Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس: سال‌های نه‌چندان دور، وقتی قتلی رخ می‌داد، پای قاتلی در میان بود که با برنامه و نقشه مرتکب قتل شده بود اما حالا قتل‌های اتفاقی جای آن را گرفته است. ارتکاب این قتل‌های اتفاقی در یکی دو سال اخیر توسط نوجوانان، زنگ هشدار را به صدا درآورده و بعد از کاهش سن مجرمان در جرایم سایبری با کاهش سن مجرمان در جرایم خشن هم روبه‌رو هستیم؛ مجرمانی که گاهی اوقات قدشان از سلاحی که دست می‌گیرند، کوتاه‌تر است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هفته گذشته بود که دستگیری پنج پسر نوجوان در استان البرز همه را شوکه کرد. پنج پسری که متهم به سرقت‌های مسلحانه و قتل دو نفر هستند. تحقیقات پلیس برای دستگیری قاتلان خشن با کشف دو جسد در فاصله زمانی کم در اطراف ساوجبلاغ آغاز شد. بررسی صحنه‌ها نشان داد، سرقت خودرو و موتور مقتولان انگیزه قتل‌ها بوده است. قاتلان خشن به‌راحتی دست به سلاح برده و طعمه‌های خود را از پا درمی‌آوردند. مأموران می‌دانستند اگر قاتلان را دستگیر نکنند، احتمال قتل‌های دیگر توسط آنها وجود دارد. نتیجه تحقیقات پلیسی، مأموران را به پنج پسر نوجوان رساند که عاملان این سرقت‌های مسلحانه و قتل‌ها بودند؛ قاتلانی که وقتی سلاح دست می‌گرفتند احساس قدرت می‌کردند و به عواقب کار خود فکر نمی‌کردند.

جنایت‌های سریالی ۵ بچه محصل/ عشق موتور بودیم

قنداق سلاح را بازکنی و کنارش قراردهی،هم‌قد او می‌شود. پسر ریزنقشی که تشکیل باند سرقت مسلحانه و قتل مرد موتورسوار از سوی او غیرقابل‌باور است. وقتی پای صحبت‌هایش می‌نشینیم، از حرف‌هایش مشخص است هنوز نمی‌داند مجازات قتل چیست و مدت زمانی که قرار است در زندان بماند، مهم‌ترین دغدغه ذهنش است.

- خودت را معرفی کن.
فرهاد ۱۵ ساله، اهل یکی از محله‌های ساوجبلاغ هستم.

- درس می‌خوانی؟
کلاس یازدهم بودم که دستگیر شدم.

- فقط درس می‌خواندی؟
نه. کارگر بازیافت هم هستم و در عظیمیه کرج ضایعات جمع می‌کردم.

- درآمدت خوب بود؟
ماهی سه میلیون تومان درآمد داشتم که یک میلیون آن خرج خودم بود و دو میلیون دیگر را به خانواده‌ام می‌دادم.

- به چه اتهامی اینجا هستی؟
سرقت مسلحانه و قتل.

- چرا؟
فقر مرا به سمت قتل برد.

- توضیح بده.
در محله ما همه موتورسیکلت دارند و برای رفت‌وآمد از آن استفاده می‌کنند، حتی بچه‌های افغان هم سوار موتورسیکلت می‌شوند. آن‌وقت ما باید حسرت یک موتورسیکلت را بکشیم و پیاده سر کار برویم. من عشق موتور بودم.

- چون پیاده بودی، مرتکب قتل شدی؟
یکی از دوستانم به نام مهران پیشنهاد کرد چندنفری سرقت کنیم و هرکدام موتورسیکلتی برای خودمان برداریم. سه بچه‌محل دیگرمان هم با ما همراه شدند.

- چطور سرقت می‌کردید؟
ابتدا یک موتور از خیابان سرقت کردیم و مهران به خانه‌شان برد. چند روزی با آن سر کردیم اما فایده‌ای نداشت و جوابگوی ما نبود. باید سرقت‌های دیگر هم انجام می‌دادیم، چون جثه‌مان کوچک بود باید کاری می‌کردیم تا از ما بترسند به همین علت پول‌هایمان را روی‌هم گذاشتیم و یک قبضه سلاح خریدیم.

- چقدر پول دادید؟
هفت میلیون تومان.

- با آن نمی‌توانستید موتور بخرید؟
موتور بدون پلاک بله ولی ما پنج تا موتور می‌خواستیم.

- چرا مرتکب قتل شدید؟
جلوی یک موتورسوار افغان را گرفتیم و از او و ترک‌نشین‌اش خواستیم پیاده شوند و موتور را به ما بدهند اما راکب قبول نکرد. شاید  چون دید بچه هستیم گوش نکرد. خواست حرکت کند که شلیک کردم و او غرق در خون نقش زمین شد. ترک‌نشین هم ترسید و ما با سرقت موتور فرار کردیم.

- چند بار سرقت کردید؟
شش بار که چهار سرقت موفق داشتیم و دو بار هم شکست خوردیم.

- در همه سرقت‌ها سلاح داشتید؟
به‌جز سرقت اول، بقیه را با سلاح انجام دادیم. ما سه موتورسیکلت و یک خودروی پراید را سرقت کردیم.

- گفتی که دنبال موتور بودید.
با خودرو راحت‌تر می‌توانستیم سد راه موتورسیکلت‌ها شویم و سرقت کنیم. به همین دلیل تصمیم به سرقت خودروی پرایدی گرفتیم که این سرقت با قتل همراه بود.

- چرا او را کشتید؟
مقابلش توقف کردیم و خواستیم پیاده شود. او از ماشین پیاده شد و می‌خواست مقاومت کند که دوستم به او شلیک کرد. او را همان‌جا رها کرده و با سرقت خودرو فرار کردیم.

- نمی‌ترسیدید دستگیر شوید؟
چرا یک روز در کرج گشت‌پلیس ما را در پراید سرقتی دید اما فرار کردیم و حوالی قزل‌حصار ما را گم کرد. همان موقع گفتم بچه‌ها لو رفتیم و پراید را در محلی خلوت رها کردیم.

- دیگر سرقت نکردید؟
موتور نه اما یک روز تصمیم گرفتیم برای سرقت به گیم نتی برویم و پول‌های مدیرش را بدزدیم. وقتی وارد آنجا شدیم، سلاح عمل نکرد و مجبور شدیم بدون سرقت فرار کنیم. این دومین سرقت ناموفق ما بود.

- سرقت ناموفق دیگر چه بود؟
با پراید دنبال یک موتورسوار راه افتادیم، به او کوبیدیم و بعد وقتی مقاومت کرد به او شلیک کردیم که غرق در خون افتاد، ترسیدیم و بدون سرقت موتورش فرار کردیم.

- می‌دانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
خب باید به زندان برویم. به نظرتان خانواده مقتول رضایت می‌دهند.

نمی‌دانستیم گلوله وینچستر می‌کشد

از نظر جثه نسبت به بقیه هیکلی‌تر است. او در جریان سرقت پراید مرتکب قتل شده بود. می‌گوید همه موتور دارند، چرا من نداشته باشم. همین استدلال هم در ۱۷سالگی از او قاتل ساخت.

- در این مدت عذاب وجدان برای قتل نداشتی؟
تا وقتی دستگیر نشده بودیم، نمی‌دانستیم مرتکب قتل شده‌ایم. فروشنده سلاح وینچستر ادعا کرد، گلوله‌هایش فقط زخمی می‌کند و کسی را نمی‌کشد.

- خب موقع فرار وضعیت مصدوم را نمی‌دیدید؟
فقط زخمی روی زمین افتاده بود.

- به آنجا برنمی‌گشتید؟
چرا، اما از مجروحان خبری نبود. گفتیم آنها را پیداکرده‌اند و به بیمارستان برده‌اند.

- چه چیز باعث شد پسر ۱۷ساله‌ای مرتکب قتل شود؟
بی‌پولی. من صبح تا شب در یک مغازه مبل‌سازی کار می‌کردم و با حقوق آنجا فقط می‌توانستم کمک‌خرج خانواده‌ام باشم. من هم به‌عنوان یک نوجوان خواسته‌هایی داشتم که باید به آنها می‌رسیدم. یکی از این خواسته‌ها داشتن موتور بود. با دوستانم تصمیم گرفتیم هرکدام یک موتور سرقت کنیم.

- اگر دستگیر نمی‌شدید تا کی ادامه می‌دادید؟
تا وقتی‌که هرکدام یک موتور داشته باشیم.

- پس چرا به گیم نت حمله کردید؟
بیشتر به دلیل احساس قدرت با سلاح بود. گفتیم پولی هم برمی‌داریم که سلاح کلت عمل نکرد.

- مگر وینچستر نداشتید؟
بله. کلت برای یکی از مالباختگان بود که از او سرقت کردیم. با آن کار نکرده بودیم و نمی‌دانستیم خراب است.

- یعنی اگر کار می‌کرد، یک نفر دیگر را هم می‌کشتید؟
ما فکر می‌کردیم زخمی می‌کنیم.

- درس می‌خواندی؟
همه ما دانش‌آموز بودیم و کنار کار، درس می‌خواندیم.

- خانواده‌ات را در این مدت دیده‌ای؟
نه. از پدرم خجالت می‌کشم. او دوست داشت درس بخوانم و برای خودم کسی بشوم اما با این کار آبروی او را بردم. وقتی مأموران آمدند خانه‌مان و بازداشتم کردند، فکر می‌کرد اشتباهی دستگیرشده‌ام.

قتل هنگام زورگیری

اسفند سال ۸۸، اهالی محله مجیدیه تهران از قتل مرد ۴۶ساله‌ای باخبر شده و ماجرا را به پلیس گزارش دادند. با حضور تیم جنایی، شاهدان ماجرا را به پلیس گفتند که سه نوجوان با یک دستگاه موتورسیکلت سبزرنگ به مرد میانسال نزدیک شده و قصد اخاذی و سرقت از او را داشتند. مرد میانسال مقاومت کرد اما سه پسر نوجوان با چاقو او را زدند و از محل فرار کردند.

با بررسی‌های بیشتر مشخص شد سارقان پیش از این قتل هم چند سرقت در محله‌های پاسداران، مجیدیه و بزرگراه رسالت انجام داده‌اند. تحقیقات برای دستگیری عامل این جنایت ادامه داشت که مرد جوانی پسر ۱۷ساله خود را به کلانتری پاسداران آورد و ادعا کرد پسرش با دوستانش زورگیری می‌کند و به همین دلیل او را تحویل کلانتری می‌دهد تا تنبیه شود.

ماموران با تحقیق از پسر نوجوان متوجه شدند او یکی از سه سارقی است که جان مرد رهگذر در مجیدیه را گرفته‌اند. با دستگیری دو همدست دیگر مشخص شد سه پسر نوجوان پس از خوردن مشروبات الکلی مرتکب زورگیری شده و مرد میانسال را هنگام سرقت با چاقو به قتل رسانده‌اند.

متهمان در دادگاه کیفری محاکمه شدند و عامل اصلی قتل به قصاص محکوم شد اما توانست از اولیای دم رضایت بگیرد.

جنایت در دوئل عشقی

ششم تیر امسال کارکنان بیمارستان شهدای تجریش به پلیس اطلاع دادند نوجوان ۱۳ساله‌ای به علت خفگی به قتل رسیده است. با حضور ماموران در بیمارستان آنها با دختر ۱۷ساله‌ای روبه‌رو شدند که مدعی بود دو نوجوان، پسر مورد علاقه‌اش را خفه‌کرده و از محل جنایت فرار کرده‌اند.

دختر نوجوان به پلیس گفت: من و ارشیا در حال پیاده‌روی در خیابان وطن‌پور بودیم که دو پسر نوجوان سد راه ما شدند. آنها گلوی ارشیا را این‌قدر فشار دادند که بیهوش روی زمین افتاد. با کمک عابران او را به بیمارستان آوردیم که جانش را از دست داد. با اظهارات دختر ۱۷ساله او بازداشت شد و تحقیقات برای دستگیری دو پسر ۱۶ساله ادامه یافت. ماموران در تحقیقات متوجه شدند یکی از آنها عاشق دختر نوجوان بوده و ارشیا قربانی دوئل عشقی شده است.

با دستگیری دختر نوجوان و یکی از پسران حاضر در درگیری هر دو مدعی شدند عامل جنایت عرفان است که هنوز متواری است و دستگیر نشده. تحقیقات برای دستگیری عامل قتل پسر ۱۳ساله ادامه دارد.

پرونده جنجالی ستایش

یکی از جنجالی‌ترین قتل‌های ایران را پسر نوجوانی به نام امیرحسین در فروردین سال ۹۵ رقم زد. پسر نوجوان در اقدامی جنون‌آمیز به دختر شش‌ساله همسایه در خیرآباد ورامین تجاوز و بعد هم او را خفه کرده و به قتل رساند. امیرحسین بعد از قتل جسد ستایش، دختر تبعه افغانستان را با اسید سوزاند اما نتوانست جسد را کامل از بین ببرد. چند روز بعد از قتل ستایش، پدر امیرحسین متوجه ماجرا شد و پسرش را تحویل پلیس داد.

پسر ۱۷ساله پس از این‌که صلاحیت روانی‌اش تایید شد پای میز محاکمه قرار گرفت. امیرحسین در دفاع از خود گفت: من همیشه آزاد بودم هرکاری می‌خواهم انجام دهم، حتی یک طبقه جداگانه در خانه به من داده بودند. من از چند سال قبل مشروب می‌خوردم و با دوستانم سیگار و قلیان می‌کشیدم. آن‌روز ستایش تنها در حیاط ما بود که وسوسه شدم. او تهدید کرد ماجرا را به مادرش می‌گوید. به همین دلیل مجبور شدم او را بکشم تا راز آزار او فاش نشود.

بعد از اعترافات پسر نوجوان او به قصاص محکوم شد و تلاش خانواده‌اش برای گرفتن رضایت هم به جایی نرسید تا این‌که یک‌سال بعد در دی‌ماه ۹۶ امیرحسین به درخواست خانواده دختر افغان و بعد از این‌که ۱۸ سال را رد کرد، قصاص شد.

به گزارش خبرگزاری فارس، انتشار کلیپ درگیری چند دختر نوجوان در شهر اصفهان که اتفاقا یکی از آنها با خود سلاح سرد حمل می‌کرد موجی از نگرانی‌ها را میان مسئولان فرهنگی و اجتماعی و خانواده‌ها به همراه داشته است.

روز گذشته معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان اصفهان اعلام کرد که با رصد اطلاعاتی پلیس اصفهان، دختر نوجوان قمه کش و عوامل انتشار دهنده این رفتار هنجار شکنانه در فضای مجازی شناسایی و احضار شدند و در حال حاضر در اختیار پلیس هستند.

منبع: روزنامه جام جم

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: هلیا قمه کشی اصفهان نوجوانان سبک زندگی قتل مسلحانه و قتل برای دستگیری دختر نوجوان فرار کردیم پسر نوجوان مرتکب قتل یک موتور سرقت ها قتل ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۱۸۱۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!

طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته، حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.

در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت.

از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:

تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی

فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»

او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»

جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن

این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»

او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»

فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»

ناکامی های سه تجربه بزرگ

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»

او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»

فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»

دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن

فاضلی نظرش را درباره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.»

چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟

فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»

او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»

شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.».

فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟

به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور

فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»

او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»

این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»

سناریوهای آینده

فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:

سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ...
سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر .
سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد.

طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.»

دیگر خبرها

  • حیوانی که دایناسور‌ها در کنار آن کوچک به نظر می‌رسند!
  • سرقت های سریالی قهرمان کشتی در تهران| نیما می گوید شکست عشقی خورد و ...
  • عکس| تغییر چهره بازیگر «بزرگ‌مرد کوچک» در کنار رامبد جوان
  • قتل زن ٨٢ ساله و سرقت طلاهای او در این شهر
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
  • جنایت عشقی در خیابان جردن
  • دستگیری سارقان زورگیر خیابان فرشته+ فیلم
  • دستگیری سارقان زورگیر باهوشیاری پلیس +فیلم
  • دستگیری سارقان زورگیر باهوشیاری واحد گشت عملیات+ فیلم
  • دستگیری سارقین زورگیر باهوشیاری واحد گشت عملیات+ فیلم