برادرم وصیت کرد موتورش را برای جبهه بفروشیم
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۳۳۱۵۷
شهید ابوالقاسم مقدسی در ۲۵ تیر ۱۳۶۱ در عملیات رمضان به شهادت رسید. وی در وصیتنامهاش نوشته بود: «مقداری پول پسانداز کردهام. موتورسیکلتم را هم بفروشید و با پول پسانداز به جبهه هدیه کنید تا صرف هزینههای جنگ شود.»
به گزارش ایسنا، روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: برای آشنایی با این شهید عملیات رمضان با خواهرش فاطمه مقدسی همکلام شدیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کارگر ساختمان
خانواده ما پرجمعیت بود و در کانون خانواده ما صفا و نورانیت و همدلی موج میزد. فضای زندگی ما با نوای قرآن حال و هوایی دیگر پیدا کرده بود. ما سه خواهر و شش برادر بودیم که ابوالقاسم متولد ۲۰ آبان ۱۳۴۴ بود و تا کلاس ششم بیشتر درس نخواند. ابوالقاسم تحصیلات ابتدایی را در آموزشگاه «انقلاب اسلامی» روستای غنی آباد به پایان رساند. آن زمان شغل پدرمان کشاورزی بود و ابوالقاسم قبل از رفتن به جبهه هم کمککار پدر بود و هم پیش برادر دیگرم که سرگرم ساختمانسازی بود کار میکرد.
اشعار حماسی و رزمی
با شروع جنگ تحمیلی ابوالقاسم به همراه چهار برادر دیگرم برای دفاع از کشور راهی جبهه شدند. مادر و پدرم مخالفتی با حضور بچهها در میدان نبرد نداشتند. مادرم برایمان تعریف میکرد که وقتی ابوالقاسم میخواست به جبهه برود، نزد من آمد و گفت: «مادرجان! تصمیم دارم به جبهه بروم البته با رضایت شما.» ما هم رضایت دادیم و او رفت. هرگاه میخواست به جبهه اعزام شود خیلی خوشحال به نظر میرسید. چفیهاش را بر گردن میانداخت و دور خانه میچرخید و اشعاری حماسی و رزمی را زیر لب زمزمه میکرد. زمان رفتن به جبهه به من و پدرش توصیه میکرد که برای بدرقهاش از خانه خارج نشویم که مبادا احساس دلتنگی کنیم و بیتاب شویم. وقتی هم که به مرخصی میآمد همان چفیهای را که زمان رفتن بر شانههایش انداخته بود، به گردن داشت.
رمضان، پاسگاه زید
ابوالقاسم سه بار به جبههها اعزام شده بود. بار اول به منطقه کردستان رفت. در عملیات الی بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر از ناحیه پا مجروح شد. بدون اینکه به خانواده اطلاعی بدهد، جهت مداوا و عمل جراحی در بیمارستان تبریز بستری شد که پزشکان موفق شدند چندین ترکش از بدنش خارج کنند. برادرم پس از بهبودی و مرخص شدن از بیمارستان به دامغان آمد. در سومین مرحله از طریق بسیج به جبهه اعزام شد. در نهایت هم در عملیات رمضان در سمت تک تیرانداز در خط مقدم حضور یافت و در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۶۱ در همان عملیات به همراه دو تن دیگر از دوستان و همسنگرانش به نامهای شهید علی مقدسی و شهید محمد نجاری در خط پدافندی پاسگاه زید (شرق بصره) به شهادت رسیدند. پیکر مطهر برادرم را به زادگاهش روستای غنیآباد منتقل کردند و در همان جا به خاک سپردند.
پول فروش موتور
ابوالقاسم بسیجی شجاع و ولایت مداری بود. برادرم از دسترنج خود مبلغی پول پس انداز کرده بود و در وصیتنامهاش سفارش کرده بود که موتورسیکلتش را بفروشیم و همراه با پول پس اندازش به جبهه هدیه کنیم تا صرف هزینههای جنگ شود. ابوالقاسم رزمندهای شجاع و بانشاط بود که باعث دلگرمی و روحیه دادن به همرز مان خود میشد. او انسانی وارسته و خداشناس بود. تمامی افکارش متوجه دفاع از میهن اسلامی و حریم ارزشهای دینی بود. او در برابر گروهکهای ضدانقلاب موضعگیریهای کوبندهای داشت. ایشان اطاعت از رهبری امام خمینی (ره) و دفاع از میهن اسلامی را یک تکلیف میدانست. بسیار مهربان و باحیا بود. در میان افراد خانواده ما بسیار باعاطفه و پرهیزگار بود. همیشه به مادرم میگفت: «مادرجان! شما هر چیزی که نیاز دارید به من بگویید؛ خودم برای شما تهیه میکنم.» ابوالقاسم در کودکی رفتار و شخصیتی متین و بردبار داشت. با همسایگان و دوستان با محبت و خوشرویی برخورد میکرد و به خود اجازه نمیداد کسی را برنجاند. با توجه به سن کمی که داشت دید باز و فکر بلندی نسبت به مسائل مختلف داشت. برادرانش را نصیحت میکرد. به پدر و مادرم خیلی احترام میگذاشت و نسبت به آنها محبت خاصی ابراز میداشت.
بخشی از وصیتنامه شهید
به امید پیروزی حق بر باطل و اسلام بر کفر و سلامتی رزمندگان و پیروزی آنان و آزادی قدس از دست اشغالگران همه شما را به خدا میسپارم. دیدار ما در روز محشر! عازم کربلاییم برادر! خدایا! خدایا! تو را به جان مهدی، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: عملیات رمضان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۳۳۱۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم
گردانهای حضرت علیاصغر و المهدی زودتر از دیگر گردهانهای عملکننده درگیر نبرد با دشمن شدند. در همان ساعتهای نخست درگیری تعدادی از تانکهای دشمن منهدم شدند و تلفات زیادی دادند. تا اینکه صبح ۱۲ اردیبهشت سال ۶۵ تقریبا درگیری تن به تن میان رزمندگان ایرانی و عراقی در رملهای فکه آغاز شد.
به گزارش ایسنا، حسین اسکندرلو دوازدهم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۱ در جنوب تهران به دنیا آمد. در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ از اولین کسانی بود که با تصرف پادگان تسلیحاتی خیابان پیروزی تهران، به مردم کمک کرد.
پس از پیروزی انقلاب، مدتی در کمیته انقلاب اسلامی به حراست از آرمانهای مردم پرداخت و پس از آن به عضویت رسمی سپاه در «گردان ۷» پادگان امام حسین (ع) درآمد. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبههها شد و در سمتهایی چون معاونت گردان حنین، عضو شورای فرماندهی سپاه سر پلذهاب، مسئول بسیج سپاه غرب و فرمانده گردانهای سلمان، زهیر و علیاصغر (ع) به دفاع از میهن اسلامی پرداخت که در این مدت چندین بار نیز مجروح و شیمیایی شد و در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ درعملیات «سیدالشهدا (ع)» منطقه «فکه» بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردنش در روز تولدش به شهادت رسید.
سردار ابوالفضل مسجدی از همرزمان شهید حاج حسین اسکندرلو و مسئول روایتگری و زیارتگاههای کل سپاه در گفتوگو ایسنا، درباره لحظه شهادت این فرمانده شجاع و عملیات «سیدالهشدا(ع)» میگوید: این عملیات روز ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در پی اجرای استراتژی «دفاع غیرمتحرک» عراق به مرحله اجرا درآمد. عراقیها توانسته بودند در این زمان تا نزدیکیهای «فکه» و «تپه سبز» پیشروی کنند. اگر جلوی عراقیها گرفته نمیشد میتوانستند تا جاده اندیمشک ـ اهواز بیایند. به همین خاطر، حاج علی فضلی که آن زمان فرماندهی گردانهای لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) را بر عهده داشت، تمامی فرمانده گردانها را در ساختمان نجف اشرف فرا خواند و به آنها یادآور شد که نیروی زمینی سپاه به ما تکلیف کرده است تا عملیاتی برای مقابله با پیروی دشمن انجام بدهیم.
این فرمان باید در کمترین زمان ممکن انجام میشد. از آنجایی که مدتی عملیاتی در منطقه طراحی و اجرا نشده بود تعدادی از نیروها در حال بازگشت به تهران بودند. حاج حسین، خیلی زود کسی را به راهآهن فرستاد تا بچهها باز گردند. طرح و نقشه عملیات در ۴۸ ساعت ریخته شد. در خاطرم هست که ۶ گردان از لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) برای انجام این عملیات آماده شدند. گردان «علیاصغر» به فرماندهی حاج حسین اسکندرلو، گردان «المهدی» به فرماندهی شهید حسنیان، گردان «علیاکبر» به فرماندهی برادر تقیزاده، گردان «زینب» به فرماندهی حاج خادم و گردان «قاسم» به فرماندهی غلامی آماده شدند. نیروهای حسین اسکندرلو در اردوگاه «فرات» در دزفول مستقر بودند.
گردانهای حضرت علیاصغر و المهدی زودتر از دیگر گردهانهای عملکننده درگیر نبرد با دشمن شدند. در همان ساعتهای نخست درگیری تعدادی از تانکهای دشمن منهدم شدند و تلفات زیادی دادند. تا اینکه صبح ۱۲ اردیبهشت سال ۶۵ تقریبا درگیری تن به تن میان رزمندگان ایرانی و عراقی در رملهای فکه آغاز شد. در این درگیریها حدود ۹۷ تن از نیروهای گردان علیاصغر به شهادت رسیدند. با ادامه نبرد، حاج حسین نیز بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردنش در روز تولدش و در گردانی که نامش با نام طفل شش ماهه امام حسین (ع) بود به شهادت رسید.
من یک سرباز به نام «شهید صالحیان» داشتم که حاج حسین بسیار با او احساس دوستی میکرد. به همین خاطر از من خواست تا صالحیان همراهش باشد. پس از شهادت حاج حسین، من از شهید صالحیان شنیدم که حاج حسین اسکندرلو شب پیش از شهادتش گفته است: «امشب شب عاشورا است، حفظ انقلاب و این منطقه خون میخواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ کنیم دشمن تا جاده اندیشمک ـ اهواز پیش خواهد آمد.»
به گزارش ایسنا، در این عملیات همچنین شهیدان «سیدمهدی اعتصامی»، «سیدمجتبی زینال الحسینی»، «اصغر کاظمی»، «علی دهقان سانیچ» و «سعید منتظری» از جمع همسنگران تخریبچی لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) در بازگشایی معبر برای رزمندگان به فیض شهادت نائل آمدند.
انتهای پیام