Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-28@16:43:59 GMT

تماس «سعید جلیلی» با نویسنده کتاب «دختر موشرابی»

تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۰۶۳۸۷

تماس «سعید جلیلی» با نویسنده کتاب «دختر موشرابی»

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، سعید جلیلی از جمله افرادی است که علاقه‌اش به کتابخوانی و توجه به آن تنها محدود به زمان انتخابات ریاست جمهوری نبود. او به تازگی نویسنده یک کتاب را غافلگیر کرد.

او در تماسی با «محمد حسین‌زاده» نویسنده کتاب «دختر موشرابی» تعجب نویسنده را موجب شد.

محمد حسین‌زاده نویسنده این کتاب نوشت: امروز وحید آقای جلیلی تماس گرفت و بعد احوالپرسی گفت یکی از خوانندگان «کتاب دختر موشرابی» می‌خواهد با شما صحبت کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

انتظار صحبت با هر فردی را داشتم جز دکتر«سعید جلیلی». کتاب را خوانده بودند و با تماس‌شان مرا شرمنده کردند. صحبت‌های سعید آقا برایم امروز کلی انگیزه و انرژی شد. هم کتاب را مورد لطف قرار دادند و هم از کارهای قبلی پرسیدند و وقتی گفتم کار اولم بوده است، تشویقم کردند به ادامه مسیر.

نقد سیاست خارجه ۲۰۰ ساله اخیر کشور یکی از محورهای رمان «دختر موشرابی» است و استقبال یک دیپلمات انقلابی و مدافع حقوق ایران در مجامع بین المللی امیدم را مضاعف کرده است که ان‌شاءلله «دختر موشرابی» به هدفش یعنی رساندن پیام عزت و غیرت ایرانی خواهد رسید.

لطف دکتر جلیلی اما درسی دیگر هم برایم داشت؛ تواضع و فروتنی ایشان که با یک تماس چند دقیقه‌ای با یک نویسنده تازه‌کار چقدر انگیزه برایم ایجاد کردند. اینکه گاه یک تماس و احوالپرسی چقدر می‌تواند انگیزه‌ها را زنده کند و دل‌ها را امیدوار.

این گزارش اضافه می‌کند، «دختر موشرابی» روایت دختران این سرزمین است در کوچه پس کوچه‌های تاریک و روشن تاریخ این ملک! دخترانی که گاه پرچمدار بودند و گاه قربانی ساده اندیشی‌ها و فریب خوردن‌ها! روایت، روایت خیانت‌ها و تجاوزها! قصه، قصه پاکی شیرین‌هاست و غیرت فرهادها! حکایت خروش لیلی‌هاست در کشاکش نبرد مجنون‌ها، حماسه رستم‌ها و سوگ تهمینه‌ها! حرف، حرف رجز خوانی ( منصور حلاج ) است بر سر دار! رقص خون سیاوش است در میانه میدان مکر سودابه‌ها !

این کتاب حال و هوایی تاریخی دارد و چاشنی طنز هم به آن اضافه شده است. قالب کتاب، داستان در داستان است. داستان اول در خرداد ۹۶ می‌گذرد و داستان دوم، روایتی است دو قرنی از تاریخ معاصر ایران که از ترکمنچای شروع می‌شود و تا اواخر قرن چهاردهم خورشیدی ادامه پیدا می‌کند.

فضای اپیزودیک رمان، بر وقایع گوناگون تمرکز می‌کند. «دختر موشرابی»، دیوار بین داستان و مخاطب را شکسته است و با طنزی شیرین و به دور از تحقیر و لودگی، فضایی عبرت‌آموز را خلق کرده است و در پایان با تلنگری اساسی، مخاطب را به اندیشیدن در باب عشق و جنگ وا می‌دارد.

«دختر موشرابی» به قلم محمد حسین‌زاده و در ۲۲۸ صفحه و با قیمت ۴۵ هزار تومان توسط نشر کتابستان معرفت در قم چاپ و منتشر شده است.

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: دختر موشرابی کتابستان معرفت غافلگیری نویسنده دختر موشرابی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۰۶۳۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت

به گزارش «تابناک»، چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد.

روزنامه اعتماد به نقل از دختر کیومرث پور احمد نوشت: «ما مطمئن هستیم و می‌دانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبت‌های دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرارهای کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.

خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.

غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»
 
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.»

دیگر خبرها

  • «مصلای تهران» یا «شهرآفتاب» داستان یک تلخی بی‌پایان
  • بررسی آثار کلر ژوبرت نویسنده و تصویرگر مسلمان شده فرانسوی
  • بازی برای کودکان خیلی مهم است اما جایگاه ادبیات هم حفظ شود
  • شمه‌ای از بی‌کفایتی پهلوی
  • داستان جذاب زندگی یک نوجوان در «جرئت و حقیقت»
  • کدام کتاب «سروش صحت» باعث صف طولانی در اصفهان شد؟
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • انتشار کتاب یوسف گم گشته باز آید در ماهشهر
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت