر همین اساس، نمیتوان از تأثیر شبکههای اجتماعی و زرق و برقهای زندگی لاکچری بلاگرها در افزایش تجردگرایی یا حتی کاهش ازدواج ساده چشمپوشی کرد. هر روز بسیاری از افراد جامعه با شبکههای اجتماعی همراه هستند و ساعاتی را در آن سپری میکنند. روز به روز هم بر تعداد بلاگرها افزوده میشود؛ افرادی که با دریافت هزینههای بالا تبلیغ کالاهایی را میکنند و ویترینی از زندگی خود را به نمایش میگذارند.
در همین باره تقی آزاد ارمکی با اشاره به افزایش مصرفگرایی در جامعه میگوید: شبکههای اجتماعی، سبک زندگی جوامع را تغییر داده و جوانان را آرمانگرا کردهاند. وقتی جوانی در شبکههای اجتماعی ویترین زندگی یک بلاگر را میبیند، طبیعتا میخواهد که خانه و وسایلی مانند آن بلاگر داشته باشد. بر همین اساس، هر روز مصرفگرایی و تجملات بیشتر شده و حتی برخی جوانان که توان تأمین آن وسایل را ندارند، سرخورده شده و دیگر برای زندگی مشترک و تشکیل خانواده تلاشی نمیکنند و انگیزه خود را از دست میدهند. به همین دلیل ناامیدی هم در بین افراد تزریق میشود.
شبکههای اجتماعی ذائقه بصری جوانان را تغییر دادهاندوی با بیان اینکه تبلیغات زندگی لاکچری در شبکههای اجتماعی به الگویی برای جوانان تبدیل شده است، میافزاید: هر روز در شبکههای اجتماعی کاربران با دنبال کردن بلاگرها سبک زندگی آنها را پیگیری میکنند. فرهنگ غربی روز به روز بیشتر در بین جوانان رواج پیدا کرده و از این طریق بر نهاد خانواده اثرات مخربی گذاشته است؛ تا جایی که بسیاری از جوانان با مشاهده رفتار، سبک زندگی و چهره افراد با فیلترهای مختلف دیگر زندگی خود را در فضای مجازی میبییند و حتی شاید چهرههای افراد در دنیای واقعی برای آنها جذاب نباشد. غافل از اینکه بیشتر این بلاگرها و افراد تأثیرگذار در فضای مجازی نه تنها زندگی اصلی خود بلکه حتی چهره واقعی خود را نیز طوری دیگر به نمایش میگذارند و بسیاری هم فریب این فیلترها را میخوردند؛ بنابراین شاید به راحتی همسر ایدهآل خود را در فضای حقیقی پیدا نکرده و در جستوجوی شاهزادهای بر اسب سپید قصهها هستند.
به مرور زمان سبک زندگی بلاگرها یا حتی حجاب استایلهایی که همچون مدلهای غربی هستند که فقط یک روسری بر سر دارند، به ایدهآلهای جوانان تبدیل شده و افراد جذب صفحات مجازی و زندگی لاکچری آنها میشوند و با آنها زندگی میکنند. صبح که از خواب بیدار میشوند پیگیر آن صفحه و بلاگر هستند و هر لحظه خود را حتی جای او میگذارند.
امانالله قرائی مقدم، جامعهشناس نیز میگوید: اوایل این افراد با حس آرامش از حس مثبتی که به آنها انتقال مییابد، جذب صفحات بلاگرها میشوند، اما کمکم این شادی به یأس و ناامیدی و از همه بدتر حسرت تبدیل میشود. از نوع پوشش و سفر و تفریحات و حتی غذاهایی که میخورند، همه و همه در این صفحات اجتماعی، طوری به نمایش گذاشته میشود که کاربران هر روز بیشتر مشتاق دنبال کردن آن میشوند. اما از طرف دیگر هر روز زندگی واقعی خود را با زندگی مجازی بلاگرها مقایسه میکنند و دیگر به داشتههای خود قناعت نمیکنند. همین امر هم در بسیاری از موارد موجب شده تا توقع جوانان بالا رود و تن به ازدواج ندهند. از سویی دیگر هم افراد متأهل از زندگی مشترک خود رضایت نداشته و با خودآزای یا دگرآزاری حتی زندگی بسیاری از افراد به طلاق ختم شود.
ترویج ولنگاری فرهنگی در فضای مجازیالبته این نوع ترویج سبک زندگی و پوشش در فضای مجازی در بین خانوادههای سنتی هم دیده میشود. خانوادهای که شاید حتی عکس پروفایل خود را بدون پوشش در صفحات اجتماعی قرار نمیداد، حالا به بهانه تبلیغ برندی خاص از محصولات حجاب، از مانتو و روسری گرفته تا حتی چادرهای مختلف که شاید بیشتر باعث جلب توجه شود، تا اینکه به عنوان پوشش مناسب بانوی ایرانی باشد، نوعی پوشش خاص را به جوانان القا میکند.
قرائی مقدم با بیان اینکه این نوع سبک زندگی در بین قشر مذهبی هم ریشه دوانده است، میافزاید: قشر مذهبی هم با نوع پوشش و استفاده از برندهای خاص و حتی تبلیغ کالاهایی که شاید مورد پذیرش خانوادههای سنتی نباشد، به میدان آمدند و در برخی موارد هم گوی سبقت را از سایر افراد ربودهاند! فضای مجازی همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند باید امیدآفرین باشد، اما متأسفانه با نبود نظارت در این فضا، هماکنون مکانی برای تبلیغ ضدفرهنگ شده و جوانان در فضای افسارگسیخته با تهاجم فرهنگی همراه شدند و به جای مقابله با آن، خواسته یا ناخواسته در حال ترویج ولنگاری فرهنگی هستند.
در جوامع گذشته مجرد ماندن یک رفتار ناهنجار به شمار میرفت، اما به مرور زمان و غلبه فرهنگ غربی و سکولار بر جوامع اسلامی، ذائقه اجتماعی و فرهنگ جوامع نیز تغییر کرد و اکنون شاهد هستیم در برخی جوامع، افراد از ازدواج سر باز زده و حتی تشکیل خانواده و زندگی مشترک را مانعی برای آزادی و نشاط خود میدانند و همین نوع تفکر موجب شده تا علاوه بر بالا رفتن سن ازدواج، مشکلاتی همچون ارتباط غیرمتعارف دختر و پسر و افزایش ازدواج سفید، کاهش جمعیت و تمایل نداشتن به فرزندآوری، ناتوانی در پذیرش مسؤولیت، ولنگاری فرهنگی و حتی وسواس در انتخاب همسر و بالا رفتن سن ازدواج در کشور پدیدار شود.
بیشتر بخوانید: جولان بلاگرهای خطرناک در فضای مجازیانتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: شبکه های اجتماعی بلاگر شبکه های اجتماعی فضای مجازی زندگی مشترک سن ازدواج سبک زندگی بلاگر ها بیش تر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۰۱۴۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران