مفهوم علوم انسانی اسلامی را متوجه نشدهاند/ علم سکولار گرهای از مشکلات باز نمیکند
تاریخ انتشار: ۲۳ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۱۸۹۵۳
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با تأکید بر اینکه باید مسائل پیرامونی علوم انسانی اسلامی مانند امکان و فواید و ضرورت تولید این علوم را نهادینه کنیم، گفت: علوم انسانی غربی جوابگوی نیازهای کشور نیست و تولید علوم انسانی قرآنبنیان هم به معنای نقدناپذیری و خطاناپذیری نیست.
به گزارش قدس آنلاین، اسلامیسازی علوم انسانی در مفهوم عام و قرآنبنیان کردن آن به شکل خاصتر، از موضوعاتی است که به ویژه در دو دهه اخیر با تأسیس مراکز میانرشتهای قرآن و علوم انسانی و راهاندازی رشته و پذیرش دانشپژوه در کشور رونق گرفته است، اما همچنان برخی به آن انتقاداتی وارد میکنند؛ انتقاداتی از امکان تا نقلیسازی و ایدئولوژیسازی علوم انسانی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای بررسی بیشتر این موضوع با حجتالاسلام والمسلمین قاسم ترخان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به گفتوگو نشستیم.
* از نظر شما عمده آسیبهای علوم انسانی در ایران، قبل از انقلاب چه بود؟
علوم انسانی به مفهوم مدرن از اواخر دوره قاجار وارد ایران شد. گرچه قبل از این در کشورهای عربی و شبهقاره وارد شده بود، مثلا دانشگاه بغداد چند دهه زودتر از دانشگاه تهران تأسیس شد و این علوم که در آنجا تدریس میشد از مارکسیسم و سوسیالیسم تأثیر پذیرفته بود. در دانشگاه تهران و در دهه ۵۰ علوم انسانی ما عمدتاً سوسیالیستی و مارکسیستی بود، یعنی از جریانهای روشنفکری دنیای غرب متأثر بود؛ البته کتبی چون فلسفتنا و اقتصادنای شهید صدر در مقابله با آن نگاشته شد.
این علوم با آسیبها و چالشهایی مواجه بود. این آسیبها را میتوانیم در چند عنوان کلان خلاصه کنیم؛ اول چالشهای معرفتی است؛ در عرصه معرفتی مشکلاتی وجود داشت، زیرا مبتنی بر مبانی سکولاریسم و پارادایم حاکم بر آن اومانیسم و اصالت انسان بود. همچنین علوم انسانی گاهی وارد عرصه متافیزیک شده و حرفهایی زده است که اساساً کار علوم نیست. مشکل دیگر آن، حاکمیت پارادایمهای سکولار مدرن و پسامدرن مانند پوزیتیویسم، هرمنوتیکی، انتقادی و گفتمانی و ... است. این علوم خواسته و ناخواسته از این پارادایمها تأثیر گرفتهاند و به دلیل وجود مبانی پارادایمیک از حیث معرفتی در محدوده امور مادی نیز با نقصان مواجه است. لذا اندیشمندان دغدغهمند حتی قبل از انقلاب درصدد بودند که علوم انسانی را ایجاد کنند که این مشکلات را نداشته باشد.
یکی دیگر از مشکلات این عرصه، نقصان و چالش اخلاقی این علوم است؛ همچنین مشکل دیگر کاربردی نبودن و تناسب نداشتن با نیازهای جامعه است، زیرا غالب آثار این حوزه ترجمهای است. علاوه بر این برخی مبانی آن با دین و آموزههای آن سازگاری ندارد. حال سؤال این است که آیا علم باید همینطور باشد یا مبانی سکولار در آن سرریز شده است؟ جالب اینکه امروز ما را به سرریز کردن مبانی اعتقادی به علوم انسانی متهم میکنند، در حالی که علوم انسانی غربی از مبانی سکولار و اومانیستی و ... سرچشمه گرفته است. البته در طول ۴۰ سال بعد از انقلاب برای برونرفت از وضعیت علوم انسانی که به آن اشاره شد کارهای خوبی صورت گرفت، ولی با وجود موفقیتها، با نقاط ضعف زیادی هم مواجه بودهایم.
* آیا قرآنبنیان کردن و اسلامیسازی علوم انسانی راه حل این آسیبهاست؟ و اساساً مفهوم علوم قرآنبنیان چیست؟
در علوم انسانی اسلامی، اندیشمندان به تعریف واحدی نرسیدهاند و در علوم انسانی قرآنبنیان هم همینطور است؛ البته علم هویت جمعی و مؤلفههایی مانند موضوع و روش، مسئله، نظریه، ساختار و غایت دارد، زیرا واجد یک نظام هندسی است. بنابراین به میزانی که ما از قرآن در این مؤلفهها مانند مبانی و فرضیات بهره ببریم، به همان میزان علم قرآنبنیان هم تولید خواهد شد؛ یعنی مفهومی تشکیکی است.
علوم انسانی موجود آسیبهایی دارد که ما چارهای جز رفع اشکالات و تولید علوم انسانی مناسب با خودمان نداریم؛ اول اینکه علوم انسانی موجود، ترجمهای است و نوعا گرهای از مشکلات کشور باز نمیکند، چون نظریات و نتایج پژوهشها بومی نیست و به نیازهای جامعه متصل نمیشود. دیگر اینکه جامعه نخبگانی به این علوم توجه کافی نمیکند؛ زیرا درآمدزا نیست. آموزش در حوزه علوم انسانی، سطحی است و افت کیفیت را شاهد هستیم یا گفته میشود علوم انسانی، سیاستزده است و مراکز تولید آن استقلال و آزاداندیشی ندارند.
* گاهی در مجامع علمی سخن از امکان تولید این علوم شنیده میشود، در حالی که ما باید از این مراحل گذر کرده باشیم. به نظر شما چرا اینگونه است؟
علاوه بر اشکالاتی که برشمردیم، جامعه علمی ما هنوز به ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی و قرآنبنیان نرسیده است. برخی افرادی که مخالف علوم انسانی اسلامی هستند میگویند علوم انسانی موجود چه اشکالی دارد که بخواهیم به سمت مدل دیگری از علوم انسانی برویم؟ از دید این افراد، اگر علوم انسانی موجود را به ساختمانی نیمهکاره تشبیه کنیم، این پرسش مطرح است که نقص این ساختمان چیست یا اگرچه قبول داریم این ساختمان نقایصی دارد، اما ساختن ساختمان جدید ممکن نیست یا به صلاح نیست و ... این پرسشها در بحث تولید علوم انسانی قرآنبنیان وجود دارد؛ یعنی بحث امکان و جواز و نیز فایدهمندی و ضرورت تولید علوم انسانی قرآنبنیان از مباحث پیرامونی است. اینکه آیا اساساً امکان تولید علوم انسانی قرآنبنیان وجود دارد؟ اگر بله آیا جواز ورود داریم؟ و فایده و مطلوبیت دارد؟ این مباحث پیرامونی باید برای جامعه علمی و نخبگانی کشور حل شود، وگرنه مشکلات باقی است و جامعه نخبگانی همراه ما نخواهد بود. جامعه نخبگانی کشور باید به این نتیجه برسد که علوم انسانی مدرن با ضعفهای معرفتی جدی مواجه است؛ آثار خوبی در این عرصه تولید شده ولی برای رسیدن به گفتمان واحد هنوز جای کار وجود دارد.
* یکی از ضعفهای عمده در این عرصه نداشتن نقشه راه است. آیا برای رفع این نقیصه اقدامی صورت گرفته است؟
ما در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نقشه راه ۲۰ سالهای را ترسیم کردهایم. یکی از موارد لازم در نقشه راه، تولید پارادایم علوم انسانی قرآنبنیان است که شامل مبانی، رویکرد، قلمرو موضوعات و مسائل و روش لازم برای تولید علوم است؛ در این عرصه خلأ زیادی داریم؛ همچنین باید شبکه مسائل تولید شود. روش استخراج از قرآن برای پاسخ به مسائل هم نیازمند تولید است. ضمن اینکه تولید قواعد قرآنی برای علوم انسانی هم خلأ زیادی دارد؛ شبکهسازی از نظریات برای رسیدن به ساختار یک علم هم مرحله دیگری است که باید طی شود. کارهای تولیدشده در علوم انسانی اسلامی و یا قرآنبنیان چون مراحل بیان شده را طی نکرده و نقشه راه نداشتهاند، موفقیت لازم را کسب نکردهاند، ولی اگر این مسیر طی شود، حداقل در طول ۲۰ سال میتوانیم شاهد تحول خوبی باشیم.
* الان برخی از مراکز آموزشی و پژوهشی، مدعی هستند که علوم انسانی قرآنی تولید میکنند و رشته و گرایش دارند و دانشجو میپذیرند. آیا این فعالیتها اشکالات گفته شده را ندارند؟
کارهای انجام شده در این عرصه عمدتا در حوزه مبانی است و ما هم در گروه علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پروژههایی را تعریف کردهایم و بنا داریم مبانی علوم مختلف از مدیریت، حقوق، اقتصاد گرفته تا هنر و ... را استخراج کنیم. تاکنون بخشی از آثار در این عرصه به چاپ رسیده و بخشی نیز در حوزه تولید روش است که در این مسئله ضعف بیشتری داریم. البته چند مشکل اساسی در آثار منتشرشده وجود دارد؛ مثلاً خیلی رنگ و بوی قرآنی ندارد و از منابع تفسیری به صورت دقیق استفاده نشده و دغدغه ما تولید آثاری با این رنگ و بوست.
* حتی در رشتههایی که الان آموزش داده میشود؟ مانند قرآن و علوم تربیتی و قرآن و مدیریت و حقوق و ...؟
وضع این رشتهها متفاوت است و نمیتوان همه را به یک نحو قضاوت کرد؛ در برخی رشتهها جلوتریم و در برخی، در ابتدای راه هستیم. در علوم تربیتی نسبت به رشتههای دیگر رشد بهتری داریم؛ همچنین باید امتداد مبانی در سطح علوم اجتماعی و سیاسی دیده شود و مردم در واقعیت زندگی خود، مانند بانکداری، نقش علوم انسانی قرآنی را ببینند؛ البته عقبه علوم انسانی در دنیای غرب بیش از ۴۰۰ سال است ولی ما ۴۰ تا ۵۰ سال فعالیت کردهایم؛ لذا باید ادبیات لازم تولید و مباحث نقد شود تا به نقطه مطلوب برسیم.
* مبنای غرب در علوم انسانی، اومانیستی است و چون بشری است خطا هم دارد و تبعات آن به سوی نظریهپردازان سرریز میشود ولی خطاهای علوم انسانی دینی بر سر دین سرریز خواهد شد. در این صورت بهتر نیست برای در امان ماندن دین، قید آن را بزنیم؟
بله، این از چالشهایی است که مطرح میشود. لذا در مرحله قبل از تولید علوم باید به پرسشهای پیرامونی پاسخ دهیم، یعنی اول روشن کنیم که آیا علوم انسانی غربی اشکال دارد یا خیر و اگر دارد چیست و آیا برای رفع آن اشکالات میتوانیم به سراغ علوم انسانی دینی و قرآنبنیان برویم؟ آیا با فرض اینکه معلوم شد این نظریه اشکال و خطا داشته، قداست قرآن زیر سوال نمیرود؟ یکی از پاسخها میتواند این باشد که ما در علوم انسانی قرآنی، برداشت خود را از قرآن ارائه و بر اساس آن نظریهپردازی میکنیم. این نظریهها به روش تجربی به آزمون گذاشته میشود و اگر معلوم شد که خطاست و اگر در جایی نظریه ما جواب نداد، باید به سراغ اصلاح روش و برداشت خود از نصوص برویم؛ مثلا یکی از منابع فقه، قرآن است. حال اگر مجتهدی در صدور یک حکم دچار اشتباه شد، آیا به قداست قرآن لطمهای وارد میشود و آیا ما علم فقه را دینی نمیدانیم؟ قداست علم دینی به معنای نقدناپذیری یا خطاناپذیری آن علم نیست. لذا علومی مانند فقه در عین اینکه اسلامی است ولی خطا هم دارد. کسی خطای فقیه را به پای قرآن و روایات نمینویسد. به همین دلیل خطای علوم انسانی دینی هم نباید به پای دین نوشته شود. آنچه گفته شد به فقه اختصاص ندارد. در عرفان و تفسیر اسلامی هم همینگونه است. علوم و رشتههای مختلف محصول تلاش بشرند، چه فقه، عرفان و تفسیر و چه علوم انسانی اسلامی. همه اینها محصول تلاش معرفتی عالمان غیرمعصوماند. لذا خطا در این علوم خدشهای را به منابع دینی وارد نمیکند.
* در عینیت جامعه گفته میشود که دین پاسخگوی نیازها نیست، زیرا مثلا آیه و روایت یکی است ولی گاهی دو برداشت کاملاً متضاد از سوی دو نفر ارائه میشود. در اینجا چه باید کرد؟
ماهیت علم همین است؛ در دنیای غرب هم که مبانی یکسانی در علوم انسانی دارند نظریات مختلفی تولید میشود؛ مبانی، سکولار و اومانیستی است ولی نظریات تفاوت دارد و اقتضای علم همین است و آسیبشناسی این مسئله اهمیت دارد که چرا مبانی علوم انسانی، که تاکنون با عناوین اسلامی و قرآنی تولید شدهاند، امتداد اجتماعی نداشته است و نتوانستهایم در حل مسائل کشور براساس مبانی که داریم از این علوم بهره ببریم و در این عرصه موفق نبودهایم. به همین دلیل هنوز سخن از عدم امکان یا بیفایده بودن این علوم در برخی محافل علمی وجود دارد، یعنی هنوز گفتمان واحدی ناظر به علوم انسانی قرآنبنیان تولید نشده است.
* اخیراً آقای علوی بروجردی و برخی افراد دیگر مانند دکتر سروش و کسانی در داخل، اساساً مقولاتی مانند اقتصاد اسلامی و اینگونه علوم را بیمعنا میدانند و با صراحت میگویند ما چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم. نظر شما چیست؟
برخی از این آقایان هنوز مفهوم علوم انسانی دینی را به خوبی متوجه نشدهاند؛ این اشکال به همان مباحث پیرامونی بازمیگردد، یعنی باید با برگزاری نشستهای آزاداندیشی و میزگرد و گفتوگو، معنای علوم انسانی اسلامی، امکان و ضرورت آن و اشکالات علوم انسانی موجود بازگو و نیز گفتمان علوم انسانی دینی در سطح نخبگان و عموم مردم نهادینه شود. ما در اینجا اشکالاتی داریم؛ دستهای از آنها جنبه علمشناختی و معرفتشناختی دارد؛ مثلاً در مقام داوری باید تجربه، حرف آخر را بزند و برای تحقق عینیت و آزمون همگانی باید مقام داوری را از گردآوری تفکیک کرد. لذا اگر علم بگوید که آب در ۱۰۰ درجه میجوشد، همه باید آن را تجربه کنند و این اسلامی و غیراسلامی ندارد یا میگویند علم نباید نقلی شود، این حرفی است که سروش میزند و به آیتالله جوادی آملی هم این نقد را دارد.
برخی اشکالات، چالشهای دینشناختی دارد؛ یعنی میگویند دین نیامده که به پرسشهای علوم انسانی پاسخ گوید و نیاز ما را در این حوزه برطرف کند، بلکه قلمرو آن حداقلی است و فقط برای تأمین نیازهای آخرتی انسان است. یعنی برای قرآن، ظرفیت پاسخ به سؤالات این حوزه را قائل نیستند. بنابراین ما باید قبل از تولید علم به مباحث پیرامونی بپردازیم و چالشهای موجود را پاسخ گوییم.
* برخی از مخالفان علوم انسانی اسلامی، اساساً تلقی ما را در هیچ وجهی نخواهند پذیرفت و بر عدم امکان تولید علوم انسانی اسلامی اصرار دارند. آیا باید منتظر همراه کردن آنها بمانیم؟
خیر، یکی از روشهای درست این است که ما با تولید چیزی، امکان و فایده آن را اثبات کنیم؛ مراد از اینکه گفتم مباحث پیرامونی باید رفع شود، تقدم رتبهای نیست؛ ما نباید کار را متوقف کنیم، ولی باید به مباحث پیرامونی هم بپردازیم. باید روند تولید علوم انسانی قرآنی را ادامه بدهیم و اشکالات آن را برطرف کنیم تا مخالفان منصف با ما همراه شوند و گفتمان آن فراگیر شود.
منبع: ایکنا
انتهای پیام/
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: علوم انسانی اسلامی علم سکولار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی علوم انسانی اسلامی علوم انسانی موجود علوم انسانی قرآنی علوم انسانی دینی علوم انسانی علوم انسانی نقشه راه آسیب ها رشته ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۱۸۹۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاید لازم باشد مهندسان دروس علوم انسانی را پاس کنند!
فرارو- "اسامه بن لادن" بنیانگذار القاعده در دانشگاه ملک عبدالعزیز در رشتههای علم اقتصاد و مدیریت بازرگانی تحصیل کرد و در سال ۱۹۸۱ میلادی مدرکی در مدیریت عمومی یا مدرکی در مهندسی عمران در ۱۹۷۹ اخذ نمود. عمر "فاروق عبدالمطلب" مهندس مکانیک نیجریهای و هم چنین فارغ التحصیل در رشته مدیریت بازرگانی در سال ۲۰۰۹ میلادی قصد داشت پرواز ۲۵۳ خطوط هوایی نورث وست به دیترویت را در روز کریسمس منفجر کند.
به گزارش فرارو، "فیصل شهزاد" مظنون اصلی بمبگذاری خودرویی در میدان تایمز در نیویورک که در فرودگاه کندی بازداشت شد فارغ التحصیل مقطع لیسانس در رشته علوم رایانه و مهندسی بود. "فیض محمد" یک مهندس عمران در فرودگاه کراچی با باتری و مدار الکتریکی پنهان در کفش هایش دستگیر شد. "محمد عبدالسلام فرج" رهبر گروه اسلام گرای افراطی و سلفی "الجهاد" مصر که به دلیل نقش در هماهنگی ترور انور سادات رئیس جمهور اسبق مصر در سال ۱۹۸۲ میلادی اعدام شد فارغ التحصیل رشته مهندسی برق بود.
"خالد شیخ محمد" از اعضای ارشد سازمان القاعده و طراح اصلی حمله به برجهای دوقلو در امریکا فارغ التحصیل مهندسی مکانیک در کارولینای شمالی بود. "محمد عطا" که فرماندهی حمله یازدهم سپتامبر و ربایش هواپیما و هدایت آن به سوی برج دوقلوی تجاری نیویورک را برعهده داشت فارغ التحصیل رشته مهندسی معماری از دانشگاه قاهره بود و گفته میشود پدر وکیل اش به شدت سخت گیر بود و او را مجبور به درس خواندن میکرد و نمیگذاشت او در کودکی با بچههای همسایه بازی کند. در مجموع، از میان طراحان عملیات یازدهم سپتامبر که تحصیلات دانشگاهی داشتند هشت نفر از آنان در رشته مهندسی تحصیل کرده بودند. "کفیل احمد" که در سال ۲۰۰۷ تلاش کرد در فرودگاه گلاسکو بمبگذاری کند فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هوانوردی از بلفاست بود.
"محمد اموازی" ملقب به جان جهادی جلاد داعش که در سال ۲۰۱۵ میلادی به گفته مقامهای امریکایی بر اثر حمله پهپادی در رقه در سوریه کشته شد فارغ التحصیل مدیریت بازرگانی و متخصص سیستمهای اطلاعاتی بود. او در ۲۱ سالگی به عنون فروشنده در یک شرکت حوزه فناوری اطلاعات در کویت کار کرد و به گفته رئیس اش یکی از بهترین کارمندان آن شرکت بود.
مهندسی، حرفهای نیست که اکثر مردم آن را با دین یا تمایلات مذهبی مرتبط بدانند. در ظاهر به نظر میرسد فعالیت در عرصه ساختمان و پل سازی مبتنی بر اصول سکولار علم است. با این وجود، آیا با مثالهایی که ذکر شد ارتباط میان تحصیلگردکان رشتههای مهندسی و تروریسم اسلام گرایان افراطی تصادفی بوده است؟ دادهها نشان میدهند افراد دارای تحصیلات مهندسی در بین اعضای گروههای اسلامگرای افراطی از نظر کمی در سراسر جهان سه تا چهار برابر بیش از دارندگان مدرک از سایر رشتهها هستند. علت چیست؟
مولفه تحصیلات یکی از معدود ویژگیهای سطح خُرد بررسی یک فرد است که در مورد آن دادههای قابل اعتمادی وجود دارد و میتواند ویژگیها و خصوصیات زیربنایی یک فرد را نشان دهد.
"استفن هرتوگ" استاد مدرسه اقتصاد لندن در مقالهای منتشر شده در ژورنال جامعه شناسی اروپایی در سال ۲۰۰۹ میلادی با پرداختن به دو متغیر تحصیلات مهندسی و انگیزه پیوستن تحصیلکردگان در آن رشته به گروههای تروریستی استدلال کرده بود که ترکیبی از دو عامل محرومیت نسبی مهندسان در تعدادی از کشورهای مسلمان و ذهنیت و طرز فکر مهندسی، معقولترین علل توضیح دهنده گرایش بیشتر مهندسان برای جذب شدن در سازمانهای تروریستی در مقایسه با فارغ التحصیلان سایر رشتهها میباشد. او در پژوهش خود فهرستی از ۴۰۴۰ عضو گروههای اسلامگرای افراطی را تهیه کرد. در نمونه بررسی شده افراد از ۳۰ ملیت مختلف بودند. میانگین تاریخ تولد افراد سال ۱۹۶۸ میلادی بود. نتایج بررسی چشمگیر بود: سهم افراد دارای تحصیلات عالیه در میان تروریستها چشمگیر بود. ۶۹ درصد از آنان دارای تحصیلات عالیه بودند. بررسی نشان داد صرفا در گروههای افراطی در جنوب شرقی آسیا سطح تحصیلات اعضا پایین از سایر موارد بررسی شده بود. در این میان گروهی که با فاصله زیاد در رتبه نخست عضویت در سازمان تروریستی قرار داشتند مهندسان بودند: ۴۳ درصد از افراد بررسی شده.
نکته جالب توجه در آن بررسی این بود که دادهها نشان میداد در مورد افراد مشارکت کننده در فعالیتهای اسلام گرایانه افراطی اما غیر خشونتآمیز اگرچه حضور مهندسان پررنگ بود، اما به نظر میرسد که تسلط کم تری بر آن حوزه داشتند و گروه قوی و غالبتر در آن عرصه افراد فارغ التحصیل در سایر رشتههای علمی از جمله پزشکی بودند. آیا این بدان معناست که مهندسان به طور کلی بیشتر مستعد افراط گرایی ستیزه جو هستند؟
هرتوگ اشاره میکند که در بررسی هایش نتوانست غالب بودن مهندسان در میان گروههای چپگرای افراطی فعال پس از جنگ جهانی دوم از جمله فراکسیون ارتش سرخ در آلمان، ارتش سرخ ژاپن، بریگاد سرخ ایتالیا و گروههای چریک شهری آمریکای لاتین را بیابد و آن گروهها شامل بیشتر تحت سلطه دانشجویان حقوق و علوم انسانی بودند.
هم چنین، در میان آنارشیستها حضور مهندسان اندک بود. در مقابل، در میان اعضای گروههای راستگرای افراطی اکثر اعضا سطح تحصیلات بسیاری پایین تری داشتند، اما در میان آنان اگرچه مهندسان غالب نبودند، اما دست کم حضور واضحی داشتند. در میان ۲۸۷ عضو بررسی شده گروههای راستگرای افراطی و نئونازی در آلمان و اتریش که در ۳۳ گروه شرکت داشتند ۲۹ نفر دارای تحصیلات عالیه بودند. ۶ نفر از آن افراد مهندس بودند. در گروههای راست افراطی ایالات متحده که ایدئولوژی مذهبی و آخرالزمانی قویای دارند اعضا عمدتا سطح تحصیلات ضعیفی داشتند، اما در میان تحصیلکردگان عضو آن گروهها نیز مهندسان نقش پررنگی داشتند. با این وجود، در گروههای راستگرای افراطی حضور مهندسان به اندازه حضور آنان در گروههای اسلام گرای افراطی برجسته نبوده است.
در نتیجه، طی فرآیند بررسی دادهها هرتوگ به طرح این پرسش پرداخت که چرا مهندسان به طور خاص در برخی از کشورهای مسلمان تمایل به افراطی شدن دارند؟
نتایج بررسی نشان میدهد تعداد مهندسان پیوسته به گروههای تروریستی نسبت به کل جمعیت مهندسان ناچیز است، اما نکته چشمگیر آن است که مهندسان در مقایسه با فارغ التحصیلان سایر رشتهها سه تا چهار برابر بیشتر به گروههای اسلام گرای افراطی پیوسته اند. در جریان بررسی او این فرضیه رد شد که پذیرش مهندسان بیشتر در گروههای افراطی براساس مهارتهای فنی آنان بوده است چرا که فناروی استفاده شده در اکثر حملات خشونت آمیز نسبتا ساده بوده و به تخصص زیادی نیاز ندارد و به دست آوردن مواد منفجره باکیفیت بسیار دشوارتر از استفاده از ان میباشد.
هرتوگ در بررسی هایش به این نتیجه رسید که اکثریت قریب به اتفاق مهندسان درگیر در ۲۲۸ طرح تروریستی به عنوان بنیانگذاران یا رهبران گروه عمل کردند و صرفا ۱۵ درصد از آنان بمب ساخته بودند. برای مثال، در بمبگذاریهای ویرانگر در عربستان سعودی در فاصله سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ میلادی افراد دخیل مهندس نبودند و یا اعضای گروه هایی، چون سازمان ببرهای آزادیبخش تامیل در سریلانکا، گروههای جدایی طلبی، چون ارتش جمهوری خواه ایرلند و سازمان جدایی طلب منطقه باسک (اتا) عمدتا از میان طبقه ضعیف از تحصیلات و عمدتا طبقه کارگر بوده اند.
نتایج بررسیها نشان میدهند فرزندان خانوادههای مرفهتر به جنبشهای افراطی اسلامگرا پیوسته اند و کشورهای با اقتصاد نسبتا قوی مانند مالزی، هندوستان و اندونزی بیش از حد انتظار مهندسانی داشتند که به گروههای تروریستی پیوستند پس باید عاملی در میان باشد که به انگیزهای برای پیوستن مهندسان به سازمانهای تروریستی تبدیل میشود.
مهندسان محافظه کارتر و مذهبیتر از فارغ التحصیلان سایر رشتههابا کنار گذاشته شدن فرضیه تاثیر مهارت فنی برای عضویت بیشتر مهندسان در گروههای تروریستی نوبت به بررسی ویژگی دیگری در سطح فردی میرسد: ذهنیت یک مهندس. نتیجه نظرسنجیای انجام شده در سال ۱۹۸۴ میلادی در سراسر امریکا با تمرکز بر روی دیدگاههای سیاسی و مذهبی مردان نشان داد مردان مهندس بیشتر خود را در اردوگاه سیاسی راستگرایان معرفی کرده بودند. ۵۷.۶ درصد از مهندسان یا محافظه کار و یا محافظه کار افراطی بودند. این میزان در میان افراد تحصیلکرده در سایر رشتههای تحصیلی دیگر کمتر و به شرح ذیل بود: ۵۱ درصد اقتصادانان، ۴۲.۵ درصد پزشکان، ۲۱.۴ درصد افراد تحصیلکرده در رشتههای علوم اجتماعی و ۱۸.۶ درصد افراد تحصیلکرده در رشتههای علوم اجتماعی. در این میان تنها ۱.۴ درصد مهندسان در اردوگاه چپگرایان حضور داشتند در حالی که این میزان در مورد تحصیلکردگان علوم اجتماعی ۱۲.۹ درصد و در میان تحصیلکردگان حقوق ۱۶.۷ درصد بود. نکته جالبتر آن که نظرسنجی بنیاد کارنگی در سال ۱۹۶۹ میلادی نشان داد مهندسان در مقایسه با تحصیلکردگان سایر رشتههای دانشگاهی با بالاترین نرخ (۶۶.۵ درصد) دیندارترین گروه در بین تمام فارغ التحصیلان دانشگاهی بودند. هم چنین، بررسیها نشان دادند مهندسان و اقتصاددانان کمترین مخالفت را با دین دارند. نتایج نشان دادن احتمال محافظه کار و مذهبی بودن مهندسان هفت برابر بیش از احتمال محافظه کار و مذهبی بودن تحصیلکردگان رشتهای از رشتههای حوزه علوم اجتماعی است.
این پدیده منحصر به امریکا نیست. برخی شواهد قدیمی نشان میدهند دست کم سوگیریهای راستگرایانه در خاورمیانه نیز در میان مهندسان بیشتر بوده است. نتیجه نظرسنجیای در سال ۱۹۴۸ از ۳۸۹۰ دانشجوی دانشگاه قاهره نشان داد بیشترین همسویی و همدلی با ایدئولوژی فاشیسم در میان دانشجویان مهندسی مشاهده شده بود. نظرسنجیای در سال ۱۹۹۹ میلادی از میان اساتید کانادایی نیز نشان داد مهندسان در مقایسه با تحصیلکردگان سایر رشتهها از همه کمتر لیبرال هستند.
این موضوع درباره ایران نیز صدق میکند. "والری هافمن" در تحقیق خود در سال ۱۹۹۵ میلادی برای پروژه بنیادگرایی دانشگاه شیکاگو اشاره کرده بود در جایی که مهندسان مبارز ایرانی بالقوه بین پیوستن به یک گروه چپگرای سکولار و یا یک گروه اسلامگرا دو گزینه را برای انتخاب داشتند گروه دوم را در سطح گسترده تری انتخاب میکردند. در دهه ۱۹۷۰ میلادی دانشجویان علوم انسانی و علوم اجتماعی طیف غالب در میان گروههای چریکی مارکسیستی بودند و در مقابل تحصیلکردگان رشتههای ریاضی – فیزیک و فنی – مهندسی اکثریت اعضای سازمانهای مسلح اسلامگرا از جمله مجاهدین خلق (پیش از انقلاب) را تشکیل میدادند. در فلسطین نیز در میان گروههای مسلح اکثر مهندسان به گروه اسلامگرای حماس و نه فتح سکولار ملحق شدند.
چرایی گرایش مهندسان به گروههای راستگرای افراطیشاید این پرسش مطرح شود که چرا مهندسان اکثرا در زمره راستگرایان افراطی و نه در اردوگاه چپگرایان دیده میشوند؟ اسلام گرایان افراطی به وضوح دارای ویژگیهای مشترکی با جهان بینی راست افراطی هستند. هر دو طیف نگاه مشرک و مکانیستی به جامعه ایده آل دارند. اسلام گرایان افراطی پلورالیسم (کثرت گرایی) غربی را رد میکنند و برای جامعهای متحد و منظم که توسط یک فرمانده قوی اداره میشود تلاش میکنند جامعهای که در آن تقسیم کار و وظایف بین زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان و رهبران سیاسی در قالب چوپان و تودهها در قالب رمه وجود دارد. ترس از هرج و مرج اجتماعی که این نظم تثبیت شده را تضعیف کند پایه و اساس دغدغه آنان است.
هم چنین، هدف راست افراطی احیای نظم از دست رفته و اقتدار گذشته است که به عنوان واکنشی در برابر جابجابی یا محرومیت از جایگاه اجتماعی در دورههای بروز تغییر اجتماعی قلمداد میشود. در اشتهای راست افراطی برای احیای نظم از دست رفته تطابق زیادی با ایدئولوژی اسلام گرایی افراطی دیده میشود اینان نیز مدعی بازگشت به نظم جامعه اولیه اسلامی هستند و این موضوع در متون سلفیهای تکفیری دیده میشود.
نگاه سلسله مراتبی و اقتدارگرایانه به نظم اجتماعی، بی تفاوتی نسبت به نابرابری اجتماعی، نوع نگاهی به جامعه که گویی نیاز به پاکسازی اخلاقی دارد، دلتنگی نسبت به گذشته اسطوره ای، دفاع شدید از درون گروه در برابر گروههای بیرونی (خارجی ها، غیر مسلمانان و گروههای اجتماعی دیگر)، برتری طلبی حتی تا جایی که به تحقیر جنسیتی، نژادی و مذهبی میانجامد از ویژگیهای گروههای اسلام گرای افراطی و راست افراطی هستند. به انقیاد کشیدن افراد نزد آنان در مورد داعش تا سطح برده داری پیش رفت.
در این میان میتوان حدس زد که چرا چنین جهان بینیای برای مهندسان جذابتر از سایر گروههای دارای تحصیلات دانشگاهی است. پاسخهای شناختی در رشتههای مهندسی بستهتر و واضحتر هستند در حالی که در مورد سایر علوم پاسخها بی پایانتر بوده و از قطعیت کم تری برخوردارند. مهندسی حوزهای است که افراد تحصیلکرده در آن تمایلی به ابهام ندارند. هرتوگ معتقد است که مجموعه ذهنی مهندس ممکن است ترکیبی از محافظه کاری عاطفی و عادات فکریای باشد که پاسخهای روشن را به پرسشهای مبهم ترجیح میدهد: ترکیبی از ذهن تیزبین با پذیرش وفادارانه اقتدار.
مهندسان بهتر از سایرین سلسه مراتب غالب را میپذیرند و در مواجهه با امور نااشنا و مبهم سطوح بالایی از انزجار را تجربه میکنند.
"آری دابلیو کروگلانسکی" استاد روانشناسی در دانشگاه مریلند از اصطلاح "یقین جویی" برای توصیف این موضوع استفاده کرده است. او میگوید انسانها اغلب به دنبال کسب اطمینان هستند تا به آنان کمک کند حس مورد اهمیت قائل شدن از سوی دیگران را دریابند و شرم و تحقیر شدن میتواند این احساس اهمیت را تضعیف کند. برای مثال، "محمد یوسف عبدالعزیز" شهروند ۲۴ ساله آمریکایی کویتی تبار که در سال ۲۰۱۵ میلادی با تیراندازی به پایگاه نظامی تنسی حمله کرد و ۵ نظامی امریکایی را به قتل رساند دانش آموخته مهندسی برق بود. او نتوانسته بود به خانواده اش بگوید شغل اش در یک شرکت فعال در حوزه انرژی هستهای را از داده بود. یکی از اعضای خانواده او به روزنامه "چاتانوگا تایمز" گفته بود که او به دلیل این ناکامی شغلی عمیقا احساس شرمساری میکرد.
کروگلانسکی میگوید افراد در این شرایط با دو انتخاب روبرو میشوند یا آن که احساس عدم اطمینان را بپذیرند و دست کم تحمل کنند تا زمانی که دوباره احساس تعادل را به دست آورند یا به دنبال کسب اطمینان باشند. او میگوید وقتی مهندسان دومی را انتخاب میکنند دینامیسم دیگر وارد عمل شده و آنان براساس اعتقادات خود عمل میکنند. او این وضعیت را یک "طوفان کامل" قلمداد میکند.
در ترکیه بسیاری از اعضای احزاب اسلام گرای غیر خشونت گرا نیز مهندسان هستند. آنان باور دارند بهترین راه برای حل مشکلات اجتماعی از طریق رویکردهای فنی و منطقی است و در مقابل نخبگان کمالیست (سکولارهای طرفدار آتاترک) که اغلب حقوقدان هستند را تحقیر میکنند و معتقدند آنان بیشتر مشغول بحث در مورد ایدههای انتزاعی میباشند.
"ساموئل فلورمن" در سال ۱۹۸۷ میلادی فرمول بندیای از ذهنیت مهندسان را ارائه کرد که میتواند به عنوان نمایی از چگونگی تفکر یک مهندس به درک بهتر موضوع کمک کند.
او اشاره کرده بود که یک مهندس معتقد به حقیقت علمی و حقیقت قابل تایید است. هم چنین یک مهندس عملگرا میباشد و خواهان کاربرد حقیقت در اهداف انسانی است. یک مهندس مسئولیت پذیر است یعنی در مواجهه با ریسک و عدم اطمینان مسئولیت میپذیرد و برای دستیابی به اهداف مورد توافق به شیوهای موثر قابل اعتماد است. اعتقاد مهندسان به سخت کوشی باعث میشود تا انان برای همکاری و ساختارهای اجتماعی تثبیت شده ارزش قائل شوند. هرتوگ با استناد به این موارد اشاره میکند که مهندسانی که تروریست شدند نظم و نه لزوما عدم اطمینان همراه با مهندسی موثر را ترجیح داده بودند. آنان برای ساختارهای اجتماعی تثبیت شده ارزش قائل بودند، اما حاضر به درک یا پذیرش ابهام مربوط به مشکلات و اهداف واقعی انسانی نبودند.
اولیویه روآ" پژوهشگر مشهور حوزه اسلام سیاسی در مورد این که چرا بسیاری از روشنفکران اسلامگرا دارای تحصیلات فنی و مهندسی هستند اشاره میکند که علوم پایه برداشت مهندسان از انسجام کل و عقلانیت خدای واحد را بازتاب میدهد. در مقابل، آنان علوم اجتماعی غربی را رد میکنند، زیرا آن رشتهها وحدت و نظم الهی جهان را به چالش میکشند. شواهدی وجود دارند که نشان میدهند ویژگیهای فردی منسجم مهندسان با چنین تمایلاتی مرتبط است.
در مانفیست دهه ۱۹۸۰ میلادی القاعده اشاره شده که اعضا برای عضویت در آن گروه باید دارای مدرک دانشگاهی باشند. در کتابچه راهنمای آموزشی آن گروه برای اعضا آمده که پذیرش عضویت باید از میان افراد منضبط، صبور و باهوش باشد. تمایل به این فکر که جوامع باید به طور منظم مشابه ماشینهای خوب کار کنند ویژگیای است که یادآور مهندسان اسلامگرای افراطی است.
هم چنین، در پروندههای امنیتی بریتانیا آمده که شبکه از استخدام کنندگان نیروهای افراطی در محوطههای دانشگاه در حال گردش بوده تا افرادی با صلاحیتهای فنی و حرفهای به ویژه دارندگان مدارک مهندسی و فناوری اطلاعات را هدف قرار داده و جذب کنند.
علاوه بر آن، سرخوردگی مهندسان از کسب مناصب و شغلهای سطح بالای اجتماعی در نتیجه ناکامیهای مرتبط با توسعه اقتصادی و فناوری که کشورهای خاورمیانه بعد از تجربه بحران اقتصادی دردناک با سقوط قیمت نفت پس از سال ۱۹۸۲ میلادی شاهد آن بودند در گرایش آنان به پیوستن به گروههای افراطی نقش داشته است.
چه میتوان کرد؟مهندسان خود را حلال مشکل میدانند و زمانی که به نظر میرسد در دنیا مشکلی وجود دارد برای حل آن به دنبال راه حلهای مهندسی هستند. ذهن یک مهندس مستعد کشش به سوی اصول مطلق و غیر قابل مذاکره است این موردی است که میتواند انان را بیشتر جذب گروههای ایدئولوژیک یا اعتقادی سازد چرا که آن گروهها نیز قوانین تغییر ناپذیری دارند و به دنبال ارائه راه حلهای واحد میباشند. اگر قرار است با تروریسم مقابله شود و به آن پایان داده شود لازم است که ما انسانها یکدیگر را بهتر بشناسیم، یاد بگیریم که خود را همان طور که دیگران ما را میبینند ببینیم، یاد بگیریم نفرت را بشناسیم و با علل آن مقابله کنیم و و مهمتر از همه صرفا درباره یکدیگر بیاموزیم. این طرز فکر مهندسی نیست که چنین یادگیریای را تسهیل میکند بلکه برای دستیابی به آن باید دروس علوم انسانی را فراگرفت. ذهن مانند چتر نجات است وقتی باز باشد بهترین عملکرد را دارد.
خواندن و یادگیری در مورد مردم و فرهنگهای دیگر برای گشایش (و وسعت بخشیدن) اذهان امری لازم است. در غیر این صورت نمیتوان فهمید افراد از نژادها، مذاهب یا زبانهای دیگر رویاها و امیدهای مشابهی دارند. بدون مطالعه گسترده و وسعت بخشیدن به ذهن خود نمیتوانیم مظاهر بی شمار وضعیت انسانی را درک کنیم و هم چنین نمیتوانیم جهانی بودن اهداف و آرمانهای انسانی را درک نماییم. بدون علوم انسانی ما نمیتوانیم تشخیص دهیم که برای یک موضوع بیش از یک طرف و بیش از یک پاسخ برای یک سوال وجود دارد. این آن چیزی است که در مورد مهندسی صدق نمیکند. شاید راه حل این باشد که هر دانشجوی مهندسی حداقل چند درصد از دروس خود را به طور اجباری از میان دروس رشتههای مرتبط با علوم انسانی انتخاب کند!
گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه
منابع:
Berreby, David (۲۰۱۰) , Engineering Terror, NY Times.
Berrett, Dan (۲۰۱۶) , Does engineering education breed terrorists?, The Chronicle of Higher Education.
Farrell, Henry (۲۰۱۶) , This new book explains why so many Islamist extremists have studied engineering, The Washington Post.
Floorman, Samuel C (۱۹۸۷) , The Civilized Engineer, New York, St. Martins Press.
Hertog, Steffen (۲۰۰۹) , Why are there so many Engineers among Islamic Radicals?, European Journal of Sociology.
Hoffman, Valerie (۱۹۹۵) , Muslim Funda-
mentalists: Psychosocial Profiles, University of Chicago Press.Kruglanski, Arie (۲۰۱۸) , The Making of Violent Extremists, The National Consortium for the Study of Terrorism and Responses to Terrorism (START).
Roy, Olivier (۱۹۹۰) , Les nouveaux intellectuels islamistes: essai d’approche philosophique, in Kepel Gilles and Yann
Richard, eds. , Intellectuels et militants de l’Islam contemporain, pp.۲۶۱-۲۸۳.