ماجرای راه اندازی انجمن اسلامی پزشکان مقیم آمریکا
تاریخ انتشار: ۲۳ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۲۴۷۰۴
به گزارش خبرگزاری مهر؛ سید علیرضا مرندی، وزیر اسبق بهداشت شب گذشته در برنامه «روایت سپید» که به میزبانی کیانوش جهانپور به بررسی تاریخ شفاهی نظام سلامت کشور در دهههای اخیر میپردازد، با اشاره به سوابق خانوادگی اش گفت: من متولد ۱۲ آذر ۱۳۱۸ در اصفهان هستم. خانواده ام بسیار مذهبی و از نظر طبقاتی در سطوح پایین بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مرندی افزود: پدرم انسان بسیار ساده ای بود. از ویژگیهای مهمش این است که من از وی حتی یک دروغ نشنیدم. میگفت دروغ گفتن در زندگی ضرورتی ندارد و من هم یادم نمیآید جایی نیازی شده باشد که غیر واقعیت را بگویم.
وی عنوان کرد: مادرم وقتی میخواست مرا مدرسه بفرستد، گاهی نخودچی یا انجیر برایم میگذاشت و تاکید زیادی داشت که تنها نخورم و به همکلاسیهایم هم تعارف کنم؛ میگفت اگر کم آمد، تنها کسی که نخورد خودت هستی! همیشه در ذهنم دیگران را مهمتر از خودم جلوه میداد و آنقدر این تکرار شده بود که جزو خلقیاتم شد و این را موهبت الهی می دانم.
محیطی که زندگی میکردیم، فقیرنشین بود
مرندی اظهار کرد: محیطی که زندگی میکردیم، فقیرنشین و به محله کهنه چینها معروف بود. لباسها و پارچههای مندرس را جمع آوری و از همین طریق امرار معاش میکردند و اکثر همکلاسیهای من از همین دست بودند. دبستان را در مدرسه "علیه" اصفهان گذراندم و بعد دبیرستان سعدی تحصیل کردم که مشهورترین مدرسه پایین شهر بود. همکلاسیهای خارق العاده ای هم داشتم و در شهر به درس خوان بودن و تلاشگری مشهور بودیم. آن زمان قیمت کتابها بالا بود و سرگرمی دیگری نداشتم و تأسف می خورم که تابستانهای زیادی را هدر دادم و تنها کاری که میکردم، مطالعه درسهای سال بعد بود.
رئیس فرهنگستان علوم پزشکی اظهار کرد: پسر دایی ام که با ما زندگی میکرد، از من ۵ سال بزرگتر بود، و پزشکی میخواند. خیلی به وی علاقه مند بودم و یکی از دلایلی که دوست داشتم پزشکی تحصیل کنم، او بود؛ دلیل دیگر هم طبیبی بود به نام دکتر میرعلایی که پزشک محله مان بود و ما هر زمانی مریض میشدیم نزد وی میرفتیم؛ رفتار و منشش بر من تأثیر گذار گذاشته بود بنابراین از اول به فکر کنکور پزشکی بودم و هم دانشکده اصفهان و هم تهران امتحان دادم.
وی افزود: از شانس بد آن زمان حصبه گرفتم؛ تشخیصها دیر انجام میشد و درمانها طولانی بود و به دلیل مشکلات مالی، نقاهت طولانی داشتم. ولی عازم تهران شدم. در اتوبوس جای نشستن نبود و مجبور شدم روی یک حلبی بنشینم. تهران که رسیدم چون کرایه تاکسی نداشتم، از ناصرخسرو تا دانشکده دهقان پیاده رفتم. نان خریدم و نصف آن را خوردم و با نقاهت خیلی زیاد به دانشکده رسیدم؛ نام نویسی کردم و دوباره با اتوبوس به اصفهان برگشتم و در یک فاصله زمانی برای امتحان به تهران برگشتم.
نماینده اسبق مجلس افزود: پدرم آدم سیاسی نبود، ولی خیلی ملی گرا بود. آن زمان حزب مذهبی نداشتیم؛ حزب توده و جبهه ملی بود؛ او طرفدار ملی شدن صنعت نفت، آیت الله کاشانی، مرحوم مصدق، دکتر فاطمی و … بود. هر روز مرا میفرستاد روزنامه باختر امروز که از دکتر فاطمی بود بخرم. خودم هم این ذهنیتهای سیاسی را بر ضد شاه و ملی شدن صنعت نفت داشتم و اعلامیههای مربوط به مرحوم مصدق را پخش میکردم. حتی پدر و مادرم خبر نداشتند، البته کارهای جدی تری انجام ندادم.
مرندی گفت: عباس شیبانی فرد مبارزی بود. شنیده بودم دانشجوی پزشکی تهران است و به دلیل مبارزات ضد شاه زندان شده است؛ به این دلیل دلم خواست در دانشکدهای باشم که وی دانشجوی آن بود و این را برای خودم افتخار میدانستم. به تهران آمدم و با دکتر ایرج فاضل و دکتر کلانتر معتمدی در اصفهان همکلاس شدم و بعد از آن، در سال دوم کوی دانشگاه رفتم.
گفتم به خدمت در ارتش شاهنشاهی افتخار نمیکنم!
وی با اشاره به زمان خدمتسربازی، اضافه کرد: بعد از دانشکده پزشکی من به سپاه بهداشت رفتم تا بتوانم خدمت کنم؛ چهار ماه آموزش دیدم و برای خدمت به روستایی به نام "کنجه جان" در اطراف گلپایگان رفتم.
مرندی با اشاره به خاطرهای از دوران سربازی اضافه کرد: شبی ما را به فرمانداری بردند و حلقه گل گردن مان انداختند و گفتند از افتخارات شما این است که در ارتش شاهنشاهی خدمت میکنید؛ گفتم ما که هیچ افتخاری نمیکنیم! آن روز سکوت کردند، اما روز بعد مرا فرمانداری بردند. دیدم رؤسای شهربانی و دژبانی جمع شدهاند و منتظر من هستند. گفتند دیروز چرا این حرف را زدی؟ خدا به زبانم این حرف را آورد که «همه همکلاسیهای من سرهنگ هستند، اما من ستوان دو» اما گفتند ما منظورت را فهمیدهایم، ولی چون پدرت را میشناسیم از این حرفت میگذریم.
مرندی درباره وضعیت ارائه خدمات بهداشتی پیش از انقلاب اذعان کرد: آن زمان خبری از واکسیناسیون نبود؛ تنها واکسیناسیونی که انجام میشد آبله بود؛ اما در ارتباط با خدمات دیگر چیزی به ذهنم نمیرسد. مردم وقتی خیلی بیمار میشدند و کاری از دست شأن برنمی آمد، به پزشک مراجعه میکردند؛ چون تعداد پزشکان کم بود. روستایی که در آن خدمت میکردم یک گرمابه زیرزمینی داشت که تمیز نبود بنابراین اول آن را لوله کشی کردم و گرمابه دوشی و یک درمانگاه ساختم و روستاییها را مجبور به جاده سازی میکردم.
ماجرای رفتن به آمریکا و تحصیل در رشته کودکان
وزیر اسبق بهداشت افزود: دی ماه ۴۳ تزم را از دکتر قریب گرفتم؛ زمانی که خواستم آزمون بدهم، بدون امتحان به من نمره ۱۸ داد و خواست که دستیارش شوم. گفتم برای من افتخار است، اما وضعیت مالی ام مناسب نیست، میخواهم ازدواج کنم. او مرا معرفی کرد که آمریکا بروم که هم میتوانستم درس بخوانم و هم حقوق بگیرم.
وی تاکید کرد: به دلیل آشنایی با دکتر قریب و علاقهام به کودکان تصمیم داشتم خون اطفال بخوانم. دکتر قریب آدم متدین و سیاسی بود و به مردم و محرومان اهمیت زیادی میداد؛ آن زمان مرگ و میر عادی بود، اما وقتی بچهای فوت میکرد، اشک در چشمانش جمع میشد؛ این صفات را در دیگر اساتید نمیدیدم؛ اهل مطالعه، با سواد و جامعه نگر بود؛ مشکلات همه روزه جامعه را به ما به عنوان دانشجو، انترن و دستیار آموزش میداد و درباره آن بحث میشد، مباحثی که در ذهنمان ماندگار بود.
نماینده اسبق مجلس افزود: با معرفی دکتر قریب به آمریکا رفتم و آنجا با دکتر کلانتر معتمدی در یک بیمارستان بودیم. سال بعد ایشان، دنبال جراحی بود و من دنبال تخصص کودکان و خوشبختانه دانشکده پزشکی ویرجینیا قبول شدم. من تنها پزشک خارجی این رشته بودم و باید خیلی بیشتر تلاش میکردم.
با اینکه خارجی بودم شهرت زیادی داشتم
مرندی افزود: تصمیم گرفتم بهداشت عفونی اطفال بخوانم که یک بیمارستان در آمریکا مختص آن بود ولی موفق نشدم و بنابراین با توجه به اینکه علاقهام به نوزادان بود، در شهر دیتون اوهایو، هم برد اطفال و هم فوق تخصص نوزادان را گرفتم.
وی اضافه کرد: آنجا عضو هیئت علمی دانشگاه، استادیار و دانشیار، رئیس بخش کودکان و مراقبتهای ویژه نوزادان شدم و با اینکه خارجی بودم شهرت زیادی داشتم. اول فول تایم دانشگاه بودم؛ سالهای بعد به دلیل اینکه تقاضا زیاد بود به مطب رفتم. متخصصان شهر به دلیل رضایت از کارم که البته از ترس خدا بود، نوزادان را برای درمان میفرستادند که وقتم پر میشد و بعضیها را به شرکای دیگر میدادم. صبح و عصر مطب میرفتم که بعد یکسره شد. از ماه اول دومین درآمد و در ماههای دیگر تا ۹ سال بیشترین درآمد را داشتم، اما بین همه تقسیم میشد که اینها همه لطف خدا بود.
مرندی با بیان اینکه آنجا انجمن اسلامی داشتیم که از آن کتاب و کاست های آیت الله مطهری و خامنهای را میخریدم، گفت: سالهای آخر (۵۶) انجمن اسلامی پزشکان مقیم آمریکا و کانادا را راه اندازی کردیم که رئیس آن بودم و نشریه میزدیم؛ دکتر محمد انواری و دو سه نفر دیگر بودند که عضو هیئت مدیره شدند و دکتر هدایت الیاسی که بعدها با ما ایران آمد و استاد دانشگاه شهید بهشتی بود. دکتر فریدون عزیزی و دکتر محمد رضا کلانتر معتمدی که هنوز هستند، نیز عضویت داشتند.
گفتنی است، بخش دوم گفتگوی دکتر مرندی در برنامه روایت سپید، به فعالیتهای او در دهه شصت در مقام معاونت بهداشت وزیر بهداری در زمان دکتر محمد منافی، و تصدی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اختصاص دارد. این برنامه سه شنبه ۲۹ تیرماه ساعت ۲۱ از شبکه چهار سیما پخش خواهد شد.
کد خبر 5258064منبع: مهر
کلیدواژه: وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی فرهنگستان علوم پزشکی علیرضا مرندی ویروس کرونا واکسن کرونا آمار کرونا وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی سازمان نظام پزشکی واکسیناسیون شیوع کرونا سازمان غذا و دارو سازمان بیمه سلامت کووید 19 رژیم غذایی سیستان و بلوچستان علیرضا زالی جامعه پزشکی دکتر قریب آن زمان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۲۴۷۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا آمار خودکشی پزشکان بالا رفته؟ / این طبقه مانند گذشته نزد مردم محترم نیست
سیدمحمد میرخانی، مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی میگوید: «هیچوقت نمیتوان گفت، یک نفر به چه علت اقدام به خودکشی کرده است. قطعا عوامل زیادی در این موضوع نقش دارند، اما بهطور کلی مسائلی در جامعه پزشکی وجود دارد که ممکن است تشدیدکننده عوامل شخصی فرد شود.» به نوشته روزامه دنیای اقتصاد، او معتقد است:«زمانی رشته پزشکی، رشته بسیار محبوبی بود و موقعیت مالی خوبی هم داشت. پزشک با مداوا کردن بیمار حس خوبی پیدا میکرد و از جایگاه مطلوبی بهرهمند میشد، اما متاسفانه در چند دهه اخیر مشکلات مالی بیشتر شده است. پزشکان معمولا به دلیل شرایط شغلی از نظر خانوادگی و عاطفی حساستر میشوند و از سوی دیگر بیداریهای مکرر فرد را بهشدت آسیبپذیر میکند.» میرخانی با بیان مهمترین عوامل تاثیرگذار روی خودکشی پزشکان میگوید: «یکی دیگر از عوامل، سختی کار است که وقتی با ناکامیهای پزشکی روبهرو شود، فرد را دچار ناراحتی عمیق میکند. از سوی دیگر بحث برخوردهای خشن بیمار و خانوادههای بیمار با پزشک است. چون موقعیت پزشکان در چند سال گذشته افت کرده است. در بسیاری مواقع خانواده خیلی از بیمارهایی که فوت کردند؛ پزشک را مقصر جلوه میدهند. خانواده بیمار معمولا بدون هیچ بررسی برخوردهای خشن نسبت به پزشک معالج اعمال میکنند. مواردی دیده شده که حتی به پزشکان حمله کردند یا آنها را با چاقو زدند. بهطور کلی میزان امنیت پزشکان پایین آمده است.» او یکی دیگر از عوامل موثر بر حال کنونی پزشکان را محیط پادگانی بیمارستانها عنوان میکند: «این موضوع به خصوص در مورد رزیدنتها صدق میکند. آنها گاهی ۷۲ ساعت نمیتوانند بخوابند و این شرایط بهشدت خطرناک است. معمولا این شرایط آنها را دچار افسردگی میکند و نیاز به درمان دارند، اما گاهی وقتها این درمان به موقع انجام نمیشود. شاید باورش سخت باشد، اما یک پزشک ممکن است تنها فرصت خوابیدن و حمام رفتن را پیدا کند و بیشتر وقتها مشکلاتش لاینحل باقی میماند.»
پیش از این، علی سلحشور، سرپرست اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان نظام پزشکی ایران هشدار داده بود: «این حجم از افسردگی میان پزشکان جوان بیسابقه است!»
یک مطالعه در سال ۱۴۰۰ درباره وضعیت سلامتی رزیدنتهای در حال تحصیل در دانشگاههای علومپزشکی کشور نشان میدهد: «۲۳درصد از دستیاران پزشکی دارای افسردگی شدید تا بسیار شدید بودهاند. حدود ۲۵درصد از افراد اضطراب شدید تا بسیار شدید و نزدیک به ۳۴درصد از آنها استرس شدید تا بسیار شدید داشتهاند.» میرخانی یکی دیگر از ریشههای اصلی این شرایط را دوران رزیدنتی میداند: «در سیستم سلامت و بهداشت ما تحقیر سیستماتیک وجود دارد. ساختار بهگونهای است که از رزیدنت بیگاری میکشند و او هم هیچ راه فراری ندارد. او نمیتواند کوچکترین مخالفتی با بالادستی خود داشته باشد چراکه طبق قراردادی که دارد ممکن است که پای ضامنها و وثیقهای که گذاشته، پیش کشیده شود. بنابراین ترجیح میدهد سکوت کند. به هر حال بیشتر این افراد امکان ازدواج ندارند و در یک محیط ناامن زندگی میکنند.» سعید بابایی، روانشناس با توجه به خودکشیهای اخیر پزشکان توصیه میکند: «هر چقدر ما شرایط خوبی داشته باشیم و از تمام اختلالها به دور باشیم مثل افسردگی و اضطراب، ممکن است حس ناکافی بودن ما را به پوچی برساند و تمام تروماهای دوران کودکی تاثیر مستقیم رویمان بگذارد.» زندگی در اتاقهای محقرمیرخانی در ادامه عوامل تاثیرگذار روی حال کنونی جامعه پزشکی میگوید: «بسیاری از دانشجویان پزشکی برخلاف تصور عمومی در دوران گذراندن طرحشان در شهرستانها معمولا در اتاقهای محقر زندگی میکنند. شما ببینید چند عامل آنها را تحتتاثیر قرار داده است. پس وقتی همه این عوامل دست به دست هم میدهند برخی به پایان زندگی میاندیشند.»
میرخانی با تاکید بر این مساله که «خودکشی در دین ما اخلاقی و پسندیده نیست» یادآوری میکند: «افرادی که خودکشی میکنند در شرایط خاص روحی قرار میگیرند و آگاهی خود را به زندگی از دست میدهند و عملشان ناخودآگاهانه است. بنابراین این امر یاغیگری در برابر خدا یا کفر نیست.»اگر چه ممکن است این مساله به میان آید که پیش از این هم خیلی از رزیدنتها و پزشکان با این عوامل دستوپنجه نرم میکردند، با این حال میرخانی میگوید: «زمانی مردم برای پزشکان احترام زیادی قائل بودند، اما اکنون اقبال عمومی جامعه از دست رفته است. دیگر احترام پیشین خود را ندارند. ارتباط میان مردم و پزشکان نامناسب شده است و دلیل این امر به ساختار بهداشت کشور برمیگردد. هزینههای درمان بالا رفته است و بیمهها معمولا این هزینه را نمیپردازند و بیمار و پزشک رودرروی هم قرار میگیرند.»
حال باید دید که مسوولان چه راهحلی برای برونرفت از شرایط کنونی دارند و چگونه میتوانند محیط پزشکان را امن کنند تا این اندازه تنها نباشند تا به جایی برسند که حتی از فرزند خود بگذرند و خود را بکشند.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900407